Monday, December 30, 2002

از وبلاگ خاوران:

● دست از عمل ضد بشري اعدام برداريد!بنا به گزارش دريافتي ، صبح ديروز جواني به نام شاهين سعيدپور در ملا عام با جراثقال حلق آويز شد. نيروهاي حكومتي از ترس واكنش مردم تمام منطقه را تحت كنترل خود درآورده بودند و حتي در پشت بامها نيز نيروهاي مسلح خود را مستقر ساخته بودند. شاهين سعيدپور جوان محكوم قادر به ايستادن نبود و دو گماشته حكومتي زير بغل وي را گرفته و با جراثقال بالا كشيدند. در ميان مردم شايع بود كه وي در موقع اعدام سكته كرده بود. نيروهاي سركوبگر جسد وي را تا ساعت ده و نيم بالاي جراثقال نگهداشتند.
بنا بر گزارش هاي رسيده نيروهاي حكومتي براي متفرق كردن مردم خشمگين به خشونت و ضرب و شتم آنها دست زدند. جوانان خشمگين در كمربندي ماهشهر بسوي نيروهاي دولتي سنگ پرتاب كرده و اعتراض خود را نسبت به ددمنشي بي پايان سركوبگران نظام حاكم ابراز داشتند. از سوي ديگر اعلام شد كه مزدوران نظام استبدادي حاكم دو جوان را در منطقه شهردشتي و يك زن را در تهران به اعدام محكوم كرده اند. ( خبر به نقل از دادنامه )

زندان در آتش
خبرگزاری ايرنا گزارش داد امروز صبح در آتش سوزی مهيبی که در زندان گرگان روی داد حداقل 27 نفر کشته و 50 نفر زخمی شده اند. عباسعلی عرب رئيس زندان گرگان گفت که همه کشته شدگان مرد بوده و بين 20 تا 69 سا له بودند. گفته ميشود در حدود ساعت 10:30 شب گذشته صدای انفجارهائی از داخل زندان شنيده شده است.

Saturday, December 28, 2002

توقف مجازات سنگسار در ايران (‌تا اطلاع ثانوي)

سايت زنان ايران ضمن اعلام اين خبر نوشته :
در دور اول گفت و گوهای حقوق بشر که پشت درهای بسته در تهران انجام شد، اروپايی ها شرط و شروط سختی گذاشتند که يکی از آنها مجازات سنگسار بود. يکی ديگر از مواردی که اروپايی ها خيلی بر روی آن تاکيد داشتند، پيوستن بدون قيد و شرط ايران به کنوانسيون جهانی رفع همه گونه تبعيض عليه زنان بود.

وی افزود: برخلاف آنچه در مصاحبه های مقامات ايرانی اعلام شده، آنها در گفت و گوهای غير علنی تمام شرايط اروپايی ها را پذيرفته اند


البته يك بار هم يكي از دولتيان طرح داده بود كه سنگسار پشت درهاي بسته اجرا شود تا مخالفان نتوانند عليه دولت از آن استفاده كنند. اين پس از وقتي بود كه ويديوي سنگسار توسط مخالفان از ايران بيرون برده شد و در سازمان ملل به نمايش گذاشته شد.

اميدوارم كه اين مجازات شنيع به همراه همه مجازات هاي غير انساني به تاريخ بپيوندد.. .اين نشان دهنده ضعف كامل دولت در اين شرايط بحراني است و نشان دهنده اين كه اقدامات و اعتراضات مردم و افشاگري هاي داخل و خارج از كشور تا چه حدميتواند موثر باشد. نه اينكه دل اتحاديه اروپا به حال مردم ايران سوخته باشد و تازه بعداز 24 سال ياد حقوق بشر اقتاده باشند. نه . براي اين است كه اگر بخواهند منابع ايران را غارت كنند بايدبه افكار عمومي خودشان در قبال برقراري رابطه با دولتي كه به تروريسم و نقض حقوق بشر معروف است توضيح بدهند. .

به هر حال نوشيدن اين يكي جام زهر توسط آقايان هم بر مردم مبارك باد.

لازم به گفتن است كه اين خبر رادر بي بي سي هم خواندم و فكر كردم اگر ايرنا به دلايلي نتواند كارش راادامه بدهد بهترين جايگزينش اين بي بي سي خواهد بود. مي نويسد:

هر چند اعمال حکم سنگسار برای زن هايی که به زنا محکوم می شوند قانونی است، اما در عمل در موارد بسيار نادر اجرا می شود. برای مثال در نيمه نخست سال 2001 برای نخستين بار پس از سال های متمادی دو مورد حکم سنگسار اجرا شد، اما از آن زمان تاکنون هيچ موردی گزارش نشده است.

به ويژه اصلاح طلبان ايران با اجرای چنين مجازاتی مخالفت می ورزند


در 5 سال گذشته 23 مورد و سال گذشته حداقل 3 موردسنگسار توسط دولت اعلام شده. يكي در آبان ماه در يزدو دو نفر ديگر(گلي نيك خو و يونس اسدي) در نقده در 21 مهر 1381 آن هم پس از 15 سال زندان. .
جدا كه دروغگويي و وقاحت هم حدي دارد.






مهشيد عزيز دو مطلب نوشته بودكه از وبلاگ آهو-زنان به دلايلي ديليت شد. من به نوبه خودم اين واقعه تاسف بار را به آهو تسليت ميگويم.
البته لازم به گفتن است كه خورشيدخانم بعداز ديليت هر دو مطلب را دروبلاگ خودش گذاشت تا ديگران هم بخوانند. اين در عين حال كه شايد كار پسنديده اي باشد باز جبران مافات رانميكند.به گمان من دليل بر اين است كه خورشيدخانم عزيز هم ميدانست كه هر دو مطلب بايدخوانده شوند براي اينكه هر دو مطلب به طور اخص به زنان و به طور اعم به همه وبلاگستان و كل جامعه مربوط ميشود.
مطلب اول در باره طرز برخورد مردسالارانه با زنان و تحقير زنان است و مطلب دوم در باره اپيدمي اتهامات سنگين اما بي اساس است كه در وبلاگستان مد شده و غير از شبح عزيز خود مهشيد و قاصدك هم ازش بي بهره نبوده اند. اگر
آهو اگر اين دو مطلب را به مسائل زنان مربوط نميداند به گمان من در اشتباه است. در ضمن اين راميتواند از نظراتي كه دروبلاگ مهشيد از طرف زنان نوشته شده هم ارزيابي كند

سايت زنان ايران ليستي دارداز وبلاگ هاي زنان وبه همراه گزارشات و اخبار زنان در ايران وجهان. آهو-زنان اگر ميخواهد جاي مخصوص به خودراداشته باشد بايد يك قدم فراتر بگذارد و اجازه بدهد كه به جز خبرساني از وبلاگ هاي زنان مسائل و مشكلات زنان نيز بحث و بررسي بشوند..



Wednesday, December 25, 2002

از وبلاگ هاي ديگر:

اين را از وبلاگ ؛‌از بالاي ديوار ؛ بخوانيد:

چند شب پيشا داشتم شام می خوردم که مامانم گفت اون روز که بارندگی شده تو تهران يه بچه جلوی چشم مادرش توی جوب آب غرق شده. با يه بارندگی بايد همچين اتفاقی بيفته تو يه شهر بزرگ؟ اين شهر که داره مثل يه بافت سرطانی رشد می کنه تا کی می خواد قربانی بگيره؟ می خوام ببينم شهرداری يک شهر چقدر بايد بی کفايت و يه شهر چقدر بايد بی در و پيکر باشه که يه بچه تو جوب آب غرق بشه؟؟؟؟ که يه ماشين با سرنيشن هاش توی متروی نيمه کاره - که يه قرنه نيمه کاره مونده - فرو بره؟ بازم هست حتماً يا من نشنيدم يا يادم نمياد.
......
..... کسی بهم می گه :« زياد فکر اين چيزها رو نکن.. آره بابا ! فکر اين چيزها رو نکنيم. برای ما که هيچ وقت قرار نيست اتفاق بيفته!
×××××××
از وبلاگ نوشي و جوجه هايش:
شب خشک
روی پسرک رو بوسيدم و رفتم که چراغ رو خاموش کنم... گفت: شب خشک! خنده‌ام گرفت، گفتم: آقايی، شب خشک نه! شب خوش. خميازه کشيد و گفت: بذار زندگيمونو بکنيم، حالا چه فرقی میکنه واسه تو! برگشتم يه بوس ديگه ازش بگيرم که ديدم خوابش برده.
××××××
از وبلاگ زنانه ها:
....
نيمه پنهان حس تلخی به من داد. بعد از فيلم دو زن از تهمينه ميلانی که بارها گفته است من فيلم فمينيستی می سازم ، فيلمی که درد های زنان را مطرح کند ، انتظار اينکه او در نقش 20 سال پيش آقای مخملباف فرو رود برايم بسيار تلخ بود.
در جمهوری اسلامی نمی شود حقيقت را گفت. فيلم و هنر بشدت تحت فشار اند. بسياری از فيلم سازان برای اينکه بازی خوردگان اين جماعت نباشند ،خانه نشين ، مستند ساز. فيلمهای تبليغاتی دستمال حرير می سازند. بسياری هم سعی می کنند در کنار جامعه حرکت کنند و به مسائلی که بودار هستند و صدای دولتيان را در می آورند نپردازند. هنر را به خاطر هنر پيش می برند و موفق هم هستند. فيلم نيمه پنهان اما اگر به سفارش جمهوری اسلامی ساخته می شد هم فکر نمی کنم می توانست تبليغی بهتر از اين باشد.
.......
فيلم نيمه پنهان گذشته مرا نشان داد. اما از حال من، از حال تو و از بيان وضع فعلی جامعه ما سکوت می کند . به جای آن ثباتی را نشان می دهد که وجود خارجی ندارد و امنيتی که در خواب هم نمی شود ديد.
فيلم نيمه پنهان نيمی از حقيقت است. نيمه ديگر اين فيلم پنهان کردن حقيقت است. همين و نه بيش

از وبلاگ سايه:

٭ به طور اتفاقی به دو تا دانشجوی خارجی برخوردم.يکيشون لبنانی بود و اون يکی ژاپنی.اينجا توی دانشگاه تهران درس می خوندن .می دونيد از من چی پرسيدن؟"شما اينجا جشن نداريد؟"
....
شادی يواشکی چه فايده داره؟می دونين، دلم سوخت واسه خودمون ،وقتی ديدم سرشون رو با تاسف تکون می دن وبا اون لهجه جالبشون (باهم ديگه فارسی حرف می زدن)می گن اينا جشن ندارن.دلم سوخت که فرهنگ غم وغصه زورش بيشتره ازفرهنگ جشن و شادی.

Sunday, December 22, 2002

توهين..افترا ..يا ترور شخصيت؟
اين نوشته باكره را بخوانيد(‌18 دسامبر) و نظرتان را لطفا بنويسيد. نظر شبح هم در صفحه اش نوشته شده.
لحن باكره جاي تعجب ندارد. هر كس هر جور كه به شخصيتش مربوط است مي نويسد. قسمتي كه براي من سوال برانگيز است اين است كه باكره بدون هيچ دليل و مدركي براي شبح پاپوش درست ميكند و او را عنصر اطلاعاتي و مسئول تصفيه دانشحويان ميخواند

مينويسد:
همون آقاياني كه يه زماني تا نافشان ريش ميذاشتند و راه بر مردم مي بستند، چون ديگر از اين كار نوني گيرشان نمي آيد حالا دم از حقوق زنان و براندازي قصاص مي زنند

اينطوري كه باكره نوشته انگار هم شغل شبح را ميداند( اطلاعاتي...مسئول تصفيه دانشجويان..) و هم قيافه اش را ديده (‌چه در زمان تصفيه دانشجويان و وقتي راه بر مردم مي بسته!!)‌و چه حالا!

باكره بايد براي اين حرف ها دليل و مدرك بياورد.من در نظر خواهي اش هم ازش خواستم كه همانطور كه انتظار داشتم از زيرش دررفت. اگر تو شبح را ديده اي و ميشناسي و ميداني كه اطلاعاتي است يا راه بر مردم مي بسته بايد با دليل و مدرك براي همه بنويسي و افشا كني . و گرنه اين ها تهمت هاي بزرگي است كه زده اي .دليلش را نميدانم. كينه..ناراحتي..حسادت؟؟هر چه كه باشد دليل بر تهمت و افترا نميشود.
اينجا همه حرفشان را ميزنند. ما ممكن است خوشمان بيايد يا بدمان بيايد. نميشود با حرف هاي چاله ميداني و افتراهاي اين چنيني به ميدان آمد. حرفت را با دليل و منطق بزني خيلي بيشتر خريدار خواهد داشت .
اين ها اتهامات سنگيني است و شوخي بردار نيست.مخالفت با كسي دليل بر انگ و برچسب زدن نميشود...

من دليل سكوت خيلي ها را هم نمي فهمم. امروز شبح فردا ديگران. محيط وبلاگستان نبايد اينطور آلوده شود.
گمان ميكنم كه خيلي ها يا اصلا حرف باكره را جدي نمي گيرند يا مي ترسند آنها هم مورد توهين واقع شوند. به هر دليل اگر بخواهيم با دوتا فحش و بد و بيراه دهانمان را ببنديم كه ديگر هيچي. . اگر با تهمت و انگ زدن مخالف هستيد و براي اين اتهامات دليل ميخواهيد با دو خط در وبلاگتان ابرازش كنيد و گرنه اين ميشود مد جديد در وبلاگستان.

به نظرمن باكره اگر از روي عصبانيت اينها رانوشته يك عذرخواهي بزرگ به شبح بدهكار است.



Thursday, December 19, 2002

كره خاكي ما:

خاصيت ما آدميزادها اين است كه سرمان را مي اندازيم پايين و هر كاري ميخواهيم ميكنيم. مثلا همين كره زمين را در نظر بگيريد. . روزي نيست كه از جنگ
و كشتار خبري نباشد. اگر روزي همه دنيا در آرامش باشداحتمالا صنايع امريكا واروپا ورشكست خواهند شد!
فكر مي كنيد اگر شما ساكن يك كره ديگر بوديد و مثلا در كره هاي ديگر دنبال حيات مي گشتيد با آدم هاي روي زمين ارتباط برقرار ميكرديد؟
كره اي كه در يك سويش براي رفع چاقي دو او درمان تهيه ميكنند و در گوشه ديگرش روزي صد ها هزار انسان از گرسنگي و فقر ميميرند ؟‌ابر قدرت هايش با بمب اتم براي كشورهاي فقير شاخ و شانه مي كشند؟ تا تقي به توقي ميخورد هزاران سرباز را روانه جنگ مي كنند؟
من كه اگر اهل كره ديگري بودم كلاهم هم روي كره زمين مي افتاد نمي آمدم برش دارم.

جنگ امريكا با عراق مثل اينكه جدي جدي دارد اتفاق مي افتد. بامداد يك ليست بلند بالا از عواقب اين جنگ نوشته كه توصيه ميكنم بخوانيد. در اخبار ياهو ديده بودم كه اين جنگ براي امريكا 1.9 تريليون دلار هزينه در بر خواهد داشت..
چند روز پيش هم ديدم كه با وقاحت تمام اعلام كرده اند كه اگر اثبات شود كه بر عليه نيروهاي ما يا هم پيمانانمان از سلاح هاي كشتار جمعي استفاده شده ماهم به خودمان حق ميدهيم از بمب اتمي استفاده كنيم.

در جاي ديگري خوانده بودم كه خيلي از قربانيان كشتار 67 زندانياني بودند كه زير شكنجه ناقص يا ديوانه شده بودند و اعدام آنها حكم از بين بردن مدرك را داشت.
كشتار جمعي عراقي هاي بيگناه با بمب اتم يا سلاح هاي كشتار حمعي هم طوري از بين بردن مدرك است. . اين كه تحريم هاي اقتصادي در عراق فاجعه انساني به بار آورده بر كسي پنهان نيست. اگر امريكا رژيمي به اصطلاح دمكرات در عراق سر كار بياورد بايد كه به خبر نگاران نيز اجازه دهد كه آزادانه خبر تهيه كنند. در آنصورت ابعاد فاجعه را تمام مردم دنيا خواهند فهميد كه براي نقشه هاي بعدي امريكا خوبيت ! ندارد. پس با يك بمب اتم كا رهمه را بسازند بهتر نيست؟


قربانيان چرنوبيل:‌اين كودكان 4 سال پس از چرنوبيل به دليل ابتلا به بيماري هاي گوارشي ناشي از راديو اكتيويته بستري بودند .

در سال 86 نيروگاه اتمي چرنوبيل بر اثر سانحه اي منفجر شد . . هنوز كه هنوز است مواد راديو اكتيو حاصل از آن انفجار در هوا پراكنده هستند و هر سال هزاران انسان مبتلا به سرطان ميشوند. در سالهاي بعد از انفجار به دنيا آمدن بچه هايي با اشكال عجيب و غريب معمول شده بود. .تاشعاع چند هزار كيلومتري چرنوبيل زمين ها قابل استفاده نيستند. حالا ببينيد بمب اتم در عراق براي خود عراقي ها و كشورهاي همسايه چه فجايعي به بار خواهد آورد.
سلاح كشتار جمعي بد است اما براي همسايه...


Monday, December 09, 2002

كاشفان فروتن شوكران



نشر تدبير به مناسبت هفتاد و هفتمين سالروز تولد احمد شاملو متن كاشفان فروتن شوكران را بهصورت پي دي اف در ديدگاه گذاشته.از اينجا مي توانيد دانلود كنيد.


از مقدمه:...قطعه ديگري نيز در اين مجموعه گذاشته شده است كه توضيح مختصري را ايجاب ميكند:
عنوان اين شعر ؛‌با چشم ها؛‌ است و در آن از آفتابي دروغين سخن مي رود. تاريخ آن دقيقا مشخص نيست اما به احتمال زياد بايد اواخر 42 يا اوايل سال 43 نوشته شده باشد . آن آفتاب قلابي ؛‌انقلاب سفيد شاهانه؛‌ بود كه بسياري از ؛‌مبارزين طراز نوين؛ را فريفت و سالهاي دراز مداح رژيم كرد كه ؛‌به! مگر براي همين اصول مبارزه نمي كرديم؟؛
قرار گرفتن اين شعر تقريبا در ميان مرثيه ها آن را از چارچوب خود بيرون كشيده تعميم مي دهد و به صورت حديث نفس زنان و مرداني در مي آورد كه
خون رگان خود را قطره قطره نثار كردند تا خلق
با دو چشم خويش ببينند كه خورشيدشان كجاست...


احمد شاملو




Thursday, December 05, 2002

مصاحبه رييس جمهور گرام در همبستگي
پر از سوژه است براي بامدادك عزيز.

خاتمي : دانشجويان از من رنجيده اند-
صبح به خير آقاي رييس جمهور-
×××××
خاتمي در پاسخ به سوال ديگري مبني بر اينكه آيا عدم حضورش در مراسم روز دانشجو باعث دلخوري دانشجويان نخواهد شد، گفت: نه، دانشجويان ممكن است دلخوري‌هايي از من داشته باشند اما من از دانشجويان دلخوري ندارم اميدوارم دانشجويان با درك موقعيت زماني و نيز با بيداري كامل مسايل را پيگري كنند.- .ويراژ ديپلماتيك:
خبرنگار محترم پرسيده كه دانشجويان دلخور نميشوند؟ ‌نپرسيده كه شما دلخور ميشويد يا نه. ما ميدانيم كه شما از هيچي دلخور نميشويد. حتي از كشته شدن و كور شدن و زنداني كردن دانشحويان در 18 تير 78.
××××××

خبرنگاري از آقاي خاتمي پرسيد آيا به دليل انتقاد دانشجويان از شما در مراسم 16 آذر شركت نمي‌كنيد؟ خاتمي در جواب گفت: از انتقاد كردن كاملا استقبال مي‌كنم
شايد در طول تاريخ ايران به هيچ دولتمردي به اندازه من انتقاد و حتي اهانت نشده است. وي افزود: اگر انتقاد از سوي دانشجويان، دانشگاهيان و بخش فرهيخته كشور باشد، به هيچ عنوان ناراحت نخواهم شد.
فكر نمي كند اگر در طول 2500 سال از كسي بيشتر از همه انتقاد شود لابد يك چيزيش هست؟ امامااز انتقادناراحت نمي شويم. روزنامه باشد درش را مي بنديم. دانشجو هم كه معلومه جاش كجاست.به قول صمد آقا:‌چيزاي خوب بنويس. خوب خوب

راستي يادتان باشد اگر خواستيد از رييس جمهور محترم انتقاد كنيد حتما مدرك تحصيلي تان را هم ضميمه كنيد. اگر فرهيخته نباشيد و فوق ليسانس نداشته باشيد (‌و بعد مثل ايشان فوق ليسانستان افتخارا تبديل به دكترا نشده باشد) بهشان بر ميخورد.
آهاي كارگري كه ماه هاست حقوق نگرفته اي...كشاورزي كه روي زمينت كار ميكني اما باز محتاجي كه بيايي تهران كار كني ...آهاي بچه هاي خياباني گرسنه..آهاي زن هايي كه براي تامين خانواده تان تن فروشي مي كنيد.....يادتان باشد اگر مدرك نداريد و فرهيخته نيستيد الكي انتقاد نكنيد. شما را چه به اين حرفا!
در مورد كارمندان و معليمن بايد اول مداركشان را نشان بدهند تا ببينيم چي ميشود.
راستش جنبش دانشجويي هم به همين دليل سركوب ميشود. اگر اين دانشجويان مدرك داشتند فرهيخته تر ميشدند و سركوبشان مباح نبود. ببينيد كسي به آقاي دكتر الله كرم حرفي ميزند؟
!
××××××××
وي در خصوص استعفاي خود بعد از روشدن اين لوايح گفت: من نمي‌دانم كه در آن موقع چه اتفاقي خواهد افتاد ولي چو فردا شود ، فكر فردا كنيم.

- به اين ميگن آينده نگري..
.×××××ه
:اين يكي هم خيلي جالبه
رييس‌جمهور در پاسخ به سوالي مبني بر اينكه «مقام‌هاي آمريكايي بارها اعلام كرده‌اند كه در جريان جنگ ايران و عراق به بغداد كمك كرده‌اند،آيا دولت ايران براي استيفاي حقوق ملت ايران از آمريكا به دادگاه لاهه شكايت خواهد كرد؟ گفت: جمهوري اسلامي ايران براي احقاق حقوق خود از هر راهي كه لازم باشد، پيش خواهد رفت، ولي هنوز تصميمي براي طرح اين موضوع به دادگاه لاهه نگرفته‌ايم. وي تصريح كرد: هنوز تصميم نگرفته‌ايم كه به دادگاه لاهه شكايت كنيم چون حقوق ما آنقدر زياد است كه تصور نمي‌كنيم دادگاه لاهه زود بتواند آن را تامين كند.

از آن بهانه هاست. نه؟‌شكايت نمي كنيم چون حقمان آنقدر زياداست كه نمي اتوانند زود بهمان بدهند. زود يعني چندسال؟‌15 سال كافي نبود؟‌تازه به چه طريق ديگري مي خواهيد حقتان رابگيريد؟‌مگر اينكه بدانيد حقي نداريد. براي اينكه شما هم بايد حساب جناياتتان را پس بدهيد. اگر پايتان به يك دادگاه بين المللي كشيده شود ديگر نه باغي خواهد ماندو نه بستاني...
××××××××
البته فكر نكنيد ما هيچ كاري نكرديم ها:
اينكه بنده آمدم و الحمدلله به لطف خداوند يك فضايي ايجاد شده كه همه مي‌توانند لااقل درباره من حرف بزنند، خودم را سياست‌مدار موفقي مي‌دانم، چون در كشور ما معمولا سياست‌‌مداران بزرگ كساني بودند كه هيچ كس جرات نمي‌كرد درباره آنها انتقاد كند، بنده سياست را در آن مي‌دانم كه حكومت طوري باشد كه راحت‌ترين كار براي ديگران انتقاد از حكومت باشد، فكر مي كنم خودم و دولتم در اين زمينه موفق بوده‌ايم
-اگر اين فضا به لطف خداست شما چكاره هستيد. اگر شماايجادكرديد پس زبانم لال خدا چكاره است؟
. شما به عنوان سوپاپ اطمينان تشريف آورديد كه از انفجار مسلم جلوگيري كنيد و اين كار را هم خوب انجام داديد. اين آزادي هاي نيم بند راهم مردم با تلاش خودشان به دست آوردند
جند نفر در زمان شما سنگسار و اعدام شده اند،‌چند نفر به ناحق به زندان افتاده اند؟‌چند نفر زنحيره اي كشته شده اند و قاتلينشان راست راست مي گردند؟ حالا اين وسط براي خودتان اعتبار صيد نكنيد لطفا.
مشك آن است كه خود ببويد نه آنكه عطار بگويد .بويي كه من استشمام ميكنم متاسفانه هيچ شباهتي به بوي مشك ندارد.
. .در باره موفقيت يا عدم موفقيت شما همين اعتراضات هر روزه و اوضاع فلاكت بار كشور به اندازه كافي گوياست. البته اگرموفقيت به تعداد سفرهاي خارجه باشد شايد !..


براي اين جمله هم فقط كنتور لازم است:
بنده سياست را در آن مي‌دانم كه حكومت طوري باشد كه راحت‌ترين كار براي ديگران انتقاد از حكومت باشد، فكر مي كنم خودم و دولتم در اين زمينه موفق بوده‌ايم
به قولي هر كس اختيار دارد از اين حكومت انتقاد كند. دولت هم اختيار داردهر بلايي دلش ميخواهد سر انتقاد كننده بياورد. آزادي از اين بالاتر؟

تبصره: با اين علما هنوز مردم... از رونق ملك نااميدند.


زندگي:از خياباني كه هر روز از آن عبور ميكنم اغلب دختركي نيز ميگذرد. با ابروان مشكي و لباسي طوسي رنگش. صورتش هميشه خندان است. گويي خاطره خوشي به ذهنش آمده. خوشي اش را اما باهمه تقسيم ميكند. وقتي به كسي ميرسد سرش را بالا ميگيرد و با تبسم زيبايي سلام ميكند و به راهش ادامه ميدهد.. .
من او را زندگي نام داده ام. تازگي ها من هم سرم را بالا ميگيرم و به او لبخند ميزنم و جواب سلامش را ميدهم. حيف است كه لبخند زندگي بي جواب بماند.



اين مصاحبه رااگر نخوانده ايد حتمابخوانيد. به عنوان قطره اي از دريا.....
××××××××××
ماجراهاي زندگي در امن ترين كشور جهان...
حالا ميگويند نه با با در امريكا و اروپا هرروز به هزاران كافي نت حمله ميشود!

××××××××××××
اين جمله را هم از جميله كديور بخوانيد:

مسئولين حكومت اسلامي توجه خود را از زنان ويژه دريغ كرده اند
از آن حرف هاست. بيچاره مسئولان كه به تمام اقشار مملكت ارجمله كودكان... كارگران ..كارمندان..معلمان...توجه كرده اند فقط به زنان توجه نكرده اند.
جواب گل كويي:
-اولا به شما كه بد نگذشته. بي هيچ صلاحيتي نماينده مجلس شده ايد چون آقايتان كاره اي بوده!
...ثانيا كم لطفي مي كنيد.. سنگسار..شلاق......نصف آدم حساب كردن زن...نداشتن حق خروج از كشور بدون اجازه مرد..پايين آوردن سن ازدواج ..محروم كردن زنان از شغل هاي دلخواهشان و هزاران قانون ضد انساني ديگر.......
اينها ؛دريغ ؛‌نيست. اينها ستم است و جنايت بر عليه بشريت.



Tuesday, December 03, 2002

به خواهش فروغ عزيزمطلبي در وبلاگ فصل اول:‌گفتگو نوشته ام به نام ؛‌نگاه كلي به فمينيزم؛ .
ميتوانيد بخوانيد و آنجا نظرتان رابدهيد.
××××××
شبح عزيز در وبلاگش قسمتي از تاريخ تمدن ويل دورانت را گذاشته كه به رفتارهاي مختلف در باره فرزندان اشاره ميكند. در نظر خواهي ها در اين مورد بيشتر بحث شده كه آيا فرزند خواستن و فرزند داشتن غزيزي و فطري است يا عاملي ناشي از محيط و فرهنگ انسان هاست. آيا صد در صد حيواني است يا صد در صد انساني؟‌يا هر دو؟ .
***********
اين هم از بامدادك عزيز:
٭ حجاريان:من کسي نيستم که سابقه ي فعاليت ام دروزارت اطلاعات راانکارکنم ياازآن شرمنده باشم!!
بامدادک:حساب ات پاکه يا گمان برده اي که ملت گلوله خوردگان رامي بخشند؟!!!
معاون سياسي امنيتي استانداري تهران:بالاخره نيروي انتظامي بايدچندتاازلباس شخصي هارادستگير کندتادربرخورد قضايي مشخص شودکه بي سيم ودست بندوگازاشک آورراازکجاآورده اند
بامدادک:اي بابا اين که معلومه ازخونه ي عمه ي من!!!

