Saturday, March 30, 2002


فکر مي کنيد فرق شارون و کابينه و ارتش اسراييل با حماس و حزب الله چيست؟ به نظر من ..هيچ!!
از کشتار و خونريزي لذت مي برند . جان افراد طرف مقابل را از زن و بچه و جوان ؛حلال و مباح؛ مي شمارند و بزرگترين کابوسشان نه از بين رفتن و تلف شدن انسانها ...بلکه ...برقراري صلح... است. چون آنها در جنگ است که رشد مي کنند و زنده اند. هر دو آب به آسياب هم مي ريزند . اين وسط کارخانه هاي اسلحه سازي و دلالان اسلحه سود مي برند. امريکا تاييد مي کند.......کشورهاي حامي جنگ کلاهشان را مي اندازند هوا و ....کودکان اسراييلي کشته مي شوند. کودکان فلسطيني کشته مي شوند. به خانه
هايشان حمله مي شود...آينده برايشان فقط جنگ است و خونريزي.
اجلاس اعراب با اتفاق آرا از ايران خواسته که جزاير سه گانه خليج فارس را به امارات بدهد. سرمنافع درياي خزر هم که با آذربايجان و بقيه کشورهاي اطراف درياي خزر دعوا
داريم و امريکا هم علنا از آذربايجان دفاع کرده! مرزهاي غرب کشور هم که هنوز بعد از آتش بس حدودش مشخص نيست. ميترسم با اين اوضاع غير از کوير لوت چيزي برايمان نماند! خواجه هم که در فکر نقش ايوان است! ما هم که از سياست بدمان مي آيد...

Friday, March 29, 2002

يک کم فکر کنيد ببينيد که اگر ما اينهمه وقت و انرژي را که صرف انتقاد الکي...عيب و ايراد گرفتن از ديگران....غصه بهشت و جهنم ديگران را خوردن...و... ميکنيم اگر براي ياد گرفتن ..ياد دادن...ساختن ...و خلاصه يک کار مفيد استفاده کرده بوديم حالا کجا بوديم؟
چرا با اين همه سر و سينه زدن همه اش در حال پس رفت هستيم؟‌ چرا هر روز بيشتر محتاج تکنولوژي اجانب و کفار مي شويم؟

Wednesday, March 27, 2002

جريان از اين قرار است که يکي رفته کافي شاپ و دوتا پسر را ديده که به نظرش ؛کارهاي مشکوف ؛ مي کرده اند. نه تنها روز و شب خود طرف خراب شده بلکه روز و شب بلاگر ها را هم به هم ريخته. تمام اين ماجرا ميتوانست اتفاق نيفتد اگر آن يک نفر سرش به کار خودش گرم بوذ و ذنبال ؛مچ گيري؛ نبود. شايد اگر آن دو تا آنجا نبودند به يکي ديگر بند مي کرد. اينها از سر انتقاد به يکي نيست. دقت کرده ايد که وقتي زورمان به بالادستي نمي رسد ميزنيم تو سر پايين دستي. اين يک مرض جمعي است که اتفاقا فضولک هم يکبار راجع بهش نوشته بود.
يک کم فکر کنيم ببينيم چرا روابط در جامعه ما اينطوري است؟ چي ما سالم است که ما بتوانيم چيزي را باهاش قياس کنيم؟
ضمنا روابط آدم ها با هم تا جايي که به کسي کاري ندارد به خودشان مربوط است. امراض جنسي از طريق هر نوع رابطه بدون استفاده از کاندوم مي توانند منتقل شوند. بدتر از آن انتقال از طريق سرنگ ... وسايل بهداشتي که به هر دليلي دوباره و ده باره استفاده مي شوند و حتي بدتر از آن استفاده ساده از قرص هاي تجويز شده براي بيماري هاي خوني که به دليل استفاده بيشتر به قيمت ارزان تر وارد مي شوند.

در ضمن در کشورهاي متمدن ؛ همجنس گرايي؛ کاملا مورد قبول است و حتي همجنس گرايان مي توانند از حقوق قانوني مانند ارث از يکديگر بهره مند شوند.

*******************
در خبرها خواندم که در يک روز ۱۲۲ نفر در جاده ها کشته شده اند. ما الحمدلله در هر چه که شر است رکورددار هستيم. از بس که خمس و زکاتمان را دير مي دهيم.

****************
اين public weblog هم چيز خوبي است براي اينکه آدم از وبلاگ ها بي خبر نماند. چرنديات را هم اگر نديده ايد حتما ببينيد.

Tuesday, March 19, 2002

هيچ کجا ...هيچ زمان ..فرياد زندگي بي جواب نمانده است.
به صداهاي دور گوش ميدهم...از دور به صداي من گوش ميدهند.
من زنده ام
فرياد من بي جواب نيست
قلب خوب تو جواب فرياد من است.

