Wednesday, October 30, 2002

هر چه كه بيشترنگاه مي كنم مي بينم كه هر وقت امريكا يا اسراييل بهانه اي براي كارهايشان لازم دارند گروه هاي افراطي يك جوري به دادشان مي رسند. مثل بمب گذاري هايي كه درست يك ساعت قبل از مذاكره بين فلسطيني ها و اسراييلي ها انجام ميشود يا همين ماجراي 11 سپتامبر و بعد ار آن بالي و حالا هم مسكو.
حالا كه به قول شبح امريكا دليل و مدرك لازم دارد براي مثلا جنگ با تروريسم همه دنيا را تروريسم گرفته!!نه اينكه باز هم زبانم لال ما تهمت و افترا به كسي ببنديم !!!فقط هر چه دو دو تا چارتا مي كنم حسابش درست در نمي آيد. بالاحره اينها با هم مخالفند يا موافق. چرا اينقدر آب به آسياب هم مي ريزند؟

جند وقت پيش در ديدگاه مقاله اي از اشرف دهقاني خوانده بودم به نام ؛‌جنگ با تروريسم..ادعاها و واقعيت ها...؛‌كه به نظرم خيلي جالب بود. خواندنش را به شما هم توصيه مي كنم.


بامدادك وقتي سفرنامه مي نويسد چه خوش مي نويسد. هماي خوش يمن اگربرشانه ي بامداد نشست بايد بامدادك را بفرستد تا يك سفرنامه حسابي بنويسد. اما پنداري بامداد اين سفرنامه ها را سانسور مي كند (‌ياز هم زبانم لال!!)‌هر چي تعريف است از بابا بامداد است.
اين كه رسمش نميشه!!!


حافظ راز ِ عجيبي است!

به‌راستي كي‌است اين قلندر ِ يك‌لاقباي ِ كفرگو كه در تاريك‌ترين ادوار ِ سلطه‌ي ِ رياكاران ِ زهدفروش، در ناهاربازار ِ زاهدنمايان و در عصري كه حتّا جلادان ِ آدمي‌خوار ِ مغروري چون امير مبارزالدين محمّد و پسرش شاه‌شجاع نيز بنيان ِ حكومت ِ آن‌چناني‌ي ِ خود را بر حدّ زدن و خُم شكستن و نهي از منكر و غزوات ِ مذهبي نهاده‌اند يك تنه وعده‌ي ِ رستاخيز را انكار مي‌كند، خدا را عاشق و شيطان را عقل مي‌خواند و شلنگ‌انداز و دست‌افشان مي‌گذرد كه:

اين خرقه كه من دارم در رهن ِ شراب اولا.

وين دفتر ِ بي‌معني غرق ِ مي ِ ناب اولا
!
........
........
كي‌است اين آشناي ِ ناشناس‌مانده كه چنين رودررو با قدرت ِ ابليسيي ِ شيخان ِ روزگار دليري مي‌كند كي‌است اين كافر كه چنين به حرمت در صف ِ پيغمبران و اولياءالله‌اش مي‌نشانند؟


اينها از مقدمه حافظ شاملو است كه در چاپ كتاب هر بار سانسور شده اما متن اصلي اش را شبح عزيز در صفحه اش گذاشته.

هر چه بيشتر از شاملو مي خوانم بيشتر پي ميبرم كه چه غولي بوده در ادبيات ايران. . يادش گرامي باد...
خواندم كه نويسنده وبلاگ كلاغ سياه ؛‌كسري موحد؛ در سي و سه سالگي ‌به زندگي خود پايان داده است. من كسري را نمي شناختم و به كلاغ سياه گاه گداري سر ميزدم. تصور اين كه جواني ديگر چيزي در زندگي در پيش رو نبيند و به دست خود به زندگيش پايان دهد برايم خيلي عذاب آور است. .. ...
شايد آنكه مي ميرد ميرود اما آنكه ميماند بايد روزها را با تصوير خالي آنكه از دست داده تحمل كند. براي دوستان و خانواده اش صبر و شكيبايي آرزو مي كنم.

هميشه فكر مي كردم شايد بشود از نوشته ها وحالات روحي يك انسان به اينكه از زندگي چقدر نااميد است و يا چقدر به فكر خودكشي است پي برد. اما از نوشته هاي كلاغ سياه نمي شد چنين استنباط كرد. آيا آنكه ديگران را به خنده واميدارد چنين مي كند تا غمي را كه بر دلش سنگيني مي كند پنهان نگاه دارد؟


اين دو رباعي گاز دار را از هادي خرسندي بخوانيد:



مثل اينكه هادي خرسندي هم مي خواهد دروبلاگستان همسايه شود.به اميد اينكه هر چه زودتر وبلاگش به راه بيفتد..



Sunday, October 27, 2002

اين را هم بخوانيد:

بر اساس گزارش ايرنا، مجلس در مصوبه خود اوليای کودکان را از پيگرد قانونی و پرداخت جريمه يا حبس در صورت کودک آزاری معاف کرد.

پيش از اين در طرح حمايت از کوکان مجلس تصويب کرده بود که همه افراد و موسساتی که مسووليت نگهداری از کودکان را به عهده دارند، موکلفند موارد کودک آزاری را به مقامات قضايی اعلام کنند وتخلف از اين تکليف موجب حبس تا شش ماه يا جريمه نقدی تا پنج ميليون ريال خواهد شد.


يعني؟؟؟
اگر بچه تان را بزنيد و بسوزانيد و بكشيد جزو اموالتان است و برايتان ضرري ندارد...پس هر جور دوست داريد تربيتش !كنيد. اصلا اگر به حرفتان گوش نكرد از بالاي ساختمان بيندازيدش پايين. نترسيد از مجازات معافيد.
شوهرش بدهيد. مبنع در آمد خوبي است.قبول نكرد استخوان هايش را خرد كنيد. اگر فكر كرديد برادرتان به دختر هفت ساله تان تجاوز كرده يه وقت به برادرتان كاري نداشته باشيد چون قصاص و ديه و هزار بدبختي دارد اما دخترتان را اگر بكشيد هم ناموس و آبرو و غيرتتان را حفظ كرده ايدو سرتان پيش در و همسايه بلند خواهد بود و هم اينكه از مجازات هم معافيد...

اما...اگر بچه خودتان نباشد مواظب باشيد ممكن است برويد زندان...حتي تا 6 ماه!!!!
يا....500.000 تومان جريمه نقدي...


يكي خبر دارد كه از كجا مي شود اين قوانين را پيدا كرد و با هم مقايسه كرد؟. مثلا مجازات كودك آزاري 6 ماه است اما معلمي كه سر كلاس داستان گفته را تهديد به مرگ مي كنند ...يا اگر به يكي زبانم لال(‌پا تو كفش زبانم لال)ا!‌فحش بدهي مجاني مي روي بهشت....


اگر گروگان گير هاي چچن بمب هايشان را منفجر مي كردند 750 نفر به اظافه خودشان كشته مي شدند وساختمان هم خراب مي شد.
نيروهاي روس با استفاده از گاز سمي 50 گروگان گير را كشته اند و رقم قربانيان ديگر را هم تابه حال 120 نفر اعلام كرده اند. 500 نفر هم در بيمارستان هستند و از ناراحتي هاي تنفسي و از دست دادن حافظه رنج مي برند. بعضي ها حتي اسم خود را به خاطر نمي آورند.
البته اينها ارقام رسمي است و معلوم نيست افزايش پيدا كند يا نه.
خلا صه با حساب دو دو تا چها رتا به نظر مي رسد فقظ ساختمان تئاتر بوده كه جان سالم به در برده.
اما آبروي آقاي پوتين به شدت نجات پيدا كرده...

بدتر از به كار بردن سلاح كشتار جمعي در يك ساختمان سربسته اين است كه دولت روسيه حتي نام گاز را اعلام نمي كند و بنابراين مداواي بيماران عملا امكان ناپذير است.
گزارش بي بي سي را بخوانيد. بيچاره مردم بي گناهي كه يك روز درنيويورك ..روز ديگر در فلسطين..روزي ديگر در اسراييل .روزي ديگر در بالي و حالا در مسكو ...قرباني جهالت و جنگ قدرت مي شوند..



امشب در وبلاگ عمومي ديدم فروغ عزيز چه كلمات زيبايي را براي توصيف اينجا به كار برده . راستش به قول ناصر الدين شاه
؛ خودمان از خودمان خوشمان آمد...؛
فروغ عزيز متشكرم كه اينجا را اين گونه توصيف كردي. من هميشه دوست داشتم كه خوانندگان من روي مطالب من به دليل محتوايش قضاوت كنند نه به دليل جنسيت ويا دلايل ديگر .... تو اين را با زيباترين كلمات بيان كردي.
به همين دليل اين كلمات پر از محبتت دو چندان مرا شاد كرد...
متشكرم دوست عزيزم.....

Wednesday, October 23, 2002

به اينجا برويد و داستان پسرك لبو فروش از صمد بهرنگي را بخوانيد. اين داستان را در قسمت داستان ها هم گذاشته ام.

راستي الآن كه اين نسخه اينترنتي را با آنكه در كتاب قصه هاي بهرنگ هست مقايسه كردم ديدم كامل است. نمي دانم چرا در آنجا داستان از صفحه 3 شروع شده.
اما به هر جهت داستاني كه در آن سايت است كامل است.
اين را شنيده ايد؟

نوشين رحيمی دبير 25 ساله در شهر تربت جام پس از آنکه سه هفته پيش داستانی از زندگی امام هفتم شيعيان را سر کلاس تعريف کرده بود از رفتن به سر کلاس ممنوع شدو
خبر از بي بي سي
×××××××
هفت نفر ديگر به جرم تجاوز به اعدام محكوم شدند. .
يعني در يك ماه 12 نفر به جرم تجاوز به اعدام در ملا عام محكوم شده اند. آن هم در يك حكومت اسلامي. . اگر بااين حساب پيش برويم آدم عادي در مملكت حكم كيميا پيدا خواهد كرد.ماشاالله همه متجاوزند!
اگر همه دارند متجاوز و دزد و معتاد و قاچاقچي مواد مخدر ميشوند پس اين جكومت اسلامي شكست خورده و بايد برود. اين جوان ها همه بعد از انقلاب به دنيا آمده اند و در دامن همين حكومت بزرگ شده اند.
اگر دروغ است و جوان هاي مردم را انگ مي زنند و به اين بهانه اعدام مي كنند تا صداي مردم در نيايد(همانطور كه قبلا زنداني هاي سياسي را به نام قاچاقچي اعدام مي كردند) باز هم اين حكومت شكست خورده چون غير از زور وكشتار راه ديگري براي ماندن نمي داند..

اينها هم احتمالا از پيروزي ها و موفقيت هاي چشمگير اين حكومت و رييس جمهور لبخند به لب است.

راستي همين گزارش نوشته كه اين احكام درست دوروز بعد از تصميم اتحاديه اروپا مبني بر ؛ ادامه گفتگوهاي انتقادي ؛‌و ؛‌امضا نكردن بيانيه محكوميت ايران براي نقض حقوق بشر ؛‌صادر شده. يعني دهن كجي به تمام معنا...
پنداري بوي نفت حتي بوي خون را تحت الشعاع قرار ميده . حتي براي آقاياني كه ادوكلن شانل و كريستين ديور ميزنند..اين نفت عجب چيزيه. به قول قديما نداشتنش يه بدبختيه داشتنش هزار تا!!

حقوق بشر خوب است اما براي كشورهاي غربي نه براي جهان سومي ها....



دو تا بحث جالب در وبلاگ هاي شبح و صد ملك دل در جريان است.

بحث صد ملك دل در باره مردها و زن هاست و مقررات و آداب و سنن . اينكه اينها كي و چطوري مي خواد عوش بشه و سهم زن ها و مردها در اين تغيير چقدره.

البته اميدوارم بحثي كه در وبلاگ شبح عزيز در مورد مهاجرت و ...هست به وقت ديگري موكول بشه به دلايلي كه در نظر خواهي آنجا هم نوشته ام. . جالب است كه در همين وقت هم اين خبر را ديدم:
پناهندگي 5 ورزشكار ايراني به آلمان
پنج ورزشكار كه براي مسابقات قايقراني به آلمان رفته بودند تقاضاي پناهندگي كرده اند.