(حالا حتما بامدادك ميگه خواب بودي. اين مطلب مال يه هفته پيشه! بامدادك جان هر چه خواستم بگذارم بلاگر اجازه نداد!! (

Thursday, November 28, 2002

٭ بارون
(احمد شاملو)


بارون مياد جر جر
گم شده راه بندر
ساحل شب چه دوره
آبش سياه و شوره
اي خدا كشتي بفرست
آتيش بهشتي بفرست
جاده كهكشون كو
زهره آسمون كو
چراغ زهره سرده
تو سياهيا ميگرده
اي خدا روشنش كن
فانوس راه منش كن
گم شده راه بندر
بارون مياد جرجر
*
بارون مياد جرجر
رو گنبذ و رو منبر
لك لك پير خسه
بالاي منار نشسه
-
لكلك ناز قندي
يه چيزي بگم نخندي
تو اين هواي تاريك
دالون تنگ و باريك
وقتي كه مي پريدي
تو زهره رو نديدي؟
.
عجب بلايي بچه-
از كجا ميايي بچه؛؟
‌نمي بيني خوابه جوجه ام
حالش خرابه جوچه ام؟
از بس كه خورده غوره
تب داره مثل كوره؟
تو اين بارون شرشر
هوا سيا زمين تر
تو ابر پاره پاره
زهره چكار داره؟‌
زهره خانم خوابيده
هيچكي اونو نديده.
*
بارون مياد جرجر
رو پشت بون هاجر
هاجر عروسي داره
تاج خروسي داره.
.
-هاجرك نازقندي
يه چيزي بگم نخندي
وقتي حنا ميذاشتي
ابروهاتو ور ميداشتي
زلفاتو و اميكردي
خالتو سيا ميكردي
زهره نيومد تماشا؟
نكن اگه ديدي حاشا.
.
-حوصله داري بچه
مگه تو بيكاري بچه؟
‌دومادو الآن ميارن
پرده رو ور مي دارن
دستمو ميدن به دسش
بايد در ا رو بسش
نمي بيني كار دارم من؟‌
دل بي قرار دارم من؟
تو اين هواي گريون
شرشر لوس بارون
كه شب سحر نميشه
زهره به در نميشه
*
بارون مياد جرجر
رو خونه هاي بي در
چهار تامرد بيدار
نشسه تنگ ديفار
ديفار كنده كاري
نه فرش و نه بخاري
.
-مردا سلام عليكم
زهره خانم شده گم
نه لكلك اونو ديده
نه هاجر ور پريده
اگه ديگه برنگرده
اوهو اوهو چه درده
بارون ريشه ريشه
شب ديگه صب نميشه
.
-بچه خسه مونده
چيزي به صب نمونه
غصه نخور ديوونه
كي ديده كه شب بمونه؟
زهره تابون اينجاس
تو گره مشت مرداس
وقتي كه مردا پاشن
ابرا زهم مي پاشن
خروس سحر ميخونه
خورشيدخانوم ميدونه
كه وقت شب گذشته
موقع كار و گشته
خورشيد بالا بالا
گوش به زنگه حالا
*
بارون مياد جرجر
رو گنبذ و رو منبر
رو پشت بون هاجر
رو خونه هاي بي در...
ساحل شب چه دوره
آبش سيا و شوره
جاده كهكشون كو؟
‌زهره آسمون كو؟
‌خروسك قندي قندي
چرا نوكتو مي بندي؟
آفتابو روشنش كن
فانوس راه منش كن
گم شده راه بندر
بارون مياد جرجر


(از هواي تازه)
معادله يك مجهولي

قوه قضاييه حكم اعدام آقاجري را صادر ميكند
دانشجويان تظاهرات و تحصن ميكنند
نماينده مجلس براي دانشجويان پيام مي فرستند...
رهبر هشدار ميدهد
بسيجي ها تظاهرات ميكنند
دانشجويان مجروح و دستگير ميشوند
جانشين فرمانده سپاه پاسداران تهديد ميكند
پيدا كنيد آقاي رييس جمهور را....



عكس از بي بي سي



اين تضوير خيلي گوياست. من گمان نمي كنم كه اين افسر نيروي انتظامي در فكر انتقام جويي از دانشجويان باشد. كاش روزي نيروي انتظامي حسابش را از آدمكشان جدا كند.

تصاويري از تظاهرات دانشجويان (‌از زاگرس)



بارون
(احمد شاملو)


بارون مياد جر جر
گم شده راه بندر
ساحل شب چه دوره
آبش سياه و شوره
اي خدا كشتي بفرست
آتيش بهشتي بفرست
جاده كهكشون كو
زهره آسمون كو
چراغ زهره سرده
تو سياهيا ميگرده
اي خدا روشنش كن
فانوس راه منش كن
گم شده راه بندر
بارون مياد جرجر
*
بارون مياد جرجر
رو گنبذ و رو منبر
لك لك پير خسه
بالاي منار نشسه
-
لكلك ناز قندي
يه چيزي بگم نخندي
تو اين هواي تاريك
دالون تنگ و باريك
وقتي كه مي پريدي
تو زهره رو نديدي؟
.
عجب بلايي بچه-
از كجا ميايي بچه؛؟
‌نمي بيني خوابه جوجه ام
حالش خرابه جوچه ام؟
از بس كه خورده غوره
تب داره مثل كوره؟
تو اين بارون شرشر
هوا سيا زمين تر
تو ابر پاره پاره
زهره چكار داره؟‌
زهره خانم خوابيده
هيچكي اونو نديده.
*
بارون مياد جرجر
رو پشت بون هاجر
هاجر عروسي داره
تاج خروسي داره.
.
-هاجرك نازقندي
يه چيزي بگم نخندي
وقتي حنا ميذاشتي
ابروهاتو ور ميداشتي
زلفاتو و اميكردي
خالتو سيا ميكردي
زهره نيومد تماشا؟
نكن اگه ديدي حاشا.
.
-حوصله داري بچه
مگه تو بيكاري بچه؟
‌دومادو الآن ميارن
پرده رو ور مي دارن
دستمو ميدن به دسش
بايد در ا رو بسش
نمي بيني كار دارم من؟‌
دل بي قرار دارم من؟
تو اين هواي گريون
شرشر لوس بارون
كه شب سحر نميشه
زهره به در نميشه
*
بارون مياد جرجر
رو خونه هاي بي در
چهار تامرد بيدار
نشسه تنگ ديفار
ديفار كنده كاري
نه فرش و نه بخاري
.
-مردا سلام عليكم
زهره خانم شده گم
نه لكلك اونو ديده
نه هاجر ور پريده
اگه ديگه برنگرده
اوهو اوهو چه درده
بارون ريشه ريشه
شب ديگه صب نميشه
.
-بچه خسه مونده
چيزي به صب نمونه
غصه نخور ديوونه
كي ديده كه شب بمونه؟
زهره تابون اينجاس
تو گره مشت مرداس
وقتي كه مردا پاشن
ابرا زهم مي پاشن
خروس سحر ميخونه
خورشيدخانوم ميدونه
كه وقت شب گذشته
موقع كار و گشته
خورشيد بالا بالا
گوش به زنگه حالا
*
بارون مياد جرجر
رو گنبذ و رو منبر
رو پشت بون هاجر
رو خونه هاي بي در...
ساحل شب چه دوره
آبش سيا و شوره
جاده كهكشون كو؟
‌زهره آسمون كو؟
‌خروسك قندي قندي
چرا نوكتو مي بندي؟
آفتابو روشنش كن
فانوس راه منش كن
گم شده راه بندر
بارون مياد جرجر

(از هواي تازه)

Thursday, November 21, 2002


٭ بارون
(احمد شاملو)


بارون مياد جر جر
گم شده راه بندر
ساحل شب چه دوره
آبش سياه و شوره
اي خدا كشتي بفرست
آتيش بهشتي بفرست
جاده كهكشون كو
زهره آسمون كو
چراغ زهره سرده
تو سياهيا ميگرده
اي خدا روشنش كن
فانوس راه منش كن
گم شده راه بندر
بارون مياد جرجر
*
بارون مياد جرجر
رو گنبذ و رو منبر
لك لك پير خسه
بالاي منار نشسه
-
لكلك ناز قندي
يه چيزي بگم نخندي
تو اين هواي تاريك
دالون تنگ و باريك
وقتي كه مي پريدي
تو زهره رو نديدي؟
.
عجب بلايي بچه-
از كجا ميايي بچه؛؟
‌نمي بيني خوابه جوجه ام
حالش خرابه جوچه ام؟
از بس كه خورده غوره
تب داره مثل كوره؟
تو اين بارون شرشر
هوا سيا زمين تر
تو ابر پاره پاره
زهره چكار داره؟‌
زهره خانم خوابيده
هيچكي اونو نديده.
*
بارون مياد جرجر
رو پشت بون هاجر
هاجر عروسي داره
تاج خروسي داره.
.
-هاجرك نازقندي
يه چيزي بگم نخندي
وقتي حنا ميذاشتي
ابروهاتو ور ميداشتي
زلفاتو و اميكردي
خالتو سيا ميكردي
زهره نيومد تماشا؟
نكن اگه ديدي حاشا.
.
-حوصله داري بچه
مگه تو بيكاري بچه؟
‌دومادو الآن ميارن
پرده رو ور مي دارن
دستمو ميدن به دسش
بايد در ا رو بسش
نمي بيني كار دارم من؟‌
دل بي قرار دارم من؟
تو اين هواي گريون
شرشر لوس بارون
كه شب سحر نميشه
زهره به در نميشه
*
بارون مياد جرجر
رو خونه هاي بي در
چهار تامرد بيدار
نشسه تنگ ديفار
ديفار كنده كاري
نه فرش و نه بخاري
.
-مردا سلام عليكم
زهره خانم شده گم
نه لكلك اونو ديده
نه هاجر ور پريده
اگه ديگه برنگرده
اوهو اوهو چه درده
بارون ريشه ريشه
شب ديگه صب نميشه
.
-بچه خسه مونده
چيزي به صب نمونه
غصه نخور ديوونه
كي ديده كه شب بمونه؟
زهره تابون اينجاس
تو گره مشت مرداس
وقتي كه مردا پاشن
ابرا زهم مي پاشن
خروس سحر ميخونه
خورشيدخانوم ميدونه
كه وقت شب گذشته
موقع كار و گشته
خورشيد بالا بالا
گوش به زنگه حالا
*
بارون مياد جرجر
رو گنبذ و رو منبر
رو پشت بون هاجر
رو خونه هاي بي در...
ساحل شب چه دوره
آبش سيا و شوره
جاده كهكشون كو؟
‌زهره آسمون كو؟
‌خروسك قندي قندي
چرا نوكتو مي بندي؟
آفتابو روشنش كن
فانوس راه منش كن
گم شده راه بندر
بارون مياد جرجر


(از هواي تازه)
×××××××××××××××××


عكسي يادگاري از سفر رييس جمهور محترم به بلاد كفر اسپانيا


(عكس از ديدگاه)

Tuesday, November 19, 2002

باور كردني نيست اما حقيقت دارد
عكس يادگاري رييس جمهور محترم در اسپانيا پس از اينكه چند روزي از عكس به شكل ضربدر در آمد امروز در يك اقدام بي سابقه توسط بلاگر از اين صفحه حذف شد.
بعد بگوييد امداد غيبي وجود ندارد!
××××××××××××××××××××××××××

يار دبستاني من
.........
دشت بي فرهنگي ما
هرزه تموم علفاش
خوب اگه خوب
بد اگه بد
مرده دلاي آدماش
دست من و تو بايد اين
پرده ها رو پاره كنه
كي ميتونه
جز من و تو
درد ما رو چاره كنه

.....يار دبستاني را از اينجا گوش كنيد



(عكس از بي بي سي)

اخبار تظاهرات دانشجويان و مصاحبه با دو دانشجو(از زاگرس)

صف آرايي دانشحويان و بسيجي ها در دانشگاه هاي تهران (از بي بي سي)


دوستان عزيز
اين نظر خواهي قبلي من هر اشکالي که داشت (‌فونتش ريز بود و چشم کور ميکرد!) لااقل روز به روز جاي نظر ها را عوض نمي کرد. اين سيستم ؛ enetation " صبح يک نظر خواهي نشان ميدهد بعد از ظهر يکي ديگر. يا يک روز فقظ نظر احسان است در مورد تظاهرات شريف...بعد مثلا صبح ۷ تا نظر است و نظر احسان عوض شده.. توش آدم آهني گقته که اين شخصيت مشهور جناب سعيد عسگر ميباشد. من هم نوشته ام آفرين. مهشيد پرسيده اين کيه ديگه؟‌بعد خودش نوشته که آها فهميدم (‌يعني ميداند که ايشان که دارند راست راست رژه ميروند و جانشان از دانشجويان تظاهر کننده بيشتر در امان است ضارب محترم آقاي حجاريان تشريف دارند و الآن بايد در زندان باشند.... )
حالا مي بينم که دوباره همان نظر از احسان عزيز اينجاست .....حتما دوساعت ديگر اين مي رود آن يکي مي آيد...
خلاصه اگر کسي سر از کار اين سيستم نظر خواهي ما در ميآورد يا با چنين اشکالاتي مواجه است لطف کند به من هم بگويد.


Monday, November 18, 2002

يلدا مي نويسد:

.......يادم به دوران مدرسه خودم افتاد بخصوص دوران راهنمائي ،تمام مدت من جام تو دفتر بود ،حق پوشيدن هيچ رنگ روشني رو نداشتيم ،فقط سياه ،قهوه اي،سرمه اي و طوسي .....صبح سر صف كه ميخواستيم بريم سر كلاس دم در بايد پاچه هاي شلوارمون رو ميگرفتيم بالا تا كفش و جورابا چك بشه ،در صورت نداشتن مورد ميرفتيم سر كلاس ،واقعا مسخره است.....كيف ،كاپشن ،كلاسور يا هر چيز ديگه اي هم كه ميپوشيديم يا احيانا همراه داشتيم كه رنگي بود ،توقيف ميشد و اسمت براي دفعات بعد ميرفت تو ليست......
مطلبش را در اينجا هم گذاشته ام.

آدم فكر ميكند دارد خاطرات زندان مي خواند. ببينيد بچه هاي بينوا بهترين سالهاي عمرشان را بايد به سر و كله زدن و مبارزه كردن با عقده هاي حقير انسان هاي حقيرتر به باد بدهند.
اين را همه مي دانند كه بچه ايي كه شادتر و راحت تر هستند خيلي زودتر ياد ميگيرند و مفاهيم راحت تردر ذهنشان مي ماند. سيستم آموزشي ما كه سا لهاست خدا بيامرز شده اما ستم به بچه هاي كوچك به خاطر رنگ لباس يا كلاسور يا بند ساعت از آن حرف هاست.

از اين جالب تر ديكتاتور شدن انسان ها ست. ببينيد با دوتا داد و بيداد سر بچه هاي خردسال چه احساس قدرتي ميكنند. سيستمي كه هر كدام از ما را مي خواهد عوض كند تا جزيي از كل پوسيده و بو گندويش بشويم....وقتي همه مان آلوده بشويم ناخودآگاه از منبع فساد هم پشتيباني خواهيم كرد.


اعتراضات دانشجويان:

خبرگزاري زاگرس يك صفحه اختصاصي براي اخبار و تصاوير اعتراضات دانشجويي درست كرده. همراه با تحليل هاي مختلف.

اين هم تصاويري از اعتراضات از بي بي سي.

اگر گفتيد شخصيت مشهوري كه همراه سردار طلايي جلو دانشگاه تهران قدم برميدارد كيست؟



*************

×××××××××××
بعضي ها امر به تجديد نظر در حكم آقاجري را دليل بر عقب نشيني جبهه محافظه كار و رهبر معظم مي دانند. اما به گمان من اينها نتيجه دعاهاي بامداد عزيز و تسبيح انداختن هاي بامدادك گرامي ميباشد.


Sunday, November 17, 2002

لينك :


صفحه عشق و زناشويي از شبح
شبح عزيز در اين صفحه تمام يادداشت هايش در باره عشق و ازدواج را گرد هم آورده. جالب است كه اين مطلب هميشه به بحث هاي طويل ميكشد. يعني هر چه درباره اش بحث و گفنگو شود كم است..

صفحه خاطرات زندان از تنهاي شب
تنهاي شب دعوت كرده كه هر كس خاطراتي از زندان دارد دراين صفحه بگذارد. خودش هم اولين خاطره را در باره اعدام تقي شهرام (عضو سابق و يكي از عوامل كودتاي سال 54 در سازمان مجاهدين) در سال 59 نوشته است.).
به گمانم اگر هر كس خاطره اي دارد بفرستد به زودي حافظه بلاگر پر ميشود.
موفق باشي دوست عزيز

فصل اول: گفتگو از فروغ و دوستان
فروغ مي نويسد:

سلام دوستان ...
چند تا دوست در يک شب مهتابي ، در يک مکان خاطر ه آميز به نام کافه تئاتر سرخه بازار ، يک تصميم رفاقتي گرفتيم ! اين چند نفر عبارتيم از : گنگ خوابديده .. دفتر سپيد .. شرقي .. يه جور ديگه ... صد ملک دل
..

موضوع اولين بحث را فمينيسم انتخاب كرده اند. هركدام نظرشان را مينويسند و شما هم ميتوانيد درباره نظرات آنها نظر بدهيد..




Saturday, November 16, 2002

هك ...هك...هك....!
..مثل اينكه هكر ها يك دوره جديد گذرانده اند ودارند آزمايش ميكنند!!!.
كاش اين انرژي را در يك جاي مثبت استفاده ميكردند...
بعد از اينكه از طريق وبلاگ خسن آقا خبردار شدم كه چند تا وبلاگ هك شده اند امروز هم در وبلاگ مهشيد ديدم كه يك وبلاگ ديگر به نام ؛‌سه زن بلند بالا؛‌ تهديد شده!‌جرمش چيه؟‌اهانت به مقام معظم آقاي مسعود كيميايي.

سعي كردم براي اين وبلاگ نظر بذارم كه نشد و ايي ميلم هم برگشت خورد. اما بعد ديدم كه
.خسن آقوي عزيز توصيه هاي خوبي در مورد محافظت وبلاگ ها و ايي ميل ها كرده. . . دستت درد نكنه خسن آقو


در مورد پاس وورد من هم در جايي خوانده بودم كه پيدا كردن پاس ووردهايي كه از كلمات ساده تشكيل ميشن خيلي راحته. مثلا برنامه ميشه نوشت كه يك ديكشنري را لغت به لغت با پس وورد شما مقايسه كنه.
براي همين
گذاشتن شماره وكاراكتر (‌مثلا @ به جاي آ ) يا استفاده از اسم هاي من در آوردي يا استفاده از هر سه راههاي خيلي خوبيه كه پس ووردتان بيشتر محفوظ بمونه.

خوب ميشد اگر هر كس راه هاي ديگه هم بلد باشه بنويسه و يكي اونها را يك جا جمع كنه تا همه بتونن بهشون دسترسي داشته باشند.



Friday, November 15, 2002

دوست خوبي بعد از خواندن مطلب ويليام بلو!‌برايم ايي ميل زده كه اين يك طرز شناخته شده كلاهبرداري است و حتي در نيجريه هم برايش كد مخصوص دارند.
دو تا هم لينك فرستاده .كه در مورد اين نامه ها توضيح داده اند و يا مثال آورده اند...

چيزي كه من نفهميدم اين است كه اين آقا حتي تلفن و آدرسش را هم نوشته. چطور دولت نيجريه نميتواند اين آقايان را بگيرد. مگر آنجا هم آقازاده دارند و ما خبر نداريم؟

Thursday, November 14, 2002

اگر اين وبلاگ می بود و خريداری نداشت ، آن زمان می توانستيم به هم تبريک بگوييم.

اين را مهشيد در باره تعطيلي توت فرنگي مي نويسد..
مي گويد:

اگر انديشه ای که زن را بشر نميداند و او را تحقير و سرکوب می کند و هرگونه آزار جسمی و جنسی را در حق او روا می داند بی مخاطب می ماند جای تبريک داشت. اما امروز...هنوز راه درازی در پيش روی ماست ، راهی برای تثبيت جايگاه زن به عنوان انسان و شهروند درجه يک و نه موجودی درجه دوم و با قابليت های کمتر از مردان و به عنوان ابژه جنسی.

نوشته زيبايش را بخوانيد. در اينجا هم گذاشته ام. همراه با مطلبي از بامداد و كتابدار عزيز.
گسترش اعتراض دانشجويان




عكس از سايت ديدگاه.



Tuesday, November 12, 2002

اگر از شركت نفت نيجريه برايتان ايي ميل مي آمد و ازتان دعوت ميشد كه 21.5 ميليون دلار به حسابتان بريزند و بيست درصدش مال شما باشد چه مي كرديد؟
والله اولش خيلي خوشحال شدم. فكر كردم كه با 4 ميليون دلار چه كارها كه نمي توانم بكنم. ديگر تا آخر عمرم كار نخواهم كرد. شركت صاحب كارم را خواهم خريد و رييسم را اخراج خواهم كرد!
ييلاق در اروپا و قشلاق در هاوايي...
هواپيماي اختصاصي...
به گمانم اينجا پولم تمام شد!)

آرزو بر جوانان عيب نيست!!!

حتما از اين ايي ميل ها براي شما هم آمده. با پررويي تمام مي گويند كه اين اسم و آدرس و تلفن ماست. ما با شركت هاي خارجي معامله كرديم اما پورسانتمان را اينجا داده اند. حالا مي خواهيم از اينجا خارج كنيم. اگر كمك كنيد اينقدرش مال شما..
حالا اين كه چقدر درست يا غلط و چقدر امكان پذير است بماند اما اين راخيلي شنيده بودم..
يعني در كشوري مثل نيجريه كه مردم دارند از گرسنگي مي ميرند اين آقا راحت و آسوده با اسم و شماره تلفن دارد دزدي ميكند و كسي هم جلودارش نيست....
حتما مي دانيد كه قرار است زني را به زودي در نيجريه سنگسار كنند و به همين دليل سر اين كه مسابقات ملكه زيبايي جهان در آنجا برگزار شود دعواست. حالا زن بدبخت به جرم ارتباط با يك مرد به آن طرز وحشيانه ميميرد اما دزدي اين آقايان در روز روشن هيچ جرمي محسوب نمي شود. قربانش بروم چه شباهتي به كشور نازنين خودمان دارد. البته اين هم حتما از نوچه هاست وگرنه براي 21 ميليون دلار منت ما رانمي كشيد!
(حتما از آنها بوده كه بهش بنز نداده اند!.) .

از قرار آنها كه انقلاب را به افريقا صادر كرده اند اين قسمت را يادشان رفته بگويند كه چطور ميشود پول ها را از كشور خارج كرد وريخت در بانك هاي سويس يا رفت در كانادا سرمايه گذاري كرد و بزرگراه خريد و ازش پول درآورد.
بيچاره ويليام بلو.....

البته لازم به توضيح نيست كه ما پيشنهاد ويليام بلو را قبول نكرديم و گرنه حالا بلاگ اسپات راهم خريده بوديم......
(هنوز پولدار نشده ما شدم!)



Friday, November 08, 2002

جن گودوين
(Jan Goodwin)
يك روزنامه نگار امريكايي و فعال حقوق بشر است كه در مورد وضعيت زنان در دنيا و بخصوص كشورهاي اسلامي تحقيق ميكند . در باره زنان بوسني..افعانستان و افريقا مقالات زيادي نوشته. چند سال پيش هنگامي گه در پاكستان زندگي ميكرده با دختر 9 ساله اي آشنا ميشود.مادر دختر كشته شده و دخترك با خواهر و برادر و مادر بزرگ و پدرش زندگي ميكرده است. او دخترك را به مدرسه مي فرستد و با او دوست ميشود. پدر دختر تحت تاثير حرفهاي اطرافيان دخترك را از مدرسه بيرون ميكشد.
پدرش قصد ازدواج داشته و چون براي مهريه پول نداشته دخترش را كه آن زمان 11 ساله بوده به عنوان مهريه به عقد پدر 60 ساله زنش در مي آورد. بعد از يك سال كه گودوين او را پيدا ميكند دختر حامله بوده و از زندگي بيزار...

تحت تاثير اين ماجرا گودوين تصميم ميگيرد كه در مورد زندگي زنان مسلمان تحقيق كند. در طول 5 سال به ده كشور اسلامي از جمله پاكستان ..افعانستان...ايران...كويت..عراق..فلسطين اشغالي..اردن..دوبي..كويت ..مصر و عربستان سفر ميكند.
Price of Honorگزارش اين سفر وكتابي بسيار تكان دهنده است.

به نظر گودوين دليل سياست هاي دولت امريكا و حمايتش از رژيم هايي مثل عربستان فقط وجودنفت است. براي به دست آوردن نفت ارزان امريكا وكشورهاي غربي از جنايات و فساد دولت هاي منطقه در ميگذرند و حتي آنان را حمايت ميكنند. او به نقش جمعيت اخوان المسلمين و اينكه چطور به اين كشورها رخنه ميكنند..از كجاها پول ميگيرند و بودنشان چه تاثيري بر فرهنگ جامعه و بخصوص زنان ها دارد اشاره ميكند.


چند روزي نتوانستم اينجا چيزي بنويسم. از همه دوستاني كه كماكان به اينجا سر زدند و كليكشان هدر رفت معذرت مي خواهم...
اما در نبود من (‌با كمال تعجب) زمين همچنان به دور خورشيد چرخيد و حتي چند تا اتفاق مهم هم افتاد!...



*************

مثلا باورتان ميشود كه در بغل گوشمان در تركيه يك حزب افراطي مسلمان راي بياورد. انگار اينها مثال زنده را بغل دستشان نمي بينند.

جالب است كه ببينيم در تركيه چه خواهد شد. تركيه يك كشور لاييك است. يعني مذهب رسمي ندارد و طبق قانون دين از سياست جداست. اما اكثريت مردم مسلمان هستند.
بي لياقتي دولت هاي قبل و خرابي وضعيت اقتصادي باعث شده كه عده زيادي به اين حزب جديد و مسلمان با نيروهاي تازه كاراميد ببندند. بايد ديد... شايد مردم تركيه هم بايد ياد بگيرند كه مسئوليت تصميم هايشان را قبول كنند..

از طرف ديگر اگر اين حزب مسلمان آنطور كه قول داده به خواست هاي مردم احترام بگذارد...وضع مرد م را بهبود ببخشد... آزادي ها را محدود نكند و حقوقشان را رعايت كند كار دولت هايي مثل ايران را سخت خواهد كرد.

×××××××
مردم امريكا هم باز به جرج دبليوي خودمان راي دادند. راي دادن در امريكا اجباري نيست. به همين دليل خيلي از مردم راي نمي دهند وخيلي از كانديداها به همين دليل انتخاب ميشوند كه مخالفانشان زحمت رفتن پاي صندوق را نكشيده اند. جالب است كه دمكرات ها حتي سنا راهم از دست دادند.به مباركي و ميمنت ديكر مجلسين !!سنا و كنگره پشت سر هم مي تواند فرمان حمله به اين كشور يا آن كشور را صادر كند (‌نه كه دمكرات ها خيلي هم مخالف بودند!)‌.اين سازمان ملل كه من مي بينم احتمالا به زودي تقاضاي الحاق به امريكا به عنوان ايالت پنجاه و چندم را خواهد داد. (‌بعد از انگليس) ...


Wednesday, October 30, 2002

هر چه كه بيشترنگاه مي كنم مي بينم كه هر وقت امريكا يا اسراييل بهانه اي براي كارهايشان لازم دارند گروه هاي افراطي يك جوري به دادشان مي رسند. مثل بمب گذاري هايي كه درست يك ساعت قبل از مذاكره بين فلسطيني ها و اسراييلي ها انجام ميشود يا همين ماجراي 11 سپتامبر و بعد ار آن بالي و حالا هم مسكو.
حالا كه به قول شبح امريكا دليل و مدرك لازم دارد براي مثلا جنگ با تروريسم همه دنيا را تروريسم گرفته!!نه اينكه باز هم زبانم لال ما تهمت و افترا به كسي ببنديم !!!فقط هر چه دو دو تا چارتا مي كنم حسابش درست در نمي آيد. بالاحره اينها با هم مخالفند يا موافق. چرا اينقدر آب به آسياب هم مي ريزند؟

جند وقت پيش در ديدگاه مقاله اي از اشرف دهقاني خوانده بودم به نام ؛‌جنگ با تروريسم..ادعاها و واقعيت ها...؛‌كه به نظرم خيلي جالب بود. خواندنش را به شما هم توصيه مي كنم.


بامدادك وقتي سفرنامه مي نويسد چه خوش مي نويسد. هماي خوش يمن اگربرشانه ي بامداد نشست بايد بامدادك را بفرستد تا يك سفرنامه حسابي بنويسد. اما پنداري بامداد اين سفرنامه ها را سانسور مي كند (‌ياز هم زبانم لال!!)‌هر چي تعريف است از بابا بامداد است.
اين كه رسمش نميشه!!!


حافظ راز ِ عجيبي است!

به‌راستي كي‌است اين قلندر ِ يك‌لاقباي ِ كفرگو كه در تاريك‌ترين ادوار ِ سلطه‌ي ِ رياكاران ِ زهدفروش، در ناهاربازار ِ زاهدنمايان و در عصري كه حتّا جلادان ِ آدمي‌خوار ِ مغروري چون امير مبارزالدين محمّد و پسرش شاه‌شجاع نيز بنيان ِ حكومت ِ آن‌چناني‌ي ِ خود را بر حدّ زدن و خُم شكستن و نهي از منكر و غزوات ِ مذهبي نهاده‌اند يك تنه وعده‌ي ِ رستاخيز را انكار مي‌كند، خدا را عاشق و شيطان را عقل مي‌خواند و شلنگ‌انداز و دست‌افشان مي‌گذرد كه:

اين خرقه كه من دارم در رهن ِ شراب اولا.