(احمد شاملو)

اين شعر مرابه ياد اين وبلاگ ها مي اندازد. مي نويسيم که صدايمان را کسي بشنود. صدايي که سالها خاموش مانده. من باور نمي کنم که کسي فقط براي دل خودش وبلاگ
بنويسد.

*******
شيوا نوشته که از سياست بدش مي آيد. من به اين حرف حساسيت دارم! در مملکت ما سياست آدم ها را دنبال ميکند. مثل يک مرض درمان نشده روزي يخه آدم را مي گيرد.
وقتي به زور روسري سر زن ها کردند چون به سياست کار نداشتيم قبول کرديم. جوانان را سلاخي کردند از ترس دم نزديم چون به سياست کار نداشتيم . نويسنده ها سکته و خودکشي شدند!!!!باز ما سياسي نبوديم. دانشجو را از طبقه سوم خوابگاه پرت کردند پايين و تازه بقيه را هم سرشان را کردند توي مستراح . حالا هم که فقر و بدبختي و کثافت مملکت را گرفته چون هنوز دم خانه ما نيامده ما سياسي نيستيم!

ضمنا من موافق نيستم که خانواده مرفه (چه قبل و چه بعد از انقلاب) يعني اصيل!
اصيل يعني کسي که مال مردم خور نيست و براي گذران زندگي کار ميکنه. نه به قول اسدالله ميرزا پلنگ الدوله ها!

تازه جوان بيچاره آدم که نکشته که يکهو موي سرش شد دسته سيفون! خانواده اش هم
شد بي سر و پا و بي اصالت! يعني شما تو عمرتون نه عمدا موتونو از روسري انداختين بيرون نه کيف مدل دار و اسم دار دستتون گرفتين! بابا خانه از پاي بست ويران است!!!


Sunday, March 17, 2002

مطلب ؛ندا ؛ در مورد موي دخترها و رواج مد در ايران خيلي مشکوف بود. براي کيهان بفرستيد الساعه چاپ ميشود. به گمانم که کار اکبر آقاست!
بابا دست برداريد از سر اين جوان هاي بدبخت!
(پنداري که چشم ما هم شور است!)

Saturday, March 16, 2002

ميان وبلاگ ها ندا برايم جالب است. راحت و بي پرذه و قالب. از اينش هم خوشم آمد که لينک به وبلاگ کذايي که اينقدر عصبانيش کرده بود نداده.
فضولک چه روح حساس و دست نخورده اي دارد. مي خواهد در بدترين شرايط هم خوب باشد. چه کار سختي!
علي دردش را مي نويسد.فرياد ميزند شايد يکي سرش را از زير برف در آورد.
اکبر- اژدهاي شکلاتي- نويد- خورشيد خانم-......
لامپ هم وقتي حوصله دارد و امتحان ندارد و دعانويسي نميکند خوب مينويسد. اديتورش
هم که حرف ندارد. فقط کاش آف-لاين هم کار ميکرد!!!(اين آدميزاد جماعت هم که از توقع کم نمي آورد.)
وبلاگ معتاد .....که درد- تنهايي و رنجش را- خجالت از هيولاي زتدگيش و شهامت ترک آن را -با ما قسمت کرده.
بعضي ها هم شاعرانه مي نويسند و حرفشان را لاي صد تا پتو مي پيچند که من نادان حوصله ام سر ميرود...
....!خدا رحمت کند بالتازار هم بدک نمي نوشت!!!!

Friday, March 15, 2002

چند صباحي است که وبلاگ هاي فارسي را ميخوانم. به گمان من هر کدام پنجره اي است که به روي يک زندگي و يک طرز فکر باز مي شود. اگر از منظره پشت پنجره خوشمان نمي آيد مي توانيم بازش نکنيم. نه اين که براي ديگران تعيين تکليف کنيم . مگر به اندازه کافي سانسور نيست و مگر بيشتر بدبختي ما از اين نيست که هر کس از راه رسيده از لباس پوشيدن تا ادرار کردن براي ما آداب تعيين کرده؟
مگر از بچگي بهمان نگفته اند که حرفمان را نزنيم . يا عيب بوده يا به کسي بر ميخورده يا خطرناک بوده. اصلا در اين آشفته بازار کي ميتواند خوب و بد تعيين کند؟ آن که مشروب ميخورد و قمه ميزند يا آن که سر ميزند و اصلاح طلب مي شود؟
اختيار دست و چشمتان اگر هنوز دست خودتان است به سايت ها و وبلاگ هايي که دوست نداريد سر نزنيد.
با تشکر از؛لامپ ؛ براي اديتورش و هودر براي قالب فارسي.

