Wednesday, September 14, 2005

جلسه پالتاک کانون وبلاگ نویسان ایران برای مبارزه با سانسور

Wednesday, September 07, 2005

خبر کوتاه بود

اعدامشان کردند....

*********
اسماعیل محمدی و محمد پنجوینی به جوخه های اعدام سپرده شدند...

همین چند وقت پیش بود که عکس اسماعیل احمدی با توماری برای جلوگیری از اعدامش را در این صفحه گذاشته بودم. به همراه بسیاری بسیار دلسوزان دیگر. همراهی های وبلاگ نویسان باعث شده بود تا از اعدام افسانه نوروزی و کبری رحمان پور و اجرای یک حکم سنگسار جلوگیری شود . اما این بار انگار اثر نکرد. یک جوان رشید 38 ساله پدر 5 فرزند به همین سادگی اعدام شد. وقتی دو دختر کوچکش برای ملاقات به زندان ارومیه میروند وصیت نامه پدرشان را میگیرند. همین .
جرم اسماعیل محمدی و محمد پنجوینی چه بوده ؟ آزادیخواهی. اینها هر جای دیگر دنیا متولد شده بودند الآن شانس زندگیشان بیشتر بود و حتما زندگی بهتری داشتند و به احتمال زیاد افکار مترقی و آزادیخواهانه آنها مورد استقبال قرار میگرفت.. این کشور لعنت زده ماست که از کودک و جوان و پیر و زن و مرد همه در لبه پرتگاه و همه مهدورالدم و واجب الاعدام هستند.

از حکومتی که همه از دم پاسدار و قاتل هستند دیگر هیچ چیزی بعید نیست . خود کابینه که هیچ شهردار و رییس پلیس و همه از بسیج یا سپاه هستند. این اعدام ها به نظر من آغاز یک کشتار دیگر است. الآن سه فعال کرد دیگر که دو تاشان فکر کنم برادر هستند در معرض اعدام قرار دارند. زندانیان سیاسی مثل سعید ماسوری که دو سال است در انفرادی است و حجت زمانی که هر دو حکم اعدامشان صادر شده در خطر هستند. بعلاوه بقیه زندانیان سیاسی بینا داراب زند- بهروز جاوید تهرانی- ولی الله فیض مهدوی - و همه آنها که اسمشان گنجی نیست.

خنده دار این است که جناب احمدی نژاد دارد میرود نیویورک که در باره "مهرورزی برای بندگان خدا" سخنرانی کند. خنده دار تر از آن این است که این اعدام ها و کشتار ها هنوز به قول معروف به سر ما " دانک" نکرده و ما را به خود نیاورده. یک عده در نیویورک جمع شده اند که از رییس جمهور استقبال در خوری به عمل بیاورند. من هنوز ندیده ام کسی از اینها حمایت کند..باید همه ایرانیها این فرصت را مغتنم بشمرند و حداقل عکس این اعدامی ها ببرند نشان بدهند که مردم امریکا هم ببیند مهرورزی برای بندگان خدا چیزی جز رشوه دادن و عمر حریدن برای بندگان عمامه به سر به خدا نیست و گرنه بقیه فله ای قابل اعدام هستند.

من این لوگو را کنار صفحه گذاشته ام و فکر میکنم همه ما باید از این تظاهرات حمایت کنیم. باید نفرت ایرانیان به این رژیم خونخوار در جلوی سازمان ملل به عینه به نمایش گذاشته شود. تا مردم دنیا بدانند که ملت ایران از این خونخوارها خیلی وقت است عبور کرده اند.

.

Monday, September 05, 2005

نماهنگ:" آن فروریخته گل های پریشان در باد"

به مناسبت قتل عام زندانیان سیاسی در تابستان 67

روی این لینک کلیک کنید:
http://www.bazr84.com/muzic/khavaran.htm

Sunday, September 04, 2005

دستگیرشدگان خاوران را آزاد کنید!