وين دفتر ِ بي‌معني غرق ِ مي ِ ناب اولا
!
........
........
كي‌است اين آشناي ِ ناشناس‌مانده كه چنين رودررو با قدرت ِ ابليسيي ِ شيخان ِ روزگار دليري مي‌كند كي‌است اين كافر كه چنين به حرمت در صف ِ پيغمبران و اولياءالله‌اش مي‌نشانند؟


اينها از مقدمه حافظ شاملو است كه در چاپ كتاب هر بار سانسور شده اما متن اصلي اش را شبح عزيز در صفحه اش گذاشته.

هر چه بيشتر از شاملو مي خوانم بيشتر پي ميبرم كه چه غولي بوده در ادبيات ايران. . يادش گرامي باد...
خواندم كه نويسنده وبلاگ كلاغ سياه ؛‌كسري موحد؛ در سي و سه سالگي ‌به زندگي خود پايان داده است. من كسري را نمي شناختم و به كلاغ سياه گاه گداري سر ميزدم. تصور اين كه جواني ديگر چيزي در زندگي در پيش رو نبيند و به دست خود به زندگيش پايان دهد برايم خيلي عذاب آور است. .. ...
شايد آنكه مي ميرد ميرود اما آنكه ميماند بايد روزها را با تصوير خالي آنكه از دست داده تحمل كند. براي دوستان و خانواده اش صبر و شكيبايي آرزو مي كنم.

هميشه فكر مي كردم شايد بشود از نوشته ها وحالات روحي يك انسان به اينكه از زندگي چقدر نااميد است و يا چقدر به فكر خودكشي است پي برد. اما از نوشته هاي كلاغ سياه نمي شد چنين استنباط كرد. آيا آنكه ديگران را به خنده واميدارد چنين مي كند تا غمي را كه بر دلش سنگيني مي كند پنهان نگاه دارد؟


اين دو رباعي گاز دار را از هادي خرسندي بخوانيد:



مثل اينكه هادي خرسندي هم مي خواهد دروبلاگستان همسايه شود.به اميد اينكه هر چه زودتر وبلاگش به راه بيفتد..



Sunday, October 27, 2002

اين را هم بخوانيد:

بر اساس گزارش ايرنا، مجلس در مصوبه خود اوليای کودکان را از پيگرد قانونی و پرداخت جريمه يا حبس در صورت کودک آزاری معاف کرد.

پيش از اين در طرح حمايت از کوکان مجلس تصويب کرده بود که همه افراد و موسساتی که مسووليت نگهداری از کودکان را به عهده دارند، موکلفند موارد کودک آزاری را به مقامات قضايی اعلام کنند وتخلف از اين تکليف موجب حبس تا شش ماه يا جريمه نقدی تا پنج ميليون ريال خواهد شد.


يعني؟؟؟
اگر بچه تان را بزنيد و بسوزانيد و بكشيد جزو اموالتان است و برايتان ضرري ندارد...پس هر جور دوست داريد تربيتش !كنيد. اصلا اگر به حرفتان گوش نكرد از بالاي ساختمان بيندازيدش پايين. نترسيد از مجازات معافيد.
شوهرش بدهيد. مبنع در آمد خوبي است.قبول نكرد استخوان هايش را خرد كنيد. اگر فكر كرديد برادرتان به دختر هفت ساله تان تجاوز كرده يه وقت به برادرتان كاري نداشته باشيد چون قصاص و ديه و هزار بدبختي دارد اما دخترتان را اگر بكشيد هم ناموس و آبرو و غيرتتان را حفظ كرده ايدو سرتان پيش در و همسايه بلند خواهد بود و هم اينكه از مجازات هم معافيد...

اما...اگر بچه خودتان نباشد مواظب باشيد ممكن است برويد زندان...حتي تا 6 ماه!!!!
يا....500.000 تومان جريمه نقدي...


يكي خبر دارد كه از كجا مي شود اين قوانين را پيدا كرد و با هم مقايسه كرد؟. مثلا مجازات كودك آزاري 6 ماه است اما معلمي كه سر كلاس داستان گفته را تهديد به مرگ مي كنند ...يا اگر به يكي زبانم لال(‌پا تو كفش زبانم لال)ا!‌فحش بدهي مجاني مي روي بهشت....


اگر گروگان گير هاي چچن بمب هايشان را منفجر مي كردند 750 نفر به اظافه خودشان كشته مي شدند وساختمان هم خراب مي شد.
نيروهاي روس با استفاده از گاز سمي 50 گروگان گير را كشته اند و رقم قربانيان ديگر را هم تابه حال 120 نفر اعلام كرده اند. 500 نفر هم در بيمارستان هستند و از ناراحتي هاي تنفسي و از دست دادن حافظه رنج مي برند. بعضي ها حتي اسم خود را به خاطر نمي آورند.
البته اينها ارقام رسمي است و معلوم نيست افزايش پيدا كند يا نه.
خلا صه با حساب دو دو تا چها رتا به نظر مي رسد فقظ ساختمان تئاتر بوده كه جان سالم به در برده.
اما آبروي آقاي پوتين به شدت نجات پيدا كرده...

بدتر از به كار بردن سلاح كشتار جمعي در يك ساختمان سربسته اين است كه دولت روسيه حتي نام گاز را اعلام نمي كند و بنابراين مداواي بيماران عملا امكان ناپذير است.
گزارش بي بي سي را بخوانيد. بيچاره مردم بي گناهي كه يك روز درنيويورك ..روز ديگر در فلسطين..روزي ديگر در اسراييل .روزي ديگر در بالي و حالا در مسكو ...قرباني جهالت و جنگ قدرت مي شوند..



امشب در وبلاگ عمومي ديدم فروغ عزيز چه كلمات زيبايي را براي توصيف اينجا به كار برده . راستش به قول ناصر الدين شاه
؛ خودمان از خودمان خوشمان آمد...؛
فروغ عزيز متشكرم كه اينجا را اين گونه توصيف كردي. من هميشه دوست داشتم كه خوانندگان من روي مطالب من به دليل محتوايش قضاوت كنند نه به دليل جنسيت ويا دلايل ديگر .... تو اين را با زيباترين كلمات بيان كردي.
به همين دليل اين كلمات پر از محبتت دو چندان مرا شاد كرد...
متشكرم دوست عزيزم.....

Wednesday, October 23, 2002

به اينجا برويد و داستان پسرك لبو فروش از صمد بهرنگي را بخوانيد. اين داستان را در قسمت داستان ها هم گذاشته ام.

راستي الآن كه اين نسخه اينترنتي را با آنكه در كتاب قصه هاي بهرنگ هست مقايسه كردم ديدم كامل است. نمي دانم چرا در آنجا داستان از صفحه 3 شروع شده.
اما به هر جهت داستاني كه در آن سايت است كامل است.
اين را شنيده ايد؟

نوشين رحيمی دبير 25 ساله در شهر تربت جام پس از آنکه سه هفته پيش داستانی از زندگی امام هفتم شيعيان را سر کلاس تعريف کرده بود از رفتن به سر کلاس ممنوع شدو
خبر از بي بي سي
×××××××
هفت نفر ديگر به جرم تجاوز به اعدام محكوم شدند. .
يعني در يك ماه 12 نفر به جرم تجاوز به اعدام در ملا عام محكوم شده اند. آن هم در يك حكومت اسلامي. . اگر بااين حساب پيش برويم آدم عادي در مملكت حكم كيميا پيدا خواهد كرد.ماشاالله همه متجاوزند!
اگر همه دارند متجاوز و دزد و معتاد و قاچاقچي مواد مخدر ميشوند پس اين جكومت اسلامي شكست خورده و بايد برود. اين جوان ها همه بعد از انقلاب به دنيا آمده اند و در دامن همين حكومت بزرگ شده اند.
اگر دروغ است و جوان هاي مردم را انگ مي زنند و به اين بهانه اعدام مي كنند تا صداي مردم در نيايد(همانطور كه قبلا زنداني هاي سياسي را به نام قاچاقچي اعدام مي كردند) باز هم اين حكومت شكست خورده چون غير از زور وكشتار راه ديگري براي ماندن نمي داند..

اينها هم احتمالا از پيروزي ها و موفقيت هاي چشمگير اين حكومت و رييس جمهور لبخند به لب است.

راستي همين گزارش نوشته كه اين احكام درست دوروز بعد از تصميم اتحاديه اروپا مبني بر ؛ ادامه گفتگوهاي انتقادي ؛‌و ؛‌امضا نكردن بيانيه محكوميت ايران براي نقض حقوق بشر ؛‌صادر شده. يعني دهن كجي به تمام معنا...
پنداري بوي نفت حتي بوي خون را تحت الشعاع قرار ميده . حتي براي آقاياني كه ادوكلن شانل و كريستين ديور ميزنند..اين نفت عجب چيزيه. به قول قديما نداشتنش يه بدبختيه داشتنش هزار تا!!

حقوق بشر خوب است اما براي كشورهاي غربي نه براي جهان سومي ها....



دو تا بحث جالب در وبلاگ هاي شبح و صد ملك دل در جريان است.

بحث صد ملك دل در باره مردها و زن هاست و مقررات و آداب و سنن . اينكه اينها كي و چطوري مي خواد عوش بشه و سهم زن ها و مردها در اين تغيير چقدره.

البته اميدوارم بحثي كه در وبلاگ شبح عزيز در مورد مهاجرت و ...هست به وقت ديگري موكول بشه به دلايلي كه در نظر خواهي آنجا هم نوشته ام. . جالب است كه در همين وقت هم اين خبر را ديدم:
پناهندگي 5 ورزشكار ايراني به آلمان
پنج ورزشكار كه براي مسابقات قايقراني به آلمان رفته بودند تقاضاي پناهندگي كرده اند.


براي ورزشكاران ايراني در خارج محدوديت ها ي فراواني وجود دارد چون اكثرا ديگر به كشور بر نمي گردند. اما انگار اين 5 جوان توانسته اند با تمام اين محدوديت ها از دست مقامات!‌ در بروند.



Sunday, October 20, 2002

اعتماد بنفس در انسان ها معجزه مي كند. اين است كه وقتي مي خواهند انساني را از بين ببرند اول شخصيت و اعتماد بنفسش را مي كوبند.
حاكمين غدار به اولين چيزي كه حمله مي كنند شخصيت انسان هاست. بايد باور كنيم كه خنگ و تنبل و بيهوده ايم و اگر اين حاكمين عادل و اربابانشان نباشند زندگي مان از اين هم بدتر خواهد شد.
كسي كه اعتماد بنفس داردسوال مي كند. بيهوده زير بار زور نمي رود. حقش را مي طلبد و چه چيزي از اين بدتر؟

به كشورهاي دنيا نگاه كنيد. بدبخت ترين كشورها و عقب مانده ترين كشورها را ببينيد. به فرهنگ مردمشان نگاهي بيندازيد. مردم قيم طلب. مردم بي هدف. بي اعتماد به خود و به ديگران. صد البته اين نتيجه صدها سال طلم و ستم و استثمار است. اما اين يك دور باطل است. اعتماد بنفس كه از بين مي رود استثمار شديد تر مي شود و استثمار بيشتر اعتماد بنفس انسان ها را بيشتر از بين مي برد. يك جا بايد اين دور باطل را شكست.

به جامعه خودمان نگاه كنيد. آدمي كه از دستشويي رفتن تا لباس پوشيدنش بايد مورد تاييد باشد مي تواند اعتماد بنفس داشته باشد؟ ‌با اين همه قوانين و سنت ها و قيد و بند هاي الكي ميشود انتظار داشت كه انساني بتواند براي خود تصميم بگيرد و حتي بر خلاف جهت جامعه به جلو رود بي آنكه آسيبي ببيند؟
وقتي در ملا عام شكنجه و اعدام مي كنند براي اين است كه بفهمانند كه ما ؛‌هيچ ؛‌هستيم. وجود ما در تاييد دولت معني دارد نه در افكار خودمان

شكستن دور باطل را مي شود از خودمان شروع كنيم و از بچه هايمان. اجازه بدهيم كه خودشان باشند.به خودمان هم اجازه بدهيم كه خودمان باشيم. مي شود ذره ذره شروع كرد. اگر كاري را كه دوست داريم انجام دهيم به احتمال زياد درآن موفق خواهيم شد و اين شروع اعتماد بنفس است. تجربه كنيم و از شكست خوردن نترسيم. در هر موردي اول فكر كنيم و خودمان ؛‌انتخاب؛‌ كنيم. .

شادترين انسان هاي دنيا كساني هستند كه آنچه خود مي خواسته اند كرده اند. لازم نيست زندگي ما دور محور راضي كردن دو ر و بري ها بچرخد..

.
در باره اعتماد بنفس جرجيس و مريم گلي هم نوشته اند. از وبلاگ هاي شبح و سايه پيدايشان كردم. هر چه را كه من در صد خط نمي توانم بيان كنم آنها در ده خط بيان كرده اند. آن هم چه زيبا.

جرجيس مي نويسد:



● تيم فوتبال بُرد دلمان يخ كرد
هر از چندگاهي، افتادن چنين اتفاقاتي براي ملت ما
از نان شب! هم واجب تر است.غرورملي يك ملتي اگر
آسيب ببيند ،ديگر با هيچ دوايي خوب نمي شود .
بعضي وقت ها حالم خيلي گرفته مي شود كه مي شنوم
مردم عزت نفسشان را از دست داده اند،
كه از خود بودنشان حظي نمي برند،
كه فكر مي كنند خيلي هيچند!
كه از تاريخ بيرون افتاده اند، ديده نمي شوند
كه در دنيا آنان را بجز با نام چند بناي تاريخي ويك تاريخ مرده
بيشتر نمي شناسند ،
كه آنان را وقتي مي بينند كه حادثه اي اتفاق افتاده باشد
كه اول نيستند، اخر هم نيستند بلكه جايي آن وسط ها گم شده اند
كه چيزي براي عرضه ندارند تاديگران ازآن استفاده كنند
كه...
...
خير سرمان خوشحال بوديم خواستيم حرفهاي خوب خوب بزنيم
فاتحه خوانديم رفت پي كارش!!!!
ولي خب خودمانيم، اگر ملتي هم احساس عزت بكند ديگر فلك هم
جلودارش نيست


مريم گلي ( به نقل )مي نويسد:

مساله بر سر پول ، قدرت و موقعيت اجتماعي نيست، بلكه چيزي است كه واقعا دلت مي خواهد و ترا ارضا مي كند . اگر اين كار را بكني – بدون توجه به ثمره و ماحصل آن – كسلي از زندگي تو رخت بر مي بندد . انجام دادن كار صحيح از ديد ديگران ، سنگ بناي دلمردگي است .
كل انسانيت دچار كسلي شده است . آنكه مي بايست عارف مي شد رياضيدان شده ، آنكه مي بايست رياضيدان شده به دنبال سياست رفته ، و آنكه بايستي شاعر مي شد تاجر شده . هيچ كس سر جاي خود نيست ، بلكه جايي ديگر است كه به آن تعلق ندارد. آدم در زندگي بايد ريسك كند . اگر آدم آماده ريسك كردن باشد ، كسلي و دلمردگي در يك لحظه ناپديد مي شود.
مي گويي كه « از خودم خسته شده ام» از خودت خسته شده اي ، براي اينكه با خود روراست و صادق نبوده اي ، براي وجودت احترام قائل نبوده اي.
مي گويي كه « نيرويي احساس نمي كنم»
چطور توقع داري نيرو احساس كني ؟ نيرو هنگامي جريان پيدا مي كند كه تو آن كاري را انجام دهي كه دلت مي خواهد ، حالا هر چه كه مي خواهد باشد .



Thursday, October 17, 2002

دوستي بهم نوار كنسرت فرهاد راهديه داده. چندشب است كه ؛فرهاد؛ي شده ام. كنسرت سال 1995 در كلن.
با دست هاي ورم كرده پيانو مي زند. اما صدايش همانطور جادويي است. كلمات را همانطور محكم و كامل ادا مي كند. متواضع است و مهربان. .وقتي گنجيشگك اشي مشي رامي خواند و مردم اول آهنگ برايش دست مي زنند لبخند مي زند و من گريه ام مي گيرد.
وقتي مي خواند:
...
كي ميگيره فراش باشي
كي مي پزه آشپز باشي
كي مي خوره حاكم باشي...
فكر مي كنم كه اگر فراش باشي و آشپز باشي ها نبودند حتما حاكم باشي از گرسنگي مي مرد.

وقتي مردم دست ميزنند و دم ميگيرند: دوباره.دوباره....و او صبر مي كند و با تواضع مي گويد چشم...عصباني مي شوم كه چرا پيش ما نيست؟
...يعني هپاتيت سي اينقدر صعب العلاج بود؟
وسط آهنگ ها بلند مي شود و براي خودش آب مي ريزد و مي خورد و عينكش را مي زند و باز مي خواند

يه شب مهتاب
ماه مي ياد تو خواب

.....
و باز مردم دست مي زنند و باز او لبخند مي زند. با كت مشكي اش ... با سياه جامه و موي سپيدش... باعينكش..با دست هاي ورم كرده اش...
و من به همه آنها كه آنجا بودند حسوديم مي شود و باز گريه ام ميگيرد.
ديگر شاملو نيست...احمد محمود نيست..فرهاد نيست...
آيا بهار كه شد بذري مانده كه از آن گلي هم بشكفد؟



Wednesday, October 16, 2002

فكر مي كنيد كي در زندگي موفق تر است . كسي كه نمي داند ولي اعتماد بنفس دارد كه هر كاري بخواهد مي تواند بكند. يا آنكه خيلي مي داند اما از ترس اينكه نتواند درست كاري را انجام بدهد دست به كار ي نمي زند?.
اعتماد بنفس به گمان من مهم ترين سرمايه انسان است.
گمان مي كنيد ما از اين سرمايه چقدر بهره برد ه ايم؟‌اعتماد بنفس ما ..فرزندانمان و جامعه مان در چه حدي است؟
در مورد بچه ها اكثرا اينطور است كه آدم حسابشان نمي كنيم. .اگر حرف بزنند مي گوييم بچه است.. معيار احترام گذاشتن به ديگران سن و سالشان است نه كاري كه مي كنند. نه اينكه احترام به بزرگتر كار بدي باشد اما ما در مواردي كاررا از حد معمول مي گذرانيم و مثلا به حرف خاله خانباجي ها بيشتر اهميت مي دهيم تا حرف بچه كه شايد هم درست تر باشد. مثلا بچه بايد بلند شود تا بزرگتر بنشيند. بدون اينكه ازش بپرسيم كه خودش دوست دارد اين كاررا بكند يا نه. بچه خوب آن است كه مطلقا مطيع باشد و حرف روي حرف ما نزند.
در مدرسه بايد يك سري درس ها را طبق نظر معلم حفظ كند تا نمره بيست بگيرد و مدرسه و پدر و مادر را راضي كند. تما م زندگي ما در كودكي درجلب رضايت ديگران خلاصه مي شود نه نفس كاري كه مي كنيم. به كاري كه مي كنيم و به نتيجه هايش فكر نمي كنيم بلكه به اينكه آيا اين كار مثلا كتك زدن يكي يا خراب كردن چيزي از نظر ديگران خوب است يا بد بيشتر اهميت مي دهيم.
اينها البته حكم مطلق نيست ولي مي توانم بگويم خيلي از بچه ها اينطوري بار مي آيند.

جامعه را نگاه كنيد. فكر مي كنيد در جامعه اي كه كسي حق نداشته باشد رنگ لباس ..نوع موزيكي كه گوش مي كند... و يا خيلي از جزييات زندگي عادي و معموليش را انتخاب كند مي تواند اعتماد بنفس داشته باشد؟‌مابه عنوان يك جامعه حق نداريم براي خودما ن تصميم بگيريم.. در كل كه مردم را آدم حساب نمي كنند.
درصلاح عموم نيست!!يا به صلاح مملكت نيست....اينها را هر روز مي شنويم. اينطور به ما تلقين مي شود كه ما خودمان عرضه نداريم براي كارهاي خودمان تصميم بگيريم. حتما بايد يك آقا بالاسر داشته باشيم.
اگر يكي بر خلاف مقرراتي كه آقايا ن گذاشته اند و كسي هم قبول ندارد عمل كند جايش يا بالاي چوبه دار است يا سنگسار يا زير شلاق. عملا مردم ببخشيد ؛‌خر ؛‌مخسوب مي شوند.
فكر مي كنيد چنين جامعه اي چقدر مي تواند پيشرفت كند؟‌اما از اين جامعه حيلي آدم هاي ناآگاه مي توانند بيرون بيايند كه براي جلب رضايت و تاييد شخصيت كاذبشان دست به هر كاري بزنند. اينها هستند كه با مورد تاييد قرار گرفتن ارضا مي شوند. لازم نيست زحمت بكشند و كاري بكنند. دوتا چماق بزنند دنيا و آخرتشان را به دست مي آورند. اينها نور چشم ديكتاتورها هستند. براي اينكه خرج زيادي هم ندارند. كمي پول و چند تا هندوانه زير بغل كارشان را راه مي اندازد.
جهل و نا آگاهي و در كنار آن فرهنگ غلطي كه ما را وادار مي كند هر گر براي خودمان شخصيت قائل نباشيم بر خيلي از جوانب زندگي ما اثر دارد.
اهميت به حرف مردم صورت ديگر ي از اين شخصيت كاذب است كه در كلمات مزخرفي مثل ناموس..آبرو...تعارف....تجسم پيدا كرده. مثلا زني كه مورد تجاوز جنسي قرار گرفته باشد از يك طرف بايد با آسيب روحي ناشي از تجاوز و احيانا با كابوس ها.. بيماري يا حاملگي ...دست و پنجه نرم كند.از طرف ديگر هم بايد با جامعه اي مبارزه كند كه ديگر او را ؛باكره؛‌يا پاك نمي داند. اين است كه پدر ي كه فكر ميكند دختر هفت ساله اش شايد مورد تجاوز واقع شده باشد به جاي شكايت از متجاوز دخترش را سر مي برد. . . .

خيلي ها هم كه در خانواده هاي آگاه تر بزرگ مي شوند براي اينكه خودشان باشند خيلي سختي مي كشند. شخصيت رضايت طلب سال ها آنها را دنبال مي كند. اين مخصوص ما ايراني ها هم نيست. در اكثر كشورهاي عقب افتاده كه مردم حق و حقوق ندارند اوضاع همين است. سيستم آموزشي وتربيتي ما بر آن استوار شده كه ما خودمان نباشيم. آني باشيم كه ديگران مي خواهند.
. بنابراين يك انسان جاهل را مي شود قانع كرد كه اگر زني را براي رضاي خدا سنگسار كند به بهشت خواهد رفت. اينكه انساني با زجر مي ميرد ديگر مهم نيست..

عروسي هاي پر زرق و برق را ببينيد كه به هيچ دردي نمي خورد. پولي كه مي تواند براي عروس و داماد سرمايه زندگي باشد با بريز و بپاش خرج مي شود تا عروسي ؛آبرومندانه؛‌باشد.

اما ما كه مي دانيم مي توانيم خودمان براي خودمان تصميم بگيريم. به حرف مردم يا تاييد ديگران فكر نكنيم . اول صلاح خودمان را درنظر بگيريم و راه درست را انتخاب كنيم. مي توانيم بچه هايمان را با اعتماد بنفس بزرگ كنيم. به حرفشان گوش كنيم . سرشان داد و بيداد نكنيم. بهشان مسئوليت بدهيم و ازشان انتظارات معقول داشته باشيم. .

من فكر مي كنم نبود اعتماد بنفس چه در اشخاص و چه در جامعه يكي از بزرگترين مشكلات ماست. روي طرز برخورد ما ما با مسائل خودمان و جامعه و همچنين در طرز برخوردمان با يكديگر هم اثر دارد. در اين مورد بعدا خواهم نوشت..



ببينيد چه هديه زيبايي گرفتم:
يك گل ماگنولياي سفيد
اميدوارم بتوانيد ببينيد. بلاگر اين روزها خيلي بازي در مي آورد





مرسي حميد عزيز.

Tuesday, October 15, 2002

اين بلاگر به گمانم زده به سرش.

Sunday, October 13, 2002

باور كردني نيست اما حقيقت دارد

هنوز كشورهايي هستند با سران مفت خور كه خيال مي كنند ممكن است در جنگ امريكا با عراق ممكن است از اين هفت خوان نعمت ذره اي هم نصيب جيب آنها بشود. غافل از اينكه تيغ بعدي ممكن است سراغ خودشان بيايد.. شايد هم باكيشان نيست. هر چه باشددلارهاي نفتي و ويلاهاي ساخته شده در كانادا منتظرشان است. بدبخت مردمي كه سرنوشتشان را به دست آنها سپرده اند.


انفجار بمب در يك باشگاه شبانه در اندونزي. 180 كشته و كسي چه مي داند چقدر زخمي...
چه كار بزدلانه اي. اگر مرد هستيد برويد مثل آدم با كسي بجنگيد كه اسلحه بدست دارد چرا مردم بي دفاع را مي كشيد؟‌بمب گذاشتن در يك ماشين در كنار يك نايت كلاب چقدر دل و جرات مي خواهد،؟

جدا در آستانه تصميم امريكا براي تسخير منابع نفتي خاورميانه تحت عنوان مبارزه با تروريسم اينهمه بمب گذاري و كشتن مردم بي گناه دانسته يا ندانسته آب يه آسياب امريكا و انگليس ريختن نيست؟


Saturday, October 12, 2002

كاش مي بستم چشامو....اين ازم بر نمي ياد....

مسافر(كاوه) عزيز برايم ايي ميلي فرستاده و در باره بعضي نظرات من نظر داده. فكر كردم بهتر است كه جواب را در اينجا بنويسم تا دوستان ديگر هم اگر خواستند نظرشان را بنويسند.

دوستمان برايم پينگليش نوشته كه من به فارسي مي نويسم تا خواندنش راحت تر باشد:.:
ضمنا تاكيدها از من است

كاوه از من براي انتقاد از خاتمي انتقاد كرده و مي گويد اين شيوه معمول در تمام كشورهاي پيشرفته جهان است كه سوال هاي پيش پا افتاده مي كنند تا افراد مستعد را شناسايي كنند. اين تكنيك ؛‌نكنو پايلز ؛‌نام داره. به اين دليل طي سال هاي گذشته يزرگترين مراكز پژوهش كشور تحت نظر مستقيم آقاي خاتمي تشكيل شده .....

اگر درست فهميده باشم كاوه مي گويد قانون هر كشوري با هم فرق دارد و بايد اجرا شود. ضمنا مي نويسد:
به نظر تو چه تصميمي ميشه در مورد افرادي كه آرامش و امنيت كشور را مورد تهاجم قرار ميدن و از ايران چهره اي بسيار زشت تر از اون كه هست به جهانيان عرضه مي كنند گرفت؟‌خواهش مي كنم كه چند تا از راه حل هايي كه در اين زمينه داري برام بنويس.

در باره در آوردن چشم . بريدن دست و پا هم بايد بگم والله من كه در ايران هستم و ناسلامتي از فعالان سياسي هم هستم چنين چيزي نشنيدم. شايد منظورت بريدن انگشت هاي دسته ولي بايد بگم چنين چيزي در ايران خيلي كم اتفاق مي افته و مورد هاي بسيار خاص را در بر مي گيره.از طرفي شما بديتون اينه كه فقط ايران رو مي بينيد. نمي دونم كجا هستين. آيا در مورد جنايات وحشيانه اي كه در امريكا بر عليه سياهان صورت مي گيره چيزي شنيدي؟‌آيا ميدوني در افغانستان همين امريكايياي به ظاهر طرفدار حقوق بشر چه جناياتي كردن؟‌آيا ميدوني توي آوزاكاي ژاپن چه جناياتي مرتكب شدن؟اصلا چرا امريكا؟‌توي همين اروپاي خودمون توي يه كشوري مثل آلمان حتي اگرتمام زندگيت رو هم ببرن (كه زندگي ما رو بردن) تو حق نداري به كسي مظنون باشي. يعني پيليس هيچ اقدامي نمي كنه. در مورد اعدام نكردن هم كه ديگه همه چيز واضحه. مجازات قتل (يعني گرفتن حق زندگي از يك نفر) فقط 25 سال زندونه كه اون هم معمولا به زحمت به 20 سال مي رسه و طرف بعد از اين مدت مياد بيرون و در اكثر موارد باز هم يك نفر و يا شايد چند نفر ديگه رو ميكشه. يا توي كشوري مثل تركيه دولت حتي به مردم اجازه نميده مذهب خودشون رو انتخاب كنن. ا

تو دانشگاه ام آي تي رو با دانشگاه هاي ايران مقايسه كردي. بايد بگم كه در اين مورد واقعا متاسفم. ميدوني (شريف )‌جزو 7 دانشگاه برتر جهانه؟ (بهتره بگم جزو 4 دانشگاه برتر جهان) و يا اينكه ميدوني بزرگترين مركز تحقيقات امريكا ..چين..هند.و..رو ايرانياني مي گردونن كه توي خود ايران درس خوندن؟‌ميدوني سومين دانشگاه الكترونيك جهان درايران ساحته شد. ميدوني دانشكده مهندسي صنايع علم و صنعت تنها دانشگاه خاور ميانه هستش كه ثبت نام و كليه امور آموزشيش به طريقه الكترونيكي و از طريق اينترنت انجام ميشه. ميدوني كه همين طرح رو دانشجويان ايراني (كه با عرض شرمندگي بنده هم يكي از اونا هستم) دارن توي واتر لو كانادا اجرا مي كنن؟‌خوب؟
آخر همه اينا بايد بگم كه :‌منظورم از اين حرفا اين نيست كه بگم تو حق نداري. ولي معتقدم كه شمايي كه در خارج از ايران هستين به جاي مبارزه مستقيم و به جاي اينكه سعي در جل كردن مشكلات داشته باشيد بر عكس مي خواهيد زندگي كردم ايران رو كه بعد از اون همه مدت نا آرامي يواش يواش داره ميره كه آروم بشه خراب كنين
.