براي ورزشكاران ايراني در خارج محدوديت ها ي فراواني وجود دارد چون اكثرا ديگر به كشور بر نمي گردند. اما انگار اين 5 جوان توانسته اند با تمام اين محدوديت ها از دست مقامات!‌ در بروند.



Sunday, October 20, 2002

اعتماد بنفس در انسان ها معجزه مي كند. اين است كه وقتي مي خواهند انساني را از بين ببرند اول شخصيت و اعتماد بنفسش را مي كوبند.
حاكمين غدار به اولين چيزي كه حمله مي كنند شخصيت انسان هاست. بايد باور كنيم كه خنگ و تنبل و بيهوده ايم و اگر اين حاكمين عادل و اربابانشان نباشند زندگي مان از اين هم بدتر خواهد شد.
كسي كه اعتماد بنفس داردسوال مي كند. بيهوده زير بار زور نمي رود. حقش را مي طلبد و چه چيزي از اين بدتر؟

به كشورهاي دنيا نگاه كنيد. بدبخت ترين كشورها و عقب مانده ترين كشورها را ببينيد. به فرهنگ مردمشان نگاهي بيندازيد. مردم قيم طلب. مردم بي هدف. بي اعتماد به خود و به ديگران. صد البته اين نتيجه صدها سال طلم و ستم و استثمار است. اما اين يك دور باطل است. اعتماد بنفس كه از بين مي رود استثمار شديد تر مي شود و استثمار بيشتر اعتماد بنفس انسان ها را بيشتر از بين مي برد. يك جا بايد اين دور باطل را شكست.

به جامعه خودمان نگاه كنيد. آدمي كه از دستشويي رفتن تا لباس پوشيدنش بايد مورد تاييد باشد مي تواند اعتماد بنفس داشته باشد؟ ‌با اين همه قوانين و سنت ها و قيد و بند هاي الكي ميشود انتظار داشت كه انساني بتواند براي خود تصميم بگيرد و حتي بر خلاف جهت جامعه به جلو رود بي آنكه آسيبي ببيند؟
وقتي در ملا عام شكنجه و اعدام مي كنند براي اين است كه بفهمانند كه ما ؛‌هيچ ؛‌هستيم. وجود ما در تاييد دولت معني دارد نه در افكار خودمان

شكستن دور باطل را مي شود از خودمان شروع كنيم و از بچه هايمان. اجازه بدهيم كه خودشان باشند.به خودمان هم اجازه بدهيم كه خودمان باشيم. مي شود ذره ذره شروع كرد. اگر كاري را كه دوست داريم انجام دهيم به احتمال زياد درآن موفق خواهيم شد و اين شروع اعتماد بنفس است. تجربه كنيم و از شكست خوردن نترسيم. در هر موردي اول فكر كنيم و خودمان ؛‌انتخاب؛‌ كنيم. .

شادترين انسان هاي دنيا كساني هستند كه آنچه خود مي خواسته اند كرده اند. لازم نيست زندگي ما دور محور راضي كردن دو ر و بري ها بچرخد..

.
در باره اعتماد بنفس جرجيس و مريم گلي هم نوشته اند. از وبلاگ هاي شبح و سايه پيدايشان كردم. هر چه را كه من در صد خط نمي توانم بيان كنم آنها در ده خط بيان كرده اند. آن هم چه زيبا.

جرجيس مي نويسد:



● تيم فوتبال بُرد دلمان يخ كرد
هر از چندگاهي، افتادن چنين اتفاقاتي براي ملت ما
از نان شب! هم واجب تر است.غرورملي يك ملتي اگر
آسيب ببيند ،ديگر با هيچ دوايي خوب نمي شود .
بعضي وقت ها حالم خيلي گرفته مي شود كه مي شنوم
مردم عزت نفسشان را از دست داده اند،
كه از خود بودنشان حظي نمي برند،
كه فكر مي كنند خيلي هيچند!
كه از تاريخ بيرون افتاده اند، ديده نمي شوند
كه در دنيا آنان را بجز با نام چند بناي تاريخي ويك تاريخ مرده
بيشتر نمي شناسند ،
كه آنان را وقتي مي بينند كه حادثه اي اتفاق افتاده باشد
كه اول نيستند، اخر هم نيستند بلكه جايي آن وسط ها گم شده اند
كه چيزي براي عرضه ندارند تاديگران ازآن استفاده كنند
كه...
...
خير سرمان خوشحال بوديم خواستيم حرفهاي خوب خوب بزنيم
فاتحه خوانديم رفت پي كارش!!!!
ولي خب خودمانيم، اگر ملتي هم احساس عزت بكند ديگر فلك هم
جلودارش نيست


مريم گلي ( به نقل )مي نويسد:

مساله بر سر پول ، قدرت و موقعيت اجتماعي نيست، بلكه چيزي است كه واقعا دلت مي خواهد و ترا ارضا مي كند . اگر اين كار را بكني – بدون توجه به ثمره و ماحصل آن – كسلي از زندگي تو رخت بر مي بندد . انجام دادن كار صحيح از ديد ديگران ، سنگ بناي دلمردگي است .
كل انسانيت دچار كسلي شده است . آنكه مي بايست عارف مي شد رياضيدان شده ، آنكه مي بايست رياضيدان شده به دنبال سياست رفته ، و آنكه بايستي شاعر مي شد تاجر شده . هيچ كس سر جاي خود نيست ، بلكه جايي ديگر است كه به آن تعلق ندارد. آدم در زندگي بايد ريسك كند . اگر آدم آماده ريسك كردن باشد ، كسلي و دلمردگي در يك لحظه ناپديد مي شود.
مي گويي كه « از خودم خسته شده ام» از خودت خسته شده اي ، براي اينكه با خود روراست و صادق نبوده اي ، براي وجودت احترام قائل نبوده اي.
مي گويي كه « نيرويي احساس نمي كنم»
چطور توقع داري نيرو احساس كني ؟ نيرو هنگامي جريان پيدا مي كند كه تو آن كاري را انجام دهي كه دلت مي خواهد ، حالا هر چه كه مي خواهد باشد .



Thursday, October 17, 2002

دوستي بهم نوار كنسرت فرهاد راهديه داده. چندشب است كه ؛فرهاد؛ي شده ام. كنسرت سال 1995 در كلن.
با دست هاي ورم كرده پيانو مي زند. اما صدايش همانطور جادويي است. كلمات را همانطور محكم و كامل ادا مي كند. متواضع است و مهربان. .وقتي گنجيشگك اشي مشي رامي خواند و مردم اول آهنگ برايش دست مي زنند لبخند مي زند و من گريه ام مي گيرد.
وقتي مي خواند:
...
كي ميگيره فراش باشي
كي مي پزه آشپز باشي
كي مي خوره حاكم باشي...
فكر مي كنم كه اگر فراش باشي و آشپز باشي ها نبودند حتما حاكم باشي از گرسنگي مي مرد.

وقتي مردم دست ميزنند و دم ميگيرند: دوباره.دوباره....و او صبر مي كند و با تواضع مي گويد چشم...عصباني مي شوم كه چرا پيش ما نيست؟
...يعني هپاتيت سي اينقدر صعب العلاج بود؟
وسط آهنگ ها بلند مي شود و براي خودش آب مي ريزد و مي خورد و عينكش را مي زند و باز مي خواند

يه شب مهتاب
ماه مي ياد تو خواب

.....
و باز مردم دست مي زنند و باز او لبخند مي زند. با كت مشكي اش ... با سياه جامه و موي سپيدش... باعينكش..با دست هاي ورم كرده اش...
و من به همه آنها كه آنجا بودند حسوديم مي شود و باز گريه ام ميگيرد.
ديگر شاملو نيست...احمد محمود نيست..فرهاد نيست...
آيا بهار كه شد بذري مانده كه از آن گلي هم بشكفد؟



Wednesday, October 16, 2002

فكر مي كنيد كي در زندگي موفق تر است . كسي كه نمي داند ولي اعتماد بنفس دارد كه هر كاري بخواهد مي تواند بكند. يا آنكه خيلي مي داند اما از ترس اينكه نتواند درست كاري را انجام بدهد دست به كار ي نمي زند?.
اعتماد بنفس به گمان من مهم ترين سرمايه انسان است.
گمان مي كنيد ما از اين سرمايه چقدر بهره برد ه ايم؟‌اعتماد بنفس ما ..فرزندانمان و جامعه مان در چه حدي است؟
در مورد بچه ها اكثرا اينطور است كه آدم حسابشان نمي كنيم. .اگر حرف بزنند مي گوييم بچه است.. معيار احترام گذاشتن به ديگران سن و سالشان است نه كاري كه مي كنند. نه اينكه احترام به بزرگتر كار بدي باشد اما ما در مواردي كاررا از حد معمول مي گذرانيم و مثلا به حرف خاله خانباجي ها بيشتر اهميت مي دهيم تا حرف بچه كه شايد هم درست تر باشد. مثلا بچه بايد بلند شود تا بزرگتر بنشيند. بدون اينكه ازش بپرسيم كه خودش دوست دارد اين كاررا بكند يا نه. بچه خوب آن است كه مطلقا مطيع باشد و حرف روي حرف ما نزند.
در مدرسه بايد يك سري درس ها را طبق نظر معلم حفظ كند تا نمره بيست بگيرد و مدرسه و پدر و مادر را راضي كند. تما م زندگي ما در كودكي درجلب رضايت ديگران خلاصه مي شود نه نفس كاري كه مي كنيم. به كاري كه مي كنيم و به نتيجه هايش فكر نمي كنيم بلكه به اينكه آيا اين كار مثلا كتك زدن يكي يا خراب كردن چيزي از نظر ديگران خوب است يا بد بيشتر اهميت مي دهيم.
اينها البته حكم مطلق نيست ولي مي توانم بگويم خيلي از بچه ها اينطوري بار مي آيند.

جامعه را نگاه كنيد. فكر مي كنيد در جامعه اي كه كسي حق نداشته باشد رنگ لباس ..نوع موزيكي كه گوش مي كند... و يا خيلي از جزييات زندگي عادي و معموليش را انتخاب كند مي تواند اعتماد بنفس داشته باشد؟‌مابه عنوان يك جامعه حق نداريم براي خودما ن تصميم بگيريم.. در كل كه مردم را آدم حساب نمي كنند.
درصلاح عموم نيست!!يا به صلاح مملكت نيست....اينها را هر روز مي شنويم. اينطور به ما تلقين مي شود كه ما خودمان عرضه نداريم براي كارهاي خودمان تصميم بگيريم. حتما بايد يك آقا بالاسر داشته باشيم.
اگر يكي بر خلاف مقرراتي كه آقايا ن گذاشته اند و كسي هم قبول ندارد عمل كند جايش يا بالاي چوبه دار است يا سنگسار يا زير شلاق. عملا مردم ببخشيد ؛‌خر ؛‌مخسوب مي شوند.
فكر مي كنيد چنين جامعه اي چقدر مي تواند پيشرفت كند؟‌اما از اين جامعه حيلي آدم هاي ناآگاه مي توانند بيرون بيايند كه براي جلب رضايت و تاييد شخصيت كاذبشان دست به هر كاري بزنند. اينها هستند كه با مورد تاييد قرار گرفتن ارضا مي شوند. لازم نيست زحمت بكشند و كاري بكنند. دوتا چماق بزنند دنيا و آخرتشان را به دست مي آورند. اينها نور چشم ديكتاتورها هستند. براي اينكه خرج زيادي هم ندارند. كمي پول و چند تا هندوانه زير بغل كارشان را راه مي اندازد.
جهل و نا آگاهي و در كنار آن فرهنگ غلطي كه ما را وادار مي كند هر گر براي خودمان شخصيت قائل نباشيم بر خيلي از جوانب زندگي ما اثر دارد.
اهميت به حرف مردم صورت ديگر ي از اين شخصيت كاذب است كه در كلمات مزخرفي مثل ناموس..آبرو...تعارف....تجسم پيدا كرده. مثلا زني كه مورد تجاوز جنسي قرار گرفته باشد از يك طرف بايد با آسيب روحي ناشي از تجاوز و احيانا با كابوس ها.. بيماري يا حاملگي ...دست و پنجه نرم كند.از طرف ديگر هم بايد با جامعه اي مبارزه كند كه ديگر او را ؛باكره؛‌يا پاك نمي داند. اين است كه پدر ي كه فكر ميكند دختر هفت ساله اش شايد مورد تجاوز واقع شده باشد به جاي شكايت از متجاوز دخترش را سر مي برد. . . .