روز جمعه ۱۱ شهریور، در هفدهمین سال‌گرد قتل‌عام زندانیان سیاسی، خانواده‌ها مراسم باشکوهی در گلزار خاوران در جنوب تهران برگزار کردند. مراسم امسال از دوجنبه از برجستگی بیشتری نسبت به سال‌های پیشین برخوردار بود. جمعیت بیشتری که اغلب جوان بودند در آن شرکت کردند و نظم و روحیه همبستگی بیشتری در آن به چشم می خورد. موضوع قتل‌عام زندانیان سیاسی و کشتار زندانیان سیاسی در اوایل دهه ۶۰‌ به تدریج از حیطه خانواده‌ها بیرون آمده و در حال تبدیل شدن به یک مساله اجتماعی است. نسل‌ جوان که به اشکال گوناگون از فجایعی که برای نسل پیشین خود در زندان‌های رژیم اتفاق افتاد آگاهی می یابد، نسبت به این موضوع حساسیت نشان داده و از این رو با حضور در مراسم‌ها و تجمعات خانواده‌ها با آن‌ها اظهار همدردی و همبستگی می‌کنند. رژیم با آگاهی به این موضوع، امسال با اعزام نیروهای امنیتی بیشتری در پوشش جمعیت به خاوران، فضا را به شدت در این گلزار ناامن کرده و به شناسائی کسانی پرداخت که به تازگی پا به عرصه مراسم‌های سال‌گرد در خاوران گذاشته‌اند. این شناسائی بیش از همه پیرامون دختران جوانی بود که به گرفتن عکس و فیلم برداری پرداخته بودند. ماموران امنیتی بعد از پایان مراسم در بیرون گلزار خاوران و در مکان‌های مختلف به شکار طعمه‌های خود پرداختند و با ضبط فیلم‌ها و دوربین‌ها، بنا به گزارش خانواده‌ها و شاهدان عینی، پانزده دختر جوان را از ماشین‌ها با ضرب و شتم پیاده کرده و با خود بردند. در یکی از موارد که گویا اولین طعمه بوده، خانواده‌هائی که شاهد دستگیری دختر جوانی بنام آرزو سیابی شهریور بودند، به ماموران نسبت به دستگیری و ضرب و شتم وی اعتراض می‌کنند، اما اعتراض آن‌ها برای رهائی این دختر جوان از دست عوامل اطلاعاتی رژیم به جائی نمی رسد و تنها در پاسخ می‌شنوند "که این دختر با سایت‌های خارج همکاری می‌کند و عکس و فیلم برای آن‌ها می‌فرستد، از او چند سئوال می کنیم و دو ساعت دیگر آزادش می‌کنیم." بعد از این حادثه، چند ماشین دیگر را متوقف و چندین دختر جوان دیگر را به همان شیوه دستگیر می‌کنند و اعتراض خانواده‌ها برای رهائی آن‌ها به جائی نمی رسد. ظهر دیروز شنبه ۱۲‌شهریور از تهران خبر رسید که رژیم اولین طعمه خود را آزاد کرده است. ساعاتی بعد خبر رسید که جوان "آزاد شده" با یکی از بستگان خود در خارج تماس گرفته و گفته که از دست ماموران فرار کرده است. بعد از دستگیری این دختران جوان، ماموران به فاصله بیست و چهار ساعت چندین بار به خانه‌های آن‌ها می ریزند و هاردیسکهای کامپیوتر، فیلم‌های خانوادگی و یادداشت‌ها و دست نوشته‌های متعلق به دستگیرشدگان را با خود می برند. روز شنبه یک بعداز ظهر عوامل اطلاعاتی مجددا به منزل آرزو می ریزند و این بار نیز او را همراه خود به منزل می‌برند که اسناد ارتبا‌طش با خارج را در اختیار آن‌ها قرار دهد. آرزو را به شدت زده بودند و او را مجبور می‌کنند به یک سری فعالیت‌های انجام نداده اعتراف کند. آرزو بعد از رسیدن به منزل از ماموران می‌خواهد که به دستشوئی برود. او با توجه به اینکه به شدت ترسیده بود و به دنبال فشارهای دوران بازداشت وضعیت جسمانی و روانی خوبی نداشت، از طریق دسئشوئی به حمام و سپس از پنچره حمام به بیرون پریده و از طریق پشت بام همسایه‌های فرار می‌کند. از سرنوشت دیگر دستگیرشدگان تا زمان انتشار این اطلاعیه خبری در دست نیست و خانواده ها در به در به دنبال آن‌ها می گردند.
کانون زندانیان سیاسی ایران(در تبعید) دستگیری این دختران جوان را قویا محکوم می‌کند و خواستار آزادی فوری و بدون قید و شرط آن‌ها است. کانون بعد از دریافت گزارشاتی از ایران که از این دستگیری‌ها خبر می داد، به اقدامات وسیع بین‌الملل برای آزادی آن‌ها دست زد و طی ارسال نامه به نهادهای بین‌المللی و محلی حقوق بشر، از آن‌ها خواست که دستگیری‌های اخیر را پی‌گیری و رژیم را برای آزادی این دختران جوان تحت فشار قرار دهند. کانون زندانیان سیاسی در صورتی که دستگیرشدکان خاوران به زودی آزاد نشوند، به اقدامات اعتراضی سراسری دست خواهد زد و از همه فعالین و سازمان‌ها سیاسی چپ و مترقی در خارج می‌خواهد، ضمن مشارکت در این اقدام اعتراضی با ارسال نامه به نهادهای بین المللی خواهان دخالت فوری آن‌ها برای آزادی دستگیرشگان خاوران شوند.