××××××××××
كاوه عزيز
از نامه ات اينطور به نظر مي آيد كه يا خيلي ساده هستي يا خيلي پيچيده. . من فرض را بر اين مي گذارم كه تو واقعا از اوضاع ايران خبر نداري. . گمان رابر اين مي گذارم كه تو يك دانشجوي جوان هستي كه مي خواهي راحت و آسوده درست را بخواني . براي اين هم به آرامش احتياج داري و خيال مي كني دو كلام نوشتن من يا يكي ديگر ممكنه اين آرامش خيالي تو را به هم بزنه.
فكر مي كني در يكي از بهترين ..آرام ترين..و در ستكارترين كشورهاي جهان داري زندگي مي كني. . فكر اينكه بداني 80 در صد مردم كشورت شب را گرسنه مي خوابندبرايت عجيب است. نمي دانم چرااين بديهيات از چشم تو اينقدر دورند..

دوست عزيز
متاسفم اگر نوشته هاي من يا ديگران بهشت خيالي تو را در هم مي ريزد اما اينها عين واقعيات است. خودت هم مي داني. در اين صفحه و يا صفحه هاي ديگر ده ها لينك هست كه به وضوح جناياتي راكه بر عليه مردم انجام گرفته نشان مي دهد. به هر كدام كه بخواهي مي تواني مراجعه كني. فيلم سنگسار و درآوردن چشم و قطع انگشتان هم در اينترنت موجود است. اگر در گوگل تايپ كني پيدا مي كني. نوار قتل هاي زنجيره اي را گوش كن. گزارش هاي سازمان عفو بين الملل را در مورد ايران بخوان..

در جواب به تو:
ا- ايران كشور پيشرفته نيست. كشور جهان سوم و عقب مانده است . عقب ماندگي مان هم تا حد خيلي زيادي به دليل سياست هاي ضد انساني همين آقايان است..معيار كشورهاي پيشرفته سطح زندگي و آرامش و امنيت مردم است. تامين اجتماعي است. بيمه مجاني..دوا و دكتر مجاني يا ارزان.تحصيلات مجاني براي دختر و پسر.حقوق مساوي... در كشور پيشرفته كسي به دليل داشتن پول جلوي در بيمارستان نمي ميرد. كسي به خاطر فقر دخترش را و ادار به خودفروشي نمي كند.ما روي نفت خوابيده ايم هنوز نفت را بايد با پيت حلبي بخريم. هنوز لوله كشي گاز درست و حسابي نداريم. همان تركيه كه شما مثال مي زنيد در اين مورد از ما سا لها جلوتر است..

2- عقب ماندگي بحث پيش پا افتاده اي نيست كه جوابش را شاگردان دبستاني بتوانند پيدا كنند. دو چيز لازم دارد: خواستن و توانستن. متاسفانه مسئولين مانه مي خواهند و نه مي توانند اين كشور را عوض كنند. دغدغه شان فعلا جيب خودشان و اعوان وانصارشان است.

3-قانون قانونه درست نيست. قانون طالبان هم قانون بود. قوانين ضد انساني بايد از بين بروند. از جمله اعدام و قطع عضو . اينها كه تو نوشتي بيشتر از روي احساس است. مثل حس انتقام جويي. اگر يكي يكي را كشت بايد كشته شود. يا پليس حتما بايد كسي را كه تو بهش مظنوني دستگير كند. اما اگر به ريشه هاي موضوع توجه شود خيلي از اين موارد جرم كم مي شود من و ديگران در اين مورد زيادنوشته ايم..
اين راهم اضافه كنم كه آيا حاكمان ما خود مبرا از خلاف ها هستند؟‌جايي كه آقاها و آقازاده ها روز روشن دزدي مي كنند و بعد با وقاحت مي گويند پس برويم معلم بشويم؟؟؟با آنها بايد چكار كرد؟‌چرا عدالت در مورد همه اجرانمي شود ؟‌فقط براي آفتابه دزدهاست؟‌
اولا كه به فرض كه در امريكا و اروپا بدترين جنايات مي شود. اين توجيه اعمال جنايتكارانه مانيست. ثانيا ايران در اين مورد ركورددار است و دست همه را از پشت بسته. تو داري مثال كلي مي زني. من دارم با سايت و عكس به تو نشان مي دهم..

اگر نگران اين هستي كه چهره ايران در نزد جهانيان خراب ميشه بايد به فكر قتل عام 30000 زنداني سياسي ...شكنجه ها و تجاوز ها به اونا و فقط اعدام 290 نفر در سال كذشته در ايران باشي كه همين هفته پيش چند نفرشان در ملا عام با طناب پيلاستيكي و جرثقيل اعدام شدند و دو نفر هم سنگسار شدند.

مثلا در برابرجنايات پينوشه يا ميلوسويچ نديدم كسي جرم هاي معمولي در كشورشان رامثال بزنه. حتما كه زمان هيتلر هم دزدي بوده اما چهره آلمان را هيتلر خراب كرد نه جرايم عادي..

دوست من. ..اگر به دنبال حقيقت باشي دير يا زود خودت به آن خواهي رسيد. اينها مراحلي است كه همه طي مي كنند:‌شوك! سوال...باز هم شوك..انكار...قبول واقعيات. آن وقت متوجه مي شوي كه همه را نبايد سياه و سفيد ديد.
مي توانيم چشم هايمان را به روي واقعيات ببنديم. ناآگاهي شايد موهبتي باشد و بهانه اي براي بي مسئوليتي. اما وقتي فهميدي دو رو برت چه مي گذرد آن وقت است كه نمي تواني راحت و آسوده چشم هايت را به روي واقعيات ببندي. اين ديگه ازت بر نميـآد.


Wednesday, October 09, 2002

دوستان عزيز. مي دانم خيلي ها از فونت نظر خواهي شكايت دارند. احتمالا يا نظر خواهي عوض خواهد شد يا فونتش!
مرسي از توجهتان.
×××××××××××
مسافر در نظر خواهي پايين مطلبي نوشته كه بهتر است خودتان بخوانيد. البته هر كس حق دارد كه از اين وبلاگ بدش بيايد يا خوشش بيايد.. اين نظر از خيلي جهات جالب است. چيزهايي كه در زير مي نويسم بر اساس برداشت من از اين نظر است كه شايد هم درست نباشد. اما چون من اين برخورد را در خارج از وبلاگستان هم از بعضي ها مي بينم اينحا در موردش مي نويسم.

اوليش اينكه چرا بايد يكي از نوشتن و انتقاد در مورد شكنجه و اعدام ناراحت شود؟‌آيا وقتي مي نويسم كه در دنيا دانشگاه درست مي شود و اينحا سنگسار و قطع عضو دروغ است؟‌اما بعضي ها ناراحت مي شوند. شايد هم طرفدار اينها نباشند .
كساني هستند كه ميگويند اينجا بالاخره وطنمان است و بايد ازش دفاع كرد. بد يا خوب. بله اينجا وطن ماست .اشتباه اين دوستان دراين است كه خودشان را با دولت يكي مي كنند. اين دولت را نماينده خودشان يه
حساب مي آورند. اگر خودتان و و جدانتان را از اين دولت جدا كنيد ديگر احساس وظيفه نخواهيد كرد كه از هر عملكرد ضد انساني اش دفاع كنيد
مثلا اگر چنگيز خان مغول حكومت مي كرد از او هم دفاع مي كرديد؟

ممكن هم هست كه مي گوييد راه حل ارائه بده. چرا فقط غر ميزني؟
شايد چند وقت پيش اين كار را مي كردم اما هر چه بيشتر مي گذرد فكر مي كنم بعضي چيزها در زندگي هست كه هر كسي بايد براي خودش به آنها برسد. اين هم يكي از آنهاست. . اگر مسافر فكر مي كند كه از اين بيشتر حقي ندارد و يا فكر مي كند كه دارد در بهشت زندگي مي كند و من با نوشتن از ام آي تي دارم بهشت دروغينش را خراب ميكنم من هر چه هم بنويسم نمي توانم او را قانع كنم. . در كل ايراد من به اين است كه ما مي خواهيم يكي ديگر برايمان راه حل و نتيجه تعيين كند.وما هم راحت زندگي كنيم. . كاش مي شد . اما هر كس بايد مسئوليت به دوش بگيرد. .

نكته آحر اينكه اگر خودمان را با جاي ديگر مقايسه مي كنم به اين دليل نيست كه بخواهم خودمان را تحقير كنم. اين به منظر مقايسه بين پيشرفت دنيا و پس رفت ماست..اينكه سرمان رادربرف كنيم و هي به خودمان به دليل تكنيك هاي بهتر در اعدام و شكنجه و ساخت موشك و كمك به گروه هاي ارتجاعي وگرسنه نگاه داشتن مردم و ...آفرين بگوييم چيزي را از ما حل نمي كند و واقعيت تلخ اين جهنم را از بين نمي برد. . .




Monday, October 07, 2002

ديدگاه از سنگسار يك زن به نام گلي نيك خو (پس از يازده سال زندان )‌و مردي به نام يونس اسعدي در شهر نقده خبر مي دهد. دو زنداني سياسي به نام هاي سعيد ماسوري و سالار كرداري نيز در معرض اعدام قرار دارند..

************
چيزي كه هميشه ذهن مرا مي خورد اين است كه كي اين احكام را انجام ميدهد؟‌چرا كسي بايد حاضر به كشتن كس ديگري باشد؟‌آنهم زن بدبختي كه تا كمر در خاك فرو رفته. اين آدم ها كم نيستند. همان ها كه مي گيرند و مي بندندو شكنجه مي كنند و حر فهاي ركيك مي زنند و تجاوز مي كنند. آنها كه جوانان مردم را سالم از خانه شان مي برند و جسد شكنجه شده شان را تحويل مي دهند يا با كاميون مي برند ودر گور هاي دسته جمعي خاك مي كنند . يك جامعه شناس مي خواهد كه بيايد و بررسي كند كه چرا انساني اينقدر از انسانيت دور مي شود؟
قوه محركه اينها براي انجام اين جنايت ها چيست؟
حس قدرت؟ ‌ اعتماد بنفس كاذب؟ پول؟‌اجر اخروي؟؟؟

Sunday, October 06, 2002

اعدام...
بحث؛ موافقت يا مخالفت با اعدام و مجازات هاي وحشيانه ديگر؛ ‌در وبلاگ شبح بالا گرفته. در خيلي وبلاگ هاي ديگر هم بهش اشاره شده.
گذشته از اين كه بعضي ها عصباني مي شوند و بعضي ها هم از روي انجام وظيفه!! با اسم ديگر مي آيند و چيزكي مي نويسند كه از آب گل آلود ماهي بگيرند اين بحث ها به نظر من خيلي مفيد است.
. . آنها كه موافق اعدام و يا قصاص هستند دلايل خاص خودشان را بيان مي كنند. عمدتا اينكه الآن در جامعه جرايم خيلي بالاست. . زهرا مي نويسد كه به دوستش تجاوز شده و زندگيش را كلا عوض كرده. حميد مي گويد براي دوستش ماجرايي پيش آمده و مي گويد ناامني به حدي است كه بدون چاقو يا كاتر از حانه نمي تواند بيرون بيايد. (اينها از نظر خواهي شبح گرفته شده).
زهره مي نويسد كه در دادگاه سعيد حنايي خيلي ها عمل او را ( تجاوز و كشتن زنان روسپي )را)‌جرم نمي دانستند و چه بسا اگر اعدام نمي شد از زندان آزاد مي شد و دوباره به كارش ادامه ميداد.

اين دوستان به گمان من از روي دلسوزي و شايد ترسي كه در جامعه از اينهمه بزهكاري درست شده اين حرف ها را مي زنند. گمان مي كنم اگر جامعه سر و ساماني داشت و تعداد دزدي با تجاوز به اين حد نبود اين عكس العمل ها هم اينقدر شديد نمي بود. مي گويم عكس العمل براي اينكه اين نظرات دقيقا عكس العمل بزهكاري هاي فراواني است كه در جامعه صورت مي گيرد..

دولت براي سامان دادن به اين وضع
چكار كرده؟‌آيا با بريدن انگشتان دست ..در آوردن چشم ..اعدام در ملا عام اين ها درست مي شود؟‌آيا بيماري هاي روحي فراوان ..فقر و فحشا و بدبختي كه عمدتا در اثر سياست هاو فشار هاي دولتي به وجود آمده تسكين مي يابد؟اين سوال
را خيلي ها مي كنند اما دوستاني كه بااين احكا م موافقند به اين سوال هنوزجواب نداده اند. مثلا آيا اعدام سعيد حنايي از تكرار آن جرم به وسيله گروه كركس ها جلوگيري كرد؟‌
يا چرا در گشورهايي كه اين مجازات هاي وحشاينه وجود ندارد و آزادي ها بيشتر است تعداد جرايم هم كمتر است؟
مي دانيد كه جواب اين سوال ؛‌نه ؛‌است. آيا اعدام اين جوانان بزهكاري در جامعه را پايين آورده؟‌مي دانيد كه جواب اين سوال هم ؛‌نه ؛‌است.

اگر نظرات اين دوستان را ببينيد مهم ترين نتيجه اي كه مي شود گرفت ناتواني و يا عدم خواست دولت در مقابله با اين بزهكاري هاست. مثلا چرا بايد حتي فكر كنيم كه سعيد حنايي بعد از چند سال ممكن بود از زندان آزاد شود؟‌براي اينكه كسي كه كسي كه به سعيد حجاريان شليك كرد با اينكه بايد در زندان باشد آزاد است. يا مثلا مجرمين قتل هاي زنجيره اي اصلا معلوم نشد كي ها بوده اند. اين نظر ها بيشتر عدم اعتماد به سيستم كاري دولت را مي رساند .

*********
اين بحث مسائل زيادي را به ميان آورد. مثلا وقتي به زن يا دختري تجاوز مي شود تمام زندگيش به هم مي ريزد.كسي كه موردتجاوز جنسي قرار مي گيرد اغلب تا آخر عمر آسيب هاي روحي آن را به همراه دارد. اما در جامعه ما ازطرف جامعه هم با او با تبعيض برخوردمي شود.
درست است كه نمي شود جامعه را يك شبه عوض كرد. . آن هم جامعه بسته ما را. . براي همه هم نمي شود نسخه كلي پيچيد. جامعه ما از تهران تا دهات دور افتاده و شهرستان ها هر كدام بافت و فرهنگ متفاوت دارند. . يك دختر اگر در خانواده اي بسته وسنتي به دنيا بيايد از بچگي احتمالا هيچ حقي براي خود نخواهد شناخت. اين است كه اينها وظيفه دولت است. آگاه مردن مردم. . بر پا كردن كتابخانه..به جاي زندان و چوبه دار... داشتن قوانين مدني و انساني. اين كه زني اگر بهش تجاوز شد بتواند با يك مددكار اجتماعي حرف بزند و بداند كه لااقل دولتش او را دست دوم حساب نمي كند.
شايد ما هم اگر با اين قربانيان برخورد بهتري داشته باشيم بتوانيم آنها را تسلي بدهيم. شايد بيشتر از دلسوزي ما احتياج به كسي دارند كه بتوانند با او راحت حرفشان را بزنند.

**************
جوامع متمدن هم يك شبه به اينجا نرسيده اند. آنها هم اين مراحل را طي كرده اند. در قرون وسطي مردم را زنده زنده در آتش مي سوزاندند و خيلي ها هم نگاه مي كردند.ما هم اگر لااقل بدانيم كه اين سيستم غلط است و سر منشاه خيلي از اين بزهكاري هاست و اينكه اين مجازات ها غير انساني است نصف مشكل را حل كرده ايم.
دولت بايد به جاي سركوب مردم امنيت اجتماعي را زياد كند. به وضع مردم بهبود ببخشد. ما همه انسانيم و مجازات هاي غير انساني نمي خواهيم. . مي خواهيم كه با ما مثل انسان رفتار شود.

اين مشلات درمان كوتاه مدت ندارد. شايد بشود با ‌ هشيار بودن و اسپري و ديگر وسايل دفاع شخصي پيشگيري كرد . اما هر درمان كوتاه مدتي مثل مسكن است. تا ريشه ها از بين نروند فقر و فسادو بيماريهاي روحي و بزهكاري ها ادامه خواهد داشت. تنها چيزي كه از اين دور تسلسل( به قول سايه بي سردر همان نظر خواهي) و كارخانه بزهكار سازي نصيبمان خواهد شد كلكسيون اسكلت هاي خشك شده بر بالاي چوبه دار و اسكلت هاي متحرك قربانيان آنان بر روي زمين خواهد بود..

Tuesday, October 01, 2002

يكي از بهترين تحليل ها را در باره حكم اعدام قاصدك نوشته و هر ناگفته اي را بيان كرده. شما هم بخوانيد. در اينجا هم گذاشته ام.

Sunday, September 29, 2002

جوك جديد باز هم از بي بي سي:


حميد رضا آصفی، سخنگوی وزارت خارجه ايران، گزارش اخير وزارت خارجه بريتانيا درباره وضعيت حقوق بشر در ايران را اتهامات بی اساس خوانده است.

آقای آصفی گفته است اين بريتانيا است که بايد به دليل وضعيت بد زندانيان در آن کشور، افزايش حمله به مسلمانان ساکن بريتانيا پس از وقايع 11 سپتامبر 2001 در آمريکا و کمبود امنيت برای مهاجران و پناهندگان مورد انتقاد قرار گيرد.

××××××××
راست ميگه ديگه...اين عكس ها از مريخ گرفته شده:









اگر مي خواهيد بيشتر ببينيد اينجا و اينجا را كليك كنيد.

ما كه مسئول حقوق بشر در كره مريخ نيستيم!!



دانشگاه ام آي تي از روز 30 سپتامبر در اينترنت دانشگاه مجاني داير خواهدكرد. . در وبلاگ عمومي هم در اين مورد نوشته شده. فكر كنيد اگر ما مي خواستيم چنين دانشگاهي درست كنيم چي مي تونستيم رو اينترنت بذاريم؟

اعدام
سنگسار
شلاق
ديگه چي؟

در آوردن چشم
بريدن دست وپا


امروز خواندم كه قرار است اعضاء گروه كركس ها را به جرم قتل و تجاوز و.....در ملا،‌عام دار بزنند. . سه نفر در ميدان آزادي و دو نفر در فلكه سوم تهران پارس. احتمالاحالا ديگر حكم اجرا شده. من با مجازات مرگ مخالفم. متهم هر كاري كه كرده باشد.
. با اعدام و مجازات در ملا عام هم مخالفم.
.اين بيشتر به مجازات عموم مي ماند. مجازات مردان و زنان و كودكاني كه بايد جنازه هاي آويزان را ببينند. شقاوت هم اندازه اي دارد.
آدم ديگر از قيافه جراثقال هم بدش مي آيد....

ـــــــ
يك روز بعد:

امروز ديدم كه بي بي سي هم در مورد اين اعدام ها نوشته و اين عكس ها را هم گذاشته:
.

البته با كمال تعجب دبدم كه نوشته قديم ها در ايران اعدام در ملا عام مرسوم بوده و در دهه هاي اخير از ميان برداشته شده بوده!!!اين آقا به گمانم خواب تشريف داشتند وقتي كه جوان هاي هفده هجده ساله را به جرم خواندن روزنامه هشت تا تا هشت تا با جراثقال در ميدان تجريش وتبريز و ...دار مي زدند. همين پارسال يك دختر جوان را دار زدند كه حتي عكسش را مجله فرانسوي پاري ماچ هم انداخته بود. و كلي موارد ديگر. الحق كه اين اينگيليسا درست بشو نيستند. بوي خوش نفت بوي گند بي عدالتي را انگار مي زدايد...

دروغ به اين بزرگي تا حالا شنيده ايد؟:
اعدام در ملاء عام در سال های پس از انتخاب محمد خاتمی، رييس جمهوری اصلاح طلب ايران که سياست های اجتماعی ميانه روتری را دنبال می کند، اقدامی کم سابقه بوده است
××××××××
خبرگزاري زاگرس هم نوشته كه جمعيت حاضر به اعدام ها اعتراض كردند و شعار دادند ؛‌اعدام ديگه بسه!؛

اين ها هم از سايت مرز پر گهر:‌



در نظر خواهي شبح هم خيلي ها در اين مورد نظر داده اند. يكي مي نويسد كه شما هم اگر جاي بستگان آن دخترها بوديد اينها را تكه تكه مي كرديد.همين ساده انديشي ما نيست كه ما را به اينجا كشانده؟‌ تا حالا مي دانيد چند نفر در اين مملكت اعدام شده اند اند؟‌چه نتيجه اي داشته؟‌تا وقتي سر منشا فساد خشك نشود تا وقتي به ريشه ها پرداخته نشود هيچ وقت وضع از اين بهتر نخواهد شد. .

شما واقعا به اين عدالت..به تهمت هايش ..به دادگاه هايش اعتماد داريد؟ ‌دادگاهي كه حكم مي داد به دختران و زنان قبل از اعدام تجاوز شود. فردايش با ده بيست تومن پول مي رفتند دم خانه پدرو مادر دختر مي گفتند ما داماد شما هستيم. اين هم مهريه و اين هم جعبه شيريني. (فكر مي كنيد حكم آنها چه بايد باشد؟). چه پدر و مادر ها كه دم در از اين خبر سكته نكردند. شما حرف اين آدم ها را باور مي كنيد؟خيال مي كنيد دغدغه شان ايجاد عدالت است؟ ‌مي خواهند ما را به جان هم بيندازند تا مثل حيوان هاي درنده از دريده شدن هم خوشحال شويم.آنها هم سر فرصت جيب هايشان را پر كنند

.. و گر نه:‌ گر حكم شود كه مست گيرند .......



زنها از ماه مي آيند مردها از مريخ....
بعد از چند روز ننوشتن حسابي حرف ها جمع شده.
دوباره بحث تساوي حقوق زن ومرد در وبلاگ شبح به راه افتاده . شما هم بخوانيد و نظرتان را بدهيد.صرف نظر از اينكه الآن در جامعه حقوق زن ها هيچ است شما فكر مي كنيد در يك جامعه ايده آل بايد حقوق اجتماعي زن و مرد مساوي باشد يا نه؟



سانســور....!!!

شما فكر مي كنيد سانسور ديو است يا پشه يا زنبور؟ هميشه مي گوييم ديو سانسور. اما حالا كه خواستم بنويسم ديدم سانسور پشه يا حداكثر زنبوري بيش نيست. ميدانيد چرا؟‌چون نيش مي زند و در مي رود. جاي نيشش مي خارد و يا درد مي گيرد.قدرتش در همين است در نيش زدن. سانسور چي ترسوست. . دوخط نوشته او را تا دم مر گ مي برد و بر مي گرداند. پايه هايش يكي پس از ديگري مي لرزد. شما در سانسور قدرت مي بينيد يا ضعف؟
مثل اينكه سانسور دارد دم گوشمان در وبلاگستان هم ويز ويز مي كند. راپورتچي براي حسن آقانامه اي نوشته و از هك شدن سايتش خبر داده...

خيلي ساده انديشي است اگر فكر كنيم كساني كه از تجمع دو نفره وحشت دارند اجازه مي دهند مردم به اين راحتي به اخبار و نظرات ديگران دسترسي داشته باشند. بابا جان اينها اينهمه پول مردم را صرف نكيرات و منكرات مي كنند. با هلي كوپتر (چرخ بال!) بررسي مي كنند و ديش ماهواره پايين ميآورند. مي خواهيد به اينجا كاري نداشته باشند؟

به قول پاگنده و حسن آقا اگر دوستاني در كامپيوتر و تكنيك هاي هك وارد هستند بقيه را هم در جريان بگذارند. . به نظر من يكي از آسان ترين راه هاي هك پيدا كردن پاس وورد است كه گمان مي كنم مي شود برنامه نوشت و پس وورد هاي مختلف را امتحان كرد. اين است كه بهتر است از پس ووردهاي ساده وقابل پيش بيني و كلا كلمه اي كه بشود در فرهنگ لغات پيدا كرد استفاده نكنيم. حتما در پس وورد از نقطه و شماره و كاراكترهاي ديگر استفاده كنيم و پس ووردها را جند وقت يكبارعوض كنيم.
ضمنا به نظر من بايد راپورتچي به بلاگ اسپات هم خبر بدهد. . شايد آنها بتوانند ببينند كي و از كجا وارد اكانتش شده..

Tuesday, September 24, 2002

بامدادك به فرياد برس!!

اين خبر را اگر نشنيده ايد نيم عمرتان بر فناست:

محمد خاتمی در سخنانی به مناسبت بازگشايی مدارس، از دانش آموزان و معلمان خواست تا به اين سوال او پاسخ گويند که "راز و رمز عقب ‌ماندگی (ايران) چيست؟"

وی برای ارايه پاسخ يك مهلت 6 ماهه تعيين کرد و در تشريح آن گفت: ايران سابقه درخشانی دارد، يكی از بنيانگذاران تمدن در عرصه‌ بشری است و به واقع تمدن ايرانی و اسلامی يكی از ممتازترين تمدن های بشری می‌باشد و مردم ما نيز تحت تاثير آيين‌ اسلام، توليد كننده دانش و فضيلت بوده ‌اند. با اين وجود، باعث ننگ ماست كه ما را كشور جهان سومی، در حال توسعه و يا عقب مانده بنامند."

وی در ادامه گفت: "حال من از شما می خواهم كه بگوييد راز و رمز اين عقب‌ ماندگی چيست؟ و نقش نهضت‌ های يكصدساله اخير و در راس آنها انقلاب اسلامی در رهايی از اين ورطه ننگ‌ آور چه بوده است و بايد چه كنيم كه از اين عقب‌ماندگی رهايی يابيم؟"

دانش آموزان ياري كنيد تا ما كشورداري كنيم!

درا ين راستا شما هم نظراتتان رابنويسيد. شايد جدي جدي بعد از 24 سال به صرافت افتاده باشند.

از همه با نمك تر مهلت 6 ماهه است. انگار اگر در اين 24 سال نفهميدن مي خوان در 6 ماه بفهمن !



Monday, September 23, 2002

ببينيد اين اميد خان ميلاني چي نوشته:

چنان خنديدم وقتی نتيجه‌یِ سکوتِ شبح را ديدم!
جالب است که گل‌کو را چرا استثنا کرده؟ شايد خود بداند...


اميد جان لطفا اين جمله آخر را توضيح بده و بالاغيرتا ما را قاطي اين حر ف ها نكن. حالا كه نوشتي شايد خود بداند!!!مجبورم كردي رازم را افشا كنم.از خيلي وقت پيش تجربه كرده ام كه بعضي ها قادرند وقتي منطقشان كم مي آورد دهانشان را باز كنند و هرچه مي خواهند بار ديگران كنند (باور كردني نيست اما حقيقت دارد).
. من وبلاگ را به قصد اينكه با يكي دو نفر دهن به دهن بشوم نمي نويسم.بهترين قاضي خود خواننده است. هر كس مي تواند اسم فيلسوف و نويسنده و هنرمند و متفكر و هر چيزي روي خودش بگذارد اما مهم نوشته ها و نظرات آدم ها و طرز بيان و دفاع از آنها است كه ماهيتشان را عريان مي كند..

..با چنين منطقي حتي نمي شود بز زنگوله پا را نقد كرد چه برسد به ماهي سياه كوچولو....

Sunday, September 22, 2002

مرگ شقايق

چه مي شه گفت وقتي شقايقي پر پر ميشه؟
هيچي..فقط ميشه گفت ...چه حيف...
چه غم انگيز
كاش نمي شد...
كاش هنوز بود...
پر پر شدن هر شقايقي غم انگيزه
***********
من اين خبر را در وبلاگ عمومي خواندم. هيچ وقت هم وبلاگ ماه پيشوني را نخوانده بودم. اما چرا ناراحت شدم؟‌براي اينكه مرگ غم انگيزه. بخصوص اگر كسي كه جانش را از دست داده همسايه ات باشه و پانزده سالش باشه . با عمري پيش رو...با آرزوهاي در سينه مانده...
بعضي ها نوشتند كه مرده پرستي نكنيد. با خانواده يك دختر بچه 15 ساله همدردي كردن و از پر پر شدن يك گل ناراحت شدن مرده پرستي نيست...ابراز درد است...همين.
در اينترنت دنبال اسم صمد مي گشتم اين جا را ديدم. ياد مقايسه اي كه نوش آذر بين هانس كريستيان اندرسن و صمد كرده افتادم. خواستم شما هم بخوانيد.

كمتر قصه نويسي را سراغ ميتوان گرفت كه فروتني صمد را داشته باشد و از محدوده تنگ الفباي اصول اخلاق آزاد باشد. اصولاً او هيچوقت نام نويسنده را به خود نمي بست و خود را "درخت سنجد كج و معوجي ميانگاشت كه به آب كم قانع است و هرجا نُمي باشد به خود ميكشد." زيرا كه او نميخواست هانس كريستين آندرسن (نويسنده دانماركي) ديگري باشد و تنها به مضامين درجه سه اخلاقي و اجتماعي قناعت كند و از دردهاي زمانه غافل باشد. او هرگز به فكرش خطور نكرد كه جاي صبحي مرحوم را بگيرد و فقط قصه گوي قصه هاي كهن باشد و ميراث آباء و اجدادي را بدون دستكاري به آيندگان بسپارد. ميگفت:" قصه خواندن تنها سرگرمي نيست. بدين جهت من هم ميل ندارم كه بچه هاي فهميده قصه هاي مرا تنها براي سرگرمي بخوانند."(عروسك سخنگو، ص 64)
در نوشتن كوچكترين نگرانيش اين بود "كه آيا شاگردم كه در سوز سرما از فلان ده كه مدرسه ندارد و پا كشان آمده به مدرسه من، صبحانه يك تكه نان و پنير خورده يا نه؟" (كندوكاو در مسايل تربيتي، ص 9)

اكنون بايد به انتظار ماهي سياه كوچولوي ديگري باشيم كه فرياد او را در فضاي خفقان گرفته ما تكرار كند.