خيلي ها هم كه در خانواده هاي آگاه تر بزرگ مي شوند براي اينكه خودشان باشند خيلي سختي مي كشند. شخصيت رضايت طلب سال ها آنها را دنبال مي كند. اين مخصوص ما ايراني ها هم نيست. در اكثر كشورهاي عقب افتاده كه مردم حق و حقوق ندارند اوضاع همين است. سيستم آموزشي وتربيتي ما بر آن استوار شده كه ما خودمان نباشيم. آني باشيم كه ديگران مي خواهند.
. بنابراين يك انسان جاهل را مي شود قانع كرد كه اگر زني را براي رضاي خدا سنگسار كند به بهشت خواهد رفت. اينكه انساني با زجر مي ميرد ديگر مهم نيست..

عروسي هاي پر زرق و برق را ببينيد كه به هيچ دردي نمي خورد. پولي كه مي تواند براي عروس و داماد سرمايه زندگي باشد با بريز و بپاش خرج مي شود تا عروسي ؛آبرومندانه؛‌باشد.

اما ما كه مي دانيم مي توانيم خودمان براي خودمان تصميم بگيريم. به حرف مردم يا تاييد ديگران فكر نكنيم . اول صلاح خودمان را درنظر بگيريم و راه درست را انتخاب كنيم. مي توانيم بچه هايمان را با اعتماد بنفس بزرگ كنيم. به حرفشان گوش كنيم . سرشان داد و بيداد نكنيم. بهشان مسئوليت بدهيم و ازشان انتظارات معقول داشته باشيم. .

من فكر مي كنم نبود اعتماد بنفس چه در اشخاص و چه در جامعه يكي از بزرگترين مشكلات ماست. روي طرز برخورد ما ما با مسائل خودمان و جامعه و همچنين در طرز برخوردمان با يكديگر هم اثر دارد. در اين مورد بعدا خواهم نوشت..



ببينيد چه هديه زيبايي گرفتم:
يك گل ماگنولياي سفيد
اميدوارم بتوانيد ببينيد. بلاگر اين روزها خيلي بازي در مي آورد





مرسي حميد عزيز.

Tuesday, October 15, 2002

اين بلاگر به گمانم زده به سرش.

Sunday, October 13, 2002

باور كردني نيست اما حقيقت دارد

هنوز كشورهايي هستند با سران مفت خور كه خيال مي كنند ممكن است در جنگ امريكا با عراق ممكن است از اين هفت خوان نعمت ذره اي هم نصيب جيب آنها بشود. غافل از اينكه تيغ بعدي ممكن است سراغ خودشان بيايد.. شايد هم باكيشان نيست. هر چه باشددلارهاي نفتي و ويلاهاي ساخته شده در كانادا منتظرشان است. بدبخت مردمي كه سرنوشتشان را به دست آنها سپرده اند.


انفجار بمب در يك باشگاه شبانه در اندونزي. 180 كشته و كسي چه مي داند چقدر زخمي...
چه كار بزدلانه اي. اگر مرد هستيد برويد مثل آدم با كسي بجنگيد كه اسلحه بدست دارد چرا مردم بي دفاع را مي كشيد؟‌بمب گذاشتن در يك ماشين در كنار يك نايت كلاب چقدر دل و جرات مي خواهد،؟

جدا در آستانه تصميم امريكا براي تسخير منابع نفتي خاورميانه تحت عنوان مبارزه با تروريسم اينهمه بمب گذاري و كشتن مردم بي گناه دانسته يا ندانسته آب يه آسياب امريكا و انگليس ريختن نيست؟


Saturday, October 12, 2002

كاش مي بستم چشامو....اين ازم بر نمي ياد....

مسافر(كاوه) عزيز برايم ايي ميلي فرستاده و در باره بعضي نظرات من نظر داده. فكر كردم بهتر است كه جواب را در اينجا بنويسم تا دوستان ديگر هم اگر خواستند نظرشان را بنويسند.

دوستمان برايم پينگليش نوشته كه من به فارسي مي نويسم تا خواندنش راحت تر باشد:.:
ضمنا تاكيدها از من است

كاوه از من براي انتقاد از خاتمي انتقاد كرده و مي گويد اين شيوه معمول در تمام كشورهاي پيشرفته جهان است كه سوال هاي پيش پا افتاده مي كنند تا افراد مستعد را شناسايي كنند. اين تكنيك ؛‌نكنو پايلز ؛‌نام داره. به اين دليل طي سال هاي گذشته يزرگترين مراكز پژوهش كشور تحت نظر مستقيم آقاي خاتمي تشكيل شده .....

اگر درست فهميده باشم كاوه مي گويد قانون هر كشوري با هم فرق دارد و بايد اجرا شود. ضمنا مي نويسد:
به نظر تو چه تصميمي ميشه در مورد افرادي كه آرامش و امنيت كشور را مورد تهاجم قرار ميدن و از ايران چهره اي بسيار زشت تر از اون كه هست به جهانيان عرضه مي كنند گرفت؟‌خواهش مي كنم كه چند تا از راه حل هايي كه در اين زمينه داري برام بنويس.

در باره در آوردن چشم . بريدن دست و پا هم بايد بگم والله من كه در ايران هستم و ناسلامتي از فعالان سياسي هم هستم چنين چيزي نشنيدم. شايد منظورت بريدن انگشت هاي دسته ولي بايد بگم چنين چيزي در ايران خيلي كم اتفاق مي افته و مورد هاي بسيار خاص را در بر مي گيره.از طرفي شما بديتون اينه كه فقط ايران رو مي بينيد. نمي دونم كجا هستين. آيا در مورد جنايات وحشيانه اي كه در امريكا بر عليه سياهان صورت مي گيره چيزي شنيدي؟‌آيا ميدوني در افغانستان همين امريكايياي به ظاهر طرفدار حقوق بشر چه جناياتي كردن؟‌آيا ميدوني توي آوزاكاي ژاپن چه جناياتي مرتكب شدن؟اصلا چرا امريكا؟‌توي همين اروپاي خودمون توي يه كشوري مثل آلمان حتي اگرتمام زندگيت رو هم ببرن (كه زندگي ما رو بردن) تو حق نداري به كسي مظنون باشي. يعني پيليس هيچ اقدامي نمي كنه. در مورد اعدام نكردن هم كه ديگه همه چيز واضحه. مجازات قتل (يعني گرفتن حق زندگي از يك نفر) فقط 25 سال زندونه كه اون هم معمولا به زحمت به 20 سال مي رسه و طرف بعد از اين مدت مياد بيرون و در اكثر موارد باز هم يك نفر و يا شايد چند نفر ديگه رو ميكشه. يا توي كشوري مثل تركيه دولت حتي به مردم اجازه نميده مذهب خودشون رو انتخاب كنن. ا

تو دانشگاه ام آي تي رو با دانشگاه هاي ايران مقايسه كردي. بايد بگم كه در اين مورد واقعا متاسفم. ميدوني (شريف )‌جزو 7 دانشگاه برتر جهانه؟ (بهتره بگم جزو 4 دانشگاه برتر جهان) و يا اينكه ميدوني بزرگترين مركز تحقيقات امريكا ..چين..هند.و..رو ايرانياني مي گردونن كه توي خود ايران درس خوندن؟‌ميدوني سومين دانشگاه الكترونيك جهان درايران ساحته شد. ميدوني دانشكده مهندسي صنايع علم و صنعت تنها دانشگاه خاور ميانه هستش كه ثبت نام و كليه امور آموزشيش به طريقه الكترونيكي و از طريق اينترنت انجام ميشه. ميدوني كه همين طرح رو دانشجويان ايراني (كه با عرض شرمندگي بنده هم يكي از اونا هستم) دارن توي واتر لو كانادا اجرا مي كنن؟‌خوب؟
آخر همه اينا بايد بگم كه :‌منظورم از اين حرفا اين نيست كه بگم تو حق نداري. ولي معتقدم كه شمايي كه در خارج از ايران هستين به جاي مبارزه مستقيم و به جاي اينكه سعي در جل كردن مشكلات داشته باشيد بر عكس مي خواهيد زندگي كردم ايران رو كه بعد از اون همه مدت نا آرامي يواش يواش داره ميره كه آروم بشه خراب كنين
.

××××××××××
كاوه عزيز
از نامه ات اينطور به نظر مي آيد كه يا خيلي ساده هستي يا خيلي پيچيده. . من فرض را بر اين مي گذارم كه تو واقعا از اوضاع ايران خبر نداري. . گمان رابر اين مي گذارم كه تو يك دانشجوي جوان هستي كه مي خواهي راحت و آسوده درست را بخواني . براي اين هم به آرامش احتياج داري و خيال مي كني دو كلام نوشتن من يا يكي ديگر ممكنه اين آرامش خيالي تو را به هم بزنه.
فكر مي كني در يكي از بهترين ..آرام ترين..و در ستكارترين كشورهاي جهان داري زندگي مي كني. . فكر اينكه بداني 80 در صد مردم كشورت شب را گرسنه مي خوابندبرايت عجيب است. نمي دانم چرااين بديهيات از چشم تو اينقدر دورند..

دوست عزيز
متاسفم اگر نوشته هاي من يا ديگران بهشت خيالي تو را در هم مي ريزد اما اينها عين واقعيات است. خودت هم مي داني. در اين صفحه و يا صفحه هاي ديگر ده ها لينك هست كه به وضوح جناياتي راكه بر عليه مردم انجام گرفته نشان مي دهد. به هر كدام كه بخواهي مي تواني مراجعه كني. فيلم سنگسار و درآوردن چشم و قطع انگشتان هم در اينترنت موجود است. اگر در گوگل تايپ كني پيدا مي كني. نوار قتل هاي زنجيره اي را گوش كن. گزارش هاي سازمان عفو بين الملل را در مورد ايران بخوان..

در جواب به تو:
ا- ايران كشور پيشرفته نيست. كشور جهان سوم و عقب مانده است . عقب ماندگي مان هم تا حد خيلي زيادي به دليل سياست هاي ضد انساني همين آقايان است..معيار كشورهاي پيشرفته سطح زندگي و آرامش و امنيت مردم است. تامين اجتماعي است. بيمه مجاني..دوا و دكتر مجاني يا ارزان.تحصيلات مجاني براي دختر و پسر.حقوق مساوي... در كشور پيشرفته كسي به دليل داشتن پول جلوي در بيمارستان نمي ميرد. كسي به خاطر فقر دخترش را و ادار به خودفروشي نمي كند.ما روي نفت خوابيده ايم هنوز نفت را بايد با پيت حلبي بخريم. هنوز لوله كشي گاز درست و حسابي نداريم. همان تركيه كه شما مثال مي زنيد در اين مورد از ما سا لها جلوتر است..

2- عقب ماندگي بحث پيش پا افتاده اي نيست كه جوابش را شاگردان دبستاني بتوانند پيدا كنند. دو چيز لازم دارد: خواستن و توانستن. متاسفانه مسئولين مانه مي خواهند و نه مي توانند اين كشور را عوض كنند. دغدغه شان فعلا جيب خودشان و اعوان وانصارشان است.

3-قانون قانونه درست نيست. قانون طالبان هم قانون بود. قوانين ضد انساني بايد از بين بروند. از جمله اعدام و قطع عضو . اينها كه تو نوشتي بيشتر از روي احساس است. مثل حس انتقام جويي. اگر يكي يكي را كشت بايد كشته شود. يا پليس حتما بايد كسي را كه تو بهش مظنوني دستگير كند. اما اگر به ريشه هاي موضوع توجه شود خيلي از اين موارد جرم كم مي شود من و ديگران در اين مورد زيادنوشته ايم..
اين راهم اضافه كنم كه آيا حاكمان ما خود مبرا از خلاف ها هستند؟‌جايي كه آقاها و آقازاده ها روز روشن دزدي مي كنند و بعد با وقاحت مي گويند پس برويم معلم بشويم؟؟؟با آنها بايد چكار كرد؟‌چرا عدالت در مورد همه اجرانمي شود ؟‌فقط براي آفتابه دزدهاست؟‌
اولا كه به فرض كه در امريكا و اروپا بدترين جنايات مي شود. اين توجيه اعمال جنايتكارانه مانيست. ثانيا ايران در اين مورد ركورددار است و دست همه را از پشت بسته. تو داري مثال كلي مي زني. من دارم با سايت و عكس به تو نشان مي دهم..