کانون زندانیان سیاسی ایران(در تبعید)۱۳ سهریور ۱۳۸٤ برابر با ٤ سپتامبر ۲۰۰۵‌

درگذشت یک مادر داغدیده

خبر از همبستگی ملی



مادر رضايي جهرمي ، مادر چهار شهيد راه آزادي ايران درگذشت


با كمال تاسف مطلع شديم كه مادر رضايي جهرمي، مادر ارجمند 4تن از شهيدان راه آزادي ايران پس از سالها تحمل داغ و درد در يك حادثه تصادف به نحوي دلخراش جان خود را از دست داد.
اين مادر مقاوم كه چهار فرزندش در سالهاي 61 ، 62 و 67 توسط رژيم ضدبشري آخوندي در تهران و كرج اعدام شده اند،در اين ساليان دراز هرگز از پاي ننشست و ازجمله با شركت در مراسم مختلف گراميداشت ياد شهيدان و با حضور بر مزار پاك آنها و ديگر فرزندان دلير مردم ايران، به مبارزه با آخوندهاي حاكم و افشاي جنايتهاي آنان و تقويت همبستگي ميان خانواده هاي شهيدان پرداخت.مادر رضايي جهرمي در روز 25مرداد در حالي كه با تعداد ديگري از مادران و خانواده هاي شهيدان از مراسم سالگرد پسر قهرمانش بيژن از بهشت زهرا باز مي گشت، در نزديكي منزلش توسط يك اتوبوس زير گرفته شد و به نحوي دلخراش جان خود را از دست داد.ياد مادر قهرمان، مادر رضايي جهرمي و چهار فرزند شهيدش و همه شهيدان راه آزادي مردم ايران را گرامي مي داريم و فقدان او را به خانواده رضايي جهرمي و همه خانواده هاي شهيدان تسليت مي گوييم.بي ترديد مردم ايران در فرداي آزادي ميهنمان ياد تمامي رزمندگان و رهروان آزادي را بيش از پيش ارج خواهند نهاد.شايان ذكر است كه اسامي و مشخصات فرزندان مجاهد و مبارز مادر جهرمي كه توسط رژيم آخوندي اعدام شده اند، به اين شرح است:


1
ـ كاووس رضايي جهرمي: متولد آبادان 31 ساله ، مهندس معماري از هواداران مجاهدين كه در روز اول ارديبهشت61 در تهران اعدام شد.


2 ـ بهنام رضايي جهرمي متولد آبادان ، 30 ساله ، معلم از گروه كومله كه در تيرماه62 در تهران تيرباران شد.3


. بيژن رضايي جهرمي: متولد آبادان ، 20 ساله ، دانش آموز ، از هواداران مجاهدين كه در روز22مرداد62 در تهران اعدام شد



.4. منوچهر رضايي جهرمي: متولد آبادان ، 27 ساله ، ديپلم از هواداران مجاهدين كه در مرداد ماه67درجريان قتل عام زندانيان سياسي در گوهردشت كرج اعدام شد

.يادو راهشان گرامي باد.

Saturday, September 03, 2005

غیبت های غیر موجه

یکی از شرایط عضویت در کانون وبلاگ نویسان ایران این است که وبلاگ فعال باشد. قکر کنم اگر به مدت دو یا سه ماه( مدتش رادقیق نمیدانم) متروک بماند عضویت هم معلق میشود. (

کم مانده که عضویت وبلاگ گل کو هم به دلیل متروک ماندن معلق شود. بدتر از آن این است که دوستان عزیزی که اینجا می آیند و هر بار باهمان مطلب قبلی مواجه میشوند کلیکشان هدر میرود. خیلی وقت ها فکر کرده ام که شاید نوشتن در وبلاگ دیگر بس باشد اما هر بار میبینم که وبلاگ زیاد هم بی اثر نیست. . وقتی حکومتی همه هم و غمش را برای سانسور و فیلتر کردن نظرات مردم در اینترنت بسیج میکند پس باید نوشت!

چند اتفاق مهم هست که همه تابستان را در بر میگیرد
قتل عام زندانیان سیاسی
درگذشت احمد شاملو
مرگ صمد بهرنگی

در باره هر کدام سعی خواهم کردکه بنویسم.

امسال تابستان دیگر خاتمی شیک با عبای ایو سن لورن نداریم. دیگر به قول فرنگی ها اسلحه ها از رو بسته شده است. فریب دوم خرداد و گفتگوی تمدن ها و کانت و دکارت و دکتراهای افتخاری به خاتمی جوهرشان در همان قرارداهای کلان این هشت سال خشکید و تمام شد و حامیان دوم خرداد را بهت زده بر جای گذاشت. آنها که فکر میکردند راه آسانی برای مقابله با این اهریمن وجود دارد و ممکن است که مثلا روزی قاتل هزاران جوان استحاله شود و دلش برای مردم ایران بسوزد.
آمدن احمدی نژاد نشان داد که این دوران یک فریب بزرگ بیش نبود. نه تنها برای امیدواران اصلاحات بلکه برای کشورهای خارجی که فکر میکردند ملاها دستشان را گاز نخواهند گرفت.