"من ميخواهم ماهيخوار را بكشم و ماهيها را آسوده كنم."



از وبلاگ خاوران:

● دست از عمل ضد بشري اعدام برداريد!بنا به گزارش دريافتي ، صبح ديروز جواني به نام شاهين سعيدپور در ملا عام با جراثقال حلق آويز شد. نيروهاي حكومتي از ترس واكنش مردم تمام منطقه را تحت كنترل خود درآورده بودند و حتي در پشت بامها نيز نيروهاي مسلح خود را مستقر ساخته بودند. شاهين سعيدپور جوان محكوم قادر به ايستادن نبود و دو گماشته حكومتي زير بغل وي را گرفته و با جراثقال بالا كشيدند. در ميان مردم شايع بود كه وي در موقع اعدام سكته كرده بود. نيروهاي سركوبگر جسد وي را تا ساعت ده و نيم بالاي جراثقال نگهداشتند.
بنا بر گزارش هاي رسيده نيروهاي حكومتي براي متفرق كردن مردم خشمگين به خشونت و ضرب و شتم آنها دست زدند. جوانان خشمگين در كمربندي ماهشهر بسوي نيروهاي دولتي سنگ پرتاب كرده و اعتراض خود را نسبت به ددمنشي بي پايان سركوبگران نظام حاكم ابراز داشتند. از سوي ديگر اعلام شد كه مزدوران نظام استبدادي حاكم دو جوان را در منطقه شهردشتي و يك زن را در تهران به اعدام محكوم كرده اند. ( خبر به نقل از دادنامه )

زندان در آتش
خبرگزاری ايرنا گزارش داد امروز صبح در آتش سوزی مهيبی که در زندان گرگان روی داد حداقل 27 نفر کشته و 50 نفر زخمی شده اند. عباسعلی عرب رئيس زندان گرگان گفت که همه کشته شدگان مرد بوده و بين 20 تا 69 سا له بودند. گفته ميشود در حدود ساعت 10:30 شب گذشته صدای انفجارهائی از داخل زندان شنيده شده است.
توقف مجازات سنگسار در ايران (‌تا اطلاع ثانوي)

سايت زنان ايران ضمن اعلام اين خبر نوشته :
در دور اول گفت و گوهای حقوق بشر که پشت درهای بسته در تهران انجام شد، اروپايی ها شرط و شروط سختی گذاشتند که يکی از آنها مجازات سنگسار بود. يکی ديگر از مواردی که اروپايی ها خيلی بر روی آن تاکيد داشتند، پيوستن بدون قيد و شرط ايران به کنوانسيون جهانی رفع همه گونه تبعيض عليه زنان بود.

وی افزود: برخلاف آنچه در مصاحبه های مقامات ايرانی اعلام شده، آنها در گفت و گوهای غير علنی تمام شرايط اروپايی ها را پذيرفته اند


البته يك بار هم يكي از دولتيان طرح داده بود كه سنگسار پشت درهاي بسته اجرا شود تا مخالفان نتوانند عليه دولت از آن استفاده كنند. اين پس از وقتي بود كه ويديوي سنگسار توسط مخالفان از ايران بيرون برده شد و در سازمان ملل به نمايش گذاشته شد.

اميدوارم كه اين مجازات شنيع به همراه همه مجازات هاي غير انساني به تاريخ بپيوندد.. .اين نشان دهنده ضعف كامل دولت در اين شرايط بحراني است و نشان دهنده اين كه اقدامات و اعتراضات مردم و افشاگري هاي داخل و خارج از كشور تا چه حدميتواند موثر باشد. نه اينكه دل اتحاديه اروپا به حال مردم ايران سوخته باشد و تازه بعداز 24 سال ياد حقوق بشر اقتاده باشند. نه . براي اين است كه اگر بخواهند منابع ايران را غارت كنند بايدبه افكار عمومي خودشان در قبال برقراري رابطه با دولتي كه به تروريسم و نقض حقوق بشر معروف است توضيح بدهند. .

به هر حال نوشيدن اين يكي جام زهر توسط آقايان هم بر مردم مبارك باد.

لازم به گفتن است كه اين خبر رادر بي بي سي هم خواندم و فكر كردم اگر ايرنا به دلايلي نتواند كارش راادامه بدهد بهترين جايگزينش اين بي بي سي خواهد بود. مي نويسد:

هر چند اعمال حکم سنگسار برای زن هايی که به زنا محکوم می شوند قانونی است، اما در عمل در موارد بسيار نادر اجرا می شود. برای مثال در نيمه نخست سال 2001 برای نخستين بار پس از سال های متمادی دو مورد حکم سنگسار اجرا شد، اما از آن زمان تاکنون هيچ موردی گزارش نشده است.

به ويژه اصلاح طلبان ايران با اجرای چنين مجازاتی مخالفت می ورزند


در 5 سال گذشته 23 مورد و سال گذشته حداقل 3 موردسنگسار توسط دولت اعلام شده. يكي در آبان ماه در يزدو دو نفر ديگر(گلي نيك خو و يونس اسدي) در نقده در 21 مهر 1381 آن هم پس از 15 سال زندان. .
جدا كه دروغگويي و وقاحت هم حدي دارد.






مهشيد عزيز دو مطلب نوشته بودكه از وبلاگ آهو-زنان به دلايلي ديليت شد. من به نوبه خودم اين واقعه تاسف بار را به آهو تسليت ميگويم.
البته لازم به گفتن است كه خورشيدخانم بعداز ديليت هر دو مطلب را دروبلاگ خودش گذاشت تا ديگران هم بخوانند. اين در عين حال كه شايد كار پسنديده اي باشد باز جبران مافات رانميكند.به گمان من دليل بر اين است كه خورشيدخانم عزيز هم ميدانست كه هر دو مطلب بايدخوانده شوند براي اينكه هر دو مطلب به طور اخص به زنان و به طور اعم به همه وبلاگستان و كل جامعه مربوط ميشود.
مطلب اول در باره طرز برخورد مردسالارانه با زنان و تحقير زنان است و مطلب دوم در باره اپيدمي اتهامات سنگين اما بي اساس است كه در وبلاگستان مد شده و غير از شبح عزيز خود مهشيد و قاصدك هم ازش بي بهره نبوده اند. اگر
آهو اگر اين دو مطلب را به مسائل زنان مربوط نميداند به گمان من در اشتباه است. در ضمن اين راميتواند از نظراتي كه دروبلاگ مهشيد از طرف زنان نوشته شده هم ارزيابي كند

سايت زنان ايران ليستي دارداز وبلاگ هاي زنان وبه همراه گزارشات و اخبار زنان در ايران وجهان. آهو-زنان اگر ميخواهد جاي مخصوص به خودراداشته باشد بايد يك قدم فراتر بگذارد و اجازه بدهد كه به جز خبرساني از وبلاگ هاي زنان مسائل و مشكلات زنان نيز بحث و بررسي بشوند..



از وبلاگ هاي ديگر:

اين را از وبلاگ ؛‌از بالاي ديوار ؛ بخوانيد:

چند شب پيشا داشتم شام می خوردم که مامانم گفت اون روز که بارندگی شده تو تهران يه بچه جلوی چشم مادرش توی جوب آب غرق شده. با يه بارندگی بايد همچين اتفاقی بيفته تو يه شهر بزرگ؟ اين شهر که داره مثل يه بافت سرطانی رشد می کنه تا کی می خواد قربانی بگيره؟ می خوام ببينم شهرداری يک شهر چقدر بايد بی کفايت و يه شهر چقدر بايد بی در و پيکر باشه که يه بچه تو جوب آب غرق بشه؟؟؟؟ که يه ماشين با سرنيشن هاش توی متروی نيمه کاره - که يه قرنه نيمه کاره مونده - فرو بره؟ بازم هست حتماً يا من نشنيدم يا يادم نمياد.
......
..... کسی بهم می گه :« زياد فکر اين چيزها رو نکن.. آره بابا ! فکر اين چيزها رو نکنيم. برای ما که هيچ وقت قرار نيست اتفاق بيفته!
×××××××
از وبلاگ نوشي و جوجه هايش:
شب خشک
روی پسرک رو بوسيدم و رفتم که چراغ رو خاموش کنم... گفت: شب خشک! خنده‌ام گرفت، گفتم: آقايی، شب خشک نه! شب خوش. خميازه کشيد و گفت: بذار زندگيمونو بکنيم، حالا چه فرقی میکنه واسه تو! برگشتم يه بوس ديگه ازش بگيرم که ديدم خوابش برده.
××××××
از وبلاگ زنانه ها:
....
نيمه پنهان حس تلخی به من داد. بعد از فيلم دو زن از تهمينه ميلانی که بارها گفته است من فيلم فمينيستی می سازم ، فيلمی که درد های زنان را مطرح کند ، انتظار اينکه او در نقش 20 سال پيش آقای مخملباف فرو رود برايم بسيار تلخ بود.
در جمهوری اسلامی نمی شود حقيقت را گفت. فيلم و هنر بشدت تحت فشار اند. بسياری از فيلم سازان برای اينکه بازی خوردگان اين جماعت نباشند ،خانه نشين ، مستند ساز. فيلمهای تبليغاتی دستمال حرير می سازند. بسياری هم سعی می کنند در کنار جامعه حرکت کنند و به مسائلی که بودار هستند و صدای دولتيان را در می آورند نپردازند. هنر را به خاطر هنر پيش می برند و موفق هم هستند. فيلم نيمه پنهان اما اگر به سفارش جمهوری اسلامی ساخته می شد هم فکر نمی کنم می توانست تبليغی بهتر از اين باشد.
.......
فيلم نيمه پنهان گذشته مرا نشان داد. اما از حال من، از حال تو و از بيان وضع فعلی جامعه ما سکوت می کند . به جای آن ثباتی را نشان می دهد که وجود خارجی ندارد و امنيتی که در خواب هم نمی شود ديد.
فيلم نيمه پنهان نيمی از حقيقت است. نيمه ديگر اين فيلم پنهان کردن حقيقت است. همين و نه بيش

از وبلاگ سايه:

٭ به طور اتفاقی به دو تا دانشجوی خارجی برخوردم.يکيشون لبنانی بود و اون يکی ژاپنی.اينجا توی دانشگاه تهران درس می خوندن .می دونيد از من چی پرسيدن؟"شما اينجا جشن نداريد؟"
....
شادی يواشکی چه فايده داره؟می دونين، دلم سوخت واسه خودمون ،وقتی ديدم سرشون رو با تاسف تکون می دن وبا اون لهجه جالبشون (باهم ديگه فارسی حرف می زدن)می گن اينا جشن ندارن.دلم سوخت که فرهنگ غم وغصه زورش بيشتره ازفرهنگ جشن و شادی.

توهين..افترا ..يا ترور شخصيت؟
اين نوشته باكره را بخوانيد(‌18 دسامبر) و نظرتان را لطفا بنويسيد. نظر شبح هم در صفحه اش نوشته شده.
لحن باكره جاي تعجب ندارد. هر كس هر جور كه به شخصيتش مربوط است مي نويسد. قسمتي كه براي من سوال برانگيز است اين است كه باكره بدون هيچ دليل و مدركي براي شبح پاپوش درست ميكند و او را عنصر اطلاعاتي و مسئول تصفيه دانشحويان ميخواند

مينويسد:
همون آقاياني كه يه زماني تا نافشان ريش ميذاشتند و راه بر مردم مي بستند، چون ديگر از اين كار نوني گيرشان نمي آيد حالا دم از حقوق زنان و براندازي قصاص مي زنند

اينطوري كه باكره نوشته انگار هم شغل شبح را ميداند( اطلاعاتي...مسئول تصفيه دانشجويان..) و هم قيافه اش را ديده (‌چه در زمان تصفيه دانشجويان و وقتي راه بر مردم مي بسته!!)‌و چه حالا!

باكره بايد براي اين حرف ها دليل و مدرك بياورد.من در نظر خواهي اش هم ازش خواستم كه همانطور كه انتظار داشتم از زيرش دررفت. اگر تو شبح را ديده اي و ميشناسي و ميداني كه اطلاعاتي است يا راه بر مردم مي بسته بايد با دليل و مدرك براي همه بنويسي و افشا كني . و گرنه اين ها تهمت هاي بزرگي است كه زده اي .دليلش را نميدانم. كينه..ناراحتي..حسادت؟؟هر چه كه باشد دليل بر تهمت و افترا نميشود.
اينجا همه حرفشان را ميزنند. ما ممكن است خوشمان بيايد يا بدمان بيايد. نميشود با حرف هاي چاله ميداني و افتراهاي اين چنيني به ميدان آمد. حرفت را با دليل و منطق بزني خيلي بيشتر خريدار خواهد داشت .
اين ها اتهامات سنگيني است و شوخي بردار نيست.مخالفت با كسي دليل بر انگ و برچسب زدن نميشود...

من دليل سكوت خيلي ها را هم نمي فهمم. امروز شبح فردا ديگران. محيط وبلاگستان نبايد اينطور آلوده شود.
گمان ميكنم كه خيلي ها يا اصلا حرف باكره را جدي نمي گيرند يا مي ترسند آنها هم مورد توهين واقع شوند. به هر دليل اگر بخواهيم با دوتا فحش و بد و بيراه دهانمان را ببنديم كه ديگر هيچي. . اگر با تهمت و انگ زدن مخالف هستيد و براي اين اتهامات دليل ميخواهيد با دو خط در وبلاگتان ابرازش كنيد و گرنه اين ميشود مد جديد در وبلاگستان.

به نظرمن باكره اگر از روي عصبانيت اينها رانوشته يك عذرخواهي بزرگ به شبح بدهكار است.



كره خاكي ما:

خاصيت ما آدميزادها اين است كه سرمان را مي اندازيم پايين و هر كاري ميخواهيم ميكنيم. مثلا همين كره زمين را در نظر بگيريد. . روزي نيست كه از جنگ
و كشتار خبري نباشد. اگر روزي همه دنيا در آرامش باشداحتمالا صنايع امريكا واروپا ورشكست خواهند شد!
فكر مي كنيد اگر شما ساكن يك كره ديگر بوديد و مثلا در كره هاي ديگر دنبال حيات مي گشتيد با آدم هاي روي زمين ارتباط برقرار ميكرديد؟
كره اي كه در يك سويش براي رفع چاقي دو او درمان تهيه ميكنند و در گوشه ديگرش روزي صد ها هزار انسان از گرسنگي و فقر ميميرند ؟‌ابر قدرت هايش با بمب اتم براي كشورهاي فقير شاخ و شانه مي كشند؟ تا تقي به توقي ميخورد هزاران سرباز را روانه جنگ مي كنند؟
من كه اگر اهل كره ديگري بودم كلاهم هم روي كره زمين مي افتاد نمي آمدم برش دارم.

جنگ امريكا با عراق مثل اينكه جدي جدي دارد اتفاق مي افتد. بامداد يك ليست بلند بالا از عواقب اين جنگ نوشته كه توصيه ميكنم بخوانيد. در اخبار ياهو ديده بودم كه اين جنگ براي امريكا 1.9 تريليون دلار هزينه در بر خواهد داشت..
چند روز پيش هم ديدم كه با وقاحت تمام اعلام كرده اند كه اگر اثبات شود كه بر عليه نيروهاي ما يا هم پيمانانمان از سلاح هاي كشتار جمعي استفاده شده ماهم به خودمان حق ميدهيم از بمب اتمي استفاده كنيم.

در جاي ديگري خوانده بودم كه خيلي از قربانيان كشتار 67 زندانياني بودند كه زير شكنجه ناقص يا ديوانه شده بودند و اعدام آنها حكم از بين بردن مدرك را داشت.
كشتار جمعي عراقي هاي بيگناه با بمب اتم يا سلاح هاي كشتار حمعي هم طوري از بين بردن مدرك است. . اين كه تحريم هاي اقتصادي در عراق فاجعه انساني به بار آورده بر كسي پنهان نيست. اگر امريكا رژيمي به اصطلاح دمكرات در عراق سر كار بياورد بايد كه به خبر نگاران نيز اجازه دهد كه آزادانه خبر تهيه كنند. در آنصورت ابعاد فاجعه را تمام مردم دنيا خواهند فهميد كه براي نقشه هاي بعدي امريكا خوبيت ! ندارد. پس با يك بمب اتم كا رهمه را بسازند بهتر نيست؟


قربانيان چرنوبيل:‌اين كودكان 4 سال پس از چرنوبيل به دليل ابتلا به بيماري هاي گوارشي ناشي از راديو اكتيويته بستري بودند .

در سال 86 نيروگاه اتمي چرنوبيل بر اثر سانحه اي منفجر شد . . هنوز كه هنوز است مواد راديو اكتيو حاصل از آن انفجار در هوا پراكنده هستند و هر سال هزاران انسان مبتلا به سرطان ميشوند. در سالهاي بعد از انفجار به دنيا آمدن بچه هايي با اشكال عجيب و غريب معمول شده بود. .تاشعاع چند هزار كيلومتري چرنوبيل زمين ها قابل استفاده نيستند. حالا ببينيد بمب اتم در عراق براي خود عراقي ها و كشورهاي همسايه چه فجايعي به بار خواهد آورد.
سلاح كشتار جمعي بد است اما براي همسايه...


كاشفان فروتن شوكران



نشر تدبير به مناسبت هفتاد و هفتمين سالروز تولد احمد شاملو متن كاشفان فروتن شوكران را بهصورت پي دي اف در ديدگاه گذاشته.از اينجا مي توانيد دانلود كنيد.


از مقدمه:...قطعه ديگري نيز در اين مجموعه گذاشته شده است كه توضيح مختصري را ايجاب ميكند:
عنوان اين شعر ؛‌با چشم ها؛‌ است و در آن از آفتابي دروغين سخن مي رود. تاريخ آن دقيقا مشخص نيست اما به احتمال زياد بايد اواخر 42 يا اوايل سال 43 نوشته شده باشد . آن آفتاب قلابي ؛‌انقلاب سفيد شاهانه؛‌ بود كه بسياري از ؛‌مبارزين طراز نوين؛ را فريفت و سالهاي دراز مداح رژيم كرد كه ؛‌به! مگر براي همين اصول مبارزه نمي كرديم؟؛
قرار گرفتن اين شعر تقريبا در ميان مرثيه ها آن را از چارچوب خود بيرون كشيده تعميم مي دهد و به صورت حديث نفس زنان و مرداني در مي آورد كه
خون رگان خود را قطره قطره نثار كردند تا خلق
با دو چشم خويش ببينند كه خورشيدشان كجاست...


احمد شاملو




مصاحبه رييس جمهور گرام در همبستگي
پر از سوژه است براي بامدادك عزيز.

خاتمي : دانشجويان از من رنجيده اند-
صبح به خير آقاي رييس جمهور-
×××××
خاتمي در پاسخ به سوال ديگري مبني بر اينكه آيا عدم حضورش در مراسم روز دانشجو باعث دلخوري دانشجويان نخواهد شد، گفت: نه، دانشجويان ممكن است دلخوري‌هايي از من داشته باشند اما من از دانشجويان دلخوري ندارم اميدوارم دانشجويان با درك موقعيت زماني و نيز با بيداري كامل مسايل را پيگري كنند.- .ويراژ ديپلماتيك:
خبرنگار محترم پرسيده كه دانشجويان دلخور نميشوند؟ ‌نپرسيده كه شما دلخور ميشويد يا نه. ما ميدانيم كه شما از هيچي دلخور نميشويد. حتي از كشته شدن و كور شدن و زنداني كردن دانشحويان در 18 تير 78.
××××××

خبرنگاري از آقاي خاتمي پرسيد آيا به دليل انتقاد دانشجويان از شما در مراسم 16 آذر شركت نمي‌كنيد؟ خاتمي در جواب گفت: از انتقاد كردن كاملا استقبال مي‌كنم
شايد در طول تاريخ ايران به هيچ دولتمردي به اندازه من انتقاد و حتي اهانت نشده است. وي افزود: اگر انتقاد از سوي دانشجويان، دانشگاهيان و بخش فرهيخته كشور باشد، به هيچ عنوان ناراحت نخواهم شد.
فكر نمي كند اگر در طول 2500 سال از كسي بيشتر از همه انتقاد شود لابد يك چيزيش هست؟ امامااز انتقادناراحت نمي شويم. روزنامه باشد درش را مي بنديم. دانشجو هم كه معلومه جاش كجاست.به قول صمد آقا:‌چيزاي خوب بنويس. خوب خوب

راستي يادتان باشد اگر خواستيد از رييس جمهور محترم انتقاد كنيد حتما مدرك تحصيلي تان را هم ضميمه كنيد. اگر فرهيخته نباشيد و فوق ليسانس نداشته باشيد (‌و بعد مثل ايشان فوق ليسانستان افتخارا تبديل به دكترا نشده باشد) بهشان بر ميخورد.
آهاي كارگري كه ماه هاست حقوق نگرفته اي...كشاورزي كه روي زمينت كار ميكني اما باز محتاجي كه بيايي تهران كار كني ...آهاي بچه هاي خياباني گرسنه..آهاي زن هايي كه براي تامين خانواده تان تن فروشي مي كنيد.....يادتان باشد اگر مدرك نداريد و فرهيخته نيستيد الكي انتقاد نكنيد. شما را چه به اين حرفا!
در مورد كارمندان و معليمن بايد اول مداركشان را نشان بدهند تا ببينيم چي ميشود.
راستش جنبش دانشجويي هم به همين دليل سركوب ميشود. اگر اين دانشجويان مدرك داشتند فرهيخته تر ميشدند و سركوبشان مباح نبود. ببينيد كسي به آقاي دكتر الله كرم حرفي ميزند؟
!
××××××××
وي در خصوص استعفاي خود بعد از روشدن اين لوايح گفت: من نمي‌دانم كه در آن موقع چه اتفاقي خواهد افتاد ولي چو فردا شود ، فكر فردا كنيم.

- به اين ميگن آينده نگري..
.×××××ه
:اين يكي هم خيلي جالبه
رييس‌جمهور در پاسخ به سوالي مبني بر اينكه «مقام‌هاي آمريكايي بارها اعلام كرده‌اند كه در جريان جنگ ايران و عراق به بغداد كمك كرده‌اند،آيا دولت ايران براي استيفاي حقوق ملت ايران از آمريكا به دادگاه لاهه شكايت خواهد كرد؟ گفت: جمهوري اسلامي ايران براي احقاق حقوق خود از هر راهي كه لازم باشد، پيش خواهد رفت، ولي هنوز تصميمي براي طرح اين موضوع به دادگاه لاهه نگرفته‌ايم. وي تصريح كرد: هنوز تصميم نگرفته‌ايم كه به دادگاه لاهه شكايت كنيم چون حقوق ما آنقدر زياد است كه تصور نمي‌كنيم دادگاه لاهه زود بتواند آن را تامين كند.

از آن بهانه هاست. نه؟‌شكايت نمي كنيم چون حقمان آنقدر زياداست كه نمي اتوانند زود بهمان بدهند. زود يعني چندسال؟‌15 سال كافي نبود؟‌تازه به چه طريق ديگري مي خواهيد حقتان رابگيريد؟‌مگر اينكه بدانيد حقي نداريد. براي اينكه شما هم بايد حساب جناياتتان را پس بدهيد. اگر پايتان به يك دادگاه بين المللي كشيده شود ديگر نه باغي خواهد ماندو نه بستاني...
××××××××
البته فكر نكنيد ما هيچ كاري نكرديم ها:
اينكه بنده آمدم و الحمدلله به لطف خداوند يك فضايي ايجاد شده كه همه مي‌توانند لااقل درباره من حرف بزنند، خودم را سياست‌مدار موفقي مي‌دانم، چون در كشور ما معمولا سياست‌‌مداران بزرگ كساني بودند كه هيچ كس جرات نمي‌كرد درباره آنها انتقاد كند، بنده سياست را در آن مي‌دانم كه حكومت طوري باشد كه راحت‌ترين كار براي ديگران انتقاد از حكومت باشد، فكر مي كنم خودم و دولتم در اين زمينه موفق بوده‌ايم
-اگر اين فضا به لطف خداست شما چكاره هستيد. اگر شماايجادكرديد پس زبانم لال خدا چكاره است؟
. شما به عنوان سوپاپ اطمينان تشريف آورديد كه از انفجار مسلم جلوگيري كنيد و اين كار را هم خوب انجام داديد. اين آزادي هاي نيم بند راهم مردم با تلاش خودشان به دست آوردند
جند نفر در زمان شما سنگسار و اعدام شده اند،‌چند نفر به ناحق به زندان افتاده اند؟‌چند نفر زنحيره اي كشته شده اند و قاتلينشان راست راست مي گردند؟ حالا اين وسط براي خودتان اعتبار صيد نكنيد لطفا.
مشك آن است كه خود ببويد نه آنكه عطار بگويد .بويي كه من استشمام ميكنم متاسفانه هيچ شباهتي به بوي مشك ندارد.
. .در باره موفقيت يا عدم موفقيت شما همين اعتراضات هر روزه و اوضاع فلاكت بار كشور به اندازه كافي گوياست. البته اگرموفقيت به تعداد سفرهاي خارجه باشد شايد !..


براي اين جمله هم فقط كنتور لازم است:
بنده سياست را در آن مي‌دانم كه حكومت طوري باشد كه راحت‌ترين كار براي ديگران انتقاد از حكومت باشد، فكر مي كنم خودم و دولتم در اين زمينه موفق بوده‌ايم
به قولي هر كس اختيار دارد از اين حكومت انتقاد كند. دولت هم اختيار داردهر بلايي دلش ميخواهد سر انتقاد كننده بياورد. آزادي از اين بالاتر؟

تبصره: با اين علما هنوز مردم... از رونق ملك نااميدند.


زندگي:از خياباني كه هر روز از آن عبور ميكنم اغلب دختركي نيز ميگذرد. با ابروان مشكي و لباسي طوسي رنگش. صورتش هميشه خندان است. گويي خاطره خوشي به ذهنش آمده. خوشي اش را اما باهمه تقسيم ميكند. وقتي به كسي ميرسد سرش را بالا ميگيرد و با تبسم زيبايي سلام ميكند و به راهش ادامه ميدهد.. .
من او را زندگي نام داده ام. تازگي ها من هم سرم را بالا ميگيرم و به او لبخند ميزنم و جواب سلامش را ميدهم. حيف است كه لبخند زندگي بي جواب بماند.



اين مصاحبه رااگر نخوانده ايد حتمابخوانيد. به عنوان قطره اي از دريا.....
××××××××××
ماجراهاي زندگي در امن ترين كشور جهان...
حالا ميگويند نه با با در امريكا و اروپا هرروز به هزاران كافي نت حمله ميشود!

××××××××××××
اين جمله را هم از جميله كديور بخوانيد:

مسئولين حكومت اسلامي توجه خود را از زنان ويژه دريغ كرده اند
از آن حرف هاست. بيچاره مسئولان كه به تمام اقشار مملكت ارجمله كودكان... كارگران ..كارمندان..معلمان...توجه كرده اند فقط به زنان توجه نكرده اند.
جواب گل كويي:
-اولا به شما كه بد نگذشته. بي هيچ صلاحيتي نماينده مجلس شده ايد چون آقايتان كاره اي بوده!
...ثانيا كم لطفي مي كنيد.. سنگسار..شلاق......نصف آدم حساب كردن زن...نداشتن حق خروج از كشور بدون اجازه مرد..پايين آوردن سن ازدواج ..محروم كردن زنان از شغل هاي دلخواهشان و هزاران قانون ضد انساني ديگر.......
اينها ؛دريغ ؛‌نيست. اينها ستم است و جنايت بر عليه بشريت.



به خواهش فروغ عزيزمطلبي در وبلاگ فصل اول:‌گفتگو نوشته ام به نام ؛‌نگاه كلي به فمينيزم؛ .
ميتوانيد بخوانيد و آنجا نظرتان رابدهيد.
××××××
شبح عزيز در وبلاگش قسمتي از تاريخ تمدن ويل دورانت را گذاشته كه به رفتارهاي مختلف در باره فرزندان اشاره ميكند. در نظر خواهي ها در اين مورد بيشتر بحث شده كه آيا فرزند خواستن و فرزند داشتن غزيزي و فطري است يا عاملي ناشي از محيط و فرهنگ انسان هاست. آيا صد در صد حيواني است يا صد در صد انساني؟‌يا هر دو؟ .
***********
اين هم از بامدادك عزيز:
٭ حجاريان:من کسي نيستم که سابقه ي فعاليت ام دروزارت اطلاعات راانکارکنم ياازآن شرمنده باشم!!
بامدادک:حساب ات پاکه يا گمان برده اي که ملت گلوله خوردگان رامي بخشند؟!!!
معاون سياسي امنيتي استانداري تهران:بالاخره نيروي انتظامي بايدچندتاازلباس شخصي هارادستگير کندتادربرخورد قضايي مشخص شودکه بي سيم ودست بندوگازاشک آورراازکجاآورده اند
بامدادک:اي بابا اين که معلومه ازخونه ي عمه ي من!!!