اگر نگران اين هستي كه چهره ايران در نزد جهانيان خراب ميشه بايد به فكر قتل عام 30000 زنداني سياسي ...شكنجه ها و تجاوز ها به اونا و فقط اعدام 290 نفر در سال كذشته در ايران باشي كه همين هفته پيش چند نفرشان در ملا عام با طناب پيلاستيكي و جرثقيل اعدام شدند و دو نفر هم سنگسار شدند.

مثلا در برابرجنايات پينوشه يا ميلوسويچ نديدم كسي جرم هاي معمولي در كشورشان رامثال بزنه. حتما كه زمان هيتلر هم دزدي بوده اما چهره آلمان را هيتلر خراب كرد نه جرايم عادي..

دوست من. ..اگر به دنبال حقيقت باشي دير يا زود خودت به آن خواهي رسيد. اينها مراحلي است كه همه طي مي كنند:‌شوك! سوال...باز هم شوك..انكار...قبول واقعيات. آن وقت متوجه مي شوي كه همه را نبايد سياه و سفيد ديد.
مي توانيم چشم هايمان را به روي واقعيات ببنديم. ناآگاهي شايد موهبتي باشد و بهانه اي براي بي مسئوليتي. اما وقتي فهميدي دو رو برت چه مي گذرد آن وقت است كه نمي تواني راحت و آسوده چشم هايت را به روي واقعيات ببندي. اين ديگه ازت بر نميـآد.


Wednesday, October 09, 2002

دوستان عزيز. مي دانم خيلي ها از فونت نظر خواهي شكايت دارند. احتمالا يا نظر خواهي عوض خواهد شد يا فونتش!
مرسي از توجهتان.
×××××××××××
مسافر در نظر خواهي پايين مطلبي نوشته كه بهتر است خودتان بخوانيد. البته هر كس حق دارد كه از اين وبلاگ بدش بيايد يا خوشش بيايد.. اين نظر از خيلي جهات جالب است. چيزهايي كه در زير مي نويسم بر اساس برداشت من از اين نظر است كه شايد هم درست نباشد. اما چون من اين برخورد را در خارج از وبلاگستان هم از بعضي ها مي بينم اينحا در موردش مي نويسم.

اوليش اينكه چرا بايد يكي از نوشتن و انتقاد در مورد شكنجه و اعدام ناراحت شود؟‌آيا وقتي مي نويسم كه در دنيا دانشگاه درست مي شود و اينحا سنگسار و قطع عضو دروغ است؟‌اما بعضي ها ناراحت مي شوند. شايد هم طرفدار اينها نباشند .
كساني هستند كه ميگويند اينجا بالاخره وطنمان است و بايد ازش دفاع كرد. بد يا خوب. بله اينجا وطن ماست .اشتباه اين دوستان دراين است كه خودشان را با دولت يكي مي كنند. اين دولت را نماينده خودشان يه
حساب مي آورند. اگر خودتان و و جدانتان را از اين دولت جدا كنيد ديگر احساس وظيفه نخواهيد كرد كه از هر عملكرد ضد انساني اش دفاع كنيد
مثلا اگر چنگيز خان مغول حكومت مي كرد از او هم دفاع مي كرديد؟

ممكن هم هست كه مي گوييد راه حل ارائه بده. چرا فقط غر ميزني؟
شايد چند وقت پيش اين كار را مي كردم اما هر چه بيشتر مي گذرد فكر مي كنم بعضي چيزها در زندگي هست كه هر كسي بايد براي خودش به آنها برسد. اين هم يكي از آنهاست. . اگر مسافر فكر مي كند كه از اين بيشتر حقي ندارد و يا فكر مي كند كه دارد در بهشت زندگي مي كند و من با نوشتن از ام آي تي دارم بهشت دروغينش را خراب ميكنم من هر چه هم بنويسم نمي توانم او را قانع كنم. . در كل ايراد من به اين است كه ما مي خواهيم يكي ديگر برايمان راه حل و نتيجه تعيين كند.وما هم راحت زندگي كنيم. . كاش مي شد . اما هر كس بايد مسئوليت به دوش بگيرد. .

نكته آحر اينكه اگر خودمان را با جاي ديگر مقايسه مي كنم به اين دليل نيست كه بخواهم خودمان را تحقير كنم. اين به منظر مقايسه بين پيشرفت دنيا و پس رفت ماست..اينكه سرمان رادربرف كنيم و هي به خودمان به دليل تكنيك هاي بهتر در اعدام و شكنجه و ساخت موشك و كمك به گروه هاي ارتجاعي وگرسنه نگاه داشتن مردم و ...آفرين بگوييم چيزي را از ما حل نمي كند و واقعيت تلخ اين جهنم را از بين نمي برد. . .




Monday, October 07, 2002

ديدگاه از سنگسار يك زن به نام گلي نيك خو (پس از يازده سال زندان )‌و مردي به نام يونس اسعدي در شهر نقده خبر مي دهد. دو زنداني سياسي به نام هاي سعيد ماسوري و سالار كرداري نيز در معرض اعدام قرار دارند..

************
چيزي كه هميشه ذهن مرا مي خورد اين است كه كي اين احكام را انجام ميدهد؟‌چرا كسي بايد حاضر به كشتن كس ديگري باشد؟‌آنهم زن بدبختي كه تا كمر در خاك فرو رفته. اين آدم ها كم نيستند. همان ها كه مي گيرند و مي بندندو شكنجه مي كنند و حر فهاي ركيك مي زنند و تجاوز مي كنند. آنها كه جوانان مردم را سالم از خانه شان مي برند و جسد شكنجه شده شان را تحويل مي دهند يا با كاميون مي برند ودر گور هاي دسته جمعي خاك مي كنند . يك جامعه شناس مي خواهد كه بيايد و بررسي كند كه چرا انساني اينقدر از انسانيت دور مي شود؟
قوه محركه اينها براي انجام اين جنايت ها چيست؟
حس قدرت؟ ‌ اعتماد بنفس كاذب؟ پول؟‌اجر اخروي؟؟؟

Sunday, October 06, 2002

اعدام...
بحث؛ موافقت يا مخالفت با اعدام و مجازات هاي وحشيانه ديگر؛ ‌در وبلاگ شبح بالا گرفته. در خيلي وبلاگ هاي ديگر هم بهش اشاره شده.
گذشته از اين كه بعضي ها عصباني مي شوند و بعضي ها هم از روي انجام وظيفه!! با اسم ديگر مي آيند و چيزكي مي نويسند كه از آب گل آلود ماهي بگيرند اين بحث ها به نظر من خيلي مفيد است.
. . آنها كه موافق اعدام و يا قصاص هستند دلايل خاص خودشان را بيان مي كنند. عمدتا اينكه الآن در جامعه جرايم خيلي بالاست. . زهرا مي نويسد كه به دوستش تجاوز شده و زندگيش را كلا عوض كرده. حميد مي گويد براي دوستش ماجرايي پيش آمده و مي گويد ناامني به حدي است كه بدون چاقو يا كاتر از حانه نمي تواند بيرون بيايد. (اينها از نظر خواهي شبح گرفته شده).
زهره مي نويسد كه در دادگاه سعيد حنايي خيلي ها عمل او را ( تجاوز و كشتن زنان روسپي )را)‌جرم نمي دانستند و چه بسا اگر اعدام نمي شد از زندان آزاد مي شد و دوباره به كارش ادامه ميداد.

اين دوستان به گمان من از روي دلسوزي و شايد ترسي كه در جامعه از اينهمه بزهكاري درست شده اين حرف ها را مي زنند. گمان مي كنم اگر جامعه سر و ساماني داشت و تعداد دزدي با تجاوز به اين حد نبود اين عكس العمل ها هم اينقدر شديد نمي بود. مي گويم عكس العمل براي اينكه اين نظرات دقيقا عكس العمل بزهكاري هاي فراواني است كه در جامعه صورت مي گيرد..

دولت براي سامان دادن به اين وضع
چكار كرده؟‌آيا با بريدن انگشتان دست ..در آوردن چشم ..اعدام در ملا عام اين ها درست مي شود؟‌آيا بيماري هاي روحي فراوان ..فقر و فحشا و بدبختي كه عمدتا در اثر سياست هاو فشار هاي دولتي به وجود آمده تسكين مي يابد؟اين سوال
را خيلي ها مي كنند اما دوستاني كه بااين احكا م موافقند به اين سوال هنوزجواب نداده اند. مثلا آيا اعدام سعيد حنايي از تكرار آن جرم به وسيله گروه كركس ها جلوگيري كرد؟‌
يا چرا در گشورهايي كه اين مجازات هاي وحشاينه وجود ندارد و آزادي ها بيشتر است تعداد جرايم هم كمتر است؟
مي دانيد كه جواب اين سوال ؛‌نه ؛‌است. آيا اعدام اين جوانان بزهكاري در جامعه را پايين آورده؟‌مي دانيد كه جواب اين سوال هم ؛‌نه ؛‌است.

اگر نظرات اين دوستان را ببينيد مهم ترين نتيجه اي كه مي شود گرفت ناتواني و يا عدم خواست دولت در مقابله با اين بزهكاري هاست. مثلا چرا بايد حتي فكر كنيم كه سعيد حنايي بعد از چند سال ممكن بود از زندان آزاد شود؟‌براي اينكه كسي كه كسي كه به سعيد حجاريان شليك كرد با اينكه بايد در زندان باشد آزاد است. يا مثلا مجرمين قتل هاي زنجيره اي اصلا معلوم نشد كي ها بوده اند. اين نظر ها بيشتر عدم اعتماد به سيستم كاري دولت را مي رساند .

*********
اين بحث مسائل زيادي را به ميان آورد. مثلا وقتي به زن يا دختري تجاوز مي شود تمام زندگيش به هم مي ريزد.كسي كه موردتجاوز جنسي قرار مي گيرد اغلب تا آخر عمر آسيب هاي روحي آن را به همراه دارد. اما در جامعه ما ازطرف جامعه هم با او با تبعيض برخوردمي شود.
درست است كه نمي شود جامعه را يك شبه عوض كرد. . آن هم جامعه بسته ما را. . براي همه هم نمي شود نسخه كلي پيچيد. جامعه ما از تهران تا دهات دور افتاده و شهرستان ها هر كدام بافت و فرهنگ متفاوت دارند. . يك دختر اگر در خانواده اي بسته وسنتي به دنيا بيايد از بچگي احتمالا هيچ حقي براي خود نخواهد شناخت. اين است كه اينها وظيفه دولت است. آگاه مردن مردم. . بر پا كردن كتابخانه..به جاي زندان و چوبه دار... داشتن قوانين مدني و انساني. اين كه زني اگر بهش تجاوز شد بتواند با يك مددكار اجتماعي حرف بزند و بداند كه لااقل دولتش او را دست دوم حساب نمي كند.
شايد ما هم اگر با اين قربانيان برخورد بهتري داشته باشيم بتوانيم آنها را تسلي بدهيم. شايد بيشتر از دلسوزي ما احتياج به كسي دارند كه بتوانند با او راحت حرفشان را بزنند.

**************
جوامع متمدن هم يك شبه به اينجا نرسيده اند. آنها هم اين مراحل را طي كرده اند. در قرون وسطي مردم را زنده زنده در آتش مي سوزاندند و خيلي ها هم نگاه مي كردند.ما هم اگر لااقل بدانيم كه اين سيستم غلط است و سر منشاه خيلي از اين بزهكاري هاست و اينكه اين مجازات ها غير انساني است نصف مشكل را حل كرده ايم.
دولت بايد به جاي سركوب مردم امنيت اجتماعي را زياد كند. به وضع مردم بهبود ببخشد. ما همه انسانيم و مجازات هاي غير انساني نمي خواهيم. . مي خواهيم كه با ما مثل انسان رفتار شود.

اين مشلات درمان كوتاه مدت ندارد. شايد بشود با ‌ هشيار بودن و اسپري و ديگر وسايل دفاع شخصي پيشگيري كرد . اما هر درمان كوتاه مدتي مثل مسكن است. تا ريشه ها از بين نروند فقر و فسادو بيماريهاي روحي و بزهكاري ها ادامه خواهد داشت. تنها چيزي كه از اين دور تسلسل( به قول سايه بي سردر همان نظر خواهي) و كارخانه بزهكار سازي نصيبمان خواهد شد كلكسيون اسكلت هاي خشك شده بر بالاي چوبه دار و اسكلت هاي متحرك قربانيان آنان بر روي زمين خواهد بود..

