Wednesday, March 15, 2006

اعدام زندانیان سیاسی- انتقام گیری دولت جمهوری اسلامی به شیوه همیشگی


این شیوه همیشگی دولت ایران است که انتقام شکست های داخلی و بین المللی خود را از زندانیان سیاسی بگیرد. چه از فردای سی خرداد که عکس کودکان اعدام شده را در روزنامه اطلاعات منتشر کرد - چه از سال 67 که از مقاومت زندانیان به جان آمده بود و در صحنه جهانی مجبور شده بود راه قدس از کربلا را تا اطلاع ثانوی تعطیل کند و جام زهر را سر بکشد و چه حالا که پرونده اش بالاخره به شورای امنیت ارجاع شده است. .
دولت ایران یک دولت عادی نیست. حکومت قاتلان و شکنجه گران بر مردم است. دولت ایران فرزندان ما را به عنوان زندانی سیاسی به گروگان می گیرد تا نتوانیم بر علیه ظلمی که بیست و هفت سال است بر ما میرود اعتراض کنیم. همه مردم ایران مجرم هستند. همه محارب هستند . همه محکوم به مرگ هستند مگر این که خلافش اثبات شده باشد.
انتقام گیری های کورکورانه از زندانیان سیاسی و کشتار آنها دردی را از دولت ورشکسته ایران دوا نمی کند. در صحنه بین المللی آنچنان خوار و ذلیل شده است که شعارهای هردمببلی را کنار گذاشته و برای "حفظ نظام" با امریکای جهان خوار! حاضر به مذاکره شده است آن هم در شرایطی که امریکا در همه جهت ها دست بالا را دارد.در درون ایران اعتراضات روز به روز بالاتر میگیرند. به نوشته سایت همبستگی ملی تنها در سال 1385 بیش از چهارهزار و صد تظاهرات در ایران بر پا شده است. مردم از اینهمه ظلم و ستم و خفقان به جان آمده اند. در تبریز مردی پس از کشتن شش فرزند و همسرش به دلیل فقر خودکشی کرد. کارگران ماهها و سالها است که حقوقشان را نگرفته اند. آلودگی هوا و آب و .. بیداد میکند. وضع بهداشت و درمان حکایت دیگری است. مردم از نداری به فروش کلیه و چشم رو آورده اند. دولت آنقدر بیشرف است که به مردم زلزله زده لرستان هم رحم نمی کند . در چنین شرایطی تنها مغز کوچک آقای احمدی نژاد و قلب های سیاه رهبر و کابینه اش است که گمان میکند با کشتن یک انسان دیگر میتواند دردی از شمار دردهای بی درمان این دولت ورشکسته و رو به سقوط را در مان کند.
اعدام زندانیان سیاسی و انسان های بی پناه دیگر مانند فاطمه حقیقت پژوه تنها پرونده سیاه دولت جمهوری اسلامی را سیاه تر و سنگین تر میکند. روزی هم خواهد رسید که اینها باید در برابر دادگاهی با یستند و به مردم ایران حساب پس بدهند.
تا آن روز ما می توانیم صدایمان را هر چه رساتر بلند کنیم و به اعدام های پی در پی در ایران و بخصوص اعدام زندانیان سیاسی اعتراض کنیم.میتوانیم در هر جای دنیا با مقامات دولتی و سازمانهای بین المللی تماس بگیریم.حتی اگر گوش شنوایی نباشد ما لااقل دادمان را زده باشیم.
در این سایت می توانید آدرسهای سازمانهای حقوق بشر را پیدا کنید
http://humanrightsorganizations.blogspot.com/
در کشور خودتان میتوانید با نمایندگان و مقامات دولتی و روزنامه ها و تلویزیون ها تماس بگیرید.
. بیایید ولی الله فیض مهدوی و دیگر زندانیان سیاسی را تنها نگذاریم.
ولی الله فیض مهدوی قهرمان شکنجه گاه های ایران
( منبع_ آژانس خبری کوروش)
به نام آفریدگار آزادی وآزادگی من به عنوان یک آزادی خواه ویک زندانی سیاسی ، که فقط به صرف فعالیتهای حقوق بشریم مدتها شکنجه شده ام وهم اکنون به تحمل 3 سال حبس محکوم کردیده ودرزندان مخوف گوهردشت کرج ( رجائی شهر ) به سرمی برم با این نامه قصد دارم که نظرم را دررابطه با یکی ازهم بندیانم ابراز نمایم . مبارز خستگی ناپذیری که سالیان سال درمقابل حکومت خودکامه حاکم درایران ازهیچ کوششی دریغ نکرده وهیچ حقیقتی رافدای مصلحتی نمی کند. روحی که درزیر نگاههای وحشی دژخیمان ، باوجود تمام تهدیدات وفشارها درزندان حکومت محکم ایستاده ، ودست از مقاومت نمی کشد. آری :من ولی الله فیض مهدوی راقهرمان شکنجه گاهای ایران می نامم . به یاد دارم زمانی که حکم اعدامش قطعی شده بود به اتاقش رفتم تا ازوی دلجوی کنم اما به دور ازانتظار ، وبرخلاف تصورم باچهره خندان ونگاهی مصمم به من نظاره کرد وگفت" مهم نیست مرگ درکجاوچگونه گریبانم رابگیرد همین قدر که افراد دیگری قیام کنند وجای مارا بگیرند همانطور که ما جای دیگران را پر کردیم ازمرگ هم باافتخار استقبال می کنم". ملت ایران بیاید برای یک بارهم که شده قبل از آنکه شاهد مرگ یکی دیگر ازقهرمانان وفرزندان این سرزمین باشیم باهر ابزاری که می توانیم برای نجات ایشان بکوشیم وبار دیگر باحرکت های اعتراض آمیز خود درمقابل حکومت، ودرخواست ازسازمانهاونهادهای حقوق بشری آزادی ایشان وتمامی زندانیان سیاسی طلب کنیم. باآرزوی آزادی تمامی زندانیان سیاسی