جناب دکتر پاسدار احمدی نژاد آب پاکی روی دست همه ریخت. در ایران تا بحال بعد از روی کار آمدن احمدی نژاد دهها اعدام صورت گرفته است. برای کوچه و خیابان و کوه و دشت هم پلیس گذاشته اند. هموطنان کرد ما دوباره به روش اول انقلاب سلاخی و کشتار شدند. نه تنها خود جناب رییس جمهور بلکه اعضای کابینه اش هم در قتل و جنایت سابقه طولانی دارند . تا آنجا که صدای خود نماینده های مجلس هم در آمده است. پلیس و نیروی انتظامی به دست بسیج و سپاه پاسداران سپرده شده است . این اگر یک کودتا بر علیه مردم ایران نیست پس چیست؟

ما که از اول میدانستیم اینها چه تحفه هایی هستند اما واکنش کشورهای اروپایی خیلی جالب توجه بود. اول فکر کردند اینها هم مثل سید خندان ادای متمدن بودن در خواهند آورد. هنوز باورشان نمیشد که دولت ایران زیر مذاکرات اتمی زده و دارد کار خودش را میکند. علاوه بر اینکه سالیان سال برنامه های اتمی ایران را مخقی نگاه داشتند دو سه سال هم با خاتمی آنها را سر دواندند و حالا هم خدا را بنده نیستند . یک هو لحن اروپاییان تغییر کرد . جناب ژاک شیراک که پناهندگان ایرانی را دو سال پیش داشت کت بسته تحویل ایران میداد و دادستانش هر روز بک پرونده برای مجاهدین درست میکرد یک هو لحنش قاطع شد. آقای یوشکا فیشر و جناب استرا کشف کردند که ایران امکان تولید سلاح اتمی را دارد . .
حتی البرادعی که میترسید اسم ایران را بیاورد حالا دیگر دارد شاخ و شانه میکشد.
باید فقط بگویم جنابان منفعت طلب ساعت خواب!!

خوشبختانه مردم ایران سرنوشتشان را دست این بوقلمون صفتان نداده اند. اگر در این دوران سیاه یک چیز یاد گرفته باشیم آن هم این است که هیچ چیزی به خصوص آزادی مجانی نیست و کسی هم در طبق طلا آن را به ما تقدیم نخواهد کرد. اگر کنار گود بنشنیم به آنها که در میان گود دارند حرف خودشان را پیش میبرند باخته ایم. باید هر طور که میشود حرفمان را بزنیم. باید خواسته هایمان را بدانیم. در این باره فکر کنم پارسال نوشته بودم و دوباره هم خواهم نوشت.

احمدی نژآد روز 14 سپتامبر به نیویورک میرود تا از طرف ما در سازمان ملل حرف بزند. یک آدم قاتل که خودش تیر خلاص میزده است نمی تواند نماینده ما باشد. ما لیاقتمان از احمدی نژاد قاتل خیلی بالاتر است.. ایرانیان در امریکا از قرار به این سفر اعتراض خواهند کرد. امیدوارم وب نویس ها و ایرانیان در جاهای دیگر هم صدایشان را یلند کنند.



.


آدرس صفحه شان هم این است:
http://www.no2ahmadinejad.com/

دست مریزاد...
*****************

از اخبار دیگر این که محمدرضا نسب عبداللهی آزاد شد و مجتبی سمیعی نژاد و احمد سراجی هنوز در بند هستند و شاید دیگران که اسمشان را نمیدانیم.
با تبریک به محمدرضا نسب عبداللهی و امید به آزادی همه زندانیان سیاسی.

محمدرضا نسب عبداللهی با رادیو امریکا مصاحبه ای کرده است که برای خبرنامه پن لاگ در پن لاگ 2 گذاشتم. از شرایط طاقت فرسای زندان میگوید و خواهان آزادی مجنبی سمیعی نژاد است . از قرار مجتبی سمیعی نژاد در قزل حصار است که در ماه گذشته در آن دو نفر از وبا جان خود را از دست داده اند.

همه مصاحبه را اینجا میتوانید بخوانید

این وضعیت زندانیانی است که به جرم یک نوشته زندانی شده اند. نمیتوانم تصور کنم که زندانیان عقیدتی و سیاسی در گوهر دشت کرج ( رجایی شهر ) که کسی صدایشان را نمیشنود در چه وضعی هستند.

