Tuesday, May 27, 2003

از همين آب و خاك....
نگذاريم عباس اميني به ايران برگردانده شود.


(عكس از بي بي سي)
عباس اميني يك پناهجوي ايراني است كه پس از دو سال تقاضاي پناهندگي از اداره مهاجرت جواب منفي دريافت كرده است. دو ماه پيش به تقاضاي پناهندگيش جواب مثبت داده بودند اما حالا اداره مهاجرت ميخواهد وضع او را دوباره بررسي كند. او از 15 سالگي پيشمرگ كومله بوده است. در هفده سالگي دستگيرشد. شش سال زنداني بود وتحت شكنجه قرار گرفت و بالاخره موفق به فرار از ايران شد.
همسر و پسر سه ساله او هنوز در ايران هستند.

او براي اعتراض به تصميم اداره مهاجرت انگليس دست به اعتصاب غذا زده و دهان و چشمان و گوشهاي خود را دوخته است. او از همان آب و خاكي آمده كه سميرا مخملباف از آن تصوير گل و بلبل در جشنواره كان ترسيم ميكند.

فدراسيون سراسري پناهندگان در شهر ناتينگهام تظاهراتي برگزار خواهد كرد. اطلاعيه شان را از اينجا بخوانيد.

به نوشته بي بي سي وضع جسماني عباس اميني وخيم است. او هر گونه امداد پزشكي را رد ميكند و هم اكنون دچار عفونت پلك چشم شده است.
عباس اميني ميگويد اين كار او براي نشان دادن وضعيت همه مردم ايران است كه از حقوق اوليه انساني محروم هستند.
خبر فارسي بي بي سي را از اينجابخوانيد.

فدراسيون سراسري پناهندگان درخواست كرده كه :
نامه هاى حمايتى خود از عباس و در محکوم کردن اين تصميم وزارت کشور انگليس را به آدرس زير بفرستيد.

IFIR
C-o 118 Mansfield road
Nottingham NOG1 3HL
England

ايي ميل:
abbas_amini@yahoo.com

تلفن تماس با سام آزاد (فدراسيون سراسري پناهندگان): 07929917756




تكذيب يك شايعه:
اينجانب گل كو بدينوسيله شايعه زدو بند باهيئت داوران جشنواره كان را به شدت تكذيب ميكنم. اخيرا شايع كرده اند
كه وبلاگ گل كو از ترس تغيير اسمش به ؛سميرا
؛ به هيئت داوران جشنواره كان مبالغ معتنابهي رشوه داده تا به فيلم پنج عصر سميرا مخملباف جايزه بدهند.

. هيئت داوران در يك ايي ميل اختصاصي به خبر نگار گل كو فاش كرد كه گرچه فيلم و كارگردان قحطي نبوده اما بين سه كانديد دريافت جايزه بهتر ديدند كه سميرا را انتخاب كنند چون او لااقل يك فيلم به فستيوال فرستاده است..
كانديداهاي ديگر جايزه ويژه هيئت داوران كان:



به دو نفر بعدي در فستيوال هاي آينده به شرطي كه هنوز مذاكرات بين اتجاديه اروپا و ايران برقرار باشد و به شرطي كه قول بدهند لااقل يك فيلم كوتاه هم كه شده همراه بياورند حتما جايزه اي تعلق خواهد گرفت...

عكس زير(از بي بي سي) سميرا مخملباف را در حال دريافت جايزه نشان ميدهد

.

ظاهرا يا خبر ندارد در ايران بدحجاب ها را دستگير ميكنند و روپوش متر ميكنند يا پارتي اش كلفت است. هيئت داوران فستيوال كان با توجه به شركت ايشان در مهماني سفير ايران احتمال دوم را قويتر ميداند..



Saturday, May 24, 2003

سرداران شرمندگي......

اي مردم بدانيد و آگاه باشيد كه نمايندگان مجلس بالاخره پس از سه سال و اندي درست شش ماه مانده به انتخابات تصميم به استعفا گرفته اند و اين بار تصميمشان جدي است. به گفته بي بي سي
محمد خاتمی نيز اگرچه در سخنان روز چهارشنبه خود مستقيما تهديد به استعفا نکرد، اما گفت "اميدوارم کار به اينجا نکشد."
از ديد برخی ناظران و با توجه به موضع گيری های معتدل آقای خاتمی، گفتن همين جمله از سوی آقای خاتمی تهديدی بزرگ برای محافظه کاران به حساب می آيد
.
حبرنگار گل كو از مجلس گزارش ميدهد كه بعيد است اين تصميم قبل از دريافت آخرين حقوق (قبل از انتخابات)‌عملي شود.
البته مسلم است كه پول دخلي ندارد. چيزي كه تو خيابان ريخته پول است. نمايندگان محترم در حال مشورت هستند كه آيا استعفا كردني است يا دادني.
(بااجازه هادي خرسندي)..

××××××
دوم خرداداز آن روزهاست كه مردم دوست دارنداز تقويم حذف شودو يك هو از اول خردادبپريم به سوم خرداد. براي اينكه يادمان نيايد چه كلاه گشادي سرمان رفت. رييس جمهور محترم همانند شش سال گذشته به شرمنده شدن ادامه داده اند . ميفرمايند:

"اگر قصوری در کار داشته ام، که دارم در درجه اول از حضرت پروردگار و بعد، از ملت ايران انتظار گذشت و عفو دارم و در عين حال، همواره نقد و حتی اعتراض را همچون محبت و وفاداری زنان، مردان و جوانان عزيز اين کشور به جان می خرم".

حتي اعتراض!.....
.حتمااين حرفها هم براي ايرانيا ن خارج از كشور است . براي اينكه در داخل هر كس اعتراض كند سر از ناكجا آباددر مي آورد. ژست دمكراتيك گرفتن هم حدي دارد.

ايشان ميتوانند پس از تمام شدن دوران رياست جمهوري كرسي شرمندگي در دانشگاه لبنان به پا كنند!.


وقتي ناصريـه هاليوود ميشود!



نميدانم شما فيلم
Wag the Dogرا ديده ايد يا نه. اين فيلم در سال 1997 ساحته شده و رابرت دونيرو و داستين هافمن بازيگرانش هستند.
داستان فيلم از اين قرار است كه رابطه رييس جمهور امريكا با يك دختر 12 ساله در كاخ سفيد درست دو هفته قبل از انتخابات رو ميشود. يكي از مشاوران كاح سفيد ( رابرت دو نيرو) پيشنهاد ميكند كه بهترين را ه براي انحراف افكار عمومي ؛‌جنگ ؛‌است .حنگ با آلباني! لازم هم نيست حقيقي باشد. ميشود در يك استوديو همه چيز را فيلمبرداري كرد.
يك قهرمان جنگي (كه در واقع يك زنداني است كه به جرم تجاوز به حبس محكوم شده است)درست ميكنند كه مثلا در جنگ گم شده است. تمام صحنه هاي جنگ در استوديو و با روشهاي مخصوص فيلمبرداري ميشود..
اما مردم همه اين ادعا ها را باور ميكنند. براي اين قهرمان دعا ميكنند. يك خواننده مشهور راك برايش آهنگ ميسازد!!و چون اسم ؛شو ميكر؛‌(‌كفاش)‌است به عنوان سمبل قهرماني هاي او كفش ها را بالاي سيمهاي برق مياندازند. ! و بالاخره شو ميكر پيدا ميشود و به امريكا باز ميگردد. اما كشته ميشود !!!
داستين هافمن هم كه از خودش خيلي متشكر است و ممكن است اين سر را بروز بدهد در آخر ماجرا كشته ميشود و اوضاع به خير و خوشي براي كاخ سفيد به پايان ميرسد.
اين توضيح بسيار مختصري از يك فيلم بسيار هوشمندانه و قوي است كه اگر نديده ايد توصيه ميكنم ببينيد.