اسد شقاقی عضوجبهه اتحاد ملی ایران ، زندان رجائی شهر کرج مورخه 8 / 1 / 85

**********
بیانیه سازمان عفو بین الملل برای اقدام فوری جهت پیشگیری از اعدام ولی الله فیض مهدوی

فراخوان شورای ملی مقاومت به‌اقدام عاجل برای نجات جان زندانی مجاهد ولی‌الله فیض مهدوی

یک زندانی سیاسی محکوم به اعدام در خطر مرگ قرار گرفت

ولی الله فیض مهدوی در آستانه اعدام قرار دارد- انجمن دفاع از حقوق زنان در ایران

گزیده های اینترنت
خاطرات احمدی نژاد-( دوره دوم - قسمت دوم)
حسین پویا

سه چهار روز مونده به سیزده بدر
این اجداد ما هم عجب آدمایی بودن ها!! آخه سیزده بدر هم شد روز. اینهمه امام داریم خوب روز تولد اونا می رفتن باغ و صحرا. مارو هم گرفتار نمی کردن. دیروز خدمت آقا بودم فرمودن سیزده بدر حرام است. دستور دادن اجازه ندهیم ملت برن بیرون. فرمودن می روند توی صحرا و پارک و غیره، زن و مرد نامحرم نگاهشان به هم می افتد و شلوغ می کنن و کار دستمون می دن. من تا حالا فکر می کردم مردم که شلوغ می کنن به تحریک ضد انقلاب و منافقینه. نمی دونستم اینا به این خاطره که زن و مرد نامحرم نگاهشون به هم می افته. دمت گرم آقا که خیلی بیشتر از ما می فهمی.
(ادامه)

*************

دوستان‌ خوب‌ من‌ ، کشور ما به ‌راستى‌ کشور عجيبى‌ است‌ ــ سخنرانی شاملو در دانشگاه برکلی

....
دوستان‌ خوب‌ من‌! کشور ما به‌راستى‌ کشور عجيبى‌ است‌. در اين‌ کشور سرداران‌ فکورى‌ پديدآمده‌اند که‌ حيرت‌انگيزترين‌ جنبش‌هاى‌ فکرى‌ و اجتماعى‌ را برانگيخته‌، به‌ثمرنشانده‌ و گاه‌ تا پيروزى‌ کامل‌ به‌پيش‌ برده‌اند. روشنفکران‌ انقلابى‌ بسيارى‌ در مقاطع‌ عجيبى‌ از تاريخ‌ مملکت‌ ما ظهورکرده‌اند که‌ مطالعه‌ى‌ دستاوردهاى‌ تاريخى‌شان‌ بس‌ که‌ عظيم‌ است‌، باورنکردنى‌ مى‌نمايد. البته‌ يکى‌ از شگردهاى‌ مشترک‌ همه‌ى‌ جباران‌ تحريف‌ تاريخ‌ است‌؛ و درنتيجه‌، متأسفانه‌ چيزى‌ که‌ ما امروز به‌ نام‌ تاريخ‌ دراختيار داريم‌، جز مشتى‌ دروغ‌ و ياوه‌ نيست‌ که‌ چاپلوسان‌ و متملقان‌ دربارى‌ دورههاى‌ مختلف‌ به‌هم‌ بسته‌اند؛ و اين‌ تحريف‌ حقايق‌ و سفيد را سياه‌ و سياه‌ را سفيد جلوه‌دادن‌، به‌حدى‌ است‌ که‌ مى‌تواند با حسن‌ نيت‌ترين‌ اشخاص‌ را هم‌ به‌اشتباه‌ اندازد. نمونه‌ى‌ بسيار جالبى‌ از اين‌ تحريفات‌ تاريخى‌، همين‌ ماجراى‌ فريدون ‌ و کاوه ‌ و ضحاک ‌ است‌
......