به امید آزادی
جلسه پالتاک کانون وبلاگ نویسان ایران برای مبارزه با سانسور

خبر کوتاه بود

اعدامشان کردند....

*********
اسماعیل محمدی و محمد پنجوینی به جوخه های اعدام سپرده شدند...

همین چند وقت پیش بود که عکس اسماعیل احمدی با توماری برای جلوگیری از اعدامش را در این صفحه گذاشته بودم. به همراه بسیاری بسیار دلسوزان دیگر. همراهی های وبلاگ نویسان باعث شده بود تا از اعدام افسانه نوروزی و کبری رحمان پور و اجرای یک حکم سنگسار جلوگیری شود . اما این بار انگار اثر نکرد. یک جوان رشید 38 ساله پدر 5 فرزند به همین سادگی اعدام شد. وقتی دو دختر کوچکش برای ملاقات به زندان ارومیه میروند وصیت نامه پدرشان را میگیرند. همین .
جرم اسماعیل محمدی و محمد پنجوینی چه بوده ؟ آزادیخواهی. اینها هر جای دیگر دنیا متولد شده بودند الآن شانس زندگیشان بیشتر بود و حتما زندگی بهتری داشتند و به احتمال زیاد افکار مترقی و آزادیخواهانه آنها مورد استقبال قرار میگرفت.. این کشور لعنت زده ماست که از کودک و جوان و پیر و زن و مرد همه در لبه پرتگاه و همه مهدورالدم و واجب الاعدام هستند.

از حکومتی که همه از دم پاسدار و قاتل هستند دیگر هیچ چیزی بعید نیست . خود کابینه که هیچ شهردار و رییس پلیس و همه از بسیج یا سپاه هستند. این اعدام ها به نظر من آغاز یک کشتار دیگر است. الآن سه فعال کرد دیگر که دو تاشان فکر کنم برادر هستند در معرض اعدام قرار دارند. زندانیان سیاسی مثل سعید ماسوری که دو سال است در انفرادی است و حجت زمانی که هر دو حکم اعدامشان صادر شده در خطر هستند. بعلاوه بقیه زندانیان سیاسی بینا داراب زند- بهروز جاوید تهرانی- ولی الله فیض مهدوی - و همه آنها که اسمشان گنجی نیست.

خنده دار این است که جناب احمدی نژاد دارد میرود نیویورک که در باره "مهرورزی برای بندگان خدا" سخنرانی کند. خنده دار تر از آن این است که این اعدام ها و کشتار ها هنوز به قول معروف به سر ما " دانک" نکرده و ما را به خود نیاورده. یک عده در نیویورک جمع شده اند که از رییس جمهور استقبال در خوری به عمل بیاورند. من هنوز ندیده ام کسی از اینها حمایت کند..باید همه ایرانیها این فرصت را مغتنم بشمرند و حداقل عکس این اعدامی ها ببرند نشان بدهند که مردم امریکا هم ببیند مهرورزی برای بندگان خدا چیزی جز رشوه دادن و عمر حریدن برای بندگان عمامه به سر به خدا نیست و گرنه بقیه فله ای قابل اعدام هستند.

من این لوگو را کنار صفحه گذاشته ام و فکر میکنم همه ما باید از این تظاهرات حمایت کنیم. باید نفرت ایرانیان به این رژیم خونخوار در جلوی سازمان ملل به عینه به نمایش گذاشته شود. تا مردم دنیا بدانند که ملت ایران از این خونخوارها خیلی وقت است عبور کرده اند.

.
نماهنگ:" آن فروریخته گل های پریشان در باد"

به مناسبت قتل عام زندانیان سیاسی در تابستان 67

روی این لینک کلیک کنید:
http://www.bazr84.com/muzic/khavaran.htm
دستگیرشدگان خاوران را آزاد کنید!