Friday, March 08, 2002

سلام

فکر مي کنيد فرق شارون و کابينه و ارتش اسراييل با حماس و حزب الله چيست؟ به نظر من ..هيچ!!
از کشتار و خونريزي لذت مي برند . جان افراد طرف مقابل را از زن و بچه و جوان ؛حلال و مباح؛ مي شمارند و بزرگترين کابوسشان نه از بين رفتن و تلف شدن انسانها ...بلکه ...برقراري صلح... است. چون آنها در جنگ است که رشد مي کنند و زنده اند. هر دو آب به آسياب هم مي ريزند . اين وسط کارخانه هاي اسلحه سازي و دلالان اسلحه سود مي برند. امريکا تاييد مي کند.......کشورهاي حامي جنگ کلاهشان را مي اندازند هوا و ....کودکان اسراييلي کشته مي شوند. کودکان فلسطيني کشته مي شوند. به خانه
هايشان حمله مي شود...آينده برايشان فقط جنگ است و خونريزي.
اجلاس اعراب با اتفاق آرا از ايران خواسته که جزاير سه گانه خليج فارس را به امارات بدهد. سرمنافع درياي خزر هم که با آذربايجان و بقيه کشورهاي اطراف درياي خزر دعوا
داريم و امريکا هم علنا از آذربايجان دفاع کرده! مرزهاي غرب کشور هم که هنوز بعد از آتش بس حدودش مشخص نيست. ميترسم با اين اوضاع غير از کوير لوت چيزي برايمان نماند! خواجه هم که در فکر نقش ايوان است! ما هم که از سياست بدمان مي آيد...
يک کم فکر کنيد ببينيد که اگر ما اينهمه وقت و انرژي را که صرف انتقاد الکي...عيب و ايراد گرفتن از ديگران....غصه بهشت و جهنم ديگران را خوردن...و... ميکنيم اگر براي ياد گرفتن ..ياد دادن...ساختن ...و خلاصه يک کار مفيد استفاده کرده بوديم حالا کجا بوديم؟
چرا با اين همه سر و سينه زدن همه اش در حال پس رفت هستيم؟‌ چرا هر روز بيشتر محتاج تکنولوژي اجانب و کفار مي شويم؟

جريان از اين قرار است که يکي رفته کافي شاپ و دوتا پسر را ديده که به نظرش ؛کارهاي مشکوف ؛ مي کرده اند. نه تنها روز و شب خود طرف خراب شده بلکه روز و شب بلاگر ها را هم به هم ريخته. تمام اين ماجرا ميتوانست اتفاق نيفتد اگر آن يک نفر سرش به کار خودش گرم بوذ و ذنبال ؛مچ گيري؛ نبود. شايد اگر آن دو تا آنجا نبودند به يکي ديگر بند مي کرد. اينها از سر انتقاد به يکي نيست. دقت کرده ايد که وقتي زورمان به بالادستي نمي رسد ميزنيم تو سر پايين دستي. اين يک مرض جمعي است که اتفاقا فضولک هم يکبار راجع بهش نوشته بود.
يک کم فکر کنيم ببينيم چرا روابط در جامعه ما اينطوري است؟ چي ما سالم است که ما بتوانيم چيزي را باهاش قياس کنيم؟
ضمنا روابط آدم ها با هم تا جايي که به کسي کاري ندارد به خودشان مربوط است. امراض جنسي از طريق هر نوع رابطه بدون استفاده از کاندوم مي توانند منتقل شوند. بدتر از آن انتقال از طريق سرنگ ... وسايل بهداشتي که به هر دليلي دوباره و ده باره استفاده مي شوند و حتي بدتر از آن استفاده ساده از قرص هاي تجويز شده براي بيماري هاي خوني که به دليل استفاده بيشتر به قيمت ارزان تر وارد مي شوند.

در ضمن در کشورهاي متمدن ؛ همجنس گرايي؛ کاملا مورد قبول است و حتي همجنس گرايان مي توانند از حقوق قانوني مانند ارث از يکديگر بهره مند شوند.

*******************
در خبرها خواندم که در يک روز ۱۲۲ نفر در جاده ها کشته شده اند. ما الحمدلله در هر چه که شر است رکورددار هستيم. از بس که خمس و زکاتمان را دير مي دهيم.

****************
اين public weblog هم چيز خوبي است براي اينکه آدم از وبلاگ ها بي خبر نماند. چرنديات را هم اگر نديده ايد حتما ببينيد.
هيچ کجا ...هيچ زمان ..فرياد زندگي بي جواب نمانده است.
به صداهاي دور گوش ميدهم...از دور به صداي من گوش ميدهند.
من زنده ام
فرياد من بي جواب نيست
قلب خوب تو جواب فرياد من است.