(ادامه)
****************

نگراني ايرانيان و خواست هاي ما( سایت دیدگاه)براي حمايت از فراخوان لطفا اينجا را فشار دهيد
******
فراخوان براي جلوگيري از اعدام زندانيان سياسي


كميسيون خارجه شوراي ملي مقاومت ايران فراخواني جهت جلوگيري از اعدام زندانيان سياسي كه درمعرض اعدام قرار دارند، داده است.براي امضا اين فراخوان اينجا را كليك كنيد

مطالب رسیده

گزارشی کوتاه از
برنامه چهارمین جشنواره جهانی سینمای ایران در تبعید از 9 تا 12 مارس 2006 در پاريس

(انجمن هنر در تبعید)

*****

کاپیتان فروزان عبدی - (یادی از یک سالار زن در روز جهانی زن) مينا انتظاري

فیلم - موزیک




V for Vendetta

این فیلم که رادیو فردا آن را الف برای انتقام ترجمه کرده است از روی یک داستان مصور سیاه و سفید به همین نام که در سالهای 1982-1985 در انگلستان به چاپ رسید تهیه شده است. نویسنده داستان آلن مور و تصویرگر آن دیوید لوید هستند.
کارگردان فیلم جیمز مک تیگ است و سناریست های آن برادران واچووسکی هستند که قبل از این سناریوی فیلم های ماتریکس را نوشته بودند.

فیلم در انگلستان اتفاق می افتد و در آینده ای نه چندان دور. حکومتی فاشیستی بر انگلستان حکم فرما است. همه تحت فرمان یک رهبر هستند. شهر تحت حکومت نظامی است و هر گونه مخالفتی سرکوب میشود. دولت مردم را از تروریست ها می ترساند. در این شرایط ایوی ( ناتالی پورتمن ) که قرار است به دیدن دوستی برود بعد از حکومت نظامی ازخانه بیرون میرود و در دست پلیس مخفی گرفتار میشود. مرد سیاه پوشی به نام "وی" که یک ماسک خندان بر صورت دارد( هوگو ویوینگ) او را نجات میدهد. . .

دنباله فیلم داستان دوستی این دو و تغییراتی است که این دوستی در ایوی به وجود می آورد

بازی ناتالی پورتمن و هوگو ویوینگ این فیلم را جالب میکند اما موضوع فیلم همچنان پیش پا افتاده است. فرقی با سوپر من و بت من و زورو ندارد. البته من داستان اصلی فیلم را نخوانده ام. شاید بهتر از فیلم باشد اما در طول فیلم مشخص است که تهیه کننده از دور یا نزدیک هیچ تجربه ای از یک حکومت فاشیستی ندارد. نقش مردم مشخص نیست. معلوم نیست آگاه هستند یا ناآگاه و به چه دلیل. این که همه چیز با معجزه حل و فصل میشود خیلی ساده لوحانه است.

بعضی ها گفته اند که این فیلم جرج بوش را هدف گرفته است. به دلیل آنکه رهبر ( در فیلم) و جرج بوش هر دو با بزرگ کردن تروریسم مردم را میترسانند و از ترس مردم در جهت اهداف منفعت طلبانه خود استفاده میکنند.
در فیلم "وی" که خودش قربانی بوده تروریست نامیده میشود . این به معنای آن است که بن لادن و حکومت ایران که توئسط دولت بوش تروریست نامیده میشوند هم باید مظلوم باشند. متاسفانه فیلم نتوانسته است پیچیدگی های لازم یا حداقل گوشه ای از آن را بیان کند و در سطح یک فیلم بزن بزن باقی مانده است.
فیلم یا داستان در عین حال که قدرت گیری یک حکومت فاشیست را به تصویر میکشد نتوانسته است نقش مردم و ارکان دولت را در سرکار نگاه داشتن چنین حکومتی بیان کند.