روز جمعه ۱۱ شهریور، در هفدهمین سال‌گرد قتل‌عام زندانیان سیاسی، خانواده‌ها مراسم باشکوهی در گلزار خاوران در جنوب تهران برگزار کردند. مراسم امسال از دوجنبه از برجستگی بیشتری نسبت به سال‌های پیشین برخوردار بود. جمعیت بیشتری که اغلب جوان بودند در آن شرکت کردند و نظم و روحیه همبستگی بیشتری در آن به چشم می خورد. موضوع قتل‌عام زندانیان سیاسی و کشتار زندانیان سیاسی در اوایل دهه ۶۰‌ به تدریج از حیطه خانواده‌ها بیرون آمده و در حال تبدیل شدن به یک مساله اجتماعی است. نسل‌ جوان که به اشکال گوناگون از فجایعی که برای نسل پیشین خود در زندان‌های رژیم اتفاق افتاد آگاهی می یابد، نسبت به این موضوع حساسیت نشان داده و از این رو با حضور در مراسم‌ها و تجمعات خانواده‌ها با آن‌ها اظهار همدردی و همبستگی می‌کنند. رژیم با آگاهی به این موضوع، امسال با اعزام نیروهای امنیتی بیشتری در پوشش جمعیت به خاوران، فضا را به شدت در این گلزار ناامن کرده و به شناسائی کسانی پرداخت که به تازگی پا به عرصه مراسم‌های سال‌گرد در خاوران گذاشته‌اند. این شناسائی بیش از همه پیرامون دختران جوانی بود که به گرفتن عکس و فیلم برداری پرداخته بودند. ماموران امنیتی بعد از پایان مراسم در بیرون گلزار خاوران و در مکان‌های مختلف به شکار طعمه‌های خود پرداختند و با ضبط فیلم‌ها و دوربین‌ها، بنا به گزارش خانواده‌ها و شاهدان عینی، پانزده دختر جوان را از ماشین‌ها با ضرب و شتم پیاده کرده و با خود بردند. در یکی از موارد که گویا اولین طعمه بوده، خانواده‌هائی که شاهد دستگیری دختر جوانی بنام آرزو سیابی شهریور بودند، به ماموران نسبت به دستگیری و ضرب و شتم وی اعتراض می‌کنند، اما اعتراض آن‌ها برای رهائی این دختر جوان از دست عوامل اطلاعاتی رژیم به جائی نمی رسد و تنها در پاسخ می‌شنوند "که این دختر با سایت‌های خارج همکاری می‌کند و عکس و فیلم برای آن‌ها می‌فرستد، از او چند سئوال می کنیم و دو ساعت دیگر آزادش می‌کنیم." بعد از این حادثه، چند ماشین دیگر را متوقف و چندین دختر جوان دیگر را به همان شیوه دستگیر می‌کنند و اعتراض خانواده‌ها برای رهائی آن‌ها به جائی نمی رسد. ظهر دیروز شنبه ۱۲‌شهریور از تهران خبر رسید که رژیم اولین طعمه خود را آزاد کرده است. ساعاتی بعد خبر رسید که جوان "آزاد شده" با یکی از بستگان خود در خارج تماس گرفته و گفته که از دست ماموران فرار کرده است. بعد از دستگیری این دختران جوان، ماموران به فاصله بیست و چهار ساعت چندین بار به خانه‌های آن‌ها می ریزند و هاردیسکهای کامپیوتر، فیلم‌های خانوادگی و یادداشت‌ها و دست نوشته‌های متعلق به دستگیرشدگان را با خود می برند. روز شنبه یک بعداز ظهر عوامل اطلاعاتی مجددا به منزل آرزو می ریزند و این بار نیز او را همراه خود به منزل می‌برند که اسناد ارتبا‌طش با خارج را در اختیار آن‌ها قرار دهد. آرزو را به شدت زده بودند و او را مجبور می‌کنند به یک سری فعالیت‌های انجام نداده اعتراف کند. آرزو بعد از رسیدن به منزل از ماموران می‌خواهد که به دستشوئی برود. او با توجه به اینکه به شدت ترسیده بود و به دنبال فشارهای دوران بازداشت وضعیت جسمانی و روانی خوبی نداشت، از طریق دسئشوئی به حمام و سپس از پنچره حمام به بیرون پریده و از طریق پشت بام همسایه‌های فرار می‌کند. از سرنوشت دیگر دستگیرشدگان تا زمان انتشار این اطلاعیه خبری در دست نیست و خانواده ها در به در به دنبال آن‌ها می گردند.
کانون زندانیان سیاسی ایران(در تبعید) دستگیری این دختران جوان را قویا محکوم می‌کند و خواستار آزادی فوری و بدون قید و شرط آن‌ها است. کانون بعد از دریافت گزارشاتی از ایران که از این دستگیری‌ها خبر می داد، به اقدامات وسیع بین‌الملل برای آزادی آن‌ها دست زد و طی ارسال نامه به نهادهای بین‌المللی و محلی حقوق بشر، از آن‌ها خواست که دستگیری‌های اخیر را پی‌گیری و رژیم را برای آزادی این دختران جوان تحت فشار قرار دهند. کانون زندانیان سیاسی در صورتی که دستگیرشدکان خاوران به زودی آزاد نشوند، به اقدامات اعتراضی سراسری دست خواهد زد و از همه فعالین و سازمان‌ها سیاسی چپ و مترقی در خارج می‌خواهد، ضمن مشارکت در این اقدام اعتراضی با ارسال نامه به نهادهای بین المللی خواهان دخالت فوری آن‌ها برای آزادی دستگیرشگان خاوران شوند.