(حالا حتما بامدادك ميگه خواب بودي. اين مطلب مال يه هفته پيشه! بامدادك جان هر چه خواستم بگذارم بلاگر اجازه نداد!! (
٭ بارون
(احمد شاملو)


بارون مياد جر جر
گم شده راه بندر
ساحل شب چه دوره
آبش سياه و شوره
اي خدا كشتي بفرست
آتيش بهشتي بفرست
جاده كهكشون كو
زهره آسمون كو
چراغ زهره سرده
تو سياهيا ميگرده
اي خدا روشنش كن
فانوس راه منش كن
گم شده راه بندر
بارون مياد جرجر
*
بارون مياد جرجر
رو گنبذ و رو منبر
لك لك پير خسه
بالاي منار نشسه
-
لكلك ناز قندي
يه چيزي بگم نخندي
تو اين هواي تاريك
دالون تنگ و باريك
وقتي كه مي پريدي
تو زهره رو نديدي؟
.
عجب بلايي بچه-
از كجا ميايي بچه؛؟
‌نمي بيني خوابه جوجه ام
حالش خرابه جوچه ام؟
از بس كه خورده غوره
تب داره مثل كوره؟
تو اين بارون شرشر
هوا سيا زمين تر
تو ابر پاره پاره
زهره چكار داره؟‌
زهره خانم خوابيده
هيچكي اونو نديده.
*
بارون مياد جرجر
رو پشت بون هاجر
هاجر عروسي داره
تاج خروسي داره.
.
-هاجرك نازقندي
يه چيزي بگم نخندي
وقتي حنا ميذاشتي
ابروهاتو ور ميداشتي
زلفاتو و اميكردي
خالتو سيا ميكردي
زهره نيومد تماشا؟
نكن اگه ديدي حاشا.
.
-حوصله داري بچه
مگه تو بيكاري بچه؟
‌دومادو الآن ميارن
پرده رو ور مي دارن
دستمو ميدن به دسش
بايد در ا رو بسش
نمي بيني كار دارم من؟‌
دل بي قرار دارم من؟
تو اين هواي گريون
شرشر لوس بارون
كه شب سحر نميشه
زهره به در نميشه
*
بارون مياد جرجر
رو خونه هاي بي در
چهار تامرد بيدار
نشسه تنگ ديفار
ديفار كنده كاري
نه فرش و نه بخاري
.
-مردا سلام عليكم
زهره خانم شده گم
نه لكلك اونو ديده
نه هاجر ور پريده
اگه ديگه برنگرده
اوهو اوهو چه درده
بارون ريشه ريشه
شب ديگه صب نميشه
.
-بچه خسه مونده
چيزي به صب نمونه
غصه نخور ديوونه
كي ديده كه شب بمونه؟
زهره تابون اينجاس
تو گره مشت مرداس
وقتي كه مردا پاشن
ابرا زهم مي پاشن
خروس سحر ميخونه
خورشيدخانوم ميدونه
كه وقت شب گذشته
موقع كار و گشته
خورشيد بالا بالا
گوش به زنگه حالا
*
بارون مياد جرجر
رو گنبذ و رو منبر
رو پشت بون هاجر
رو خونه هاي بي در...
ساحل شب چه دوره
آبش سيا و شوره
جاده كهكشون كو؟
‌زهره آسمون كو؟
‌خروسك قندي قندي
چرا نوكتو مي بندي؟
آفتابو روشنش كن
فانوس راه منش كن
گم شده راه بندر
بارون مياد جرجر


(از هواي تازه)
معادله يك مجهولي

قوه قضاييه حكم اعدام آقاجري را صادر ميكند
دانشجويان تظاهرات و تحصن ميكنند
نماينده مجلس براي دانشجويان پيام مي فرستند...
رهبر هشدار ميدهد
بسيجي ها تظاهرات ميكنند
دانشجويان مجروح و دستگير ميشوند
جانشين فرمانده سپاه پاسداران تهديد ميكند
پيدا كنيد آقاي رييس جمهور را....



عكس از بي بي سي



اين تضوير خيلي گوياست. من گمان نمي كنم كه اين افسر نيروي انتظامي در فكر انتقام جويي از دانشجويان باشد. كاش روزي نيروي انتظامي حسابش را از آدمكشان جدا كند.

تصاويري از تظاهرات دانشجويان (‌از زاگرس)



بارون
(احمد شاملو)


بارون مياد جر جر
گم شده راه بندر
ساحل شب چه دوره
آبش سياه و شوره
اي خدا كشتي بفرست
آتيش بهشتي بفرست
جاده كهكشون كو
زهره آسمون كو
چراغ زهره سرده
تو سياهيا ميگرده
اي خدا روشنش كن
فانوس راه منش كن
گم شده راه بندر
بارون مياد جرجر
*
بارون مياد جرجر
رو گنبذ و رو منبر
لك لك پير خسه
بالاي منار نشسه
-
لكلك ناز قندي
يه چيزي بگم نخندي
تو اين هواي تاريك
دالون تنگ و باريك
وقتي كه مي پريدي
تو زهره رو نديدي؟
.
عجب بلايي بچه-
از كجا ميايي بچه؛؟
‌نمي بيني خوابه جوجه ام
حالش خرابه جوچه ام؟
از بس كه خورده غوره
تب داره مثل كوره؟
تو اين بارون شرشر
هوا سيا زمين تر
تو ابر پاره پاره
زهره چكار داره؟‌
زهره خانم خوابيده
هيچكي اونو نديده.
*
بارون مياد جرجر
رو پشت بون هاجر
هاجر عروسي داره
تاج خروسي داره.
.
-هاجرك نازقندي
يه چيزي بگم نخندي
وقتي حنا ميذاشتي
ابروهاتو ور ميداشتي
زلفاتو و اميكردي
خالتو سيا ميكردي
زهره نيومد تماشا؟
نكن اگه ديدي حاشا.
.
-حوصله داري بچه
مگه تو بيكاري بچه؟
‌دومادو الآن ميارن
پرده رو ور مي دارن
دستمو ميدن به دسش
بايد در ا رو بسش
نمي بيني كار دارم من؟‌
دل بي قرار دارم من؟
تو اين هواي گريون
شرشر لوس بارون
كه شب سحر نميشه
زهره به در نميشه
*
بارون مياد جرجر
رو خونه هاي بي در
چهار تامرد بيدار
نشسه تنگ ديفار
ديفار كنده كاري
نه فرش و نه بخاري
.
-مردا سلام عليكم
زهره خانم شده گم
نه لكلك اونو ديده
نه هاجر ور پريده
اگه ديگه برنگرده
اوهو اوهو چه درده
بارون ريشه ريشه
شب ديگه صب نميشه
.
-بچه خسه مونده
چيزي به صب نمونه
غصه نخور ديوونه
كي ديده كه شب بمونه؟
زهره تابون اينجاس
تو گره مشت مرداس
وقتي كه مردا پاشن
ابرا زهم مي پاشن
خروس سحر ميخونه
خورشيدخانوم ميدونه
كه وقت شب گذشته
موقع كار و گشته
خورشيد بالا بالا
گوش به زنگه حالا
*
بارون مياد جرجر
رو گنبذ و رو منبر
رو پشت بون هاجر
رو خونه هاي بي در...
ساحل شب چه دوره
آبش سيا و شوره
جاده كهكشون كو؟
‌زهره آسمون كو؟
‌خروسك قندي قندي
چرا نوكتو مي بندي؟
آفتابو روشنش كن
فانوس راه منش كن
گم شده راه بندر
بارون مياد جرجر

(از هواي تازه)

٭ بارون
(احمد شاملو)


بارون مياد جر جر
گم شده راه بندر
ساحل شب چه دوره
آبش سياه و شوره
اي خدا كشتي بفرست
آتيش بهشتي بفرست
جاده كهكشون كو
زهره آسمون كو
چراغ زهره سرده
تو سياهيا ميگرده
اي خدا روشنش كن
فانوس راه منش كن
گم شده راه بندر
بارون مياد جرجر
*
بارون مياد جرجر
رو گنبذ و رو منبر
لك لك پير خسه
بالاي منار نشسه
-
لكلك ناز قندي
يه چيزي بگم نخندي
تو اين هواي تاريك
دالون تنگ و باريك
وقتي كه مي پريدي
تو زهره رو نديدي؟
.
عجب بلايي بچه-
از كجا ميايي بچه؛؟
‌نمي بيني خوابه جوجه ام
حالش خرابه جوچه ام؟
از بس كه خورده غوره
تب داره مثل كوره؟
تو اين بارون شرشر
هوا سيا زمين تر
تو ابر پاره پاره
زهره چكار داره؟‌
زهره خانم خوابيده
هيچكي اونو نديده.
*
بارون مياد جرجر
رو پشت بون هاجر
هاجر عروسي داره
تاج خروسي داره.
.
-هاجرك نازقندي
يه چيزي بگم نخندي
وقتي حنا ميذاشتي
ابروهاتو ور ميداشتي
زلفاتو و اميكردي
خالتو سيا ميكردي
زهره نيومد تماشا؟
نكن اگه ديدي حاشا.
.
-حوصله داري بچه
مگه تو بيكاري بچه؟
‌دومادو الآن ميارن
پرده رو ور مي دارن
دستمو ميدن به دسش
بايد در ا رو بسش
نمي بيني كار دارم من؟‌
دل بي قرار دارم من؟
تو اين هواي گريون
شرشر لوس بارون
كه شب سحر نميشه
زهره به در نميشه
*
بارون مياد جرجر
رو خونه هاي بي در
چهار تامرد بيدار
نشسه تنگ ديفار
ديفار كنده كاري
نه فرش و نه بخاري
.
-مردا سلام عليكم
زهره خانم شده گم
نه لكلك اونو ديده
نه هاجر ور پريده
اگه ديگه برنگرده
اوهو اوهو چه درده
بارون ريشه ريشه
شب ديگه صب نميشه
.
-بچه خسه مونده
چيزي به صب نمونه
غصه نخور ديوونه
كي ديده كه شب بمونه؟
زهره تابون اينجاس
تو گره مشت مرداس
وقتي كه مردا پاشن
ابرا زهم مي پاشن
خروس سحر ميخونه
خورشيدخانوم ميدونه
كه وقت شب گذشته
موقع كار و گشته
خورشيد بالا بالا
گوش به زنگه حالا
*
بارون مياد جرجر
رو گنبذ و رو منبر
رو پشت بون هاجر
رو خونه هاي بي در...
ساحل شب چه دوره
آبش سيا و شوره
جاده كهكشون كو؟
‌زهره آسمون كو؟
‌خروسك قندي قندي
چرا نوكتو مي بندي؟
آفتابو روشنش كن
فانوس راه منش كن
گم شده راه بندر
بارون مياد جرجر


(از هواي تازه)
×××××××××××××××××


عكسي يادگاري از سفر رييس جمهور محترم به بلاد كفر اسپانيا


(عكس از ديدگاه)

باور كردني نيست اما حقيقت دارد
عكس يادگاري رييس جمهور محترم در اسپانيا پس از اينكه چند روزي از عكس به شكل ضربدر در آمد امروز در يك اقدام بي سابقه توسط بلاگر از اين صفحه حذف شد.
بعد بگوييد امداد غيبي وجود ندارد!
××××××××××××××××××××××××××

يار دبستاني من
.........
دشت بي فرهنگي ما
هرزه تموم علفاش
خوب اگه خوب
بد اگه بد
مرده دلاي آدماش
دست من و تو بايد اين
پرده ها رو پاره كنه
كي ميتونه
جز من و تو
درد ما رو چاره كنه

.....يار دبستاني را از اينجا گوش كنيد



(عكس از بي بي سي)

اخبار تظاهرات دانشجويان و مصاحبه با دو دانشجو(از زاگرس)

صف آرايي دانشحويان و بسيجي ها در دانشگاه هاي تهران (از بي بي سي)


دوستان عزيز
اين نظر خواهي قبلي من هر اشکالي که داشت (‌فونتش ريز بود و چشم کور ميکرد!) لااقل روز به روز جاي نظر ها را عوض نمي کرد. اين سيستم ؛ enetation " صبح يک نظر خواهي نشان ميدهد بعد از ظهر يکي ديگر. يا يک روز فقظ نظر احسان است در مورد تظاهرات شريف...بعد مثلا صبح ۷ تا نظر است و نظر احسان عوض شده.. توش آدم آهني گقته که اين شخصيت مشهور جناب سعيد عسگر ميباشد. من هم نوشته ام آفرين. مهشيد پرسيده اين کيه ديگه؟‌بعد خودش نوشته که آها فهميدم (‌يعني ميداند که ايشان که دارند راست راست رژه ميروند و جانشان از دانشجويان تظاهر کننده بيشتر در امان است ضارب محترم آقاي حجاريان تشريف دارند و الآن بايد در زندان باشند.... )
حالا مي بينم که دوباره همان نظر از احسان عزيز اينجاست .....حتما دوساعت ديگر اين مي رود آن يکي مي آيد...
خلاصه اگر کسي سر از کار اين سيستم نظر خواهي ما در ميآورد يا با چنين اشکالاتي مواجه است لطف کند به من هم بگويد.


يلدا مي نويسد:

.......يادم به دوران مدرسه خودم افتاد بخصوص دوران راهنمائي ،تمام مدت من جام تو دفتر بود ،حق پوشيدن هيچ رنگ روشني رو نداشتيم ،فقط سياه ،قهوه اي،سرمه اي و طوسي .....صبح سر صف كه ميخواستيم بريم سر كلاس دم در بايد پاچه هاي شلوارمون رو ميگرفتيم بالا تا كفش و جورابا چك بشه ،در صورت نداشتن مورد ميرفتيم سر كلاس ،واقعا مسخره است.....كيف ،كاپشن ،كلاسور يا هر چيز ديگه اي هم كه ميپوشيديم يا احيانا همراه داشتيم كه رنگي بود ،توقيف ميشد و اسمت براي دفعات بعد ميرفت تو ليست......
مطلبش را در اينجا هم گذاشته ام.

آدم فكر ميكند دارد خاطرات زندان مي خواند. ببينيد بچه هاي بينوا بهترين سالهاي عمرشان را بايد به سر و كله زدن و مبارزه كردن با عقده هاي حقير انسان هاي حقيرتر به باد بدهند.
اين را همه مي دانند كه بچه ايي كه شادتر و راحت تر هستند خيلي زودتر ياد ميگيرند و مفاهيم راحت تردر ذهنشان مي ماند. سيستم آموزشي ما كه سا لهاست خدا بيامرز شده اما ستم به بچه هاي كوچك به خاطر رنگ لباس يا كلاسور يا بند ساعت از آن حرف هاست.

از اين جالب تر ديكتاتور شدن انسان ها ست. ببينيد با دوتا داد و بيداد سر بچه هاي خردسال چه احساس قدرتي ميكنند. سيستمي كه هر كدام از ما را مي خواهد عوض كند تا جزيي از كل پوسيده و بو گندويش بشويم....وقتي همه مان آلوده بشويم ناخودآگاه از منبع فساد هم پشتيباني خواهيم كرد.


اعتراضات دانشجويان:

خبرگزاري زاگرس يك صفحه اختصاصي براي اخبار و تصاوير اعتراضات دانشجويي درست كرده. همراه با تحليل هاي مختلف.

اين هم تصاويري از اعتراضات از بي بي سي.

اگر گفتيد شخصيت مشهوري كه همراه سردار طلايي جلو دانشگاه تهران قدم برميدارد كيست؟



*************

×××××××××××
بعضي ها امر به تجديد نظر در حكم آقاجري را دليل بر عقب نشيني جبهه محافظه كار و رهبر معظم مي دانند. اما به گمان من اينها نتيجه دعاهاي بامداد عزيز و تسبيح انداختن هاي بامدادك گرامي ميباشد.


لينك :


صفحه عشق و زناشويي از شبح
شبح عزيز در اين صفحه تمام يادداشت هايش در باره عشق و ازدواج را گرد هم آورده. جالب است كه اين مطلب هميشه به بحث هاي طويل ميكشد. يعني هر چه درباره اش بحث و گفنگو شود كم است..

صفحه خاطرات زندان از تنهاي شب
تنهاي شب دعوت كرده كه هر كس خاطراتي از زندان دارد دراين صفحه بگذارد. خودش هم اولين خاطره را در باره اعدام تقي شهرام (عضو سابق و يكي از عوامل كودتاي سال 54 در سازمان مجاهدين) در سال 59 نوشته است.).
به گمانم اگر هر كس خاطره اي دارد بفرستد به زودي حافظه بلاگر پر ميشود.
موفق باشي دوست عزيز

فصل اول: گفتگو از فروغ و دوستان
فروغ مي نويسد:

سلام دوستان ...
چند تا دوست در يک شب مهتابي ، در يک مکان خاطر ه آميز به نام کافه تئاتر سرخه بازار ، يک تصميم رفاقتي گرفتيم ! اين چند نفر عبارتيم از : گنگ خوابديده .. دفتر سپيد .. شرقي .. يه جور ديگه ... صد ملک دل
..

موضوع اولين بحث را فمينيسم انتخاب كرده اند. هركدام نظرشان را مينويسند و شما هم ميتوانيد درباره نظرات آنها نظر بدهيد..




هك ...هك...هك....!
..مثل اينكه هكر ها يك دوره جديد گذرانده اند ودارند آزمايش ميكنند!!!.
كاش اين انرژي را در يك جاي مثبت استفاده ميكردند...
بعد از اينكه از طريق وبلاگ خسن آقا خبردار شدم كه چند تا وبلاگ هك شده اند امروز هم در وبلاگ مهشيد ديدم كه يك وبلاگ ديگر به نام ؛‌سه زن بلند بالا؛‌ تهديد شده!‌جرمش چيه؟‌اهانت به مقام معظم آقاي مسعود كيميايي.

سعي كردم براي اين وبلاگ نظر بذارم كه نشد و ايي ميلم هم برگشت خورد. اما بعد ديدم كه
.خسن آقوي عزيز توصيه هاي خوبي در مورد محافظت وبلاگ ها و ايي ميل ها كرده. . . دستت درد نكنه خسن آقو


در مورد پاس وورد من هم در جايي خوانده بودم كه پيدا كردن پاس ووردهايي كه از كلمات ساده تشكيل ميشن خيلي راحته. مثلا برنامه ميشه نوشت كه يك ديكشنري را لغت به لغت با پس وورد شما مقايسه كنه.
براي همين
گذاشتن شماره وكاراكتر (‌مثلا @ به جاي آ ) يا استفاده از اسم هاي من در آوردي يا استفاده از هر سه راههاي خيلي خوبيه كه پس ووردتان بيشتر محفوظ بمونه.

خوب ميشد اگر هر كس راه هاي ديگه هم بلد باشه بنويسه و يكي اونها را يك جا جمع كنه تا همه بتونن بهشون دسترسي داشته باشند.



دوست خوبي بعد از خواندن مطلب ويليام بلو!‌برايم ايي ميل زده كه اين يك طرز شناخته شده كلاهبرداري است و حتي در نيجريه هم برايش كد مخصوص دارند.
دو تا هم لينك فرستاده .كه در مورد اين نامه ها توضيح داده اند و يا مثال آورده اند...

چيزي كه من نفهميدم اين است كه اين آقا حتي تلفن و آدرسش را هم نوشته. چطور دولت نيجريه نميتواند اين آقايان را بگيرد. مگر آنجا هم آقازاده دارند و ما خبر نداريم؟

اگر اين وبلاگ می بود و خريداری نداشت ، آن زمان می توانستيم به هم تبريک بگوييم.

اين را مهشيد در باره تعطيلي توت فرنگي مي نويسد..
مي گويد:

اگر انديشه ای که زن را بشر نميداند و او را تحقير و سرکوب می کند و هرگونه آزار جسمی و جنسی را در حق او روا می داند بی مخاطب می ماند جای تبريک داشت. اما امروز...هنوز راه درازی در پيش روی ماست ، راهی برای تثبيت جايگاه زن به عنوان انسان و شهروند درجه يک و نه موجودی درجه دوم و با قابليت های کمتر از مردان و به عنوان ابژه جنسی.

نوشته زيبايش را بخوانيد. در اينجا هم گذاشته ام. همراه با مطلبي از بامداد و كتابدار عزيز.
گسترش اعتراض دانشجويان




عكس از سايت ديدگاه.



اگر از شركت نفت نيجريه برايتان ايي ميل مي آمد و ازتان دعوت ميشد كه 21.5 ميليون دلار به حسابتان بريزند و بيست درصدش مال شما باشد چه مي كرديد؟
والله اولش خيلي خوشحال شدم. فكر كردم كه با 4 ميليون دلار چه كارها كه نمي توانم بكنم. ديگر تا آخر عمرم كار نخواهم كرد. شركت صاحب كارم را خواهم خريد و رييسم را اخراج خواهم كرد!
ييلاق در اروپا و قشلاق در هاوايي...
هواپيماي اختصاصي...
به گمانم اينجا پولم تمام شد!)

آرزو بر جوانان عيب نيست!!!

حتما از اين ايي ميل ها براي شما هم آمده. با پررويي تمام مي گويند كه اين اسم و آدرس و تلفن ماست. ما با شركت هاي خارجي معامله كرديم اما پورسانتمان را اينجا داده اند. حالا مي خواهيم از اينجا خارج كنيم. اگر كمك كنيد اينقدرش مال شما..
حالا اين كه چقدر درست يا غلط و چقدر امكان پذير است بماند اما اين راخيلي شنيده بودم..
يعني در كشوري مثل نيجريه كه مردم دارند از گرسنگي مي ميرند اين آقا راحت و آسوده با اسم و شماره تلفن دارد دزدي ميكند و كسي هم جلودارش نيست....
حتما مي دانيد كه قرار است زني را به زودي در نيجريه سنگسار كنند و به همين دليل سر اين كه مسابقات ملكه زيبايي جهان در آنجا برگزار شود دعواست. حالا زن بدبخت به جرم ارتباط با يك مرد به آن طرز وحشيانه ميميرد اما دزدي اين آقايان در روز روشن هيچ جرمي محسوب نمي شود. قربانش بروم چه شباهتي به كشور نازنين خودمان دارد. البته اين هم حتما از نوچه هاست وگرنه براي 21 ميليون دلار منت ما رانمي كشيد!
(حتما از آنها بوده كه بهش بنز نداده اند!.) .

از قرار آنها كه انقلاب را به افريقا صادر كرده اند اين قسمت را يادشان رفته بگويند كه چطور ميشود پول ها را از كشور خارج كرد وريخت در بانك هاي سويس يا رفت در كانادا سرمايه گذاري كرد و بزرگراه خريد و ازش پول درآورد.
بيچاره ويليام بلو.....

البته لازم به توضيح نيست كه ما پيشنهاد ويليام بلو را قبول نكرديم و گرنه حالا بلاگ اسپات راهم خريده بوديم......
(هنوز پولدار نشده ما شدم!)



جن گودوين
(Jan Goodwin)
يك روزنامه نگار امريكايي و فعال حقوق بشر است كه در مورد وضعيت زنان در دنيا و بخصوص كشورهاي اسلامي تحقيق ميكند . در باره زنان بوسني..افعانستان و افريقا مقالات زيادي نوشته. چند سال پيش هنگامي گه در پاكستان زندگي ميكرده با دختر 9 ساله اي آشنا ميشود.مادر دختر كشته شده و دخترك با خواهر و برادر و مادر بزرگ و پدرش زندگي ميكرده است. او دخترك را به مدرسه مي فرستد و با او دوست ميشود. پدر دختر تحت تاثير حرفهاي اطرافيان دخترك را از مدرسه بيرون ميكشد.
پدرش قصد ازدواج داشته و چون براي مهريه پول نداشته دخترش را كه آن زمان 11 ساله بوده به عنوان مهريه به عقد پدر 60 ساله زنش در مي آورد. بعد از يك سال كه گودوين او را پيدا ميكند دختر حامله بوده و از زندگي بيزار...

تحت تاثير اين ماجرا گودوين تصميم ميگيرد كه در مورد زندگي زنان مسلمان تحقيق كند. در طول 5 سال به ده كشور اسلامي از جمله پاكستان ..افعانستان...ايران...كويت..عراق..فلسطين اشغالي..اردن..دوبي..كويت ..مصر و عربستان سفر ميكند.
Price of Honorگزارش اين سفر وكتابي بسيار تكان دهنده است.

به نظر گودوين دليل سياست هاي دولت امريكا و حمايتش از رژيم هايي مثل عربستان فقط وجودنفت است. براي به دست آوردن نفت ارزان امريكا وكشورهاي غربي از جنايات و فساد دولت هاي منطقه در ميگذرند و حتي آنان را حمايت ميكنند. او به نقش جمعيت اخوان المسلمين و اينكه چطور به اين كشورها رخنه ميكنند..از كجاها پول ميگيرند و بودنشان چه تاثيري بر فرهنگ جامعه و بخصوص زنان ها دارد اشاره ميكند.


چند روزي نتوانستم اينجا چيزي بنويسم. از همه دوستاني كه كماكان به اينجا سر زدند و كليكشان هدر رفت معذرت مي خواهم...
اما در نبود من (‌با كمال تعجب) زمين همچنان به دور خورشيد چرخيد و حتي چند تا اتفاق مهم هم افتاد!...



*************

مثلا باورتان ميشود كه در بغل گوشمان در تركيه يك حزب افراطي مسلمان راي بياورد. انگار اينها مثال زنده را بغل دستشان نمي بينند.

جالب است كه ببينيم در تركيه چه خواهد شد. تركيه يك كشور لاييك است. يعني مذهب رسمي ندارد و طبق قانون دين از سياست جداست. اما اكثريت مردم مسلمان هستند.
بي لياقتي دولت هاي قبل و خرابي وضعيت اقتصادي باعث شده كه عده زيادي به اين حزب جديد و مسلمان با نيروهاي تازه كاراميد ببندند. بايد ديد... شايد مردم تركيه هم بايد ياد بگيرند كه مسئوليت تصميم هايشان را قبول كنند..

از طرف ديگر اگر اين حزب مسلمان آنطور كه قول داده به خواست هاي مردم احترام بگذارد...وضع مرد م را بهبود ببخشد... آزادي ها را محدود نكند و حقوقشان را رعايت كند كار دولت هايي مثل ايران را سخت خواهد كرد.

×××××××
مردم امريكا هم باز به جرج دبليوي خودمان راي دادند. راي دادن در امريكا اجباري نيست. به همين دليل خيلي از مردم راي نمي دهند وخيلي از كانديداها به همين دليل انتخاب ميشوند كه مخالفانشان زحمت رفتن پاي صندوق را نكشيده اند. جالب است كه دمكرات ها حتي سنا راهم از دست دادند.به مباركي و ميمنت ديكر مجلسين !!سنا و كنگره پشت سر هم مي تواند فرمان حمله به اين كشور يا آن كشور را صادر كند (‌نه كه دمكرات ها خيلي هم مخالف بودند!)‌.اين سازمان ملل كه من مي بينم احتمالا به زودي تقاضاي الحاق به امريكا به عنوان ايالت پنجاه و چندم را خواهد داد. (‌بعد از انگليس) ...


هر چه كه بيشترنگاه مي كنم مي بينم كه هر وقت امريكا يا اسراييل بهانه اي براي كارهايشان لازم دارند گروه هاي افراطي يك جوري به دادشان مي رسند. مثل بمب گذاري هايي كه درست يك ساعت قبل از مذاكره بين فلسطيني ها و اسراييلي ها انجام ميشود يا همين ماجراي 11 سپتامبر و بعد ار آن بالي و حالا هم مسكو.
حالا كه به قول شبح امريكا دليل و مدرك لازم دارد براي مثلا جنگ با تروريسم همه دنيا را تروريسم گرفته!!نه اينكه باز هم زبانم لال ما تهمت و افترا به كسي ببنديم !!!فقط هر چه دو دو تا چارتا مي كنم حسابش درست در نمي آيد. بالاحره اينها با هم مخالفند يا موافق. چرا اينقدر آب به آسياب هم مي ريزند؟

جند وقت پيش در ديدگاه مقاله اي از اشرف دهقاني خوانده بودم به نام ؛‌جنگ با تروريسم..ادعاها و واقعيت ها...؛‌كه به نظرم خيلي جالب بود. خواندنش را به شما هم توصيه مي كنم.


بامدادك وقتي سفرنامه مي نويسد چه خوش مي نويسد. هماي خوش يمن اگربرشانه ي بامداد نشست بايد بامدادك را بفرستد تا يك سفرنامه حسابي بنويسد. اما پنداري بامداد اين سفرنامه ها را سانسور مي كند (‌ياز هم زبانم لال!!)‌هر چي تعريف است از بابا بامداد است.
اين كه رسمش نميشه!!!


حافظ راز ِ عجيبي است!

به‌راستي كي‌است اين قلندر ِ يك‌لاقباي ِ كفرگو كه در تاريك‌ترين ادوار ِ سلطه‌ي ِ رياكاران ِ زهدفروش، در ناهاربازار ِ زاهدنمايان و در عصري كه حتّا جلادان ِ آدمي‌خوار ِ مغروري چون امير مبارزالدين محمّد و پسرش شاه‌شجاع نيز بنيان ِ حكومت ِ آن‌چناني‌ي ِ خود را بر حدّ زدن و خُم شكستن و نهي از منكر و غزوات ِ مذهبي نهاده‌اند يك تنه وعده‌ي ِ رستاخيز را انكار مي‌كند، خدا را عاشق و شيطان را عقل مي‌خواند و شلنگ‌انداز و دست‌افشان مي‌گذرد كه:

اين خرقه كه من دارم در رهن ِ شراب اولا.