(احمد شاملو)

اين شعر مرابه ياد اين وبلاگ ها مي اندازد. مي نويسيم که صدايمان را کسي بشنود. صدايي که سالها خاموش مانده. من باور نمي کنم که کسي فقط براي دل خودش وبلاگ
بنويسد.

*******
شيوا نوشته که از سياست بدش مي آيد. من به اين حرف حساسيت دارم! در مملکت ما سياست آدم ها را دنبال ميکند. مثل يک مرض درمان نشده روزي يخه آدم را مي گيرد.
وقتي به زور روسري سر زن ها کردند چون به سياست کار نداشتيم قبول کرديم. جوانان را سلاخي کردند از ترس دم نزديم چون به سياست کار نداشتيم . نويسنده ها سکته و خودکشي شدند!!!!باز ما سياسي نبوديم. دانشجو را از طبقه سوم خوابگاه پرت کردند پايين و تازه بقيه را هم سرشان را کردند توي مستراح . حالا هم که فقر و بدبختي و کثافت مملکت را گرفته چون هنوز دم خانه ما نيامده ما سياسي نيستيم!

ضمنا من موافق نيستم که خانواده مرفه (چه قبل و چه بعد از انقلاب) يعني اصيل!
اصيل يعني کسي که مال مردم خور نيست و براي گذران زندگي کار ميکنه. نه به قول اسدالله ميرزا پلنگ الدوله ها!

تازه جوان بيچاره آدم که نکشته که يکهو موي سرش شد دسته سيفون! خانواده اش هم
شد بي سر و پا و بي اصالت! يعني شما تو عمرتون نه عمدا موتونو از روسري انداختين بيرون نه کيف مدل دار و اسم دار دستتون گرفتين! بابا خانه از پاي بست ويران است!!!


مطلب ؛ندا ؛ در مورد موي دخترها و رواج مد در ايران خيلي مشکوف بود. براي کيهان بفرستيد الساعه چاپ ميشود. به گمانم که کار اکبر آقاست!
بابا دست برداريد از سر اين جوان هاي بدبخت!
(پنداري که چشم ما هم شور است!)
ميان وبلاگ ها ندا برايم جالب است. راحت و بي پرذه و قالب. از اينش هم خوشم آمد که لينک به وبلاگ کذايي که اينقدر عصبانيش کرده بود نداده.
فضولک چه روح حساس و دست نخورده اي دارد. مي خواهد در بدترين شرايط هم خوب باشد. چه کار سختي!
علي دردش را مي نويسد.فرياد ميزند شايد يکي سرش را از زير برف در آورد.
اکبر- اژدهاي شکلاتي- نويد- خورشيد خانم-......
لامپ هم وقتي حوصله دارد و امتحان ندارد و دعانويسي نميکند خوب مينويسد. اديتورش
هم که حرف ندارد. فقط کاش آف-لاين هم کار ميکرد!!!(اين آدميزاد جماعت هم که از توقع کم نمي آورد.)
وبلاگ معتاد .....که درد- تنهايي و رنجش را- خجالت از هيولاي زتدگيش و شهامت ترک آن را -با ما قسمت کرده.
بعضي ها هم شاعرانه مي نويسند و حرفشان را لاي صد تا پتو مي پيچند که من نادان حوصله ام سر ميرود...
....!خدا رحمت کند بالتازار هم بدک نمي نوشت!!!!
چند صباحي است که وبلاگ هاي فارسي را ميخوانم. به گمان من هر کدام پنجره اي است که به روي يک زندگي و يک طرز فکر باز مي شود. اگر از منظره پشت پنجره خوشمان نمي آيد مي توانيم بازش نکنيم. نه اين که براي ديگران تعيين تکليف کنيم . مگر به اندازه کافي سانسور نيست و مگر بيشتر بدبختي ما از اين نيست که هر کس از راه رسيده از لباس پوشيدن تا ادرار کردن براي ما آداب تعيين کرده؟
مگر از بچگي بهمان نگفته اند که حرفمان را نزنيم . يا عيب بوده يا به کسي بر ميخورده يا خطرناک بوده. اصلا در اين آشفته بازار کي ميتواند خوب و بد تعيين کند؟ آن که مشروب ميخورد و قمه ميزند يا آن که سر ميزند و اصلاح طلب مي شود؟
اختيار دست و چشمتان اگر هنوز دست خودتان است به سايت ها و وبلاگ هايي که دوست نداريد سر نزنيد.
با تشکر از؛لامپ ؛ براي اديتورش و هودر براي قالب فارسي.
سلام