کانون زندانیان سیاسی ایران(در تبعید)۱۳ سهریور ۱۳۸٤ برابر با ٤ سپتامبر ۲۰۰۵‌

درگذشت یک مادر داغدیده

خبر از همبستگی ملی



مادر رضايي جهرمي ، مادر چهار شهيد راه آزادي ايران درگذشت


با كمال تاسف مطلع شديم كه مادر رضايي جهرمي، مادر ارجمند 4تن از شهيدان راه آزادي ايران پس از سالها تحمل داغ و درد در يك حادثه تصادف به نحوي دلخراش جان خود را از دست داد.
اين مادر مقاوم كه چهار فرزندش در سالهاي 61 ، 62 و 67 توسط رژيم ضدبشري آخوندي در تهران و كرج اعدام شده اند،در اين ساليان دراز هرگز از پاي ننشست و ازجمله با شركت در مراسم مختلف گراميداشت ياد شهيدان و با حضور بر مزار پاك آنها و ديگر فرزندان دلير مردم ايران، به مبارزه با آخوندهاي حاكم و افشاي جنايتهاي آنان و تقويت همبستگي ميان خانواده هاي شهيدان پرداخت.مادر رضايي جهرمي در روز 25مرداد در حالي كه با تعداد ديگري از مادران و خانواده هاي شهيدان از مراسم سالگرد پسر قهرمانش بيژن از بهشت زهرا باز مي گشت، در نزديكي منزلش توسط يك اتوبوس زير گرفته شد و به نحوي دلخراش جان خود را از دست داد.ياد مادر قهرمان، مادر رضايي جهرمي و چهار فرزند شهيدش و همه شهيدان راه آزادي مردم ايران را گرامي مي داريم و فقدان او را به خانواده رضايي جهرمي و همه خانواده هاي شهيدان تسليت مي گوييم.بي ترديد مردم ايران در فرداي آزادي ميهنمان ياد تمامي رزمندگان و رهروان آزادي را بيش از پيش ارج خواهند نهاد.شايان ذكر است كه اسامي و مشخصات فرزندان مجاهد و مبارز مادر جهرمي كه توسط رژيم آخوندي اعدام شده اند، به اين شرح است:


1
ـ كاووس رضايي جهرمي: متولد آبادان 31 ساله ، مهندس معماري از هواداران مجاهدين كه در روز اول ارديبهشت61 در تهران اعدام شد.


2 ـ بهنام رضايي جهرمي متولد آبادان ، 30 ساله ، معلم از گروه كومله كه در تيرماه62 در تهران تيرباران شد.3


. بيژن رضايي جهرمي: متولد آبادان ، 20 ساله ، دانش آموز ، از هواداران مجاهدين كه در روز22مرداد62 در تهران اعدام شد



.4. منوچهر رضايي جهرمي: متولد آبادان ، 27 ساله ، ديپلم از هواداران مجاهدين كه در مرداد ماه67درجريان قتل عام زندانيان سياسي در گوهردشت كرج اعدام شد

.يادو راهشان گرامي باد.

غیبت های غیر موجه

یکی از شرایط عضویت در کانون وبلاگ نویسان ایران این است که وبلاگ فعال باشد. قکر کنم اگر به مدت دو یا سه ماه( مدتش رادقیق نمیدانم) متروک بماند عضویت هم معلق میشود. (

کم مانده که عضویت وبلاگ گل کو هم به دلیل متروک ماندن معلق شود. بدتر از آن این است که دوستان عزیزی که اینجا می آیند و هر بار باهمان مطلب قبلی مواجه میشوند کلیکشان هدر میرود. خیلی وقت ها فکر کرده ام که شاید نوشتن در وبلاگ دیگر بس باشد اما هر بار میبینم که وبلاگ زیاد هم بی اثر نیست. . وقتی حکومتی همه هم و غمش را برای سانسور و فیلتر کردن نظرات مردم در اینترنت بسیج میکند پس باید نوشت!

چند اتفاق مهم هست که همه تابستان را در بر میگیرد
قتل عام زندانیان سیاسی
درگذشت احمد شاملو
مرگ صمد بهرنگی

در باره هر کدام سعی خواهم کردکه بنویسم.

امسال تابستان دیگر خاتمی شیک با عبای ایو سن لورن نداریم. دیگر به قول فرنگی ها اسلحه ها از رو بسته شده است. فریب دوم خرداد و گفتگوی تمدن ها و کانت و دکارت و دکتراهای افتخاری به خاتمی جوهرشان در همان قرارداهای کلان این هشت سال خشکید و تمام شد و حامیان دوم خرداد را بهت زده بر جای گذاشت. آنها که فکر میکردند راه آسانی برای مقابله با این اهریمن وجود دارد و ممکن است که مثلا روزی قاتل هزاران جوان استحاله شود و دلش برای مردم ایران بسوزد.
آمدن احمدی نژاد نشان داد که این دوران یک فریب بزرگ بیش نبود. نه تنها برای امیدواران اصلاحات بلکه برای کشورهای خارجی که فکر میکردند ملاها دستشان را گاز نخواهند گرفت.