حتما شنيده ايد كه ماجراي جسيكا لينچ سرباز امريكايي كه به قول امريكايي ها در بيمارستان مورد ضرب و جرح و شكنجه قرار گرفته بود وبه دست تواناي ارتش امريكا با عملياتي محيرالعقول نجات داده شد دروغي بيشتر نبوده است. روزنامه گاردين مي نويسد كه جسيكا فقط دچار شكستگي در پا و ران و پيچيدگي مچ پا بوده است علايم مشخص حادثه رانندگي را داشت نه در گيري جنگي. در بيمارستان هم با او خيلي خوب رفتار شده است. اما در آن روزها چون جنگ به درازا كشيده بود و افكار عمومي امريكا كم كم با جنگ مخالفت ميكرد اين سناريو تهيه و فيلمبرداري شد تا روحيه مردم را عوض كند!
ترجمه مقاله گاردين را در سايت روشنگري ميتوانيد بخوانيد.. .
....
اما همه ماجرای شکنجه ، وکيل شجاع ، عمليات رنجرها در بيمارستان ، زير آتشبار قرار گرفتن رنجرها و غيره يک فيلم" واقعی" بود که توسط پنتاگون در ناصريه و بيمارستان کارگردانی وفيلمبرداری شد
.....
روزنامه گاردين که اولين بار ماجرا را افشاء کرد مينويسد پزشکان در ناصريه ميگويند برای جسيکا بهترين درمان ممکن را فراهم کردند. در بيمارستان تنها يک تخت تخصصی وجود داشت که در اختيار او گذاشتند و بيمارستان تنها دو پرستار داشت که يکی را به پرستاری او گماشتند. اين پرستار که خالده شينه نام دارد ميگويد " من برای او مثل يک مادر بودم و او هم مثل دختر من شده بود." پزشک او دکتر هريت الحسنا ميگويد در بيمارستان خون پيدا نميشد و لی ما ازذ خيره اختصاصی پزشکان به او دو شيشه خون داديم.من خودم او را معاينه کردم ، فقط در استخوان بازو وران شکستگی داشت و مچ پايش پيچ خورده بود. نه اثر زخم داشت ، نه گلوله ، بلکه علايم مشخصه حادثه رانندگی قابل مشاهده بود. من نميدانم چرا آنها اين داستان را درست کرده اند و چه نفعی از ان ميبرند."
......


Wednesday, May 21, 2003

بالاي سرش ز هوشمندي
مي تافت ستاره بلندي.....



عكس از بي بي سي

بي بي سي در باره فيلم پنج عصر ساخته سميرا مخملباف مينويسد:

فيلم پنج عصر در باره وضعيت زندگی در افغانستان بعد از طالبان بخصوص وضع زنان و دختران جوان است.
فيلم وضعيت غم انگيز هزاران هزار بی پناهی را که از ايران و پاکستان به کابل برگشته اند و از حداقل امکانات معيشتی محرومند به تصوير می کشد. آنها نه غذا دارند، نه سرپناه، نه بهداشت و نه هيچ چيز ديگر

سميرا مخملباف در کنفرانس مطبوعاتی بعد از نمايش فيلمش نمونه هايی از اين واقعيت ها را که بر پرده سينما آورده است بيان کرد.
او گفت: "وقتی برای فيلمبرداری به افغانستان رفتم حدود يک ميليون آواره را ديدم که در خرابه ها يا در خيابان زندگی می کنند و من سعی کردم خود آنها را در فيلمم بياورم و حتی ديالوگ های فيلم را از صحبت های خود آنها گرفتم و مثل فيلم سيب از هرگونه داوری خودداری کرده ام."
در فيلم می بينيم اگر چه طالبان رفته اند اما تفکر طالبانی مانده است.
دبستان ها و دبيرستان های دخترانه باز شده اند اما دختران بسياری از جمله "نقره"، شخصيت اصلی فيلم، اجازه رفتن به مدرسه را ندارند.


در باره كيفيت فيلم مينويسد:
پنج عصر را نبايد يک فيلم مهم تلقی کرد. فيلمی است که ميان واقعيت های روزمره، و زندگی وهم آلود و کابوس وار "نقره" سرگردان مانده است و تدوين ناکارآمد آن نتوانسته يک رابطه منطقی ميان اين دو حالت متضاد به وجود آورد
من نميدانم معيار پذيرش فيلم ها براي فستيوال كان چيست. نميدانم چرا اين فيلم از ايران به كان رفته است. . براي من قبول كردن اين كه كسي كه نه درس سينما خوانده و نه با كارگردان مهمي كار كرده است به صرف اينكه پدرش فيلمساز است و شغل قبلي بابايش بسيار شريف بوده بتواند به عنوان نماينده ايران به كان برود.

حتي اگر اين فرض را قبول كنيم كه ايشان نابغه هستند بايد به سميرا خانم گفت كه در ايران مگرمردم در خرابه ها زندگي نميكنند؟‌ميداني كارگران بهشهر 26 ماه است حقوق نگرفته اند؟ لازم نبود براي ديدن درد و رنج زنان بلند شوي تا افغانستان بروي. در همين تهران خودمان زنهايي هستند كه به دليل فقر مادي از طرف شوهران يا پدرانشان به تن فروشي مجبور ميشوند. دختراني هستند كه به دلايل فراوان از جمله فقر يا آزارهاي جنسي از خانه فرار ميكنند و از پاركها سر در ميآورند و بعد به خانه هاي امن برده ميشوند تا كام از دل از ما بهتران در بياورند.
سميرا خانم مگر همه دختران ايران به مدرسه ميروند؟‌چند دختر 10-12 ساله از طرف پدرانشان به زور شوهر داده ميشوند؟‌
شما كه نگران تفكر طالباني در افعانستان هستيد از ايران چقدر خبر داريد؟ همين ديروز در اصفهان يك دايي سر دختر خواهرش را درخيابان بريد . جرمش اين بود كه با دوست پسرش در خيابان راه ميرفت.
سميرا خانم سالي چند زن در ايران سنگسار ميشوند؟‌ چند زن خودسوزي ميكنند؟‌چند زن نميتوانند از شوهرانشان طلاق بگيرند؟‌كودكان چند زن ازشان گرفته ميشود؟ چند زن نميتوانند از خانه بيرون بروند به دليل اينكه شوهرشان اجازه نمي دهد؟ چند زن يك هو خبردار ميشوند كه شوهرشان زن دوم يا چندم گرفته است؟‌از قوانين ضد زن ايران چقدر ميداني؟‌اينها با تفكر طالباني چقدر فرق دارد؟

ايراني كه سميرا مخملباف در آن زندگي ميكند با ايران واقعي انگار زمين تا آسمان فرق دارد. من هر چه عكس هاي خانم را ديدم نوانستم تشخيص بدهم روسري اش در كجا واقع است!!!اميدوارم هنگام بازگشت به ايران برايش دردسر درست نكند. . در حالي كه در ايران زنها براي بدحجابي مجازات ميشوند ايشان جلوي دوربين هاي كان با حجاب ويژه مخملباف رژه ميرود و به دنيا نشان ميدهد كه زنهاي ايران چه راحتند. نه از تفكر طالباني رنج ميبرند نه از مشكلات زنهاي افغان....بهشتي است كه ازش هر روز يك گوگوش و يك سميرا مخملباف در ميآيد....

اگر سميرا مخملباف به فيلمسازي علاقمند است بايد جدا از پدرش و به طور مستقل به اين كار مشغول شود. آنهم از طريق درست. گارگردان هاي مشهور دنيا مثل اسپيلبرگ و اسكورسيسي و فورمان سالها در دانشگاه درس سينما خوانده اند.شايد به اين دليل كه از داشتن پدري مانند محسن مخملباف با پيشينه مصاحبه با زندانيان قبل از اعدام محروم بوده اند. .سميرا مخملباف در عين ياد گرفتن تكنيك هاي سينمايي و كارگرداني مثل هر هنرمندديگري بايدبداند كه مسئوليتش در درجه اول متوجه كشور خودش است.چراغي كه به خانه رواست مگر به مسجد حرام نيست؟
. ........
تفكر ضد طالباني خوب است اما براي همسايه!

پي نوشت:
پس از نوشتن اين مطلب اين اطلاعيه را در سايت جبهه همبستگي ديدم. از قرار سميرا خانم كانديد جايزه نخل طلايي هم هستند.من همين جا اعلام ميكنم اگر سميرا جان در كان جايزه نگرفت من يك هفته اسم وبلاگم راميگذارم سميرا!!!!
اين نوشته نادر بكتاش را هم بخوانيد.