Tuesday, October 01, 2002

يكي از بهترين تحليل ها را در باره حكم اعدام قاصدك نوشته و هر ناگفته اي را بيان كرده. شما هم بخوانيد. در اينجا هم گذاشته ام.
هر چه كه بيشترنگاه مي كنم مي بينم كه هر وقت امريكا يا اسراييل بهانه اي براي كارهايشان لازم دارند گروه هاي افراطي يك جوري به دادشان مي رسند. مثل بمب گذاري هايي كه درست يك ساعت قبل از مذاكره بين فلسطيني ها و اسراييلي ها انجام ميشود يا همين ماجراي 11 سپتامبر و بعد ار آن بالي و حالا هم مسكو.
حالا كه به قول شبح امريكا دليل و مدرك لازم دارد براي مثلا جنگ با تروريسم همه دنيا را تروريسم گرفته!!نه اينكه باز هم زبانم لال ما تهمت و افترا به كسي ببنديم !!!فقط هر چه دو دو تا چارتا مي كنم حسابش درست در نمي آيد. بالاحره اينها با هم مخالفند يا موافق. چرا اينقدر آب به آسياب هم مي ريزند؟

جند وقت پيش در ديدگاه مقاله اي از اشرف دهقاني خوانده بودم به نام ؛‌جنگ با تروريسم..ادعاها و واقعيت ها...؛‌كه به نظرم خيلي جالب بود. خواندنش را به شما هم توصيه مي كنم.


بامدادك وقتي سفرنامه مي نويسد چه خوش مي نويسد. هماي خوش يمن اگربرشانه ي بامداد نشست بايد بامدادك را بفرستد تا يك سفرنامه حسابي بنويسد. اما پنداري بامداد اين سفرنامه ها را سانسور مي كند (‌ياز هم زبانم لال!!)‌هر چي تعريف است از بابا بامداد است.
اين كه رسمش نميشه!!!


حافظ راز ِ عجيبي است!

به‌راستي كي‌است اين قلندر ِ يك‌لاقباي ِ كفرگو كه در تاريك‌ترين ادوار ِ سلطه‌ي ِ رياكاران ِ زهدفروش، در ناهاربازار ِ زاهدنمايان و در عصري كه حتّا جلادان ِ آدمي‌خوار ِ مغروري چون امير مبارزالدين محمّد و پسرش شاه‌شجاع نيز بنيان ِ حكومت ِ آن‌چناني‌ي ِ خود را بر حدّ زدن و خُم شكستن و نهي از منكر و غزوات ِ مذهبي نهاده‌اند يك تنه وعده‌ي ِ رستاخيز را انكار مي‌كند، خدا را عاشق و شيطان را عقل مي‌خواند و شلنگ‌انداز و دست‌افشان مي‌گذرد كه:

اين خرقه كه من دارم در رهن ِ شراب اولا.

وين دفتر ِ بي‌معني غرق ِ مي ِ ناب اولا
!
........
........
كي‌است اين آشناي ِ ناشناس‌مانده كه چنين رودررو با قدرت ِ ابليسيي ِ شيخان ِ روزگار دليري مي‌كند كي‌است اين كافر كه چنين به حرمت در صف ِ پيغمبران و اولياءالله‌اش مي‌نشانند؟


اينها از مقدمه حافظ شاملو است كه در چاپ كتاب هر بار سانسور شده اما متن اصلي اش را شبح عزيز در صفحه اش گذاشته.

هر چه بيشتر از شاملو مي خوانم بيشتر پي ميبرم كه چه غولي بوده در ادبيات ايران. . يادش گرامي باد...
خواندم كه نويسنده وبلاگ كلاغ سياه ؛‌كسري موحد؛ در سي و سه سالگي ‌به زندگي خود پايان داده است. من كسري را نمي شناختم و به كلاغ سياه گاه گداري سر ميزدم. تصور اين كه جواني ديگر چيزي در زندگي در پيش رو نبيند و به دست خود به زندگيش پايان دهد برايم خيلي عذاب آور است. .. ...
شايد آنكه مي ميرد ميرود اما آنكه ميماند بايد روزها را با تصوير خالي آنكه از دست داده تحمل كند. براي دوستان و خانواده اش صبر و شكيبايي آرزو مي كنم.

هميشه فكر مي كردم شايد بشود از نوشته ها وحالات روحي يك انسان به اينكه از زندگي چقدر نااميد است و يا چقدر به فكر خودكشي است پي برد. اما از نوشته هاي كلاغ سياه نمي شد چنين استنباط كرد. آيا آنكه ديگران را به خنده واميدارد چنين مي كند تا غمي را كه بر دلش سنگيني مي كند پنهان نگاه دارد؟


اين دو رباعي گاز دار را از هادي خرسندي بخوانيد:



مثل اينكه هادي خرسندي هم مي خواهد دروبلاگستان همسايه شود.به اميد اينكه هر چه زودتر وبلاگش به راه بيفتد..



اين را هم بخوانيد:

بر اساس گزارش ايرنا، مجلس در مصوبه خود اوليای کودکان را از پيگرد قانونی و پرداخت جريمه يا حبس در صورت کودک آزاری معاف کرد.

پيش از اين در طرح حمايت از کوکان مجلس تصويب کرده بود که همه افراد و موسساتی که مسووليت نگهداری از کودکان را به عهده دارند، موکلفند موارد کودک آزاری را به مقامات قضايی اعلام کنند وتخلف از اين تکليف موجب حبس تا شش ماه يا جريمه نقدی تا پنج ميليون ريال خواهد شد.


يعني؟؟؟
اگر بچه تان را بزنيد و بسوزانيد و بكشيد جزو اموالتان است و برايتان ضرري ندارد...پس هر جور دوست داريد تربيتش !كنيد. اصلا اگر به حرفتان گوش نكرد از بالاي ساختمان بيندازيدش پايين. نترسيد از مجازات معافيد.
شوهرش بدهيد. مبنع در آمد خوبي است.قبول نكرد استخوان هايش را خرد كنيد. اگر فكر كرديد برادرتان به دختر هفت ساله تان تجاوز كرده يه وقت به برادرتان كاري نداشته باشيد چون قصاص و ديه و هزار بدبختي دارد اما دخترتان را اگر بكشيد هم ناموس و آبرو و غيرتتان را حفظ كرده ايدو سرتان پيش در و همسايه بلند خواهد بود و هم اينكه از مجازات هم معافيد...

اما...اگر بچه خودتان نباشد مواظب باشيد ممكن است برويد زندان...حتي تا 6 ماه!!!!
يا....500.000 تومان جريمه نقدي...


يكي خبر دارد كه از كجا مي شود اين قوانين را پيدا كرد و با هم مقايسه كرد؟. مثلا مجازات كودك آزاري 6 ماه است اما معلمي كه سر كلاس داستان گفته را تهديد به مرگ مي كنند ...يا اگر به يكي زبانم لال(‌پا تو كفش زبانم لال)ا!‌فحش بدهي مجاني مي روي بهشت....


اگر گروگان گير هاي چچن بمب هايشان را منفجر مي كردند 750 نفر به اظافه خودشان كشته مي شدند وساختمان هم خراب مي شد.
نيروهاي روس با استفاده از گاز سمي 50 گروگان گير را كشته اند و رقم قربانيان ديگر را هم تابه حال 120 نفر اعلام كرده اند. 500 نفر هم در بيمارستان هستند و از ناراحتي هاي تنفسي و از دست دادن حافظه رنج مي برند. بعضي ها حتي اسم خود را به خاطر نمي آورند.
البته اينها ارقام رسمي است و معلوم نيست افزايش پيدا كند يا نه.
خلا صه با حساب دو دو تا چها رتا به نظر مي رسد فقظ ساختمان تئاتر بوده كه جان سالم به در برده.
اما آبروي آقاي پوتين به شدت نجات پيدا كرده...

بدتر از به كار بردن سلاح كشتار جمعي در يك ساختمان سربسته اين است كه دولت روسيه حتي نام گاز را اعلام نمي كند و بنابراين مداواي بيماران عملا امكان ناپذير است.
گزارش بي بي سي را بخوانيد. بيچاره مردم بي گناهي كه يك روز درنيويورك ..روز ديگر در فلسطين..روزي ديگر در اسراييل .روزي ديگر در بالي و حالا در مسكو ...قرباني جهالت و جنگ قدرت مي شوند..



امشب در وبلاگ عمومي ديدم فروغ عزيز چه كلمات زيبايي را براي توصيف اينجا به كار برده . راستش به قول ناصر الدين شاه
؛ خودمان از خودمان خوشمان آمد...؛
فروغ عزيز متشكرم كه اينجا را اين گونه توصيف كردي. من هميشه دوست داشتم كه خوانندگان من روي مطالب من به دليل محتوايش قضاوت كنند نه به دليل جنسيت ويا دلايل ديگر .... تو اين را با زيباترين كلمات بيان كردي.
به همين دليل اين كلمات پر از محبتت دو چندان مرا شاد كرد...
متشكرم دوست عزيزم.....
به اينجا برويد و داستان پسرك لبو فروش از صمد بهرنگي را بخوانيد. اين داستان را در قسمت داستان ها هم گذاشته ام.

راستي الآن كه اين نسخه اينترنتي را با آنكه در كتاب قصه هاي بهرنگ هست مقايسه كردم ديدم كامل است. نمي دانم چرا در آنجا داستان از صفحه 3 شروع شده.
اما به هر جهت داستاني كه در آن سايت است كامل است.
اين را شنيده ايد؟

نوشين رحيمی دبير 25 ساله در شهر تربت جام پس از آنکه سه هفته پيش داستانی از زندگی امام هفتم شيعيان را سر کلاس تعريف کرده بود از رفتن به سر کلاس ممنوع شدو
خبر از بي بي سي
×××××××
هفت نفر ديگر به جرم تجاوز به اعدام محكوم شدند. .
يعني در يك ماه 12 نفر به جرم تجاوز به اعدام در ملا عام محكوم شده اند. آن هم در يك حكومت اسلامي. . اگر بااين حساب پيش برويم آدم عادي در مملكت حكم كيميا پيدا خواهد كرد.ماشاالله همه متجاوزند!
اگر همه دارند متجاوز و دزد و معتاد و قاچاقچي مواد مخدر ميشوند پس اين جكومت اسلامي شكست خورده و بايد برود. اين جوان ها همه بعد از انقلاب به دنيا آمده اند و در دامن همين حكومت بزرگ شده اند.
اگر دروغ است و جوان هاي مردم را انگ مي زنند و به اين بهانه اعدام مي كنند تا صداي مردم در نيايد(همانطور كه قبلا زنداني هاي سياسي را به نام قاچاقچي اعدام مي كردند) باز هم اين حكومت شكست خورده چون غير از زور وكشتار راه ديگري براي ماندن نمي داند..

اينها هم احتمالا از پيروزي ها و موفقيت هاي چشمگير اين حكومت و رييس جمهور لبخند به لب است.

راستي همين گزارش نوشته كه اين احكام درست دوروز بعد از تصميم اتحاديه اروپا مبني بر ؛ ادامه گفتگوهاي انتقادي ؛‌و ؛‌امضا نكردن بيانيه محكوميت ايران براي نقض حقوق بشر ؛‌صادر شده. يعني دهن كجي به تمام معنا...
پنداري بوي نفت حتي بوي خون را تحت الشعاع قرار ميده . حتي براي آقاياني كه ادوكلن شانل و كريستين ديور ميزنند..اين نفت عجب چيزيه. به قول قديما نداشتنش يه بدبختيه داشتنش هزار تا!!

حقوق بشر خوب است اما براي كشورهاي غربي نه براي جهان سومي ها....



دو تا بحث جالب در وبلاگ هاي شبح و صد ملك دل در جريان است.

بحث صد ملك دل در باره مردها و زن هاست و مقررات و آداب و سنن . اينكه اينها كي و چطوري مي خواد عوش بشه و سهم زن ها و مردها در اين تغيير چقدره.

البته اميدوارم بحثي كه در وبلاگ شبح عزيز در مورد مهاجرت و ...هست به وقت ديگري موكول بشه به دلايلي كه در نظر خواهي آنجا هم نوشته ام. . جالب است كه در همين وقت هم اين خبر را ديدم:
پناهندگي 5 ورزشكار ايراني به آلمان
پنج ورزشكار كه براي مسابقات قايقراني به آلمان رفته بودند تقاضاي پناهندگي كرده اند.