دلیل این عدم موفقیت می تواند این باشد که هرگز برادران واچووسکی در جایی مثل ایران یا حتی آلمان نازی یا کوسوو زندگی نکرده اند. آنها درد و رنج مردم تحت حکومت های فاشیستی را با نگاهی ماری آنتوانت وار می بینند. تروریسم و فاشیسم و زندانی سیاسی بودن در نهایت تبدیل میشوند به سوژه هایی که بتوانند در آمد بیشتری برای فیلم به وجود بیاورند.

در کل فیلم قابل تحمل است اما توقع زیادی نداشته باشید. بازی هوگو ویوینگ بهترین قسمت فیلم است.

همه داستان اصلی را میتوانید در انسیکلوپدیای ویکی پدیا بخوانید

*******************

این صفحه را مرد پیر عزیز معرفی کرده است که هم آهنگ های غربی و هم آهنگ های ایرانی دارد :
می توانید آهنگ و ویدیو کلیپ دانلود کنید














معرفی کتاب - داستان های کوتاه


كلاس درس

غلامحسين ساعدي-تابستان 62-

همه ما را تنگ هم چپانده بودند. داخل كاميون زوار در رفته اي كه هر وقت از دست اندازي رد ميشد چهارستون اندامش وا ميرفت و ساعتي بعد تخته بندها جمع و جور مي شدن دو ما يله مي شديم و همديگر را مي چسبيديم كه پرت نشويم.انگار داخل دهان جانوري بوديم كه فك هايش مدام باز و بسته مي شدولي حوصله جويدن و بلعيدن نداشت. آفتاب تمام آسمان را گرفته بود. دور خود مي چرخيد. نفس مي كشيد و نفس پس مي دادو آتش مي ريخت ومدام مي زد تو سر ما. همه له له مي زديم. دهان ها نيمه باز بودو همديگر را نگاه مي كرديم. كسي كسي را نمي شناخت. هم سن و سال هم نبوديم....(ادامه)





حجت زمانی جاودانه شد (صفحه ای برای حجت زمانی)

دوم فروردین ماه 1385

هنوز جسد حجت زمانی به خانواده اش تحویل داده نشده است. جلادان شرمتان باد.

پیامی از حجت زمانی به مناسبت نوروز

(سایت همبستگی ملی)

بیست و چهارم اسفند 1384

بیش از یک ماه از اعدام ناجوانمردانه حجت زمانی میگذرد اما خونخواران ایران هنوز از تحویل جسد حجت زمانی را به خانواده اش خودداری میکنند.

برادر حجت زمانی تهدید شد که در صورت پیگیری دستگیر خواهد شد

حجت زمانی اعدام شد( شیوا نظر آهاری)

حجت زمانی سمبلی از توانایی انسان (رضا شمس)




کاش این هیولا هزار سر می داشت( وبلاگی در باره صمد بهرنگی)


24 ساعت در خواب و بيداري

)از سایت جنگ خبر)
خواننده ي عزيز،قصه ي « خواب و بيداري» را به خاطر اين ننوشته ام كه براي تو سرمشقي باشد. قصدم اين است كه بچه هاي هموطن خود را بهتر بشناسي و فكر كني كه چاره ي درد آنها چيست؟
اگر بخواهم همه ي آنچه را كه در تهران بر سرم آمد بنويسم چند كتاب مي شود و شايد هم همه را خسته كند. از اين رو فقط بيست و چهار ساعت آخر را شرح مي دهم كه فكر مي كنم خسته كننده هم نباشد. البته ناچارم اين را هم بگويم كه چطور شد من و پدرم به تهران آمديم:چند ماهي بود كه پدرم بيكار بود. عاقبت مادرم و خواهرم و برادرهايم را در شهر خودمان گذاشت و دست من را گرفت و آمديم به تهران. چند نفر از آشنايان و همشهري ها قبلا به تهران‌آمده بودند و توانسته بودند كار پيدا كنند. ما هم به هواي آنها آمديم. مثلا يكي از آشنايان دكه ي يخفروشي داشت. يكي ديگر رخت و لباس كهنه خريد و فروش مي كرد. يكي ديگر پرتقال فروش بود. پدر من هم يك چرخ دستي گير آورد و دستفروش شد. پياز و سيب زميني و خيار و اين جور چيزها دوره مي گرداند. يك لقمه نان خودمان مي خورديم و يك لقمه هم مي فرستاديم پيش مادرم. من هم گاهي همراه پدرم دوره مي گشتم و گاهي تنها توي خيابان ها پرسه مي زدم و فقط شب ها پيش پدرم بر مي گشتم. گاهي هم آدامس بسته يك قران يا فال حافظ و اين ها مي فروختم.حالا بياييم بر سر اصل مطلب:

(ادامه)

اعدام زندانیان سیاسی- انتقام گیری دولت جمهوری اسلامی به شیوه همیشگی


این شیوه همیشگی دولت ایران است که انتقام شکست های داخلی و بین المللی خود را از زندانیان سیاسی بگیرد. چه از فردای سی خرداد که عکس کودکان اعدام شده را در روزنامه اطلاعات منتشر کرد - چه از سال 67 که از مقاومت زندانیان به جان آمده بود و در صحنه جهانی مجبور شده بود راه قدس از کربلا را تا اطلاع ثانوی تعطیل کند و جام زهر را سر بکشد و چه حالا که پرونده اش بالاخره به شورای امنیت ارجاع شده است. .
دولت ایران یک دولت عادی نیست. حکومت قاتلان و شکنجه گران بر مردم است. دولت ایران فرزندان ما را به عنوان زندانی سیاسی به گروگان می گیرد تا نتوانیم بر علیه ظلمی که بیست و هفت سال است بر ما میرود اعتراض کنیم. همه مردم ایران مجرم هستند. همه محارب هستند . همه محکوم به مرگ هستند مگر این که خلافش اثبات شده باشد.
انتقام گیری های کورکورانه از زندانیان سیاسی و کشتار آنها دردی را از دولت ورشکسته ایران دوا نمی کند. در صحنه بین المللی آنچنان خوار و ذلیل شده است که شعارهای هردمببلی را کنار گذاشته و برای "حفظ نظام" با امریکای جهان خوار! حاضر به مذاکره شده است آن هم در شرایطی که امریکا در همه جهت ها دست بالا را دارد.در درون ایران اعتراضات روز به روز بالاتر میگیرند. به نوشته سایت همبستگی ملی تنها در سال 1385 بیش از چهارهزار و صد تظاهرات در ایران بر پا شده است. مردم از اینهمه ظلم و ستم و خفقان به جان آمده اند. در تبریز مردی پس از کشتن شش فرزند و همسرش به دلیل فقر خودکشی کرد. کارگران ماهها و سالها است که حقوقشان را نگرفته اند. آلودگی هوا و آب و .. بیداد میکند. وضع بهداشت و درمان حکایت دیگری است. مردم از نداری به فروش کلیه و چشم رو آورده اند. دولت آنقدر بیشرف است که به مردم زلزله زده لرستان هم رحم نمی کند . در چنین شرایطی تنها مغز کوچک آقای احمدی نژاد و قلب های سیاه رهبر و کابینه اش است که گمان میکند با کشتن یک انسان دیگر میتواند دردی از شمار دردهای بی درمان این دولت ورشکسته و رو به سقوط را در مان کند.
اعدام زندانیان سیاسی و انسان های بی پناه دیگر مانند فاطمه حقیقت پژوه تنها پرونده سیاه دولت جمهوری اسلامی را سیاه تر و سنگین تر میکند. روزی هم خواهد رسید که اینها باید در برابر دادگاهی با یستند و به مردم ایران حساب پس بدهند.
تا آن روز ما می توانیم صدایمان را هر چه رساتر بلند کنیم و به اعدام های پی در پی در ایران و بخصوص اعدام زندانیان سیاسی اعتراض کنیم.میتوانیم در هر جای دنیا با مقامات دولتی و سازمانهای بین المللی تماس بگیریم.حتی اگر گوش شنوایی نباشد ما لااقل دادمان را زده باشیم.
در این سایت می توانید آدرسهای سازمانهای حقوق بشر را پیدا کنید
http://humanrightsorganizations.blogspot.com/
در کشور خودتان میتوانید با نمایندگان و مقامات دولتی و روزنامه ها و تلویزیون ها تماس بگیرید.
. بیایید ولی الله فیض مهدوی و دیگر زندانیان سیاسی را تنها نگذاریم.
ولی الله فیض مهدوی قهرمان شکنجه گاه های ایران
( منبع_ آژانس خبری کوروش)
به نام آفریدگار آزادی وآزادگی من به عنوان یک آزادی خواه ویک زندانی سیاسی ، که فقط به صرف فعالیتهای حقوق بشریم مدتها شکنجه شده ام وهم اکنون به تحمل 3 سال حبس محکوم کردیده ودرزندان مخوف گوهردشت کرج ( رجائی شهر ) به سرمی برم با این نامه قصد دارم که نظرم را دررابطه با یکی ازهم بندیانم ابراز نمایم . مبارز خستگی ناپذیری که سالیان سال درمقابل حکومت خودکامه حاکم درایران ازهیچ کوششی دریغ نکرده وهیچ حقیقتی رافدای مصلحتی نمی کند. روحی که درزیر نگاههای وحشی دژخیمان ، باوجود تمام تهدیدات وفشارها درزندان حکومت محکم ایستاده ، ودست از مقاومت نمی کشد. آری :من ولی الله فیض مهدوی راقهرمان شکنجه گاهای ایران می نامم . به یاد دارم زمانی که حکم اعدامش قطعی شده بود به اتاقش رفتم تا ازوی دلجوی کنم اما به دور ازانتظار ، وبرخلاف تصورم باچهره خندان ونگاهی مصمم به من نظاره کرد وگفت" مهم نیست مرگ درکجاوچگونه گریبانم رابگیرد همین قدر که افراد دیگری قیام کنند وجای مارا بگیرند همانطور که ما جای دیگران را پر کردیم ازمرگ هم باافتخار استقبال می کنم". ملت ایران بیاید برای یک بارهم که شده قبل از آنکه شاهد مرگ یکی دیگر ازقهرمانان وفرزندان این سرزمین باشیم باهر ابزاری که می توانیم برای نجات ایشان بکوشیم وبار دیگر باحرکت های اعتراض آمیز خود درمقابل حکومت، ودرخواست ازسازمانهاونهادهای حقوق بشری آزادی ایشان وتمامی زندانیان سیاسی طلب کنیم. باآرزوی آزادی تمامی زندانیان سیاسی