Saturday, May 17, 2003

دمكراسي خوب است اما براي همسايه

آقاي خاتمي در لبنان با استقبال 50 هزار شيعه مواجه شدند. آنقدر لبخند زدند كه نگو....ناگفته نماند كه اين لبخندها 50 ميليون دلار براي مردم ايران آب خورد

بي بي سي مي نويسد:
حدود 50 هزار نفر وارد ورزشگاه شدند تا به سخنان رئيس جمهور ايران، که از لبنان به عنوان سرمشق همزيستی مذاهب ستايش به عمل آورد، گوش فرا دهند.
حسن نصرالله، رهبر گروه حزب الله، پس از ديدار با محمد خاتمی گفت از حمايت رئيس جمهور ايران برخوردار است

اما در ايران چه ميگذرد؟
هشت نفر در مشهد در ملا عام به دار آويحته شدند و گردن يك نفر را در سيستان و بلوجستان با شمشير زدند. خبرگزاري هاي خارجي از جمله جناب بي بي سي يك كلام در باره اين وحشيگري ها ننوشتند. ....

.
عكس از زاگرس


اين آقاي رييس جمهور ما انگار در مريخ زندگي ميكنند كه نه به بستن روزنامه ها ...نه به سانسور اينترنت..نه به كشتار جوانان...نه به قتل هاي زنجيره اي ...نه به اعدام هاي خياباني ...عكس العمل نشان نمي دهند! كاش آنقدر كه دلش براي حزب الله لبنان ميسوزد براي مردم كشور خودش هم ميسوخت......

براي عراق هم پيشنهاد كرده اند كه انتخابات آزاد برگزار شود!.... انتخابات ما هم مثل تلويزيون جام جم و كنسرت گوگوش ميماند. براي خارجي هاست نه براي ايراني ها. من پيشنهاد ميكنم همه مردم ايران بروند در عراق زندگي كنند.!!!!!!....

يا پيشنهاد ميكنم آقاي خاتمي بشوند رييس جمهور شيعيان لبنان.. ما كه اعتراضي نداريم


فيلترينگ و آنتي فيلترينگ



با جدي شدن فيلترينگ...فعاليت هاي آنتي فيلترينگ هم جدي تر شده است. سايت هاي مختلف پيشنهاد هاي مختلف و اكثرا كارساز داده اند.
به گمانم اگر اين دوستان كه زحمت كشيده اندو اين سايت ها را پيدا كرده اند يك دستوراالعمل به فارسي براي چند تايشان تهيه كنند كار ها خيلي راحت تر خواهد شد.
چند تا از اين سايتها را در ؛كمد؛ معرفي كرده ام. .




Tuesday, May 13, 2003

آنچه ميخواهم نمي بينم و آنچه ميبينم نمي خواهم......

از همه دوستاني كه لطف كردندو نظر دادند متشكرم. . . . امير عزيز در نظر خواهي به نكته جالبي اشاره كرده است. در انقلاب بهمن ميدانستيم كه شاه را نميخواهيم اما مطمئن نبوديم كه چه ميخواهيم. اجازه داديم بيايند و بر موج انقلاب سوار شوند و همه را به بدبختي بكشند.
سواستفاده ملاها از انقلاب بهمن باعث شد كه موجي عظيم از بي اعتمادي به دولت وبه خويشتن در ما ايراني ها ايجاد شود. اولي چيزي كه از دست داديم اعتماد بنفسمان بود فكركرديم اشتباه بزرگي مرتكب شده ايم. .و شروع كرديم به متهم كردن همه غير از دزد اصلي....

مهم است كه بدانيم چه نمي خواهيم و ميتوانيم در آن نقطه با هم متحد شويم. اما مهمتر از آن اين است كه بدانيم حداقل خواسته هامان چيست.اين گارنتي ما براي يك زندگي بهتر است.. .. . اين مهم است كه فكر ما مستقل باشد . بدانيم چه ميخواهيم و دنبال خواسته هامان بگرديم. در اي راستا ميتواينم از برنامه هاي يك يا چند حزب يا گروه حمايت كنيم. .
اگر بدانيم چه ميخواهيم و تفكر مستقل داشته باشيم ديگر از اينكه بعد از اينها كي ميخواهد بيايد نخواهيم ترسيد.
طرز فكر ما بايد عوض شود. نبايد فكر كنيم يكي برود و يكي ديگر بيايد. بايد فكر كنيم كه يكي برود و ما بياييم. .

ما بايد حداقل خواسته هاي خودمان را از هر دولت و رژيمي انتظار داشته باشيم. آزادي بيان ...آزادي پوشش......لغو مجازات اعدام..آزادي زندانيان سياسي...حداقل حقوق انساني مندرج در اعلاميه حقوق بشر........
هر گروهي در اين راستا از خواسته هاي مردم حمايت كرد وارد جنبش مردمي خواهد شد و هر كه عقب نشست تكليف خودش را روشن كرده است. ....اشتباهات گذشته نبايد ما را به انفعال بكشاند بلكه بايد براي ما راهگشا باشد. .

Friday, May 09, 2003

از خواستن تا توانستن

مطالب ؛آش شله قلمكار؛‌و ؛‌ايران من؛ را خيلي ها خواندند ... اما جالب است كه فقط چند نفر از خوانندگان در باره طرز زندگي كه در ايران ميخواهند نظر دادند.
شايد چند دليل داشته باشد:

1-ميدانيم كه چه ميخواهيم اما نمي خواهيم به ديگران بگوييم
2- ميدانيم چه ميخواهيم اما نميتوانيم بر زبان بياوريم
3- نميدانيم چه ميخواهيم
4-اي بابا حالا وقت اين حرفها نيست(‌نميدانيم چه ميخواهيم)

اميدوارم حتي اين نظرات را هم درنظر خواهي بنويسيد و گرنه نظرخواهي به دردي نخواهد خورد.
به زبان آوردن خواسته ها خيلي مهم است. ما عادت كرده ايم به فروخوردن حرفها...به خود سانسوري...به ملاحظه...به احتياط...از ترس گوش موشي كه در ديوار است به استعاره پناه برده ايم.
اما اين زندگي ما و قرزندان ماست. بياييد با صداي رسا خواسته هايمان را بگوييم....

مسلما اولين خواست همه ماآزادي است. . . در دنيا ي ايده آل من آزادي نامحدود است. . محدوديت فقط باعث اتلاف انرژي است. هر چه دولتها بيشتر شهروندانشان را محدود كنند به اعتبار خود لطمه بيشتري زده اند. همين نظام را ببينيد كه با بيرون آمدن يك تار موي زنان يا بلندشدن صداي موزيك به خطر مي افتد. اما بلاد كفري كه اين موزيكهارادرست ميكنند و زنهاشان هم موها را افشان ميكنند نظامشان قرص و پابرجاست!

آزادي نبايد محدود باشد! آزادي محدود ديگر آزادي نيست. هيچ دولتي حق ندارد به جاي مردم فكر كند. مردم ميتوانند تصميم بگيرندكه چه روزنامه اي بخوانند يا چه كانال تلويزيوني نگاه كنند. دولتي كه بخواهد سانسور كند يك جاي كارش لنگ است.
. فقط در آزادي است كه انسانها ميتوانندراحت فكر كنندو رشد كنند.

دنياي ايده آل من كه ممكن است واقعي شدنش ميسر نباشد دنيايي است كه همه چيز در آن آزاد است. حزب نازي هست اما كسي عضوش نميشود براي اينكه احزاب انسان دوست برنامه هاي بهتري را پيشنهاد ميكنند. مجله پورنو هست اما كسي نمي خرد براي اينكه وقتش را در جاي بهتري استفاده ميكند. ميتوان حرف زد و بحث كرد و جايگزين ها بهتر و بيشتري ارائه داد و حق انتخاب را از مردم سلب نكرد.

در همين چهار چوب بايد در نظر گرفت كه ضد مذهب بودن نيز بابنياد گرايي مذهبي فرقي ندارد. در ايران آزاد مذاهب بايد آزاد باشند. . . اعتقادات شخصي يك انسان نبايد مبناي ارزش گذاري باشد. بنياد گرايي ضد مذهبي با بنياد گرايي مذهبي فرقي ندارد. . يكي از رهبران چپ در مصاحبه اي گفته بود كه مردم ايران ضد مذهب هستند. اين به نظر من حرف حيلي خنده داري است و نشانه اين است كه بعضي روشنفكران ما هنوز مردم خودشان را هم نمي شناسند. ممكن است ما مذهب را قبول نداشته باشيم اما اين عقيده را نميشود تعميم داد و به مردم تحميل كرد. مسلما در كشوري كه آزادي و آگاهي باشد انسانها به توانايي هاي خودشان بيشتر واقف خواهند شد . اما اين يك امر شخصي است.