براي ورزشكاران ايراني در خارج محدوديت ها ي فراواني وجود دارد چون اكثرا ديگر به كشور بر نمي گردند. اما انگار اين 5 جوان توانسته اند با تمام اين محدوديت ها از دست مقامات!‌ در بروند.



اعتماد بنفس در انسان ها معجزه مي كند. اين است كه وقتي مي خواهند انساني را از بين ببرند اول شخصيت و اعتماد بنفسش را مي كوبند.
حاكمين غدار به اولين چيزي كه حمله مي كنند شخصيت انسان هاست. بايد باور كنيم كه خنگ و تنبل و بيهوده ايم و اگر اين حاكمين عادل و اربابانشان نباشند زندگي مان از اين هم بدتر خواهد شد.
كسي كه اعتماد بنفس داردسوال مي كند. بيهوده زير بار زور نمي رود. حقش را مي طلبد و چه چيزي از اين بدتر؟

به كشورهاي دنيا نگاه كنيد. بدبخت ترين كشورها و عقب مانده ترين كشورها را ببينيد. به فرهنگ مردمشان نگاهي بيندازيد. مردم قيم طلب. مردم بي هدف. بي اعتماد به خود و به ديگران. صد البته اين نتيجه صدها سال طلم و ستم و استثمار است. اما اين يك دور باطل است. اعتماد بنفس كه از بين مي رود استثمار شديد تر مي شود و استثمار بيشتر اعتماد بنفس انسان ها را بيشتر از بين مي برد. يك جا بايد اين دور باطل را شكست.

به جامعه خودمان نگاه كنيد. آدمي كه از دستشويي رفتن تا لباس پوشيدنش بايد مورد تاييد باشد مي تواند اعتماد بنفس داشته باشد؟ ‌با اين همه قوانين و سنت ها و قيد و بند هاي الكي ميشود انتظار داشت كه انساني بتواند براي خود تصميم بگيرد و حتي بر خلاف جهت جامعه به جلو رود بي آنكه آسيبي ببيند؟
وقتي در ملا عام شكنجه و اعدام مي كنند براي اين است كه بفهمانند كه ما ؛‌هيچ ؛‌هستيم. وجود ما در تاييد دولت معني دارد نه در افكار خودمان

شكستن دور باطل را مي شود از خودمان شروع كنيم و از بچه هايمان. اجازه بدهيم كه خودشان باشند.به خودمان هم اجازه بدهيم كه خودمان باشيم. مي شود ذره ذره شروع كرد. اگر كاري را كه دوست داريم انجام دهيم به احتمال زياد درآن موفق خواهيم شد و اين شروع اعتماد بنفس است. تجربه كنيم و از شكست خوردن نترسيم. در هر موردي اول فكر كنيم و خودمان ؛‌انتخاب؛‌ كنيم. .

شادترين انسان هاي دنيا كساني هستند كه آنچه خود مي خواسته اند كرده اند. لازم نيست زندگي ما دور محور راضي كردن دو ر و بري ها بچرخد..

.
در باره اعتماد بنفس جرجيس و مريم گلي هم نوشته اند. از وبلاگ هاي شبح و سايه پيدايشان كردم. هر چه را كه من در صد خط نمي توانم بيان كنم آنها در ده خط بيان كرده اند. آن هم چه زيبا.

جرجيس مي نويسد:



● تيم فوتبال بُرد دلمان يخ كرد
هر از چندگاهي، افتادن چنين اتفاقاتي براي ملت ما
از نان شب! هم واجب تر است.غرورملي يك ملتي اگر
آسيب ببيند ،ديگر با هيچ دوايي خوب نمي شود .
بعضي وقت ها حالم خيلي گرفته مي شود كه مي شنوم
مردم عزت نفسشان را از دست داده اند،
كه از خود بودنشان حظي نمي برند،
كه فكر مي كنند خيلي هيچند!
كه از تاريخ بيرون افتاده اند، ديده نمي شوند
كه در دنيا آنان را بجز با نام چند بناي تاريخي ويك تاريخ مرده
بيشتر نمي شناسند ،
كه آنان را وقتي مي بينند كه حادثه اي اتفاق افتاده باشد
كه اول نيستند، اخر هم نيستند بلكه جايي آن وسط ها گم شده اند
كه چيزي براي عرضه ندارند تاديگران ازآن استفاده كنند
كه...
...
خير سرمان خوشحال بوديم خواستيم حرفهاي خوب خوب بزنيم
فاتحه خوانديم رفت پي كارش!!!!
ولي خب خودمانيم، اگر ملتي هم احساس عزت بكند ديگر فلك هم
جلودارش نيست


مريم گلي ( به نقل )مي نويسد:

مساله بر سر پول ، قدرت و موقعيت اجتماعي نيست، بلكه چيزي است كه واقعا دلت مي خواهد و ترا ارضا مي كند . اگر اين كار را بكني – بدون توجه به ثمره و ماحصل آن – كسلي از زندگي تو رخت بر مي بندد . انجام دادن كار صحيح از ديد ديگران ، سنگ بناي دلمردگي است .
كل انسانيت دچار كسلي شده است . آنكه مي بايست عارف مي شد رياضيدان شده ، آنكه مي بايست رياضيدان شده به دنبال سياست رفته ، و آنكه بايستي شاعر مي شد تاجر شده . هيچ كس سر جاي خود نيست ، بلكه جايي ديگر است كه به آن تعلق ندارد. آدم در زندگي بايد ريسك كند . اگر آدم آماده ريسك كردن باشد ، كسلي و دلمردگي در يك لحظه ناپديد مي شود.
مي گويي كه « از خودم خسته شده ام» از خودت خسته شده اي ، براي اينكه با خود روراست و صادق نبوده اي ، براي وجودت احترام قائل نبوده اي.
مي گويي كه « نيرويي احساس نمي كنم»
چطور توقع داري نيرو احساس كني ؟ نيرو هنگامي جريان پيدا مي كند كه تو آن كاري را انجام دهي كه دلت مي خواهد ، حالا هر چه كه مي خواهد باشد .



دوستي بهم نوار كنسرت فرهاد راهديه داده. چندشب است كه ؛فرهاد؛ي شده ام. كنسرت سال 1995 در كلن.
با دست هاي ورم كرده پيانو مي زند. اما صدايش همانطور جادويي است. كلمات را همانطور محكم و كامل ادا مي كند. متواضع است و مهربان. .وقتي گنجيشگك اشي مشي رامي خواند و مردم اول آهنگ برايش دست مي زنند لبخند مي زند و من گريه ام مي گيرد.
وقتي مي خواند:
...
كي ميگيره فراش باشي
كي مي پزه آشپز باشي
كي مي خوره حاكم باشي...
فكر مي كنم كه اگر فراش باشي و آشپز باشي ها نبودند حتما حاكم باشي از گرسنگي مي مرد.

وقتي مردم دست ميزنند و دم ميگيرند: دوباره.دوباره....و او صبر مي كند و با تواضع مي گويد چشم...عصباني مي شوم كه چرا پيش ما نيست؟
...يعني هپاتيت سي اينقدر صعب العلاج بود؟
وسط آهنگ ها بلند مي شود و براي خودش آب مي ريزد و مي خورد و عينكش را مي زند و باز مي خواند

يه شب مهتاب
ماه مي ياد تو خواب

.....
و باز مردم دست مي زنند و باز او لبخند مي زند. با كت مشكي اش ... با سياه جامه و موي سپيدش... باعينكش..با دست هاي ورم كرده اش...
و من به همه آنها كه آنجا بودند حسوديم مي شود و باز گريه ام ميگيرد.
ديگر شاملو نيست...احمد محمود نيست..فرهاد نيست...
آيا بهار كه شد بذري مانده كه از آن گلي هم بشكفد؟



فكر مي كنيد كي در زندگي موفق تر است . كسي كه نمي داند ولي اعتماد بنفس دارد كه هر كاري بخواهد مي تواند بكند. يا آنكه خيلي مي داند اما از ترس اينكه نتواند درست كاري را انجام بدهد دست به كار ي نمي زند?.
اعتماد بنفس به گمان من مهم ترين سرمايه انسان است.
گمان مي كنيد ما از اين سرمايه چقدر بهره برد ه ايم؟‌اعتماد بنفس ما ..فرزندانمان و جامعه مان در چه حدي است؟
در مورد بچه ها اكثرا اينطور است كه آدم حسابشان نمي كنيم. .اگر حرف بزنند مي گوييم بچه است.. معيار احترام گذاشتن به ديگران سن و سالشان است نه كاري كه مي كنند. نه اينكه احترام به بزرگتر كار بدي باشد اما ما در مواردي كاررا از حد معمول مي گذرانيم و مثلا به حرف خاله خانباجي ها بيشتر اهميت مي دهيم تا حرف بچه كه شايد هم درست تر باشد. مثلا بچه بايد بلند شود تا بزرگتر بنشيند. بدون اينكه ازش بپرسيم كه خودش دوست دارد اين كاررا بكند يا نه. بچه خوب آن است كه مطلقا مطيع باشد و حرف روي حرف ما نزند.
در مدرسه بايد يك سري درس ها را طبق نظر معلم حفظ كند تا نمره بيست بگيرد و مدرسه و پدر و مادر را راضي كند. تما م زندگي ما در كودكي درجلب رضايت ديگران خلاصه مي شود نه نفس كاري كه مي كنيم. به كاري كه مي كنيم و به نتيجه هايش فكر نمي كنيم بلكه به اينكه آيا اين كار مثلا كتك زدن يكي يا خراب كردن چيزي از نظر ديگران خوب است يا بد بيشتر اهميت مي دهيم.
اينها البته حكم مطلق نيست ولي مي توانم بگويم خيلي از بچه ها اينطوري بار مي آيند.

جامعه را نگاه كنيد. فكر مي كنيد در جامعه اي كه كسي حق نداشته باشد رنگ لباس ..نوع موزيكي كه گوش مي كند... و يا خيلي از جزييات زندگي عادي و معموليش را انتخاب كند مي تواند اعتماد بنفس داشته باشد؟‌مابه عنوان يك جامعه حق نداريم براي خودما ن تصميم بگيريم.. در كل كه مردم را آدم حساب نمي كنند.
درصلاح عموم نيست!!يا به صلاح مملكت نيست....اينها را هر روز مي شنويم. اينطور به ما تلقين مي شود كه ما خودمان عرضه نداريم براي كارهاي خودمان تصميم بگيريم. حتما بايد يك آقا بالاسر داشته باشيم.
اگر يكي بر خلاف مقرراتي كه آقايا ن گذاشته اند و كسي هم قبول ندارد عمل كند جايش يا بالاي چوبه دار است يا سنگسار يا زير شلاق. عملا مردم ببخشيد ؛‌خر ؛‌مخسوب مي شوند.
فكر مي كنيد چنين جامعه اي چقدر مي تواند پيشرفت كند؟‌اما از اين جامعه حيلي آدم هاي ناآگاه مي توانند بيرون بيايند كه براي جلب رضايت و تاييد شخصيت كاذبشان دست به هر كاري بزنند. اينها هستند كه با مورد تاييد قرار گرفتن ارضا مي شوند. لازم نيست زحمت بكشند و كاري بكنند. دوتا چماق بزنند دنيا و آخرتشان را به دست مي آورند. اينها نور چشم ديكتاتورها هستند. براي اينكه خرج زيادي هم ندارند. كمي پول و چند تا هندوانه زير بغل كارشان را راه مي اندازد.
جهل و نا آگاهي و در كنار آن فرهنگ غلطي كه ما را وادار مي كند هر گر براي خودمان شخصيت قائل نباشيم بر خيلي از جوانب زندگي ما اثر دارد.
اهميت به حرف مردم صورت ديگر ي از اين شخصيت كاذب است كه در كلمات مزخرفي مثل ناموس..آبرو...تعارف....تجسم پيدا كرده. مثلا زني كه مورد تجاوز جنسي قرار گرفته باشد از يك طرف بايد با آسيب روحي ناشي از تجاوز و احيانا با كابوس ها.. بيماري يا حاملگي ...دست و پنجه نرم كند.از طرف ديگر هم بايد با جامعه اي مبارزه كند كه ديگر او را ؛باكره؛‌يا پاك نمي داند. اين است كه پدر ي كه فكر ميكند دختر هفت ساله اش شايد مورد تجاوز واقع شده باشد به جاي شكايت از متجاوز دخترش را سر مي برد. . . .