جناب دکتر پاسدار احمدی نژاد آب پاکی روی دست همه ریخت. در ایران تا بحال بعد از روی کار آمدن احمدی نژاد دهها اعدام صورت گرفته است. برای کوچه و خیابان و کوه و دشت هم پلیس گذاشته اند. هموطنان کرد ما دوباره به روش اول انقلاب سلاخی و کشتار شدند. نه تنها خود جناب رییس جمهور بلکه اعضای کابینه اش هم در قتل و جنایت سابقه طولانی دارند . تا آنجا که صدای خود نماینده های مجلس هم در آمده است. پلیس و نیروی انتظامی به دست بسیج و سپاه پاسداران سپرده شده است . این اگر یک کودتا بر علیه مردم ایران نیست پس چیست؟

ما که از اول میدانستیم اینها چه تحفه هایی هستند اما واکنش کشورهای اروپایی خیلی جالب توجه بود. اول فکر کردند اینها هم مثل سید خندان ادای متمدن بودن در خواهند آورد. هنوز باورشان نمیشد که دولت ایران زیر مذاکرات اتمی زده و دارد کار خودش را میکند. علاوه بر اینکه سالیان سال برنامه های اتمی ایران را مخقی نگاه داشتند دو سه سال هم با خاتمی آنها را سر دواندند و حالا هم خدا را بنده نیستند . یک هو لحن اروپاییان تغییر کرد . جناب ژاک شیراک که پناهندگان ایرانی را دو سال پیش داشت کت بسته تحویل ایران میداد و دادستانش هر روز بک پرونده برای مجاهدین درست میکرد یک هو لحنش قاطع شد. آقای یوشکا فیشر و جناب استرا کشف کردند که ایران امکان تولید سلاح اتمی را دارد . .
حتی البرادعی که میترسید اسم ایران را بیاورد حالا دیگر دارد شاخ و شانه میکشد.
باید فقط بگویم جنابان منفعت طلب ساعت خواب!!

خوشبختانه مردم ایران سرنوشتشان را دست این بوقلمون صفتان نداده اند. اگر در این دوران سیاه یک چیز یاد گرفته باشیم آن هم این است که هیچ چیزی به خصوص آزادی مجانی نیست و کسی هم در طبق طلا آن را به ما تقدیم نخواهد کرد. اگر کنار گود بنشنیم به آنها که در میان گود دارند حرف خودشان را پیش میبرند باخته ایم. باید هر طور که میشود حرفمان را بزنیم. باید خواسته هایمان را بدانیم. در این باره فکر کنم پارسال نوشته بودم و دوباره هم خواهم نوشت.

احمدی نژآد روز 14 سپتامبر به نیویورک میرود تا از طرف ما در سازمان ملل حرف بزند. یک آدم قاتل که خودش تیر خلاص میزده است نمی تواند نماینده ما باشد. ما لیاقتمان از احمدی نژاد قاتل خیلی بالاتر است.. ایرانیان در امریکا از قرار به این سفر اعتراض خواهند کرد. امیدوارم وب نویس ها و ایرانیان در جاهای دیگر هم صدایشان را یلند کنند.



.


آدرس صفحه شان هم این است:
http://www.no2ahmadinejad.com/

دست مریزاد...
*****************

از اخبار دیگر این که محمدرضا نسب عبداللهی آزاد شد و مجتبی سمیعی نژاد و احمد سراجی هنوز در بند هستند و شاید دیگران که اسمشان را نمیدانیم.
با تبریک به محمدرضا نسب عبداللهی و امید به آزادی همه زندانیان سیاسی.

محمدرضا نسب عبداللهی با رادیو امریکا مصاحبه ای کرده است که برای خبرنامه پن لاگ در پن لاگ 2 گذاشتم. از شرایط طاقت فرسای زندان میگوید و خواهان آزادی مجنبی سمیعی نژاد است . از قرار مجتبی سمیعی نژاد در قزل حصار است که در ماه گذشته در آن دو نفر از وبا جان خود را از دست داده اند.

همه مصاحبه را اینجا میتوانید بخوانید

این وضعیت زندانیانی است که به جرم یک نوشته زندانی شده اند. نمیتوانم تصور کنم که زندانیان عقیدتی و سیاسی در گوهر دشت کرج ( رجایی شهر ) که کسی صدایشان را نمیشنود در چه وضعی هستند.

به امید آزادی