در همين راستا مذهب يا هر ايدئولوژي ديگري نبايد قدرت حاكم بر جامعه باشد. حكومت و ايدئولوژي بايد از هم جدا باشند. يك نيروي مذهبي يا غير مذهبي اگر راي مردم را داشته باشد خواهد توانست براي دوره اي معين به قدرت برسد اما قوانين كشور بايد بر اساس جدايي دين يا هر ايدئولوژي ديگري از سياست تنظيم شوند.من به شخصه فكر ميكنم هر وقت قدرت متمركز باشد خطر ديكتاتوري هست. وقتي مذهب يا حتي كمونيسم قدرت حاكم باشند هر كس كه به ؛بالاها؛ وصل باشد اجر و قربش بيشتر خواهد بود . حكومت بايد پارلماني باشد. اميدوارم روزي را ببينم كه همه احزاب در انتخابات آزاد شركت ميكنندو نماينده به پارلمان مي فرستند و دولت ائتلافي تشكيل ميدهند. . .

آزادي بايد رعايت شود آزادي هاي فردي و آزادي هاي جمعي. آزادي احزاب...آزادي اعتصاب و اعتراض..آزادي داشتن اتحاديه......

در ايران آينده مجازات اعدام بايد لغو شود. . زندانهاي مخوف بايد به روي مردم و توريست ها باز شوندو مانندآشويتس به مردم دنيا نشان داده شوند. كلمه زنداني سياسي بايد از فرهنگ لعت ما حذف شود. زنداني سياسي يعني مرگ دولت.يعني پامال كردن آرمان هاي مردم..... ... ..

مسلمادر باره حقوق فردي و جمعي بيشتر از اين ميتوان بحث كرد.

خواسته ديگر هر انساني يك زندگي انساني است. . . آنچه هر كس آرزويش را دارد امنيت شغلي و اجتماعي است. . كار . يك لقمه نان و يك سرپناه بايد استاندارد باشد. . مسلما در جهان امروزي و با سياست هاي اقتصادي دولتهاي غربي بيكاري در كشوهاي جهان سوم سر به آسمان ميزند اما اين به دليل داشتن حكومت هاي فاسد است كه كاري حز چپاول مال مردم ندارند.
كشوري با ثروت ايران اگر درست اداره بشود ميتواند مستقل باشد و براي هر فرد امنيت شغلي داشته يا لااقل بيمه بيكاري داشته باشد. بهداشت بايد مجاني باشد. نبايد كسي براي اينكه پول درمان ندارد دم در بيمارستان يا در راهرو جان بدهد.

تحصيل بايد مجاني و اجباري باشد. هيچ چيز درد آورتر از اين نيست كه كودكاني را ببينيم كه به جاي اينكه در مدرسه باشند با رنگ و روي پريده آدامس ميفروشند يا كفش واكس ميزنند يا براي گرماي پاي ما قاليبافي ميكنند....

نوشته بودم كه من ايران را يك پارچه ميخواهم. اين روزها مطالب زيادي در باره جبهه آذربايجان يابلوجستان و ..مي بينم. . . . راستش هنوز نميدانم كه آيا قصد اينها داشتن آذر بايجاني جدا يا بلوچستاني جداست يا نه... به گمان من قدرت ما در يكپارچگي است. اما نبايد حقوق مردم استانهاي ديگر را ناديده گرفت.. به نظر من هر استاني بايد حق خودمختاري داشته باشد و عضوي از يك دولت فدرال باشد. بايد براي خودش پارلمان و نخست وزير منتحب مردم داشته باشد و بتواند ثروتش را خودش اداره كند.بايد بتواند با زبان و فرهنگ حودش حرف بزند ضمن اينكه زبان فارسي را به عنوان زبان رسمي كشور بايد رواج بدهد. اما در روابط خارجي با يد تابع دولت فدرال باشد. نمونه اين نوع حكومت در دنيا فراوان است.
مسلمادر كشوري مثل ايران با اين طرز غلط تقسيم ثروت استانهايي مثل سيستان و بلوچستان احتياج به كمك بيشتري از طرف دولت فدرال و دولت هاي خودمختار خواهند داشت. طرز و مقدار كمك از طرف هر دولت را مجلس معين خواهد كرد.

خواسته ديگر همه صلح و آرامش است. ما خيلي هنر كنيم سالها طول ميكشد تا بتوانيم مشكلات كشور خودمان رارفع كنيم. بايد با همسايگانمان و بقيه كشورهاي دنيا در صلح باشيم. هر دولتي كه دنبال بحران سازي در كشورهاي ديگر است ميخواهد بحرانهاي دروني خودش را پنهان كند. نمونه اينها را ميشود در جنگ ايران و عراق وفتح قدس از طريق كربلا صدور انقلاب به افريقا و اروپا و امريكا و كره ماه و .. و همچنين حمله اخير امريكا به عراق ديد.


من نميخواهم سگ زرد برود و شغال بيايد و من زندگي خودم رابكنم. من ميدانم كه در قلب جهنم نميشود يك زندگي عادي داشت.
ميدانم كه اين خواسته ها ي اوليه انساني با سيستم غارت و چپاول وشكنجه و خفقان امكان پذير نيست. از كسي هم كه در زمان قتل عام زندانيان سياسي و هم در زمان فرستادن كودكان به روي مين در جبهه هاي جنگ وزير ارشاد بوده و دانشجويان را اراذل و اوباش خوانده و دستور سركوبشان را داده...انتظار جواب دادن به خواسته هاي مردم را ندارم. هر چقدر هم كه لبخندش مليح باشد....

دولت فخيمه و ايادي مربوطه از نيروهاي مخالف براي ما لولو درست كرده اند. . . كه از كجا ميدانيد حكومت بعدي از اين بدتر نخواهد بود؟‌مثل شاه كه ميگفت اگر من بروم ايران ايرانستان ميشود.يعني حاضر به تغيير نيستند.فقط سر ما منت ميگذارند. البته شاه خودش حرفش را ميزد. حرف اينها از دهان اياديشان در ميآيد.. ما را ميكشند و ثروتمان رابه يغماميبرند تازه ميگويند از ما بدترش هم هست. من يكي كه گمان نمي كنم كسي ركورد اينهارابتواند بشكند.

بايدبدانيم هيچ كس نميتواند به ما براي چيزي گارانتي بدهد. گارانتي ما فقط خودمان هستيم. اينكه بدانيم چه ميخواهيم. ببينيم آنها چه ميگويند؟‌برنامه هايشان با خواسته هاي ما چقدر مطابقت دارد؟در مبارزه شان براي آزادي چقدر جدي بوده اند؟‌
گارانتي ما آگاهي و اراده ما ست.
.
. بايد به هر چه نمي خواهيم اعترا ض كنيم و ازهمان خشت اول بنا را درست بسازيم. شايد اگر در سال 57 به اعدام انسانها بالاي پشت بام مدرسه علوي اعتراض ميكرديم كار به سركوب تركمن ها و كردها و روسري كردن سر زنها نميرسيد. و الي آخر.... اين ها درسهايي است كه بايد از تاريخي نه چندان دور بگيريم و كوتاه نياييم..





Thursday, May 08, 2003

فيلترينگ و آنتي فيلترينگ:

اقا ما سانسور ميكنيم. ديش چه ديش ماهواره چه ديش آي اس پي.
اينها را(به استثناي جمله اول) در بي بي سي فارسي خوانده بودم. امروز كه به مناسبت اين مطلب دنبال لينكش مي گشتم ديدم كه به طرز معجزه آسايي! از صفحه بي بي سي محو شده است. ايران كجا و سانسور اينترنت كجا؟؟

امروز در سايت جبهه همبستگي ديدم كه آدرس يك سايت به نام پيك بوتي را داده است.