خيلي ها هم كه در خانواده هاي آگاه تر بزرگ مي شوند براي اينكه خودشان باشند خيلي سختي مي كشند. شخصيت رضايت طلب سال ها آنها را دنبال مي كند. اين مخصوص ما ايراني ها هم نيست. در اكثر كشورهاي عقب افتاده كه مردم حق و حقوق ندارند اوضاع همين است. سيستم آموزشي وتربيتي ما بر آن استوار شده كه ما خودمان نباشيم. آني باشيم كه ديگران مي خواهند.
. بنابراين يك انسان جاهل را مي شود قانع كرد كه اگر زني را براي رضاي خدا سنگسار كند به بهشت خواهد رفت. اينكه انساني با زجر مي ميرد ديگر مهم نيست..

عروسي هاي پر زرق و برق را ببينيد كه به هيچ دردي نمي خورد. پولي كه مي تواند براي عروس و داماد سرمايه زندگي باشد با بريز و بپاش خرج مي شود تا عروسي ؛آبرومندانه؛‌باشد.

اما ما كه مي دانيم مي توانيم خودمان براي خودمان تصميم بگيريم. به حرف مردم يا تاييد ديگران فكر نكنيم . اول صلاح خودمان را درنظر بگيريم و راه درست را انتخاب كنيم. مي توانيم بچه هايمان را با اعتماد بنفس بزرگ كنيم. به حرفشان گوش كنيم . سرشان داد و بيداد نكنيم. بهشان مسئوليت بدهيم و ازشان انتظارات معقول داشته باشيم. .

من فكر مي كنم نبود اعتماد بنفس چه در اشخاص و چه در جامعه يكي از بزرگترين مشكلات ماست. روي طرز برخورد ما ما با مسائل خودمان و جامعه و همچنين در طرز برخوردمان با يكديگر هم اثر دارد. در اين مورد بعدا خواهم نوشت..



ببينيد چه هديه زيبايي گرفتم:
يك گل ماگنولياي سفيد
اميدوارم بتوانيد ببينيد. بلاگر اين روزها خيلي بازي در مي آورد





مرسي حميد عزيز.
اين بلاگر به گمانم زده به سرش.
باور كردني نيست اما حقيقت دارد

هنوز كشورهايي هستند با سران مفت خور كه خيال مي كنند ممكن است در جنگ امريكا با عراق ممكن است از اين هفت خوان نعمت ذره اي هم نصيب جيب آنها بشود. غافل از اينكه تيغ بعدي ممكن است سراغ خودشان بيايد.. شايد هم باكيشان نيست. هر چه باشددلارهاي نفتي و ويلاهاي ساخته شده در كانادا منتظرشان است. بدبخت مردمي كه سرنوشتشان را به دست آنها سپرده اند.


انفجار بمب در يك باشگاه شبانه در اندونزي. 180 كشته و كسي چه مي داند چقدر زخمي...
چه كار بزدلانه اي. اگر مرد هستيد برويد مثل آدم با كسي بجنگيد كه اسلحه بدست دارد چرا مردم بي دفاع را مي كشيد؟‌بمب گذاشتن در يك ماشين در كنار يك نايت كلاب چقدر دل و جرات مي خواهد،؟

جدا در آستانه تصميم امريكا براي تسخير منابع نفتي خاورميانه تحت عنوان مبارزه با تروريسم اينهمه بمب گذاري و كشتن مردم بي گناه دانسته يا ندانسته آب يه آسياب امريكا و انگليس ريختن نيست؟


كاش مي بستم چشامو....اين ازم بر نمي ياد....

مسافر(كاوه) عزيز برايم ايي ميلي فرستاده و در باره بعضي نظرات من نظر داده. فكر كردم بهتر است كه جواب را در اينجا بنويسم تا دوستان ديگر هم اگر خواستند نظرشان را بنويسند.

دوستمان برايم پينگليش نوشته كه من به فارسي مي نويسم تا خواندنش راحت تر باشد:.:
ضمنا تاكيدها از من است

كاوه از من براي انتقاد از خاتمي انتقاد كرده و مي گويد اين شيوه معمول در تمام كشورهاي پيشرفته جهان است كه سوال هاي پيش پا افتاده مي كنند تا افراد مستعد را شناسايي كنند. اين تكنيك ؛‌نكنو پايلز ؛‌نام داره. به اين دليل طي سال هاي گذشته يزرگترين مراكز پژوهش كشور تحت نظر مستقيم آقاي خاتمي تشكيل شده .....

اگر درست فهميده باشم كاوه مي گويد قانون هر كشوري با هم فرق دارد و بايد اجرا شود. ضمنا مي نويسد:
به نظر تو چه تصميمي ميشه در مورد افرادي كه آرامش و امنيت كشور را مورد تهاجم قرار ميدن و از ايران چهره اي بسيار زشت تر از اون كه هست به جهانيان عرضه مي كنند گرفت؟‌خواهش مي كنم كه چند تا از راه حل هايي كه در اين زمينه داري برام بنويس.

در باره در آوردن چشم . بريدن دست و پا هم بايد بگم والله من كه در ايران هستم و ناسلامتي از فعالان سياسي هم هستم چنين چيزي نشنيدم. شايد منظورت بريدن انگشت هاي دسته ولي بايد بگم چنين چيزي در ايران خيلي كم اتفاق مي افته و مورد هاي بسيار خاص را در بر مي گيره.از طرفي شما بديتون اينه كه فقط ايران رو مي بينيد. نمي دونم كجا هستين. آيا در مورد جنايات وحشيانه اي كه در امريكا بر عليه سياهان صورت مي گيره چيزي شنيدي؟‌آيا ميدوني در افغانستان همين امريكايياي به ظاهر طرفدار حقوق بشر چه جناياتي كردن؟‌آيا ميدوني توي آوزاكاي ژاپن چه جناياتي مرتكب شدن؟اصلا چرا امريكا؟‌توي همين اروپاي خودمون توي يه كشوري مثل آلمان حتي اگرتمام زندگيت رو هم ببرن (كه زندگي ما رو بردن) تو حق نداري به كسي مظنون باشي. يعني پيليس هيچ اقدامي نمي كنه. در مورد اعدام نكردن هم كه ديگه همه چيز واضحه. مجازات قتل (يعني گرفتن حق زندگي از يك نفر) فقط 25 سال زندونه كه اون هم معمولا به زحمت به 20 سال مي رسه و طرف بعد از اين مدت مياد بيرون و در اكثر موارد باز هم يك نفر و يا شايد چند نفر ديگه رو ميكشه. يا توي كشوري مثل تركيه دولت حتي به مردم اجازه نميده مذهب خودشون رو انتخاب كنن. ا

تو دانشگاه ام آي تي رو با دانشگاه هاي ايران مقايسه كردي. بايد بگم كه در اين مورد واقعا متاسفم. ميدوني (شريف )‌جزو 7 دانشگاه برتر جهانه؟ (بهتره بگم جزو 4 دانشگاه برتر جهان) و يا اينكه ميدوني بزرگترين مركز تحقيقات امريكا ..چين..هند.و..رو ايرانياني مي گردونن كه توي خود ايران درس خوندن؟‌ميدوني سومين دانشگاه الكترونيك جهان درايران ساحته شد. ميدوني دانشكده مهندسي صنايع علم و صنعت تنها دانشگاه خاور ميانه هستش كه ثبت نام و كليه امور آموزشيش به طريقه الكترونيكي و از طريق اينترنت انجام ميشه. ميدوني كه همين طرح رو دانشجويان ايراني (كه با عرض شرمندگي بنده هم يكي از اونا هستم) دارن توي واتر لو كانادا اجرا مي كنن؟‌خوب؟
آخر همه اينا بايد بگم كه :‌منظورم از اين حرفا اين نيست كه بگم تو حق نداري. ولي معتقدم كه شمايي كه در خارج از ايران هستين به جاي مبارزه مستقيم و به جاي اينكه سعي در جل كردن مشكلات داشته باشيد بر عكس مي خواهيد زندگي كردم ايران رو كه بعد از اون همه مدت نا آرامي يواش يواش داره ميره كه آروم بشه خراب كنين
.

××××××××××
كاوه عزيز
از نامه ات اينطور به نظر مي آيد كه يا خيلي ساده هستي يا خيلي پيچيده. . من فرض را بر اين مي گذارم كه تو واقعا از اوضاع ايران خبر نداري. . گمان رابر اين مي گذارم كه تو يك دانشجوي جوان هستي كه مي خواهي راحت و آسوده درست را بخواني . براي اين هم به آرامش احتياج داري و خيال مي كني دو كلام نوشتن من يا يكي ديگر ممكنه اين آرامش خيالي تو را به هم بزنه.
فكر مي كني در يكي از بهترين ..آرام ترين..و در ستكارترين كشورهاي جهان داري زندگي مي كني. . فكر اينكه بداني 80 در صد مردم كشورت شب را گرسنه مي خوابندبرايت عجيب است. نمي دانم چرااين بديهيات از چشم تو اينقدر دورند..

دوست عزيز
متاسفم اگر نوشته هاي من يا ديگران بهشت خيالي تو را در هم مي ريزد اما اينها عين واقعيات است. خودت هم مي داني. در اين صفحه و يا صفحه هاي ديگر ده ها لينك هست كه به وضوح جناياتي راكه بر عليه مردم انجام گرفته نشان مي دهد. به هر كدام كه بخواهي مي تواني مراجعه كني. فيلم سنگسار و درآوردن چشم و قطع انگشتان هم در اينترنت موجود است. اگر در گوگل تايپ كني پيدا مي كني. نوار قتل هاي زنجيره اي را گوش كن. گزارش هاي سازمان عفو بين الملل را در مورد ايران بخوان..

در جواب به تو:
ا- ايران كشور پيشرفته نيست. كشور جهان سوم و عقب مانده است . عقب ماندگي مان هم تا حد خيلي زيادي به دليل سياست هاي ضد انساني همين آقايان است..معيار كشورهاي پيشرفته سطح زندگي و آرامش و امنيت مردم است. تامين اجتماعي است. بيمه مجاني..دوا و دكتر مجاني يا ارزان.تحصيلات مجاني براي دختر و پسر.حقوق مساوي... در كشور پيشرفته كسي به دليل داشتن پول جلوي در بيمارستان نمي ميرد. كسي به خاطر فقر دخترش را و ادار به خودفروشي نمي كند.ما روي نفت خوابيده ايم هنوز نفت را بايد با پيت حلبي بخريم. هنوز لوله كشي گاز درست و حسابي نداريم. همان تركيه كه شما مثال مي زنيد در اين مورد از ما سا لها جلوتر است..

2- عقب ماندگي بحث پيش پا افتاده اي نيست كه جوابش را شاگردان دبستاني بتوانند پيدا كنند. دو چيز لازم دارد: خواستن و توانستن. متاسفانه مسئولين مانه مي خواهند و نه مي توانند اين كشور را عوض كنند. دغدغه شان فعلا جيب خودشان و اعوان وانصارشان است.

3-قانون قانونه درست نيست. قانون طالبان هم قانون بود. قوانين ضد انساني بايد از بين بروند. از جمله اعدام و قطع عضو . اينها كه تو نوشتي بيشتر از روي احساس است. مثل حس انتقام جويي. اگر يكي يكي را كشت بايد كشته شود. يا پليس حتما بايد كسي را كه تو بهش مظنوني دستگير كند. اما اگر به ريشه هاي موضوع توجه شود خيلي از اين موارد جرم كم مي شود من و ديگران در اين مورد زيادنوشته ايم..
اين راهم اضافه كنم كه آيا حاكمان ما خود مبرا از خلاف ها هستند؟‌جايي كه آقاها و آقازاده ها روز روشن دزدي مي كنند و بعد با وقاحت مي گويند پس برويم معلم بشويم؟؟؟با آنها بايد چكار كرد؟‌چرا عدالت در مورد همه اجرانمي شود ؟‌فقط براي آفتابه دزدهاست؟‌
اولا كه به فرض كه در امريكا و اروپا بدترين جنايات مي شود. اين توجيه اعمال جنايتكارانه مانيست. ثانيا ايران در اين مورد ركورددار است و دست همه را از پشت بسته. تو داري مثال كلي مي زني. من دارم با سايت و عكس به تو نشان مي دهم..