اسد شقاقی عضوجبهه اتحاد ملی ایران ، زندان رجائی شهر کرج مورخه 8 / 1 / 85

**********
بیانیه سازمان عفو بین الملل برای اقدام فوری جهت پیشگیری از اعدام ولی الله فیض مهدوی

فراخوان شورای ملی مقاومت به‌اقدام عاجل برای نجات جان زندانی مجاهد ولی‌الله فیض مهدوی

یک زندانی سیاسی محکوم به اعدام در خطر مرگ قرار گرفت

ولی الله فیض مهدوی در آستانه اعدام قرار دارد- انجمن دفاع از حقوق زنان در ایران

گزیده های اینترنت
خاطرات احمدی نژاد-( دوره دوم - قسمت دوم)
حسین پویا

سه چهار روز مونده به سیزده بدر
این اجداد ما هم عجب آدمایی بودن ها!! آخه سیزده بدر هم شد روز. اینهمه امام داریم خوب روز تولد اونا می رفتن باغ و صحرا. مارو هم گرفتار نمی کردن. دیروز خدمت آقا بودم فرمودن سیزده بدر حرام است. دستور دادن اجازه ندهیم ملت برن بیرون. فرمودن می روند توی صحرا و پارک و غیره، زن و مرد نامحرم نگاهشان به هم می افتد و شلوغ می کنن و کار دستمون می دن. من تا حالا فکر می کردم مردم که شلوغ می کنن به تحریک ضد انقلاب و منافقینه. نمی دونستم اینا به این خاطره که زن و مرد نامحرم نگاهشون به هم می افته. دمت گرم آقا که خیلی بیشتر از ما می فهمی.
(ادامه)

*************

دوستان‌ خوب‌ من‌ ، کشور ما به ‌راستى‌ کشور عجيبى‌ است‌ ــ سخنرانی شاملو در دانشگاه برکلی

....
دوستان‌ خوب‌ من‌! کشور ما به‌راستى‌ کشور عجيبى‌ است‌. در اين‌ کشور سرداران‌ فکورى‌ پديدآمده‌اند که‌ حيرت‌انگيزترين‌ جنبش‌هاى‌ فکرى‌ و اجتماعى‌ را برانگيخته‌، به‌ثمرنشانده‌ و گاه‌ تا پيروزى‌ کامل‌ به‌پيش‌ برده‌اند. روشنفکران‌ انقلابى‌ بسيارى‌ در مقاطع‌ عجيبى‌ از تاريخ‌ مملکت‌ ما ظهورکرده‌اند که‌ مطالعه‌ى‌ دستاوردهاى‌ تاريخى‌شان‌ بس‌ که‌ عظيم‌ است‌، باورنکردنى‌ مى‌نمايد. البته‌ يکى‌ از شگردهاى‌ مشترک‌ همه‌ى‌ جباران‌ تحريف‌ تاريخ‌ است‌؛ و درنتيجه‌، متأسفانه‌ چيزى‌ که‌ ما امروز به‌ نام‌ تاريخ‌ دراختيار داريم‌، جز مشتى‌ دروغ‌ و ياوه‌ نيست‌ که‌ چاپلوسان‌ و متملقان‌ دربارى‌ دورههاى‌ مختلف‌ به‌هم‌ بسته‌اند؛ و اين‌ تحريف‌ حقايق‌ و سفيد را سياه‌ و سياه‌ را سفيد جلوه‌دادن‌، به‌حدى‌ است‌ که‌ مى‌تواند با حسن‌ نيت‌ترين‌ اشخاص‌ را هم‌ به‌اشتباه‌ اندازد. نمونه‌ى‌ بسيار جالبى‌ از اين‌ تحريفات‌ تاريخى‌، همين‌ ماجراى‌ فريدون ‌ و کاوه ‌ و ضحاک ‌ است‌
......