زمانی که کسی پيک آ بوتی را برروی کامپيوتر خود استارت ميکند ،خود را در واقع با شبکه جهانی پی کا پوتی متصل میسازد. اين بعنوان يک پروکسی غير متمرکز عمل میکند اين بدين معنی است که در واقع کامپيوتر های پی کا پوتی صفحه ای را که استفاده کننده ميخواهد ديدار کند را آماده ميسازند و آنرا آورده و به استفاده کننده بر ميگردانند. هم آوردن و هم رسيدن به استفاده کننده کد بندی است و نمیتوانند که توسط فاير وال فيلتر گردند.


اميدوارم با نرم افزارهايي از اين قبيل بشود از فليترينگ گذشت!
حالا بروند آنتي پيكابوتي پيدا كنند.
اطلاعات مربوط به پيك آبوتي را در اينجا و اينجا ميتوانيد بخوانيد.



براي يك لقمه نان....

وضع مردم عراق هر روز اسف انگيز تر از روز قبل ميشود. رفتار سربازان امريكايي با مردم عراق به شدت تحقير آميز است. اينها افراد يك سپا ه انسان دوست نيستند. افراد يك ارتش غاصب هستند و با مردم عراق هم همانطور رفتار ميكنند.


منبع عكس

امريكا خودش هم در باتلاقي كه براي خودش و مردم عراق ساخته گير كرده است. حالا حرف سر اين است كه هر چه زودتر حكومت رابه دست يك دولت ائتلافي عراق بدهند. براي اينكه آنوقت ميتوانند از خودشان سلب مسئوليت كنند. اما مردم عراق همه چيزشان را از دست داده اند. . براي كاركردن و در آوردن يك لقمه نان بايد دوباره صف بكشند و از سربازان امريكايي شغل گدايي كنند. تمام ادارات و مراكز دولتي غارت شده است. ديگر معلوم نيست كي كجا كار ميكرده يا درس ميخوانده است. يك ارتش 300 هزار نفري نخواست يانتوانست در خيابان هاي بغداد سربازانش را امستقر كندو از غارت ادارات و مغازه ها جلوگيري كند( به استثناي وزارت نفت!). به شهادت فيلمهاي آن روزها خيلي از اين غارت ها جلوي چشم سربازان صورت گرفت. اين غارت ها مسلما ايلغار موزه و كتابخانه ملي عراق را بسيار كمرنگ تر كرد. .
.
اخبار حالا روي قرض هاي عراق متمركز شده است. بنا به گفته اي عراق ممكن است تا 400ميليارددلار قرض داشته باشد. حالا ممكن است بعضي شركتها لطف كنندو اين قرضها را كه به گفته آنهاصدام بالا آورده و بيشترش خرج خريد سلاح! شده است ببخشند اما نه همه اش را .
بعدميرسد نوبت بازسازي توسط شركت هاي امريكايي. مردم عراق بايد شب و روز كار كنند و نفتشان راهم امريكايي ها برايشان بفروشندو پولشان را بدهند به هالي برتون و بچل....


بي بي سي از شيوع وبا در بصره خبر ميدهد. دليلش را هم خسارت به شبكه آبرساني توسط حملات امريكا ميداند.. .
.
اين سرنوشتي است كه امريكا براي مردم عراق رقم زده است.فقر..گرسنگي...اپيدمي..تحقير...

اسم عمليات اگر گفتيد چه بود؟
آزادي عراق!

چنين سرنوشتي را نه براي مردم عراق نه براي مردم خودمان نخواهيم. .

Thursday, May 01, 2003

آش شله قلمكار .....

امريكا به بهانه مبارزه باتروريسم لشگر كشي به كشورهاي عقب مانده دنيا راشروع كرد. به عراق كه رسيد بهانه اش اول سلاح هاي كشتار جمعي بود بعد شد حقوق حقه مردم عراق....

پس از دو ماه كه از شروع جنگ مي گذرد و حدود يك ماه پس از سقوط بغداد تمام حرفها و وعده ها توخالي در آمده است.
. امريكا يي كه ديگر سازمان ملل را جاي آدميزاد نمي گذارد و خودش بازرس امريكايي مي فرستد باز نتوانسته هيچ اثري از سلاح هاي كشتار جمعي پيدا كند.

نيوزويك 5 مي از قول بوش نوشته: احتمالا بعضي هاش را نابود كرده. بعضي هاش را هم اينور و آنور متفرق كرده....( من فكر ميكردم اين جور جوك ها فقط مخصوص دولتمردان ماست!!)

حالاهم ميگويند ديگرمسئله سلاحهاي كشتار جمعي در اولويت نيست. .

برويم سر حقوق حقه مردم عراق...امريكا براي برقراري آرامش و امنيت و رفاه در عراق انگشت هم تكان نداده است. مگر در مواقع كشيدن ماشه و تيراندازي بر تظاهر
كنندگان.
اوضاع عراق آنقدر به هم ريخته است كه درست شدنش سالها طول خواهد كشيد. از يك طرف امريكا براي حودش فرماندار تعيين كرده است. از آنطرف آقاي چلبي بانكدار را بعنوان زاپاس آورده. از طرف ديگر جناب حكيم پس از سالها استراحت مادي و معنوي در تهران حالاادعاي حكومت در عراق را دارند.
حكومت ايران هزاران نفر پاسدار و و عواملش را وارد عراق كرده است. براي انكه تا در امور همسايه دخالت نكند آرام نمي گيرد و براي اينكه مي خواهد با يك تير دو نشان بزند و حساب گروه هاي مخالف را برسد..
در اين ميان انگليس و اروپا به روشني دارند از سياست هاي دولت ايران پشتيباني ميكنند. .. احبار بي بي سي فارسي را بخوانيد.در اين باره بعدا مي نويسم..

امريكا مثلابراي رفاه مردم اينهمه آدم را به كشتن داده است اما نتيحه اين شد كه بعضي ها توانستند از غارت موزه و كتابخانه ملي عراق به نوايي برسند...شركت هاي امريكايي كه براي بازسازي!!!صف كشيده اند الي الابد نانشان در روغن خواهد بود و ...صد البته كه شيعيان توانستند روز اربعين با آسودگي خاطر فرقشان را با قمه بشكافند. كاري كه دولت ديكتاتور صدام سالها بود منع كرده بود!

حتي فكر كردن به وضع مردم عراق مو بر تن انسان راست ميكند. ديگر دولتي نيست و كشور معلوم نيست چطور اداره ميشود. تمام اداره جات و مدارس و همه ارگانهاي توليدي كشور تعطيل است.مردم بايد از صبح تا شب بنشينند در خانه هايشان. . آب و برق و ديگر امكانات شهري كه در اثر بمباران هاي متعدد از بين رفته است هنوز كاملاترميم نشده. همه جا غارت شده است. پول كشور ديگر ارزشي ندارد. آب و غذايشان رابايد بروند از سربازان امريكايي گدايي كنند. .
خيابانهايشان پر از سربازاني است كه از شليك به سوي مردم غير مسلح ابايي ندارند. ثروت كشورشان را امريكا قرار است برايشان اداره كند.
.
نيوزويك 5 مي مطلبي نوشته با تيتر ؛ يك تكه از كيك ...لطفا!....
روز 5 مي شركت ايكوويتي اينترنشنال كنفرانس بازسازي عراق را برگزار خواهد كرد. در اين كنفرانس شركت ها و گرئههاي مختلف و مقامات دولتي امريكا براي بازسازي عراق تصمصم خواهندگرفت. بودجه اين بازسازي ‌25-100 ميليارددلار تخمين زده ميشود.

جالب است كه بدانيد اين كنفرانس ماهها قبل از حمله امريكابه عراق سازماندهي شده بود. ويليام لويري رييس ايكوويتي اينترنشنال مي گويد :‌ما احساس ميكرديم كه اين جنگ اتفاق خواهدافتاد...(‌احساس= علم غيب!)...)
همين شركت سمينار ها و كنفرانسهاي مربوط به بازسازي كشورهاي مختلفي را كه امريكا به نجاتشان شتافته! و اينها حتما ازق قبل احساس! كرده اند مثل كوسووا..بوسني و افغانستان را برگزار كرده است.