اگر نگران اين هستي كه چهره ايران در نزد جهانيان خراب ميشه بايد به فكر قتل عام 30000 زنداني سياسي ...شكنجه ها و تجاوز ها به اونا و فقط اعدام 290 نفر در سال كذشته در ايران باشي كه همين هفته پيش چند نفرشان در ملا عام با طناب پيلاستيكي و جرثقيل اعدام شدند و دو نفر هم سنگسار شدند.

مثلا در برابرجنايات پينوشه يا ميلوسويچ نديدم كسي جرم هاي معمولي در كشورشان رامثال بزنه. حتما كه زمان هيتلر هم دزدي بوده اما چهره آلمان را هيتلر خراب كرد نه جرايم عادي..

دوست من. ..اگر به دنبال حقيقت باشي دير يا زود خودت به آن خواهي رسيد. اينها مراحلي است كه همه طي مي كنند:‌شوك! سوال...باز هم شوك..انكار...قبول واقعيات. آن وقت متوجه مي شوي كه همه را نبايد سياه و سفيد ديد.
مي توانيم چشم هايمان را به روي واقعيات ببنديم. ناآگاهي شايد موهبتي باشد و بهانه اي براي بي مسئوليتي. اما وقتي فهميدي دو رو برت چه مي گذرد آن وقت است كه نمي تواني راحت و آسوده چشم هايت را به روي واقعيات ببندي. اين ديگه ازت بر نميـآد.


دوستان عزيز. مي دانم خيلي ها از فونت نظر خواهي شكايت دارند. احتمالا يا نظر خواهي عوض خواهد شد يا فونتش!
مرسي از توجهتان.
×××××××××××
مسافر در نظر خواهي پايين مطلبي نوشته كه بهتر است خودتان بخوانيد. البته هر كس حق دارد كه از اين وبلاگ بدش بيايد يا خوشش بيايد.. اين نظر از خيلي جهات جالب است. چيزهايي كه در زير مي نويسم بر اساس برداشت من از اين نظر است كه شايد هم درست نباشد. اما چون من اين برخورد را در خارج از وبلاگستان هم از بعضي ها مي بينم اينحا در موردش مي نويسم.

اوليش اينكه چرا بايد يكي از نوشتن و انتقاد در مورد شكنجه و اعدام ناراحت شود؟‌آيا وقتي مي نويسم كه در دنيا دانشگاه درست مي شود و اينحا سنگسار و قطع عضو دروغ است؟‌اما بعضي ها ناراحت مي شوند. شايد هم طرفدار اينها نباشند .
كساني هستند كه ميگويند اينجا بالاخره وطنمان است و بايد ازش دفاع كرد. بد يا خوب. بله اينجا وطن ماست .اشتباه اين دوستان دراين است كه خودشان را با دولت يكي مي كنند. اين دولت را نماينده خودشان يه
حساب مي آورند. اگر خودتان و و جدانتان را از اين دولت جدا كنيد ديگر احساس وظيفه نخواهيد كرد كه از هر عملكرد ضد انساني اش دفاع كنيد
مثلا اگر چنگيز خان مغول حكومت مي كرد از او هم دفاع مي كرديد؟

ممكن هم هست كه مي گوييد راه حل ارائه بده. چرا فقط غر ميزني؟
شايد چند وقت پيش اين كار را مي كردم اما هر چه بيشتر مي گذرد فكر مي كنم بعضي چيزها در زندگي هست كه هر كسي بايد براي خودش به آنها برسد. اين هم يكي از آنهاست. . اگر مسافر فكر مي كند كه از اين بيشتر حقي ندارد و يا فكر مي كند كه دارد در بهشت زندگي مي كند و من با نوشتن از ام آي تي دارم بهشت دروغينش را خراب ميكنم من هر چه هم بنويسم نمي توانم او را قانع كنم. . در كل ايراد من به اين است كه ما مي خواهيم يكي ديگر برايمان راه حل و نتيجه تعيين كند.وما هم راحت زندگي كنيم. . كاش مي شد . اما هر كس بايد مسئوليت به دوش بگيرد. .

نكته آحر اينكه اگر خودمان را با جاي ديگر مقايسه مي كنم به اين دليل نيست كه بخواهم خودمان را تحقير كنم. اين به منظر مقايسه بين پيشرفت دنيا و پس رفت ماست..اينكه سرمان رادربرف كنيم و هي به خودمان به دليل تكنيك هاي بهتر در اعدام و شكنجه و ساخت موشك و كمك به گروه هاي ارتجاعي وگرسنه نگاه داشتن مردم و ...آفرين بگوييم چيزي را از ما حل نمي كند و واقعيت تلخ اين جهنم را از بين نمي برد. . .




ديدگاه از سنگسار يك زن به نام گلي نيك خو (پس از يازده سال زندان )‌و مردي به نام يونس اسعدي در شهر نقده خبر مي دهد. دو زنداني سياسي به نام هاي سعيد ماسوري و سالار كرداري نيز در معرض اعدام قرار دارند..

************
چيزي كه هميشه ذهن مرا مي خورد اين است كه كي اين احكام را انجام ميدهد؟‌چرا كسي بايد حاضر به كشتن كس ديگري باشد؟‌آنهم زن بدبختي كه تا كمر در خاك فرو رفته. اين آدم ها كم نيستند. همان ها كه مي گيرند و مي بندندو شكنجه مي كنند و حر فهاي ركيك مي زنند و تجاوز مي كنند. آنها كه جوانان مردم را سالم از خانه شان مي برند و جسد شكنجه شده شان را تحويل مي دهند يا با كاميون مي برند ودر گور هاي دسته جمعي خاك مي كنند . يك جامعه شناس مي خواهد كه بيايد و بررسي كند كه چرا انساني اينقدر از انسانيت دور مي شود؟
قوه محركه اينها براي انجام اين جنايت ها چيست؟
حس قدرت؟ ‌ اعتماد بنفس كاذب؟ پول؟‌اجر اخروي؟؟؟
اعدام...
بحث؛ موافقت يا مخالفت با اعدام و مجازات هاي وحشيانه ديگر؛ ‌در وبلاگ شبح بالا گرفته. در خيلي وبلاگ هاي ديگر هم بهش اشاره شده.
گذشته از اين كه بعضي ها عصباني مي شوند و بعضي ها هم از روي انجام وظيفه!! با اسم ديگر مي آيند و چيزكي مي نويسند كه از آب گل آلود ماهي بگيرند اين بحث ها به نظر من خيلي مفيد است.
. . آنها كه موافق اعدام و يا قصاص هستند دلايل خاص خودشان را بيان مي كنند. عمدتا اينكه الآن در جامعه جرايم خيلي بالاست. . زهرا مي نويسد كه به دوستش تجاوز شده و زندگيش را كلا عوض كرده. حميد مي گويد براي دوستش ماجرايي پيش آمده و مي گويد ناامني به حدي است كه بدون چاقو يا كاتر از حانه نمي تواند بيرون بيايد. (اينها از نظر خواهي شبح گرفته شده).
زهره مي نويسد كه در دادگاه سعيد حنايي خيلي ها عمل او را ( تجاوز و كشتن زنان روسپي )را)‌جرم نمي دانستند و چه بسا اگر اعدام نمي شد از زندان آزاد مي شد و دوباره به كارش ادامه ميداد.

اين دوستان به گمان من از روي دلسوزي و شايد ترسي كه در جامعه از اينهمه بزهكاري درست شده اين حرف ها را مي زنند. گمان مي كنم اگر جامعه سر و ساماني داشت و تعداد دزدي با تجاوز به اين حد نبود اين عكس العمل ها هم اينقدر شديد نمي بود. مي گويم عكس العمل براي اينكه اين نظرات دقيقا عكس العمل بزهكاري هاي فراواني است كه در جامعه صورت مي گيرد..

دولت براي سامان دادن به اين وضع
چكار كرده؟‌آيا با بريدن انگشتان دست ..در آوردن چشم ..اعدام در ملا عام اين ها درست مي شود؟‌آيا بيماري هاي روحي فراوان ..فقر و فحشا و بدبختي كه عمدتا در اثر سياست هاو فشار هاي دولتي به وجود آمده تسكين مي يابد؟اين سوال
را خيلي ها مي كنند اما دوستاني كه بااين احكا م موافقند به اين سوال هنوزجواب نداده اند. مثلا آيا اعدام سعيد حنايي از تكرار آن جرم به وسيله گروه كركس ها جلوگيري كرد؟‌
يا چرا در گشورهايي كه اين مجازات هاي وحشاينه وجود ندارد و آزادي ها بيشتر است تعداد جرايم هم كمتر است؟
مي دانيد كه جواب اين سوال ؛‌نه ؛‌است. آيا اعدام اين جوانان بزهكاري در جامعه را پايين آورده؟‌مي دانيد كه جواب اين سوال هم ؛‌نه ؛‌است.

اگر نظرات اين دوستان را ببينيد مهم ترين نتيجه اي كه مي شود گرفت ناتواني و يا عدم خواست دولت در مقابله با اين بزهكاري هاست. مثلا چرا بايد حتي فكر كنيم كه سعيد حنايي بعد از چند سال ممكن بود از زندان آزاد شود؟‌براي اينكه كسي كه كسي كه به سعيد حجاريان شليك كرد با اينكه بايد در زندان باشد آزاد است. يا مثلا مجرمين قتل هاي زنجيره اي اصلا معلوم نشد كي ها بوده اند. اين نظر ها بيشتر عدم اعتماد به سيستم كاري دولت را مي رساند .

*********
اين بحث مسائل زيادي را به ميان آورد. مثلا وقتي به زن يا دختري تجاوز مي شود تمام زندگيش به هم مي ريزد.كسي كه موردتجاوز جنسي قرار مي گيرد اغلب تا آخر عمر آسيب هاي روحي آن را به همراه دارد. اما در جامعه ما ازطرف جامعه هم با او با تبعيض برخوردمي شود.
درست است كه نمي شود جامعه را يك شبه عوض كرد. . آن هم جامعه بسته ما را. . براي همه هم نمي شود نسخه كلي پيچيد. جامعه ما از تهران تا دهات دور افتاده و شهرستان ها هر كدام بافت و فرهنگ متفاوت دارند. . يك دختر اگر در خانواده اي بسته وسنتي به دنيا بيايد از بچگي احتمالا هيچ حقي براي خود نخواهد شناخت. اين است كه اينها وظيفه دولت است. آگاه مردن مردم. . بر پا كردن كتابخانه..به جاي زندان و چوبه دار... داشتن قوانين مدني و انساني. اين كه زني اگر بهش تجاوز شد بتواند با يك مددكار اجتماعي حرف بزند و بداند كه لااقل دولتش او را دست دوم حساب نمي كند.
شايد ما هم اگر با اين قربانيان برخورد بهتري داشته باشيم بتوانيم آنها را تسلي بدهيم. شايد بيشتر از دلسوزي ما احتياج به كسي دارند كه بتوانند با او راحت حرفشان را بزنند.

**************
جوامع متمدن هم يك شبه به اينجا نرسيده اند. آنها هم اين مراحل را طي كرده اند. در قرون وسطي مردم را زنده زنده در آتش مي سوزاندند و خيلي ها هم نگاه مي كردند.ما هم اگر لااقل بدانيم كه اين سيستم غلط است و سر منشاه خيلي از اين بزهكاري هاست و اينكه اين مجازات ها غير انساني است نصف مشكل را حل كرده ايم.
دولت بايد به جاي سركوب مردم امنيت اجتماعي را زياد كند. به وضع مردم بهبود ببخشد. ما همه انسانيم و مجازات هاي غير انساني نمي خواهيم. . مي خواهيم كه با ما مثل انسان رفتار شود.

اين مشلات درمان كوتاه مدت ندارد. شايد بشود با ‌ هشيار بودن و اسپري و ديگر وسايل دفاع شخصي پيشگيري كرد . اما هر درمان كوتاه مدتي مثل مسكن است. تا ريشه ها از بين نروند فقر و فسادو بيماريهاي روحي و بزهكاري ها ادامه خواهد داشت. تنها چيزي كه از اين دور تسلسل( به قول سايه بي سردر همان نظر خواهي) و كارخانه بزهكار سازي نصيبمان خواهد شد كلكسيون اسكلت هاي خشك شده بر بالاي چوبه دار و اسكلت هاي متحرك قربانيان آنان بر روي زمين خواهد بود..

يكي از بهترين تحليل ها را در باره حكم اعدام قاصدك نوشته و هر ناگفته اي را بيان كرده. شما هم بخوانيد. در اينجا هم گذاشته ام.