(ادامه)
****************

نگراني ايرانيان و خواست هاي ما( سایت دیدگاه)براي حمايت از فراخوان لطفا اينجا را فشار دهيد
******
فراخوان براي جلوگيري از اعدام زندانيان سياسي


كميسيون خارجه شوراي ملي مقاومت ايران فراخواني جهت جلوگيري از اعدام زندانيان سياسي كه درمعرض اعدام قرار دارند، داده است.براي امضا اين فراخوان اينجا را كليك كنيد

مطالب رسیده

گزارشی کوتاه از
برنامه چهارمین جشنواره جهانی سینمای ایران در تبعید از 9 تا 12 مارس 2006 در پاريس

(انجمن هنر در تبعید)

*****

کاپیتان فروزان عبدی - (یادی از یک سالار زن در روز جهانی زن) مينا انتظاري

فیلم - موزیک




V for Vendetta

این فیلم که رادیو فردا آن را الف برای انتقام ترجمه کرده است از روی یک داستان مصور سیاه و سفید به همین نام که در سالهای 1982-1985 در انگلستان به چاپ رسید تهیه شده است. نویسنده داستان آلن مور و تصویرگر آن دیوید لوید هستند.
کارگردان فیلم جیمز مک تیگ است و سناریست های آن برادران واچووسکی هستند که قبل از این سناریوی فیلم های ماتریکس را نوشته بودند.

فیلم در انگلستان اتفاق می افتد و در آینده ای نه چندان دور. حکومتی فاشیستی بر انگلستان حکم فرما است. همه تحت فرمان یک رهبر هستند. شهر تحت حکومت نظامی است و هر گونه مخالفتی سرکوب میشود. دولت مردم را از تروریست ها می ترساند. در این شرایط ایوی ( ناتالی پورتمن ) که قرار است به دیدن دوستی برود بعد از حکومت نظامی ازخانه بیرون میرود و در دست پلیس مخفی گرفتار میشود. مرد سیاه پوشی به نام "وی" که یک ماسک خندان بر صورت دارد( هوگو ویوینگ) او را نجات میدهد. . .

دنباله فیلم داستان دوستی این دو و تغییراتی است که این دوستی در ایوی به وجود می آورد

بازی ناتالی پورتمن و هوگو ویوینگ این فیلم را جالب میکند اما موضوع فیلم همچنان پیش پا افتاده است. فرقی با سوپر من و بت من و زورو ندارد. البته من داستان اصلی فیلم را نخوانده ام. شاید بهتر از فیلم باشد اما در طول فیلم مشخص است که تهیه کننده از دور یا نزدیک هیچ تجربه ای از یک حکومت فاشیستی ندارد. نقش مردم مشخص نیست. معلوم نیست آگاه هستند یا ناآگاه و به چه دلیل. این که همه چیز با معجزه حل و فصل میشود خیلی ساده لوحانه است.

بعضی ها گفته اند که این فیلم جرج بوش را هدف گرفته است. به دلیل آنکه رهبر ( در فیلم) و جرج بوش هر دو با بزرگ کردن تروریسم مردم را میترسانند و از ترس مردم در جهت اهداف منفعت طلبانه خود استفاده میکنند.
در فیلم "وی" که خودش قربانی بوده تروریست نامیده میشود . این به معنای آن است که بن لادن و حکومت ایران که توئسط دولت بوش تروریست نامیده میشوند هم باید مظلوم باشند. متاسفانه فیلم نتوانسته است پیچیدگی های لازم یا حداقل گوشه ای از آن را بیان کند و در سطح یک فیلم بزن بزن باقی مانده است.
فیلم یا داستان در عین حال که قدرت گیری یک حکومت فاشیست را به تصویر میکشد نتوانسته است نقش مردم و ارکان دولت را در سرکار نگاه داشتن چنین حکومتی بیان کند.