دو شركت ديگر به نام هاي گروه اطلاعاتي جين در لندن و سي اس آي سي در واشنگتن باهمكاري يكديگر در روز اول مي كنفرانسي ديگر براي بازسازي! عراق برگزار خواهند كرد. يكي از اين آقايان مي گويد :‌بوش به طرقي از شركت هاي خصوصي استفاده ميكند كه ما تا بحال نديده بوديم. قبلا بر نقش شركت هاي خصوصي اينقدر تكيه نميشدو جايي نبود كه ما بتوانيم از ش اطلاعات دقيق به دست بياوريم.

اينهم از بازسازي جيب شركت هاي امريكايي با پول مردم عراق.....ببخشيد يعني بازسازي عراق.....

ايران من....

وحشيگري و حرص و طمع امريكا حد و حساب ندارد. اما سرنوشت ما چه خواهد شد؟‌كشور ما به دليل سياست هاي غلط و تروريستي و ضد انساني دولتمردانش درست در لبه تيغ قرار دارد. اگر مردم خودشان سرنوشتشان را به دست نگيرند امريكا قيم ما هم خواهد شد. . البته گفته است كه فعلا به كشورهاي ديگر كاري ندارد اما فعلا معلوم نيست چه مدت زماني را در بر خواهد گرفت.

شبح عزيز در طي مقالاتي توجه همه را به اين موضوع مهم جلب كرده است و پيشنهاداني مانند تشكل پارلمان در تبعيد داده است كه در باره اش در صفحه خودش بحث شده است و من هم نظرم را در نظر خواهي اش نوشتم.

مقاله نه "بدتر"، نه "بد"؛ "خوب"، "خوب‌تر" و "خوب‌ترين"
را هم حتما بخوانيد.
مسلما طيف گروههاي مخالف وسيع است. هر كدام طرز فكر و خط مشي خاص خودشان را دارند. از انقلاب بهمن تجربه كرديم كه به هيجكس اعتماد الكي نكنيم و حتي كمي هم بي اعتماد شده ايم و حرف كسي راقبول نمي كنيم از طرف ديگر جو خفقان و تبليغات هم در طرز فكر ما اثر ميگذارد. بايد منابع خبر را درست انتخاب كردو اخبار را منصفانه شنيد و بررسي كرد.

يك ضعف بزرگ خودمان را در اين مي دانم كه هميشه مي خواهيم يكي ديگر برايمان كاري كند. ميگوييم اين ميرود و آن ميآيد و اينطوري ميشود. اصلاخودمان را هيچ پارامتري به حساب نمي آوريم. . به هر كس كه بيايد و به ما كاري نداشته باشدراضي هستيم. اما هر كس كه خودش بيايد مسلما اهداف و منافع خودش را در نظر خواهد گرفت. امريكا درعراق يك بار ديگراثبات كرد كه اگر پا به كشوري بگذارد براي تامين منافع خودش است و مردم را به بدبختي خواهد كشاند. فقط مردم يك كشور هستند كه مي توانندمنافع خودشان را تامين كنند. .

اگر قضيه رابر عكس نگاه كنيم حل مسائل حيلي آسان تر ميشود. ببينيم ما چه ميخواهيم و چه كسي مي خواهد يا مي تواند اين خواسته ها را برآورده كند؟‌آيا قدرت و وسيله اش را دارد يا فقط دارد حرف الكي ميزند. . ..

به گمان من ما بايد به روشني بدانيم چه ميخواهيم و به كمتر از آن رضايت ندهيم. در راستاي خواسته هايمان ميتوانيم حرفها و عمل ها بررسي كنيم و ببينيم هر كسي چند مرده حلاج است. كي فقط ادعاي الكي ميكند و كي مرد ميدان است...

من آزادي مي خواهم..رفاه اجتماعي مي خواهم. تبعيض ...اعدام و زندان نمي خواهم. هيچ محدوديتي نمي خواهم. ايران را يك پارچه مي خواهم. .

شما چه ايراني ميخواهيد؟





از همين آب و خاك....
نگذاريم عباس اميني به ايران برگردانده شود.


(عكس از بي بي سي)
عباس اميني يك پناهجوي ايراني است كه پس از دو سال تقاضاي پناهندگي از اداره مهاجرت جواب منفي دريافت كرده است. دو ماه پيش به تقاضاي پناهندگيش جواب مثبت داده بودند اما حالا اداره مهاجرت ميخواهد وضع او را دوباره بررسي كند. او از 15 سالگي پيشمرگ كومله بوده است. در هفده سالگي دستگيرشد. شش سال زنداني بود وتحت شكنجه قرار گرفت و بالاخره موفق به فرار از ايران شد.
همسر و پسر سه ساله او هنوز در ايران هستند.

او براي اعتراض به تصميم اداره مهاجرت انگليس دست به اعتصاب غذا زده و دهان و چشمان و گوشهاي خود را دوخته است. او از همان آب و خاكي آمده كه سميرا مخملباف از آن تصوير گل و بلبل در جشنواره كان ترسيم ميكند.

فدراسيون سراسري پناهندگان در شهر ناتينگهام تظاهراتي برگزار خواهد كرد. اطلاعيه شان را از اينجا بخوانيد.

به نوشته بي بي سي وضع جسماني عباس اميني وخيم است. او هر گونه امداد پزشكي را رد ميكند و هم اكنون دچار عفونت پلك چشم شده است.
عباس اميني ميگويد اين كار او براي نشان دادن وضعيت همه مردم ايران است كه از حقوق اوليه انساني محروم هستند.
خبر فارسي بي بي سي را از اينجابخوانيد.

فدراسيون سراسري پناهندگان درخواست كرده كه :
نامه هاى حمايتى خود از عباس و در محکوم کردن اين تصميم وزارت کشور انگليس را به آدرس زير بفرستيد.

IFIR
C-o 118 Mansfield road
Nottingham NOG1 3HL
England

ايي ميل:
abbas_amini@yahoo.com

تلفن تماس با سام آزاد (فدراسيون سراسري پناهندگان): 07929917756




تكذيب يك شايعه:
اينجانب گل كو بدينوسيله شايعه زدو بند باهيئت داوران جشنواره كان را به شدت تكذيب ميكنم. اخيرا شايع كرده اند
كه وبلاگ گل كو از ترس تغيير اسمش به ؛سميرا
؛ به هيئت داوران جشنواره كان مبالغ معتنابهي رشوه داده تا به فيلم پنج عصر سميرا مخملباف جايزه بدهند.

. هيئت داوران در يك ايي ميل اختصاصي به خبر نگار گل كو فاش كرد كه گرچه فيلم و كارگردان قحطي نبوده اما بين سه كانديد دريافت جايزه بهتر ديدند كه سميرا را انتخاب كنند چون او لااقل يك فيلم به فستيوال فرستاده است..
كانديداهاي ديگر جايزه ويژه هيئت داوران كان:



به دو نفر بعدي در فستيوال هاي آينده به شرطي كه هنوز مذاكرات بين اتجاديه اروپا و ايران برقرار باشد و به شرطي كه قول بدهند لااقل يك فيلم كوتاه هم كه شده همراه بياورند حتما جايزه اي تعلق خواهد گرفت...

عكس زير(از بي بي سي) سميرا مخملباف را در حال دريافت جايزه نشان ميدهد

.

ظاهرا يا خبر ندارد در ايران بدحجاب ها را دستگير ميكنند و روپوش متر ميكنند يا پارتي اش كلفت است. هيئت داوران فستيوال كان با توجه به شركت ايشان در مهماني سفير ايران احتمال دوم را قويتر ميداند..



سرداران شرمندگي......

اي مردم بدانيد و آگاه باشيد كه نمايندگان مجلس بالاخره پس از سه سال و اندي درست شش ماه مانده به انتخابات تصميم به استعفا گرفته اند و اين بار تصميمشان جدي است. به گفته بي بي سي
محمد خاتمی نيز اگرچه در سخنان روز چهارشنبه خود مستقيما تهديد به استعفا نکرد، اما گفت "اميدوارم کار به اينجا نکشد."
از ديد برخی ناظران و با توجه به موضع گيری های معتدل آقای خاتمی، گفتن همين جمله از سوی آقای خاتمی تهديدی بزرگ برای محافظه کاران به حساب می آيد
.
حبرنگار گل كو از مجلس گزارش ميدهد كه بعيد است اين تصميم قبل از دريافت آخرين حقوق (قبل از انتخابات)‌عملي شود.
البته مسلم است كه پول دخلي ندارد. چيزي كه تو خيابان ريخته پول است. نمايندگان محترم در حال مشورت هستند كه آيا استعفا كردني است يا دادني.
(بااجازه هادي خرسندي)..