وين دفتر ِ بي‌معني غرق ِ مي ِ ناب اولا
!
........
........
كي‌است اين آشناي ِ ناشناس‌مانده كه چنين رودررو با قدرت ِ ابليسيي ِ شيخان ِ روزگار دليري مي‌كند كي‌است اين كافر كه چنين به حرمت در صف ِ پيغمبران و اولياءالله‌اش مي‌نشانند؟


اينها از مقدمه حافظ شاملو است كه در چاپ كتاب هر بار سانسور شده اما متن اصلي اش را شبح عزيز در صفحه اش گذاشته.

هر چه بيشتر از شاملو مي خوانم بيشتر پي ميبرم كه چه غولي بوده در ادبيات ايران. . يادش گرامي باد...
خواندم كه نويسنده وبلاگ كلاغ سياه ؛‌كسري موحد؛ در سي و سه سالگي ‌به زندگي خود پايان داده است. من كسري را نمي شناختم و به كلاغ سياه گاه گداري سر ميزدم. تصور اين كه جواني ديگر چيزي در زندگي در پيش رو نبيند و به دست خود به زندگيش پايان دهد برايم خيلي عذاب آور است. .. ...
شايد آنكه مي ميرد ميرود اما آنكه ميماند بايد روزها را با تصوير خالي آنكه از دست داده تحمل كند. براي دوستان و خانواده اش صبر و شكيبايي آرزو مي كنم.

هميشه فكر مي كردم شايد بشود از نوشته ها وحالات روحي يك انسان به اينكه از زندگي چقدر نااميد است و يا چقدر به فكر خودكشي است پي برد. اما از نوشته هاي كلاغ سياه نمي شد چنين استنباط كرد. آيا آنكه ديگران را به خنده واميدارد چنين مي كند تا غمي را كه بر دلش سنگيني مي كند پنهان نگاه دارد؟


اين دو رباعي گاز دار را از هادي خرسندي بخوانيد:



مثل اينكه هادي خرسندي هم مي خواهد دروبلاگستان همسايه شود.به اميد اينكه هر چه زودتر وبلاگش به راه بيفتد..



اين را هم بخوانيد:

بر اساس گزارش ايرنا، مجلس در مصوبه خود اوليای کودکان را از پيگرد قانونی و پرداخت جريمه يا حبس در صورت کودک آزاری معاف کرد.

پيش از اين در طرح حمايت از کوکان مجلس تصويب کرده بود که همه افراد و موسساتی که مسووليت نگهداری از کودکان را به عهده دارند، موکلفند موارد کودک آزاری را به مقامات قضايی اعلام کنند وتخلف از اين تکليف موجب حبس تا شش ماه يا جريمه نقدی تا پنج ميليون ريال خواهد شد.


يعني؟؟؟
اگر بچه تان را بزنيد و بسوزانيد و بكشيد جزو اموالتان است و برايتان ضرري ندارد...پس هر جور دوست داريد تربيتش !كنيد. اصلا اگر به حرفتان گوش نكرد از بالاي ساختمان بيندازيدش پايين. نترسيد از مجازات معافيد.
شوهرش بدهيد. مبنع در آمد خوبي است.قبول نكرد استخوان هايش را خرد كنيد. اگر فكر كرديد برادرتان به دختر هفت ساله تان تجاوز كرده يه وقت به برادرتان كاري نداشته باشيد چون قصاص و ديه و هزار بدبختي دارد اما دخترتان را اگر بكشيد هم ناموس و آبرو و غيرتتان را حفظ كرده ايدو سرتان پيش در و همسايه بلند خواهد بود و هم اينكه از مجازات هم معافيد...

اما...اگر بچه خودتان نباشد مواظب باشيد ممكن است برويد زندان...حتي تا 6 ماه!!!!
يا....500.000 تومان جريمه نقدي...


يكي خبر دارد كه از كجا مي شود اين قوانين را پيدا كرد و با هم مقايسه كرد؟. مثلا مجازات كودك آزاري 6 ماه است اما معلمي كه سر كلاس داستان گفته را تهديد به مرگ مي كنند ...يا اگر به يكي زبانم لال(‌پا تو كفش زبانم لال)ا!‌فحش بدهي مجاني مي روي بهشت....


اگر گروگان گير هاي چچن بمب هايشان را منفجر مي كردند 750 نفر به اظافه خودشان كشته مي شدند وساختمان هم خراب مي شد.
نيروهاي روس با استفاده از گاز سمي 50 گروگان گير را كشته اند و رقم قربانيان ديگر را هم تابه حال 120 نفر اعلام كرده اند. 500 نفر هم در بيمارستان هستند و از ناراحتي هاي تنفسي و از دست دادن حافظه رنج مي برند. بعضي ها حتي اسم خود را به خاطر نمي آورند.
البته اينها ارقام رسمي است و معلوم نيست افزايش پيدا كند يا نه.
خلا صه با حساب دو دو تا چها رتا به نظر مي رسد فقظ ساختمان تئاتر بوده كه جان سالم به در برده.
اما آبروي آقاي پوتين به شدت نجات پيدا كرده...

بدتر از به كار بردن سلاح كشتار جمعي در يك ساختمان سربسته اين است كه دولت روسيه حتي نام گاز را اعلام نمي كند و بنابراين مداواي بيماران عملا امكان ناپذير است.
گزارش بي بي سي را بخوانيد. بيچاره مردم بي گناهي كه يك روز درنيويورك ..روز ديگر در فلسطين..روزي ديگر در اسراييل .روزي ديگر در بالي و حالا در مسكو ...قرباني جهالت و جنگ قدرت مي شوند..



امشب در وبلاگ عمومي ديدم فروغ عزيز چه كلمات زيبايي را براي توصيف اينجا به كار برده . راستش به قول ناصر الدين شاه
؛ خودمان از خودمان خوشمان آمد...؛
فروغ عزيز متشكرم كه اينجا را اين گونه توصيف كردي. من هميشه دوست داشتم كه خوانندگان من روي مطالب من به دليل محتوايش قضاوت كنند نه به دليل جنسيت ويا دلايل ديگر .... تو اين را با زيباترين كلمات بيان كردي.
به همين دليل اين كلمات پر از محبتت دو چندان مرا شاد كرد...
متشكرم دوست عزيزم.....
به اينجا برويد و داستان پسرك لبو فروش از صمد بهرنگي را بخوانيد. اين داستان را در قسمت داستان ها هم گذاشته ام.

راستي الآن كه اين نسخه اينترنتي را با آنكه در كتاب قصه هاي بهرنگ هست مقايسه كردم ديدم كامل است. نمي دانم چرا در آنجا داستان از صفحه 3 شروع شده.
اما به هر جهت داستاني كه در آن سايت است كامل است.
اين را شنيده ايد؟

نوشين رحيمی دبير 25 ساله در شهر تربت جام پس از آنکه سه هفته پيش داستانی از زندگی امام هفتم شيعيان را سر کلاس تعريف کرده بود از رفتن به سر کلاس ممنوع شدو
خبر از بي بي سي
×××××××
هفت نفر ديگر به جرم تجاوز به اعدام محكوم شدند. .
يعني در يك ماه 12 نفر به جرم تجاوز به اعدام در ملا عام محكوم شده اند. آن هم در يك حكومت اسلامي. . اگر بااين حساب پيش برويم آدم عادي در مملكت حكم كيميا پيدا خواهد كرد.ماشاالله همه متجاوزند!
اگر همه دارند متجاوز و دزد و معتاد و قاچاقچي مواد مخدر ميشوند پس اين جكومت اسلامي شكست خورده و بايد برود. اين جوان ها همه بعد از انقلاب به دنيا آمده اند و در دامن همين حكومت بزرگ شده اند.
اگر دروغ است و جوان هاي مردم را انگ مي زنند و به اين بهانه اعدام مي كنند تا صداي مردم در نيايد(همانطور كه قبلا زنداني هاي سياسي را به نام قاچاقچي اعدام مي كردند) باز هم اين حكومت شكست خورده چون غير از زور وكشتار راه ديگري براي ماندن نمي داند..

اينها هم احتمالا از پيروزي ها و موفقيت هاي چشمگير اين حكومت و رييس جمهور لبخند به لب است.

راستي همين گزارش نوشته كه اين احكام درست دوروز بعد از تصميم اتحاديه اروپا مبني بر ؛ ادامه گفتگوهاي انتقادي ؛‌و ؛‌امضا نكردن بيانيه محكوميت ايران براي نقض حقوق بشر ؛‌صادر شده. يعني دهن كجي به تمام معنا...
پنداري بوي نفت حتي بوي خون را تحت الشعاع قرار ميده . حتي براي آقاياني كه ادوكلن شانل و كريستين ديور ميزنند..اين نفت عجب چيزيه. به قول قديما نداشتنش يه بدبختيه داشتنش هزار تا!!

حقوق بشر خوب است اما براي كشورهاي غربي نه براي جهان سومي ها....



دو تا بحث جالب در وبلاگ هاي شبح و صد ملك دل در جريان است.

بحث صد ملك دل در باره مردها و زن هاست و مقررات و آداب و سنن . اينكه اينها كي و چطوري مي خواد عوش بشه و سهم زن ها و مردها در اين تغيير چقدره.

البته اميدوارم بحثي كه در وبلاگ شبح عزيز در مورد مهاجرت و ...هست به وقت ديگري موكول بشه به دلايلي كه در نظر خواهي آنجا هم نوشته ام. . جالب است كه در همين وقت هم اين خبر را ديدم:
پناهندگي 5 ورزشكار ايراني به آلمان
پنج ورزشكار كه براي مسابقات قايقراني به آلمان رفته بودند تقاضاي پناهندگي كرده اند.


براي ورزشكاران ايراني در خارج محدوديت ها ي فراواني وجود دارد چون اكثرا ديگر به كشور بر نمي گردند. اما انگار اين 5 جوان توانسته اند با تمام اين محدوديت ها از دست مقامات!‌ در بروند.



اعتماد بنفس در انسان ها معجزه مي كند. اين است كه وقتي مي خواهند انساني را از بين ببرند اول شخصيت و اعتماد بنفسش را مي كوبند.
حاكمين غدار به اولين چيزي كه حمله مي كنند شخصيت انسان هاست. بايد باور كنيم كه خنگ و تنبل و بيهوده ايم و اگر اين حاكمين عادل و اربابانشان نباشند زندگي مان از اين هم بدتر خواهد شد.
كسي كه اعتماد بنفس داردسوال مي كند. بيهوده زير بار زور نمي رود. حقش را مي طلبد و چه چيزي از اين بدتر؟

به كشورهاي دنيا نگاه كنيد. بدبخت ترين كشورها و عقب مانده ترين كشورها را ببينيد. به فرهنگ مردمشان نگاهي بيندازيد. مردم قيم طلب. مردم بي هدف. بي اعتماد به خود و به ديگران. صد البته اين نتيجه صدها سال طلم و ستم و استثمار است. اما اين يك دور باطل است. اعتماد بنفس كه از بين مي رود استثمار شديد تر مي شود و استثمار بيشتر اعتماد بنفس انسان ها را بيشتر از بين مي برد. يك جا بايد اين دور باطل را شكست.

به جامعه خودمان نگاه كنيد. آدمي كه از دستشويي رفتن تا لباس پوشيدنش بايد مورد تاييد باشد مي تواند اعتماد بنفس داشته باشد؟ ‌با اين همه قوانين و سنت ها و قيد و بند هاي الكي ميشود انتظار داشت كه انساني بتواند براي خود تصميم بگيرد و حتي بر خلاف جهت جامعه به جلو رود بي آنكه آسيبي ببيند؟
وقتي در ملا عام شكنجه و اعدام مي كنند براي اين است كه بفهمانند كه ما ؛‌هيچ ؛‌هستيم. وجود ما در تاييد دولت معني دارد نه در افكار خودمان

شكستن دور باطل را مي شود از خودمان شروع كنيم و از بچه هايمان. اجازه بدهيم كه خودشان باشند.به خودمان هم اجازه بدهيم كه خودمان باشيم. مي شود ذره ذره شروع كرد. اگر كاري را كه دوست داريم انجام دهيم به احتمال زياد درآن موفق خواهيم شد و اين شروع اعتماد بنفس است. تجربه كنيم و از شكست خوردن نترسيم. در هر موردي اول فكر كنيم و خودمان ؛‌انتخاب؛‌ كنيم. .

شادترين انسان هاي دنيا كساني هستند كه آنچه خود مي خواسته اند كرده اند. لازم نيست زندگي ما دور محور راضي كردن دو ر و بري ها بچرخد..

.
در باره اعتماد بنفس جرجيس و مريم گلي هم نوشته اند. از وبلاگ هاي شبح و سايه پيدايشان كردم. هر چه را كه من در صد خط نمي توانم بيان كنم آنها در ده خط بيان كرده اند. آن هم چه زيبا.

جرجيس مي نويسد:



● تيم فوتبال بُرد دلمان يخ كرد
هر از چندگاهي، افتادن چنين اتفاقاتي براي ملت ما
از نان شب! هم واجب تر است.غرورملي يك ملتي اگر
آسيب ببيند ،ديگر با هيچ دوايي خوب نمي شود .
بعضي وقت ها حالم خيلي گرفته مي شود كه مي شنوم
مردم عزت نفسشان را از دست داده اند،
كه از خود بودنشان حظي نمي برند،
كه فكر مي كنند خيلي هيچند!
كه از تاريخ بيرون افتاده اند، ديده نمي شوند
كه در دنيا آنان را بجز با نام چند بناي تاريخي ويك تاريخ مرده
بيشتر نمي شناسند ،
كه آنان را وقتي مي بينند كه حادثه اي اتفاق افتاده باشد
كه اول نيستند، اخر هم نيستند بلكه جايي آن وسط ها گم شده اند
كه چيزي براي عرضه ندارند تاديگران ازآن استفاده كنند
كه...
...
خير سرمان خوشحال بوديم خواستيم حرفهاي خوب خوب بزنيم
فاتحه خوانديم رفت پي كارش!!!!
ولي خب خودمانيم، اگر ملتي هم احساس عزت بكند ديگر فلك هم
جلودارش نيست


مريم گلي ( به نقل )مي نويسد:

مساله بر سر پول ، قدرت و موقعيت اجتماعي نيست، بلكه چيزي است كه واقعا دلت مي خواهد و ترا ارضا مي كند . اگر اين كار را بكني – بدون توجه به ثمره و ماحصل آن – كسلي از زندگي تو رخت بر مي بندد . انجام دادن كار صحيح از ديد ديگران ، سنگ بناي دلمردگي است .
كل انسانيت دچار كسلي شده است . آنكه مي بايست عارف مي شد رياضيدان شده ، آنكه مي بايست رياضيدان شده به دنبال سياست رفته ، و آنكه بايستي شاعر مي شد تاجر شده . هيچ كس سر جاي خود نيست ، بلكه جايي ديگر است كه به آن تعلق ندارد. آدم در زندگي بايد ريسك كند . اگر آدم آماده ريسك كردن باشد ، كسلي و دلمردگي در يك لحظه ناپديد مي شود.
مي گويي كه « از خودم خسته شده ام» از خودت خسته شده اي ، براي اينكه با خود روراست و صادق نبوده اي ، براي وجودت احترام قائل نبوده اي.
مي گويي كه « نيرويي احساس نمي كنم»
چطور توقع داري نيرو احساس كني ؟ نيرو هنگامي جريان پيدا مي كند كه تو آن كاري را انجام دهي كه دلت مي خواهد ، حالا هر چه كه مي خواهد باشد .



دوستي بهم نوار كنسرت فرهاد راهديه داده. چندشب است كه ؛فرهاد؛ي شده ام. كنسرت سال 1995 در كلن.
با دست هاي ورم كرده پيانو مي زند. اما صدايش همانطور جادويي است. كلمات را همانطور محكم و كامل ادا مي كند. متواضع است و مهربان. .وقتي گنجيشگك اشي مشي رامي خواند و مردم اول آهنگ برايش دست مي زنند لبخند مي زند و من گريه ام مي گيرد.
وقتي مي خواند:
...
كي ميگيره فراش باشي
كي مي پزه آشپز باشي
كي مي خوره حاكم باشي...
فكر مي كنم كه اگر فراش باشي و آشپز باشي ها نبودند حتما حاكم باشي از گرسنگي مي مرد.

وقتي مردم دست ميزنند و دم ميگيرند: دوباره.دوباره....و او صبر مي كند و با تواضع مي گويد چشم...عصباني مي شوم كه چرا پيش ما نيست؟
...يعني هپاتيت سي اينقدر صعب العلاج بود؟
وسط آهنگ ها بلند مي شود و براي خودش آب مي ريزد و مي خورد و عينكش را مي زند و باز مي خواند

يه شب مهتاب
ماه مي ياد تو خواب

.....
و باز مردم دست مي زنند و باز او لبخند مي زند. با كت مشكي اش ... با سياه جامه و موي سپيدش... باعينكش..با دست هاي ورم كرده اش...
و من به همه آنها كه آنجا بودند حسوديم مي شود و باز گريه ام ميگيرد.
ديگر شاملو نيست...احمد محمود نيست..فرهاد نيست...
آيا بهار كه شد بذري مانده كه از آن گلي هم بشكفد؟



فكر مي كنيد كي در زندگي موفق تر است . كسي كه نمي داند ولي اعتماد بنفس دارد كه هر كاري بخواهد مي تواند بكند. يا آنكه خيلي مي داند اما از ترس اينكه نتواند درست كاري را انجام بدهد دست به كار ي نمي زند?.
اعتماد بنفس به گمان من مهم ترين سرمايه انسان است.
گمان مي كنيد ما از اين سرمايه چقدر بهره برد ه ايم؟‌اعتماد بنفس ما ..فرزندانمان و جامعه مان در چه حدي است؟
در مورد بچه ها اكثرا اينطور است كه آدم حسابشان نمي كنيم. .اگر حرف بزنند مي گوييم بچه است.. معيار احترام گذاشتن به ديگران سن و سالشان است نه كاري كه مي كنند. نه اينكه احترام به بزرگتر كار بدي باشد اما ما در مواردي كاررا از حد معمول مي گذرانيم و مثلا به حرف خاله خانباجي ها بيشتر اهميت مي دهيم تا حرف بچه كه شايد هم درست تر باشد. مثلا بچه بايد بلند شود تا بزرگتر بنشيند. بدون اينكه ازش بپرسيم كه خودش دوست دارد اين كاررا بكند يا نه. بچه خوب آن است كه مطلقا مطيع باشد و حرف روي حرف ما نزند.
در مدرسه بايد يك سري درس ها را طبق نظر معلم حفظ كند تا نمره بيست بگيرد و مدرسه و پدر و مادر را راضي كند. تما م زندگي ما در كودكي درجلب رضايت ديگران خلاصه مي شود نه نفس كاري كه مي كنيم. به كاري كه مي كنيم و به نتيجه هايش فكر نمي كنيم بلكه به اينكه آيا اين كار مثلا كتك زدن يكي يا خراب كردن چيزي از نظر ديگران خوب است يا بد بيشتر اهميت مي دهيم.
اينها البته حكم مطلق نيست ولي مي توانم بگويم خيلي از بچه ها اينطوري بار مي آيند.

جامعه را نگاه كنيد. فكر مي كنيد در جامعه اي كه كسي حق نداشته باشد رنگ لباس ..نوع موزيكي كه گوش مي كند... و يا خيلي از جزييات زندگي عادي و معموليش را انتخاب كند مي تواند اعتماد بنفس داشته باشد؟‌مابه عنوان يك جامعه حق نداريم براي خودما ن تصميم بگيريم.. در كل كه مردم را آدم حساب نمي كنند.
درصلاح عموم نيست!!يا به صلاح مملكت نيست....اينها را هر روز مي شنويم. اينطور به ما تلقين مي شود كه ما خودمان عرضه نداريم براي كارهاي خودمان تصميم بگيريم. حتما بايد يك آقا بالاسر داشته باشيم.
اگر يكي بر خلاف مقرراتي كه آقايا ن گذاشته اند و كسي هم قبول ندارد عمل كند جايش يا بالاي چوبه دار است يا سنگسار يا زير شلاق. عملا مردم ببخشيد ؛‌خر ؛‌مخسوب مي شوند.
فكر مي كنيد چنين جامعه اي چقدر مي تواند پيشرفت كند؟‌اما از اين جامعه حيلي آدم هاي ناآگاه مي توانند بيرون بيايند كه براي جلب رضايت و تاييد شخصيت كاذبشان دست به هر كاري بزنند. اينها هستند كه با مورد تاييد قرار گرفتن ارضا مي شوند. لازم نيست زحمت بكشند و كاري بكنند. دوتا چماق بزنند دنيا و آخرتشان را به دست مي آورند. اينها نور چشم ديكتاتورها هستند. براي اينكه خرج زيادي هم ندارند. كمي پول و چند تا هندوانه زير بغل كارشان را راه مي اندازد.
جهل و نا آگاهي و در كنار آن فرهنگ غلطي كه ما را وادار مي كند هر گر براي خودمان شخصيت قائل نباشيم بر خيلي از جوانب زندگي ما اثر دارد.
اهميت به حرف مردم صورت ديگر ي از اين شخصيت كاذب است كه در كلمات مزخرفي مثل ناموس..آبرو...تعارف....تجسم پيدا كرده. مثلا زني كه مورد تجاوز جنسي قرار گرفته باشد از يك طرف بايد با آسيب روحي ناشي از تجاوز و احيانا با كابوس ها.. بيماري يا حاملگي ...دست و پنجه نرم كند.از طرف ديگر هم بايد با جامعه اي مبارزه كند كه ديگر او را ؛باكره؛‌يا پاك نمي داند. اين است كه پدر ي كه فكر ميكند دختر هفت ساله اش شايد مورد تجاوز واقع شده باشد به جاي شكايت از متجاوز دخترش را سر مي برد. . . .

خيلي ها هم كه در خانواده هاي آگاه تر بزرگ مي شوند براي اينكه خودشان باشند خيلي سختي مي كشند. شخصيت رضايت طلب سال ها آنها را دنبال مي كند. اين مخصوص ما ايراني ها هم نيست. در اكثر كشورهاي عقب افتاده كه مردم حق و حقوق ندارند اوضاع همين است. سيستم آموزشي وتربيتي ما بر آن استوار شده كه ما خودمان نباشيم. آني باشيم كه ديگران مي خواهند.
. بنابراين يك انسان جاهل را مي شود قانع كرد كه اگر زني را براي رضاي خدا سنگسار كند به بهشت خواهد رفت. اينكه انساني با زجر مي ميرد ديگر مهم نيست..

عروسي هاي پر زرق و برق را ببينيد كه به هيچ دردي نمي خورد. پولي كه مي تواند براي عروس و داماد سرمايه زندگي باشد با بريز و بپاش خرج مي شود تا عروسي ؛آبرومندانه؛‌باشد.

اما ما كه مي دانيم مي توانيم خودمان براي خودمان تصميم بگيريم. به حرف مردم يا تاييد ديگران فكر نكنيم . اول صلاح خودمان را درنظر بگيريم و راه درست را انتخاب كنيم. مي توانيم بچه هايمان را با اعتماد بنفس بزرگ كنيم. به حرفشان گوش كنيم . سرشان داد و بيداد نكنيم. بهشان مسئوليت بدهيم و ازشان انتظارات معقول داشته باشيم. .

من فكر مي كنم نبود اعتماد بنفس چه در اشخاص و چه در جامعه يكي از بزرگترين مشكلات ماست. روي طرز برخورد ما ما با مسائل خودمان و جامعه و همچنين در طرز برخوردمان با يكديگر هم اثر دارد. در اين مورد بعدا خواهم نوشت..



ببينيد چه هديه زيبايي گرفتم:
يك گل ماگنولياي سفيد
اميدوارم بتوانيد ببينيد. بلاگر اين روزها خيلي بازي در مي آورد





مرسي حميد عزيز.
اين بلاگر به گمانم زده به سرش.
باور كردني نيست اما حقيقت دارد

هنوز كشورهايي هستند با سران مفت خور كه خيال مي كنند ممكن است در جنگ امريكا با عراق ممكن است از اين هفت خوان نعمت ذره اي هم نصيب جيب آنها بشود. غافل از اينكه تيغ بعدي ممكن است سراغ خودشان بيايد.. شايد هم باكيشان نيست. هر چه باشددلارهاي نفتي و ويلاهاي ساخته شده در كانادا منتظرشان است. بدبخت مردمي كه سرنوشتشان را به دست آنها سپرده اند.


انفجار بمب در يك باشگاه شبانه در اندونزي. 180 كشته و كسي چه مي داند چقدر زخمي...
چه كار بزدلانه اي. اگر مرد هستيد برويد مثل آدم با كسي بجنگيد كه اسلحه بدست دارد چرا مردم بي دفاع را مي كشيد؟‌بمب گذاشتن در يك ماشين در كنار يك نايت كلاب چقدر دل و جرات مي خواهد،؟

جدا در آستانه تصميم امريكا براي تسخير منابع نفتي خاورميانه تحت عنوان مبارزه با تروريسم اينهمه بمب گذاري و كشتن مردم بي گناه دانسته يا ندانسته آب يه آسياب امريكا و انگليس ريختن نيست؟


كاش مي بستم چشامو....اين ازم بر نمي ياد....

مسافر(كاوه) عزيز برايم ايي ميلي فرستاده و در باره بعضي نظرات من نظر داده. فكر كردم بهتر است كه جواب را در اينجا بنويسم تا دوستان ديگر هم اگر خواستند نظرشان را بنويسند.

دوستمان برايم پينگليش نوشته كه من به فارسي مي نويسم تا خواندنش راحت تر باشد:.:
ضمنا تاكيدها از من است

كاوه از من براي انتقاد از خاتمي انتقاد كرده و مي گويد اين شيوه معمول در تمام كشورهاي پيشرفته جهان است كه سوال هاي پيش پا افتاده مي كنند تا افراد مستعد را شناسايي كنند. اين تكنيك ؛‌نكنو پايلز ؛‌نام داره. به اين دليل طي سال هاي گذشته يزرگترين مراكز پژوهش كشور تحت نظر مستقيم آقاي خاتمي تشكيل شده .....

اگر درست فهميده باشم كاوه مي گويد قانون هر كشوري با هم فرق دارد و بايد اجرا شود. ضمنا مي نويسد:
به نظر تو چه تصميمي ميشه در مورد افرادي كه آرامش و امنيت كشور را مورد تهاجم قرار ميدن و از ايران چهره اي بسيار زشت تر از اون كه هست به جهانيان عرضه مي كنند گرفت؟‌خواهش مي كنم كه چند تا از راه حل هايي كه در اين زمينه داري برام بنويس.

در باره در آوردن چشم . بريدن دست و پا هم بايد بگم والله من كه در ايران هستم و ناسلامتي از فعالان سياسي هم هستم چنين چيزي نشنيدم. شايد منظورت بريدن انگشت هاي دسته ولي بايد بگم چنين چيزي در ايران خيلي كم اتفاق مي افته و مورد هاي بسيار خاص را در بر مي گيره.از طرفي شما بديتون اينه كه فقط ايران رو مي بينيد. نمي دونم كجا هستين. آيا در مورد جنايات وحشيانه اي كه در امريكا بر عليه سياهان صورت مي گيره چيزي شنيدي؟‌آيا ميدوني در افغانستان همين امريكايياي به ظاهر طرفدار حقوق بشر چه جناياتي كردن؟‌آيا ميدوني توي آوزاكاي ژاپن چه جناياتي مرتكب شدن؟اصلا چرا امريكا؟‌توي همين اروپاي خودمون توي يه كشوري مثل آلمان حتي اگرتمام زندگيت رو هم ببرن (كه زندگي ما رو بردن) تو حق نداري به كسي مظنون باشي. يعني پيليس هيچ اقدامي نمي كنه. در مورد اعدام نكردن هم كه ديگه همه چيز واضحه. مجازات قتل (يعني گرفتن حق زندگي از يك نفر) فقط 25 سال زندونه كه اون هم معمولا به زحمت به 20 سال مي رسه و طرف بعد از اين مدت مياد بيرون و در اكثر موارد باز هم يك نفر و يا شايد چند نفر ديگه رو ميكشه. يا توي كشوري مثل تركيه دولت حتي به مردم اجازه نميده مذهب خودشون رو انتخاب كنن. ا

تو دانشگاه ام آي تي رو با دانشگاه هاي ايران مقايسه كردي. بايد بگم كه در اين مورد واقعا متاسفم. ميدوني (شريف )‌جزو 7 دانشگاه برتر جهانه؟ (بهتره بگم جزو 4 دانشگاه برتر جهان) و يا اينكه ميدوني بزرگترين مركز تحقيقات امريكا ..چين..هند.و..رو ايرانياني مي گردونن كه توي خود ايران درس خوندن؟‌ميدوني سومين دانشگاه الكترونيك جهان درايران ساحته شد. ميدوني دانشكده مهندسي صنايع علم و صنعت تنها دانشگاه خاور ميانه هستش كه ثبت نام و كليه امور آموزشيش به طريقه الكترونيكي و از طريق اينترنت انجام ميشه. ميدوني كه همين طرح رو دانشجويان ايراني (كه با عرض شرمندگي بنده هم يكي از اونا هستم) دارن توي واتر لو كانادا اجرا مي كنن؟‌خوب؟
آخر همه اينا بايد بگم كه :‌منظورم از اين حرفا اين نيست كه بگم تو حق نداري. ولي معتقدم كه شمايي كه در خارج از ايران هستين به جاي مبارزه مستقيم و به جاي اينكه سعي در جل كردن مشكلات داشته باشيد بر عكس مي خواهيد زندگي كردم ايران رو كه بعد از اون همه مدت نا آرامي يواش يواش داره ميره كه آروم بشه خراب كنين
.