دلیل این عدم موفقیت می تواند این باشد که هرگز برادران واچووسکی در جایی مثل ایران یا حتی آلمان نازی یا کوسوو زندگی نکرده اند. آنها درد و رنج مردم تحت حکومت های فاشیستی را با نگاهی ماری آنتوانت وار می بینند. تروریسم و فاشیسم و زندانی سیاسی بودن در نهایت تبدیل میشوند به سوژه هایی که بتوانند در آمد بیشتری برای فیلم به وجود بیاورند.

در کل فیلم قابل تحمل است اما توقع زیادی نداشته باشید. بازی هوگو ویوینگ بهترین قسمت فیلم است.

همه داستان اصلی را میتوانید در انسیکلوپدیای ویکی پدیا بخوانید

*******************

این صفحه را مرد پیر عزیز معرفی کرده است که هم آهنگ های غربی و هم آهنگ های ایرانی دارد :
می توانید آهنگ و ویدیو کلیپ دانلود کنید














معرفی کتاب - داستان های کوتاه


كلاس درس

غلامحسين ساعدي-تابستان 62-

همه ما را تنگ هم چپانده بودند. داخل كاميون زوار در رفته اي كه هر وقت از دست اندازي رد ميشد چهارستون اندامش وا ميرفت و ساعتي بعد تخته بندها جمع و جور مي شدن دو ما يله مي شديم و همديگر را مي چسبيديم كه پرت نشويم.انگار داخل دهان جانوري بوديم كه فك هايش مدام باز و بسته مي شدولي حوصله جويدن و بلعيدن نداشت. آفتاب تمام آسمان را گرفته بود. دور خود مي چرخيد. نفس مي كشيد و نفس پس مي دادو آتش مي ريخت ومدام مي زد تو سر ما. همه له له مي زديم. دهان ها نيمه باز بودو همديگر را نگاه مي كرديم. كسي كسي را نمي شناخت. هم سن و سال هم نبوديم....(ادامه)





حجت زمانی جاودانه شد (صفحه ای برای حجت زمانی)

دوم فروردین ماه 1385

هنوز جسد حجت زمانی به خانواده اش تحویل داده نشده است. جلادان شرمتان باد.

پیامی از حجت زمانی به مناسبت نوروز

(سایت همبستگی ملی)

بیست و چهارم اسفند 1384

بیش از یک ماه از اعدام ناجوانمردانه حجت زمانی میگذرد اما خونخواران ایران هنوز از تحویل جسد حجت زمانی را به خانواده اش خودداری میکنند.

برادر حجت زمانی تهدید شد که در صورت پیگیری دستگیر خواهد شد

حجت زمانی اعدام شد( شیوا نظر آهاری)

حجت زمانی سمبلی از توانایی انسان (رضا شمس)




کاش این هیولا هزار سر می داشت( وبلاگی در باره صمد بهرنگی)


24 ساعت در خواب و بيداري

)از سایت جنگ خبر)
خواننده ي عزيز،قصه ي « خواب و بيداري» را به خاطر اين ننوشته ام كه براي تو سرمشقي باشد. قصدم اين است كه بچه هاي هموطن خود را بهتر بشناسي و فكر كني كه چاره ي درد آنها چيست؟
اگر بخواهم همه ي آنچه را كه در تهران بر سرم آمد بنويسم چند كتاب مي شود و شايد هم همه را خسته كند. از اين رو فقط بيست و چهار ساعت آخر را شرح مي دهم كه فكر مي كنم خسته كننده هم نباشد. البته ناچارم اين را هم بگويم كه چطور شد من و پدرم به تهران آمديم:چند ماهي بود كه پدرم بيكار بود. عاقبت مادرم و خواهرم و برادرهايم را در شهر خودمان گذاشت و دست من را گرفت و آمديم به تهران. چند نفر از آشنايان و همشهري ها قبلا به تهران‌آمده بودند و توانسته بودند كار پيدا كنند. ما هم به هواي آنها آمديم. مثلا يكي از آشنايان دكه ي يخفروشي داشت. يكي ديگر رخت و لباس كهنه خريد و فروش مي كرد. يكي ديگر پرتقال فروش بود. پدر من هم يك چرخ دستي گير آورد و دستفروش شد. پياز و سيب زميني و خيار و اين جور چيزها دوره مي گرداند. يك لقمه نان خودمان مي خورديم و يك لقمه هم مي فرستاديم پيش مادرم. من هم گاهي همراه پدرم دوره مي گشتم و گاهي تنها توي خيابان ها پرسه مي زدم و فقط شب ها پيش پدرم بر مي گشتم. گاهي هم آدامس بسته يك قران يا فال حافظ و اين ها مي فروختم.حالا بياييم بر سر اصل مطلب:

(ادامه)