××××××
دوم خرداداز آن روزهاست كه مردم دوست دارنداز تقويم حذف شودو يك هو از اول خردادبپريم به سوم خرداد. براي اينكه يادمان نيايد چه كلاه گشادي سرمان رفت. رييس جمهور محترم همانند شش سال گذشته به شرمنده شدن ادامه داده اند . ميفرمايند:

"اگر قصوری در کار داشته ام، که دارم در درجه اول از حضرت پروردگار و بعد، از ملت ايران انتظار گذشت و عفو دارم و در عين حال، همواره نقد و حتی اعتراض را همچون محبت و وفاداری زنان، مردان و جوانان عزيز اين کشور به جان می خرم".

حتي اعتراض!.....
.حتمااين حرفها هم براي ايرانيا ن خارج از كشور است . براي اينكه در داخل هر كس اعتراض كند سر از ناكجا آباددر مي آورد. ژست دمكراتيك گرفتن هم حدي دارد.

ايشان ميتوانند پس از تمام شدن دوران رياست جمهوري كرسي شرمندگي در دانشگاه لبنان به پا كنند!.


وقتي ناصريـه هاليوود ميشود!



نميدانم شما فيلم
Wag the Dogرا ديده ايد يا نه. اين فيلم در سال 1997 ساحته شده و رابرت دونيرو و داستين هافمن بازيگرانش هستند.
داستان فيلم از اين قرار است كه رابطه رييس جمهور امريكا با يك دختر 12 ساله در كاخ سفيد درست دو هفته قبل از انتخابات رو ميشود. يكي از مشاوران كاح سفيد ( رابرت دو نيرو) پيشنهاد ميكند كه بهترين را ه براي انحراف افكار عمومي ؛‌جنگ ؛‌است .حنگ با آلباني! لازم هم نيست حقيقي باشد. ميشود در يك استوديو همه چيز را فيلمبرداري كرد.
يك قهرمان جنگي (كه در واقع يك زنداني است كه به جرم تجاوز به حبس محكوم شده است)درست ميكنند كه مثلا در جنگ گم شده است. تمام صحنه هاي جنگ در استوديو و با روشهاي مخصوص فيلمبرداري ميشود..
اما مردم همه اين ادعا ها را باور ميكنند. براي اين قهرمان دعا ميكنند. يك خواننده مشهور راك برايش آهنگ ميسازد!!و چون اسم ؛شو ميكر؛‌(‌كفاش)‌است به عنوان سمبل قهرماني هاي او كفش ها را بالاي سيمهاي برق مياندازند. ! و بالاخره شو ميكر پيدا ميشود و به امريكا باز ميگردد. اما كشته ميشود !!!
داستين هافمن هم كه از خودش خيلي متشكر است و ممكن است اين سر را بروز بدهد در آخر ماجرا كشته ميشود و اوضاع به خير و خوشي براي كاخ سفيد به پايان ميرسد.
اين توضيح بسيار مختصري از يك فيلم بسيار هوشمندانه و قوي است كه اگر نديده ايد توصيه ميكنم ببينيد.

حتما شنيده ايد كه ماجراي جسيكا لينچ سرباز امريكايي كه به قول امريكايي ها در بيمارستان مورد ضرب و جرح و شكنجه قرار گرفته بود وبه دست تواناي ارتش امريكا با عملياتي محيرالعقول نجات داده شد دروغي بيشتر نبوده است. روزنامه گاردين مي نويسد كه جسيكا فقط دچار شكستگي در پا و ران و پيچيدگي مچ پا بوده است علايم مشخص حادثه رانندگي را داشت نه در گيري جنگي. در بيمارستان هم با او خيلي خوب رفتار شده است. اما در آن روزها چون جنگ به درازا كشيده بود و افكار عمومي امريكا كم كم با جنگ مخالفت ميكرد اين سناريو تهيه و فيلمبرداري شد تا روحيه مردم را عوض كند!
ترجمه مقاله گاردين را در سايت روشنگري ميتوانيد بخوانيد.. .
....
اما همه ماجرای شکنجه ، وکيل شجاع ، عمليات رنجرها در بيمارستان ، زير آتشبار قرار گرفتن رنجرها و غيره يک فيلم" واقعی" بود که توسط پنتاگون در ناصريه و بيمارستان کارگردانی وفيلمبرداری شد
.....
روزنامه گاردين که اولين بار ماجرا را افشاء کرد مينويسد پزشکان در ناصريه ميگويند برای جسيکا بهترين درمان ممکن را فراهم کردند. در بيمارستان تنها يک تخت تخصصی وجود داشت که در اختيار او گذاشتند و بيمارستان تنها دو پرستار داشت که يکی را به پرستاری او گماشتند. اين پرستار که خالده شينه نام دارد ميگويد " من برای او مثل يک مادر بودم و او هم مثل دختر من شده بود." پزشک او دکتر هريت الحسنا ميگويد در بيمارستان خون پيدا نميشد و لی ما ازذ خيره اختصاصی پزشکان به او دو شيشه خون داديم.من خودم او را معاينه کردم ، فقط در استخوان بازو وران شکستگی داشت و مچ پايش پيچ خورده بود. نه اثر زخم داشت ، نه گلوله ، بلکه علايم مشخصه حادثه رانندگی قابل مشاهده بود. من نميدانم چرا آنها اين داستان را درست کرده اند و چه نفعی از ان ميبرند."
......


بالاي سرش ز هوشمندي
مي تافت ستاره بلندي.....



عكس از بي بي سي

بي بي سي در باره فيلم پنج عصر ساخته سميرا مخملباف مينويسد:

فيلم پنج عصر در باره وضعيت زندگی در افغانستان بعد از طالبان بخصوص وضع زنان و دختران جوان است.
فيلم وضعيت غم انگيز هزاران هزار بی پناهی را که از ايران و پاکستان به کابل برگشته اند و از حداقل امکانات معيشتی محرومند به تصوير می کشد. آنها نه غذا دارند، نه سرپناه، نه بهداشت و نه هيچ چيز ديگر

سميرا مخملباف در کنفرانس مطبوعاتی بعد از نمايش فيلمش نمونه هايی از اين واقعيت ها را که بر پرده سينما آورده است بيان کرد.
او گفت: "وقتی برای فيلمبرداری به افغانستان رفتم حدود يک ميليون آواره را ديدم که در خرابه ها يا در خيابان زندگی می کنند و من سعی کردم خود آنها را در فيلمم بياورم و حتی ديالوگ های فيلم را از صحبت های خود آنها گرفتم و مثل فيلم سيب از هرگونه داوری خودداری کرده ام."
در فيلم می بينيم اگر چه طالبان رفته اند اما تفکر طالبانی مانده است.
دبستان ها و دبيرستان های دخترانه باز شده اند اما دختران بسياری از جمله "نقره"، شخصيت اصلی فيلم، اجازه رفتن به مدرسه را ندارند.


در باره كيفيت فيلم مينويسد:
پنج عصر را نبايد يک فيلم مهم تلقی کرد. فيلمی است که ميان واقعيت های روزمره، و زندگی وهم آلود و کابوس وار "نقره" سرگردان مانده است و تدوين ناکارآمد آن نتوانسته يک رابطه منطقی ميان اين دو حالت متضاد به وجود آورد
من نميدانم معيار پذيرش فيلم ها براي فستيوال كان چيست. نميدانم چرا اين فيلم از ايران به كان رفته است. . براي من قبول كردن اين كه كسي كه نه درس سينما خوانده و نه با كارگردان مهمي كار كرده است به صرف اينكه پدرش فيلمساز است و شغل قبلي بابايش بسيار شريف بوده بتواند به عنوان نماينده ايران به كان برود.