××××××××××
كاوه عزيز
از نامه ات اينطور به نظر مي آيد كه يا خيلي ساده هستي يا خيلي پيچيده. . من فرض را بر اين مي گذارم كه تو واقعا از اوضاع ايران خبر نداري. . گمان رابر اين مي گذارم كه تو يك دانشجوي جوان هستي كه مي خواهي راحت و آسوده درست را بخواني . براي اين هم به آرامش احتياج داري و خيال مي كني دو كلام نوشتن من يا يكي ديگر ممكنه اين آرامش خيالي تو را به هم بزنه.
فكر مي كني در يكي از بهترين ..آرام ترين..و در ستكارترين كشورهاي جهان داري زندگي مي كني. . فكر اينكه بداني 80 در صد مردم كشورت شب را گرسنه مي خوابندبرايت عجيب است. نمي دانم چرااين بديهيات از چشم تو اينقدر دورند..

دوست عزيز
متاسفم اگر نوشته هاي من يا ديگران بهشت خيالي تو را در هم مي ريزد اما اينها عين واقعيات است. خودت هم مي داني. در اين صفحه و يا صفحه هاي ديگر ده ها لينك هست كه به وضوح جناياتي راكه بر عليه مردم انجام گرفته نشان مي دهد. به هر كدام كه بخواهي مي تواني مراجعه كني. فيلم سنگسار و درآوردن چشم و قطع انگشتان هم در اينترنت موجود است. اگر در گوگل تايپ كني پيدا مي كني. نوار قتل هاي زنجيره اي را گوش كن. گزارش هاي سازمان عفو بين الملل را در مورد ايران بخوان..

در جواب به تو:
ا- ايران كشور پيشرفته نيست. كشور جهان سوم و عقب مانده است . عقب ماندگي مان هم تا حد خيلي زيادي به دليل سياست هاي ضد انساني همين آقايان است..معيار كشورهاي پيشرفته سطح زندگي و آرامش و امنيت مردم است. تامين اجتماعي است. بيمه مجاني..دوا و دكتر مجاني يا ارزان.تحصيلات مجاني براي دختر و پسر.حقوق مساوي... در كشور پيشرفته كسي به دليل داشتن پول جلوي در بيمارستان نمي ميرد. كسي به خاطر فقر دخترش را و ادار به خودفروشي نمي كند.ما روي نفت خوابيده ايم هنوز نفت را بايد با پيت حلبي بخريم. هنوز لوله كشي گاز درست و حسابي نداريم. همان تركيه كه شما مثال مي زنيد در اين مورد از ما سا لها جلوتر است..

2- عقب ماندگي بحث پيش پا افتاده اي نيست كه جوابش را شاگردان دبستاني بتوانند پيدا كنند. دو چيز لازم دارد: خواستن و توانستن. متاسفانه مسئولين مانه مي خواهند و نه مي توانند اين كشور را عوض كنند. دغدغه شان فعلا جيب خودشان و اعوان وانصارشان است.

3-قانون قانونه درست نيست. قانون طالبان هم قانون بود. قوانين ضد انساني بايد از بين بروند. از جمله اعدام و قطع عضو . اينها كه تو نوشتي بيشتر از روي احساس است. مثل حس انتقام جويي. اگر يكي يكي را كشت بايد كشته شود. يا پليس حتما بايد كسي را كه تو بهش مظنوني دستگير كند. اما اگر به ريشه هاي موضوع توجه شود خيلي از اين موارد جرم كم مي شود من و ديگران در اين مورد زيادنوشته ايم..
اين راهم اضافه كنم كه آيا حاكمان ما خود مبرا از خلاف ها هستند؟‌جايي كه آقاها و آقازاده ها روز روشن دزدي مي كنند و بعد با وقاحت مي گويند پس برويم معلم بشويم؟؟؟با آنها بايد چكار كرد؟‌چرا عدالت در مورد همه اجرانمي شود ؟‌فقط براي آفتابه دزدهاست؟‌
اولا كه به فرض كه در امريكا و اروپا بدترين جنايات مي شود. اين توجيه اعمال جنايتكارانه مانيست. ثانيا ايران در اين مورد ركورددار است و دست همه را از پشت بسته. تو داري مثال كلي مي زني. من دارم با سايت و عكس به تو نشان مي دهم..

اگر نگران اين هستي كه چهره ايران در نزد جهانيان خراب ميشه بايد به فكر قتل عام 30000 زنداني سياسي ...شكنجه ها و تجاوز ها به اونا و فقط اعدام 290 نفر در سال كذشته در ايران باشي كه همين هفته پيش چند نفرشان در ملا عام با طناب پيلاستيكي و جرثقيل اعدام شدند و دو نفر هم سنگسار شدند.

مثلا در برابرجنايات پينوشه يا ميلوسويچ نديدم كسي جرم هاي معمولي در كشورشان رامثال بزنه. حتما كه زمان هيتلر هم دزدي بوده اما چهره آلمان را هيتلر خراب كرد نه جرايم عادي..

دوست من. ..اگر به دنبال حقيقت باشي دير يا زود خودت به آن خواهي رسيد. اينها مراحلي است كه همه طي مي كنند:‌شوك! سوال...باز هم شوك..انكار...قبول واقعيات. آن وقت متوجه مي شوي كه همه را نبايد سياه و سفيد ديد.
مي توانيم چشم هايمان را به روي واقعيات ببنديم. ناآگاهي شايد موهبتي باشد و بهانه اي براي بي مسئوليتي. اما وقتي فهميدي دو رو برت چه مي گذرد آن وقت است كه نمي تواني راحت و آسوده چشم هايت را به روي واقعيات ببندي. اين ديگه ازت بر نميـآد.


دوستان عزيز. مي دانم خيلي ها از فونت نظر خواهي شكايت دارند. احتمالا يا نظر خواهي عوض خواهد شد يا فونتش!
مرسي از توجهتان.
×××××××××××
مسافر در نظر خواهي پايين مطلبي نوشته كه بهتر است خودتان بخوانيد. البته هر كس حق دارد كه از اين وبلاگ بدش بيايد يا خوشش بيايد.. اين نظر از خيلي جهات جالب است. چيزهايي كه در زير مي نويسم بر اساس برداشت من از اين نظر است كه شايد هم درست نباشد. اما چون من اين برخورد را در خارج از وبلاگستان هم از بعضي ها مي بينم اينحا در موردش مي نويسم.

اوليش اينكه چرا بايد يكي از نوشتن و انتقاد در مورد شكنجه و اعدام ناراحت شود؟‌آيا وقتي مي نويسم كه در دنيا دانشگاه درست مي شود و اينحا سنگسار و قطع عضو دروغ است؟‌اما بعضي ها ناراحت مي شوند. شايد هم طرفدار اينها نباشند .
كساني هستند كه ميگويند اينجا بالاخره وطنمان است و بايد ازش دفاع كرد. بد يا خوب. بله اينجا وطن ماست .اشتباه اين دوستان دراين است كه خودشان را با دولت يكي مي كنند. اين دولت را نماينده خودشان يه
حساب مي آورند. اگر خودتان و و جدانتان را از اين دولت جدا كنيد ديگر احساس وظيفه نخواهيد كرد كه از هر عملكرد ضد انساني اش دفاع كنيد
مثلا اگر چنگيز خان مغول حكومت مي كرد از او هم دفاع مي كرديد؟

ممكن هم هست كه مي گوييد راه حل ارائه بده. چرا فقط غر ميزني؟
شايد چند وقت پيش اين كار را مي كردم اما هر چه بيشتر مي گذرد فكر مي كنم بعضي چيزها در زندگي هست كه هر كسي بايد براي خودش به آنها برسد. اين هم يكي از آنهاست. . اگر مسافر فكر مي كند كه از اين بيشتر حقي ندارد و يا فكر مي كند كه دارد در بهشت زندگي مي كند و من با نوشتن از ام آي تي دارم بهشت دروغينش را خراب ميكنم من هر چه هم بنويسم نمي توانم او را قانع كنم. . در كل ايراد من به اين است كه ما مي خواهيم يكي ديگر برايمان راه حل و نتيجه تعيين كند.وما هم راحت زندگي كنيم. . كاش مي شد . اما هر كس بايد مسئوليت به دوش بگيرد. .

نكته آحر اينكه اگر خودمان را با جاي ديگر مقايسه مي كنم به اين دليل نيست كه بخواهم خودمان را تحقير كنم. اين به منظر مقايسه بين پيشرفت دنيا و پس رفت ماست..اينكه سرمان رادربرف كنيم و هي به خودمان به دليل تكنيك هاي بهتر در اعدام و شكنجه و ساخت موشك و كمك به گروه هاي ارتجاعي وگرسنه نگاه داشتن مردم و ...آفرين بگوييم چيزي را از ما حل نمي كند و واقعيت تلخ اين جهنم را از بين نمي برد. . .




ديدگاه از سنگسار يك زن به نام گلي نيك خو (پس از يازده سال زندان )‌و مردي به نام يونس اسعدي در شهر نقده خبر مي دهد. دو زنداني سياسي به نام هاي سعيد ماسوري و سالار كرداري نيز در معرض اعدام قرار دارند..

************
چيزي كه هميشه ذهن مرا مي خورد اين است كه كي اين احكام را انجام ميدهد؟‌چرا كسي بايد حاضر به كشتن كس ديگري باشد؟‌آنهم زن بدبختي كه تا كمر در خاك فرو رفته. اين آدم ها كم نيستند. همان ها كه مي گيرند و مي بندندو شكنجه مي كنند و حر فهاي ركيك مي زنند و تجاوز مي كنند. آنها كه جوانان مردم را سالم از خانه شان مي برند و جسد شكنجه شده شان را تحويل مي دهند يا با كاميون مي برند ودر گور هاي دسته جمعي خاك مي كنند . يك جامعه شناس مي خواهد كه بيايد و بررسي كند كه چرا انساني اينقدر از انسانيت دور مي شود؟
قوه محركه اينها براي انجام اين جنايت ها چيست؟
حس قدرت؟ ‌ اعتماد بنفس كاذب؟ پول؟‌اجر اخروي؟؟؟
اعدام...
بحث؛ موافقت يا مخالفت با اعدام و مجازات هاي وحشيانه ديگر؛ ‌در وبلاگ شبح بالا گرفته. در خيلي وبلاگ هاي ديگر هم بهش اشاره شده.
گذشته از اين كه بعضي ها عصباني مي شوند و بعضي ها هم از روي انجام وظيفه!! با اسم ديگر مي آيند و چيزكي مي نويسند كه از آب گل آلود ماهي بگيرند اين بحث ها به نظر من خيلي مفيد است.
. . آنها كه موافق اعدام و يا قصاص هستند دلايل خاص خودشان را بيان مي كنند. عمدتا اينكه الآن در جامعه جرايم خيلي بالاست. . زهرا مي نويسد كه به دوستش تجاوز شده و زندگيش را كلا عوض كرده. حميد مي گويد براي دوستش ماجرايي پيش آمده و مي گويد ناامني به حدي است كه بدون چاقو يا كاتر از حانه نمي تواند بيرون بيايد. (اينها از نظر خواهي شبح گرفته شده).
زهره مي نويسد كه در دادگاه سعيد حنايي خيلي ها عمل او را ( تجاوز و كشتن زنان روسپي )را)‌جرم نمي دانستند و چه بسا اگر اعدام نمي شد از زندان آزاد مي شد و دوباره به كارش ادامه ميداد.

اين دوستان به گمان من از روي دلسوزي و شايد ترسي كه در جامعه از اينهمه بزهكاري درست شده اين حرف ها را مي زنند. گمان مي كنم اگر جامعه سر و ساماني داشت و تعداد دزدي با تجاوز به اين حد نبود اين عكس العمل ها هم اينقدر شديد نمي بود. مي گويم عكس العمل براي اينكه اين نظرات دقيقا عكس العمل بزهكاري هاي فراواني است كه در جامعه صورت مي گيرد..

دولت براي سامان دادن به اين وضع
چكار كرده؟‌آيا با بريدن انگشتان دست ..در آوردن چشم ..اعدام در ملا عام اين ها درست مي شود؟‌آيا بيماري هاي روحي فراوان ..فقر و فحشا و بدبختي كه عمدتا در اثر سياست هاو فشار هاي دولتي به وجود آمده تسكين مي يابد؟اين سوال
را خيلي ها مي كنند اما دوستاني كه بااين احكا م موافقند به اين سوال هنوزجواب نداده اند. مثلا آيا اعدام سعيد حنايي از تكرار آن جرم به وسيله گروه كركس ها جلوگيري كرد؟‌
يا چرا در گشورهايي كه اين مجازات هاي وحشاينه وجود ندارد و آزادي ها بيشتر است تعداد جرايم هم كمتر است؟
مي دانيد كه جواب اين سوال ؛‌نه ؛‌است. آيا اعدام اين جوانان بزهكاري در جامعه را پايين آورده؟‌مي دانيد كه جواب اين سوال هم ؛‌نه ؛‌است.

اگر نظرات اين دوستان را ببينيد مهم ترين نتيجه اي كه مي شود گرفت ناتواني و يا عدم خواست دولت در مقابله با اين بزهكاري هاست. مثلا چرا بايد حتي فكر كنيم كه سعيد حنايي بعد از چند سال ممكن بود از زندان آزاد شود؟‌براي اينكه كسي كه كسي كه به سعيد حجاريان شليك كرد با اينكه بايد در زندان باشد آزاد است. يا مثلا مجرمين قتل هاي زنجيره اي اصلا معلوم نشد كي ها بوده اند. اين نظر ها بيشتر عدم اعتماد به سيستم كاري دولت را مي رساند .

*********
اين بحث مسائل زيادي را به ميان آورد. مثلا وقتي به زن يا دختري تجاوز مي شود تمام زندگيش به هم مي ريزد.كسي كه موردتجاوز جنسي قرار مي گيرد اغلب تا آخر عمر آسيب هاي روحي آن را به همراه دارد. اما در جامعه ما ازطرف جامعه هم با او با تبعيض برخوردمي شود.
درست است كه نمي شود جامعه را يك شبه عوض كرد. . آن هم جامعه بسته ما را. . براي همه هم نمي شود نسخه كلي پيچيد. جامعه ما از تهران تا دهات دور افتاده و شهرستان ها هر كدام بافت و فرهنگ متفاوت دارند. . يك دختر اگر در خانواده اي بسته وسنتي به دنيا بيايد از بچگي احتمالا هيچ حقي براي خود نخواهد شناخت. اين است كه اينها وظيفه دولت است. آگاه مردن مردم. . بر پا كردن كتابخانه..به جاي زندان و چوبه دار... داشتن قوانين مدني و انساني. اين كه زني اگر بهش تجاوز شد بتواند با يك مددكار اجتماعي حرف بزند و بداند كه لااقل دولتش او را دست دوم حساب نمي كند.
شايد ما هم اگر با اين قربانيان برخورد بهتري داشته باشيم بتوانيم آنها را تسلي بدهيم. شايد بيشتر از دلسوزي ما احتياج به كسي دارند كه بتوانند با او راحت حرفشان را بزنند.

**************
جوامع متمدن هم يك شبه به اينجا نرسيده اند. آنها هم اين مراحل را طي كرده اند. در قرون وسطي مردم را زنده زنده در آتش مي سوزاندند و خيلي ها هم نگاه مي كردند.ما هم اگر لااقل بدانيم كه اين سيستم غلط است و سر منشاه خيلي از اين بزهكاري هاست و اينكه اين مجازات ها غير انساني است نصف مشكل را حل كرده ايم.
دولت بايد به جاي سركوب مردم امنيت اجتماعي را زياد كند. به وضع مردم بهبود ببخشد. ما همه انسانيم و مجازات هاي غير انساني نمي خواهيم. . مي خواهيم كه با ما مثل انسان رفتار شود.

اين مشلات درمان كوتاه مدت ندارد. شايد بشود با ‌ هشيار بودن و اسپري و ديگر وسايل دفاع شخصي پيشگيري كرد . اما هر درمان كوتاه مدتي مثل مسكن است. تا ريشه ها از بين نروند فقر و فسادو بيماريهاي روحي و بزهكاري ها ادامه خواهد داشت. تنها چيزي كه از اين دور تسلسل( به قول سايه بي سردر همان نظر خواهي) و كارخانه بزهكار سازي نصيبمان خواهد شد كلكسيون اسكلت هاي خشك شده بر بالاي چوبه دار و اسكلت هاي متحرك قربانيان آنان بر روي زمين خواهد بود..

يكي از بهترين تحليل ها را در باره حكم اعدام قاصدك نوشته و هر ناگفته اي را بيان كرده. شما هم بخوانيد. در اينجا هم گذاشته ام.
جوك جديد باز هم از بي بي سي:


حميد رضا آصفی، سخنگوی وزارت خارجه ايران، گزارش اخير وزارت خارجه بريتانيا درباره وضعيت حقوق بشر در ايران را اتهامات بی اساس خوانده است.

آقای آصفی گفته است اين بريتانيا است که بايد به دليل وضعيت بد زندانيان در آن کشور، افزايش حمله به مسلمانان ساکن بريتانيا پس از وقايع 11 سپتامبر 2001 در آمريکا و کمبود امنيت برای مهاجران و پناهندگان مورد انتقاد قرار گيرد.

××××××××
راست ميگه ديگه...اين عكس ها از مريخ گرفته شده:









اگر مي خواهيد بيشتر ببينيد اينجا و اينجا را كليك كنيد.

ما كه مسئول حقوق بشر در كره مريخ نيستيم!!



دانشگاه ام آي تي از روز 30 سپتامبر در اينترنت دانشگاه مجاني داير خواهدكرد. . در وبلاگ عمومي هم در اين مورد نوشته شده. فكر كنيد اگر ما مي خواستيم چنين دانشگاهي درست كنيم چي مي تونستيم رو اينترنت بذاريم؟

اعدام
سنگسار
شلاق
ديگه چي؟

در آوردن چشم
بريدن دست وپا


امروز خواندم كه قرار است اعضاء گروه كركس ها را به جرم قتل و تجاوز و.....در ملا،‌عام دار بزنند. . سه نفر در ميدان آزادي و دو نفر در فلكه سوم تهران پارس. احتمالاحالا ديگر حكم اجرا شده. من با مجازات مرگ مخالفم. متهم هر كاري كه كرده باشد.
. با اعدام و مجازات در ملا عام هم مخالفم.
.اين بيشتر به مجازات عموم مي ماند. مجازات مردان و زنان و كودكاني كه بايد جنازه هاي آويزان را ببينند. شقاوت هم اندازه اي دارد.
آدم ديگر از قيافه جراثقال هم بدش مي آيد....

ـــــــ
يك روز بعد:

امروز ديدم كه بي بي سي هم در مورد اين اعدام ها نوشته و اين عكس ها را هم گذاشته:
.

البته با كمال تعجب دبدم كه نوشته قديم ها در ايران اعدام در ملا عام مرسوم بوده و در دهه هاي اخير از ميان برداشته شده بوده!!!اين آقا به گمانم خواب تشريف داشتند وقتي كه جوان هاي هفده هجده ساله را به جرم خواندن روزنامه هشت تا تا هشت تا با جراثقال در ميدان تجريش وتبريز و ...دار مي زدند. همين پارسال يك دختر جوان را دار زدند كه حتي عكسش را مجله فرانسوي پاري ماچ هم انداخته بود. و كلي موارد ديگر. الحق كه اين اينگيليسا درست بشو نيستند. بوي خوش نفت بوي گند بي عدالتي را انگار مي زدايد...

دروغ به اين بزرگي تا حالا شنيده ايد؟:
اعدام در ملاء عام در سال های پس از انتخاب محمد خاتمی، رييس جمهوری اصلاح طلب ايران که سياست های اجتماعی ميانه روتری را دنبال می کند، اقدامی کم سابقه بوده است
××××××××
خبرگزاري زاگرس هم نوشته كه جمعيت حاضر به اعدام ها اعتراض كردند و شعار دادند ؛‌اعدام ديگه بسه!؛

اين ها هم از سايت مرز پر گهر:‌



در نظر خواهي شبح هم خيلي ها در اين مورد نظر داده اند. يكي مي نويسد كه شما هم اگر جاي بستگان آن دخترها بوديد اينها را تكه تكه مي كرديد.همين ساده انديشي ما نيست كه ما را به اينجا كشانده؟‌ تا حالا مي دانيد چند نفر در اين مملكت اعدام شده اند اند؟‌چه نتيجه اي داشته؟‌تا وقتي سر منشا فساد خشك نشود تا وقتي به ريشه ها پرداخته نشود هيچ وقت وضع از اين بهتر نخواهد شد. .

شما واقعا به اين عدالت..به تهمت هايش ..به دادگاه هايش اعتماد داريد؟ ‌دادگاهي كه حكم مي داد به دختران و زنان قبل از اعدام تجاوز شود. فردايش با ده بيست تومن پول مي رفتند دم خانه پدرو مادر دختر مي گفتند ما داماد شما هستيم. اين هم مهريه و اين هم جعبه شيريني. (فكر مي كنيد حكم آنها چه بايد باشد؟). چه پدر و مادر ها كه دم در از اين خبر سكته نكردند. شما حرف اين آدم ها را باور مي كنيد؟خيال مي كنيد دغدغه شان ايجاد عدالت است؟ ‌مي خواهند ما را به جان هم بيندازند تا مثل حيوان هاي درنده از دريده شدن هم خوشحال شويم.آنها هم سر فرصت جيب هايشان را پر كنند

.. و گر نه:‌ گر حكم شود كه مست گيرند .......



زنها از ماه مي آيند مردها از مريخ....
بعد از چند روز ننوشتن حسابي حرف ها جمع شده.
دوباره بحث تساوي حقوق زن ومرد در وبلاگ شبح به راه افتاده . شما هم بخوانيد و نظرتان را بدهيد.صرف نظر از اينكه الآن در جامعه حقوق زن ها هيچ است شما فكر مي كنيد در يك جامعه ايده آل بايد حقوق اجتماعي زن و مرد مساوي باشد يا نه؟



سانســور....!!!

شما فكر مي كنيد سانسور ديو است يا پشه يا زنبور؟ هميشه مي گوييم ديو سانسور. اما حالا كه خواستم بنويسم ديدم سانسور پشه يا حداكثر زنبوري بيش نيست. ميدانيد چرا؟‌چون نيش مي زند و در مي رود. جاي نيشش مي خارد و يا درد مي گيرد.قدرتش در همين است در نيش زدن. سانسور چي ترسوست. . دوخط نوشته او را تا دم مر گ مي برد و بر مي گرداند. پايه هايش يكي پس از ديگري مي لرزد. شما در سانسور قدرت مي بينيد يا ضعف؟
مثل اينكه سانسور دارد دم گوشمان در وبلاگستان هم ويز ويز مي كند. راپورتچي براي حسن آقانامه اي نوشته و از هك شدن سايتش خبر داده...

خيلي ساده انديشي است اگر فكر كنيم كساني كه از تجمع دو نفره وحشت دارند اجازه مي دهند مردم به اين راحتي به اخبار و نظرات ديگران دسترسي داشته باشند. بابا جان اينها اينهمه پول مردم را صرف نكيرات و منكرات مي كنند. با هلي كوپتر (چرخ بال!) بررسي مي كنند و ديش ماهواره پايين ميآورند. مي خواهيد به اينجا كاري نداشته باشند؟

به قول پاگنده و حسن آقا اگر دوستاني در كامپيوتر و تكنيك هاي هك وارد هستند بقيه را هم در جريان بگذارند. . به نظر من يكي از آسان ترين راه هاي هك پيدا كردن پاس وورد است كه گمان مي كنم مي شود برنامه نوشت و پس وورد هاي مختلف را امتحان كرد. اين است كه بهتر است از پس ووردهاي ساده وقابل پيش بيني و كلا كلمه اي كه بشود در فرهنگ لغات پيدا كرد استفاده نكنيم. حتما در پس وورد از نقطه و شماره و كاراكترهاي ديگر استفاده كنيم و پس ووردها را جند وقت يكبارعوض كنيم.
ضمنا به نظر من بايد راپورتچي به بلاگ اسپات هم خبر بدهد. . شايد آنها بتوانند ببينند كي و از كجا وارد اكانتش شده..

بامدادك به فرياد برس!!

اين خبر را اگر نشنيده ايد نيم عمرتان بر فناست:

محمد خاتمی در سخنانی به مناسبت بازگشايی مدارس، از دانش آموزان و معلمان خواست تا به اين سوال او پاسخ گويند که "راز و رمز عقب ‌ماندگی (ايران) چيست؟"

وی برای ارايه پاسخ يك مهلت 6 ماهه تعيين کرد و در تشريح آن گفت: ايران سابقه درخشانی دارد، يكی از بنيانگذاران تمدن در عرصه‌ بشری است و به واقع تمدن ايرانی و اسلامی يكی از ممتازترين تمدن های بشری می‌باشد و مردم ما نيز تحت تاثير آيين‌ اسلام، توليد كننده دانش و فضيلت بوده ‌اند. با اين وجود، باعث ننگ ماست كه ما را كشور جهان سومی، در حال توسعه و يا عقب مانده بنامند."

وی در ادامه گفت: "حال من از شما می خواهم كه بگوييد راز و رمز اين عقب‌ ماندگی چيست؟ و نقش نهضت‌ های يكصدساله اخير و در راس آنها انقلاب اسلامی در رهايی از اين ورطه ننگ‌ آور چه بوده است و بايد چه كنيم كه از اين عقب‌ماندگی رهايی يابيم؟"

دانش آموزان ياري كنيد تا ما كشورداري كنيم!

درا ين راستا شما هم نظراتتان رابنويسيد. شايد جدي جدي بعد از 24 سال به صرافت افتاده باشند.

از همه با نمك تر مهلت 6 ماهه است. انگار اگر در اين 24 سال نفهميدن مي خوان در 6 ماه بفهمن !



ببينيد اين اميد خان ميلاني چي نوشته:

چنان خنديدم وقتی نتيجه‌یِ سکوتِ شبح را ديدم!
جالب است که گل‌کو را چرا استثنا کرده؟ شايد خود بداند...


اميد جان لطفا اين جمله آخر را توضيح بده و بالاغيرتا ما را قاطي اين حر ف ها نكن. حالا كه نوشتي شايد خود بداند!!!مجبورم كردي رازم را افشا كنم.از خيلي وقت پيش تجربه كرده ام كه بعضي ها قادرند وقتي منطقشان كم مي آورد دهانشان را باز كنند و هرچه مي خواهند بار ديگران كنند (باور كردني نيست اما حقيقت دارد).
. من وبلاگ را به قصد اينكه با يكي دو نفر دهن به دهن بشوم نمي نويسم.بهترين قاضي خود خواننده است. هر كس مي تواند اسم فيلسوف و نويسنده و هنرمند و متفكر و هر چيزي روي خودش بگذارد اما مهم نوشته ها و نظرات آدم ها و طرز بيان و دفاع از آنها است كه ماهيتشان را عريان مي كند..

..با چنين منطقي حتي نمي شود بز زنگوله پا را نقد كرد چه برسد به ماهي سياه كوچولو....
مرگ شقايق

چه مي شه گفت وقتي شقايقي پر پر ميشه؟
هيچي..فقط ميشه گفت ...چه حيف...
چه غم انگيز
كاش نمي شد...
كاش هنوز بود...
پر پر شدن هر شقايقي غم انگيزه
***********
من اين خبر را در وبلاگ عمومي خواندم. هيچ وقت هم وبلاگ ماه پيشوني را نخوانده بودم. اما چرا ناراحت شدم؟‌براي اينكه مرگ غم انگيزه. بخصوص اگر كسي كه جانش را از دست داده همسايه ات باشه و پانزده سالش باشه . با عمري پيش رو...با آرزوهاي در سينه مانده...
بعضي ها نوشتند كه مرده پرستي نكنيد. با خانواده يك دختر بچه 15 ساله همدردي كردن و از پر پر شدن يك گل ناراحت شدن مرده پرستي نيست...ابراز درد است...همين.
در اينترنت دنبال اسم صمد مي گشتم اين جا را ديدم. ياد مقايسه اي كه نوش آذر بين هانس كريستيان اندرسن و صمد كرده افتادم. خواستم شما هم بخوانيد.

كمتر قصه نويسي را سراغ ميتوان گرفت كه فروتني صمد را داشته باشد و از محدوده تنگ الفباي اصول اخلاق آزاد باشد. اصولاً او هيچوقت نام نويسنده را به خود نمي بست و خود را "درخت سنجد كج و معوجي ميانگاشت كه به آب كم قانع است و هرجا نُمي باشد به خود ميكشد." زيرا كه او نميخواست هانس كريستين آندرسن (نويسنده دانماركي) ديگري باشد و تنها به مضامين درجه سه اخلاقي و اجتماعي قناعت كند و از دردهاي زمانه غافل باشد. او هرگز به فكرش خطور نكرد كه جاي صبحي مرحوم را بگيرد و فقط قصه گوي قصه هاي كهن باشد و ميراث آباء و اجدادي را بدون دستكاري به آيندگان بسپارد. ميگفت:" قصه خواندن تنها سرگرمي نيست. بدين جهت من هم ميل ندارم كه بچه هاي فهميده قصه هاي مرا تنها براي سرگرمي بخوانند."(عروسك سخنگو، ص 64)
در نوشتن كوچكترين نگرانيش اين بود "كه آيا شاگردم كه در سوز سرما از فلان ده كه مدرسه ندارد و پا كشان آمده به مدرسه من، صبحانه يك تكه نان و پنير خورده يا نه؟" (كندوكاو در مسايل تربيتي، ص 9)

اكنون بايد به انتظار ماهي سياه كوچولوي ديگري باشيم كه فرياد او را در فضاي خفقان گرفته ما تكرار كند.

"من ميخواهم ماهيخوار را بكشم و ماهيها را آسوده كنم."