حتي اگر اين فرض را قبول كنيم كه ايشان نابغه هستند بايد به سميرا خانم گفت كه در ايران مگرمردم در خرابه ها زندگي نميكنند؟‌ميداني كارگران بهشهر 26 ماه است حقوق نگرفته اند؟ لازم نبود براي ديدن درد و رنج زنان بلند شوي تا افغانستان بروي. در همين تهران خودمان زنهايي هستند كه به دليل فقر مادي از طرف شوهران يا پدرانشان به تن فروشي مجبور ميشوند. دختراني هستند كه به دلايل فراوان از جمله فقر يا آزارهاي جنسي از خانه فرار ميكنند و از پاركها سر در ميآورند و بعد به خانه هاي امن برده ميشوند تا كام از دل از ما بهتران در بياورند.
سميرا خانم مگر همه دختران ايران به مدرسه ميروند؟‌چند دختر 10-12 ساله از طرف پدرانشان به زور شوهر داده ميشوند؟‌
شما كه نگران تفكر طالباني در افعانستان هستيد از ايران چقدر خبر داريد؟ همين ديروز در اصفهان يك دايي سر دختر خواهرش را درخيابان بريد . جرمش اين بود كه با دوست پسرش در خيابان راه ميرفت.
سميرا خانم سالي چند زن در ايران سنگسار ميشوند؟‌ چند زن خودسوزي ميكنند؟‌چند زن نميتوانند از شوهرانشان طلاق بگيرند؟‌كودكان چند زن ازشان گرفته ميشود؟ چند زن نميتوانند از خانه بيرون بروند به دليل اينكه شوهرشان اجازه نمي دهد؟ چند زن يك هو خبردار ميشوند كه شوهرشان زن دوم يا چندم گرفته است؟‌از قوانين ضد زن ايران چقدر ميداني؟‌اينها با تفكر طالباني چقدر فرق دارد؟

ايراني كه سميرا مخملباف در آن زندگي ميكند با ايران واقعي انگار زمين تا آسمان فرق دارد. من هر چه عكس هاي خانم را ديدم نوانستم تشخيص بدهم روسري اش در كجا واقع است!!!اميدوارم هنگام بازگشت به ايران برايش دردسر درست نكند. . در حالي كه در ايران زنها براي بدحجابي مجازات ميشوند ايشان جلوي دوربين هاي كان با حجاب ويژه مخملباف رژه ميرود و به دنيا نشان ميدهد كه زنهاي ايران چه راحتند. نه از تفكر طالباني رنج ميبرند نه از مشكلات زنهاي افغان....بهشتي است كه ازش هر روز يك گوگوش و يك سميرا مخملباف در ميآيد....

اگر سميرا مخملباف به فيلمسازي علاقمند است بايد جدا از پدرش و به طور مستقل به اين كار مشغول شود. آنهم از طريق درست. گارگردان هاي مشهور دنيا مثل اسپيلبرگ و اسكورسيسي و فورمان سالها در دانشگاه درس سينما خوانده اند.شايد به اين دليل كه از داشتن پدري مانند محسن مخملباف با پيشينه مصاحبه با زندانيان قبل از اعدام محروم بوده اند. .سميرا مخملباف در عين ياد گرفتن تكنيك هاي سينمايي و كارگرداني مثل هر هنرمندديگري بايدبداند كه مسئوليتش در درجه اول متوجه كشور خودش است.چراغي كه به خانه رواست مگر به مسجد حرام نيست؟
. ........
تفكر ضد طالباني خوب است اما براي همسايه!

پي نوشت:
پس از نوشتن اين مطلب اين اطلاعيه را در سايت جبهه همبستگي ديدم. از قرار سميرا خانم كانديد جايزه نخل طلايي هم هستند.من همين جا اعلام ميكنم اگر سميرا جان در كان جايزه نگرفت من يك هفته اسم وبلاگم راميگذارم سميرا!!!!
اين نوشته نادر بكتاش را هم بخوانيد.



دمكراسي خوب است اما براي همسايه

آقاي خاتمي در لبنان با استقبال 50 هزار شيعه مواجه شدند. آنقدر لبخند زدند كه نگو....ناگفته نماند كه اين لبخندها 50 ميليون دلار براي مردم ايران آب خورد

بي بي سي مي نويسد:
حدود 50 هزار نفر وارد ورزشگاه شدند تا به سخنان رئيس جمهور ايران، که از لبنان به عنوان سرمشق همزيستی مذاهب ستايش به عمل آورد، گوش فرا دهند.
حسن نصرالله، رهبر گروه حزب الله، پس از ديدار با محمد خاتمی گفت از حمايت رئيس جمهور ايران برخوردار است

اما در ايران چه ميگذرد؟
هشت نفر در مشهد در ملا عام به دار آويحته شدند و گردن يك نفر را در سيستان و بلوجستان با شمشير زدند. خبرگزاري هاي خارجي از جمله جناب بي بي سي يك كلام در باره اين وحشيگري ها ننوشتند. ....

.
عكس از زاگرس


اين آقاي رييس جمهور ما انگار در مريخ زندگي ميكنند كه نه به بستن روزنامه ها ...نه به سانسور اينترنت..نه به كشتار جوانان...نه به قتل هاي زنجيره اي ...نه به اعدام هاي خياباني ...عكس العمل نشان نمي دهند! كاش آنقدر كه دلش براي حزب الله لبنان ميسوزد براي مردم كشور خودش هم ميسوخت......

براي عراق هم پيشنهاد كرده اند كه انتخابات آزاد برگزار شود!.... انتخابات ما هم مثل تلويزيون جام جم و كنسرت گوگوش ميماند. براي خارجي هاست نه براي ايراني ها. من پيشنهاد ميكنم همه مردم ايران بروند در عراق زندگي كنند.!!!!!!....

يا پيشنهاد ميكنم آقاي خاتمي بشوند رييس جمهور شيعيان لبنان.. ما كه اعتراضي نداريم


فيلترينگ و آنتي فيلترينگ



با جدي شدن فيلترينگ...فعاليت هاي آنتي فيلترينگ هم جدي تر شده است. سايت هاي مختلف پيشنهاد هاي مختلف و اكثرا كارساز داده اند.
به گمانم اگر اين دوستان كه زحمت كشيده اندو اين سايت ها را پيدا كرده اند يك دستوراالعمل به فارسي براي چند تايشان تهيه كنند كار ها خيلي راحت تر خواهد شد.
چند تا از اين سايتها را در ؛كمد؛ معرفي كرده ام. .




آنچه ميخواهم نمي بينم و آنچه ميبينم نمي خواهم......

از همه دوستاني كه لطف كردندو نظر دادند متشكرم. . . . امير عزيز در نظر خواهي به نكته جالبي اشاره كرده است. در انقلاب بهمن ميدانستيم كه شاه را نميخواهيم اما مطمئن نبوديم كه چه ميخواهيم. اجازه داديم بيايند و بر موج انقلاب سوار شوند و همه را به بدبختي بكشند.
سواستفاده ملاها از انقلاب بهمن باعث شد كه موجي عظيم از بي اعتمادي به دولت وبه خويشتن در ما ايراني ها ايجاد شود. اولي چيزي كه از دست داديم اعتماد بنفسمان بود فكركرديم اشتباه بزرگي مرتكب شده ايم. .و شروع كرديم به متهم كردن همه غير از دزد اصلي....

مهم است كه بدانيم چه نمي خواهيم و ميتوانيم در آن نقطه با هم متحد شويم. اما مهمتر از آن اين است كه بدانيم حداقل خواسته هامان چيست.اين گارنتي ما براي يك زندگي بهتر است.. .. . اين مهم است كه فكر ما مستقل باشد . بدانيم چه ميخواهيم و دنبال خواسته هامان بگرديم. در اي راستا ميتواينم از برنامه هاي يك يا چند حزب يا گروه حمايت كنيم. .
اگر بدانيم چه ميخواهيم و تفكر مستقل داشته باشيم ديگر از اينكه بعد از اينها كي ميخواهد بيايد نخواهيم ترسيد.
طرز فكر ما بايد عوض شود. نبايد فكر كنيم يكي برود و يكي ديگر بيايد. بايد فكر كنيم كه يكي برود و ما بياييم. .

ما بايد حداقل خواسته هاي خودمان را از هر دولت و رژيمي انتظار داشته باشيم. آزادي بيان ...آزادي پوشش......لغو مجازات اعدام..آزادي زندانيان سياسي...حداقل حقوق انساني مندرج در اعلاميه حقوق بشر........
هر گروهي در اين راستا از خواسته هاي مردم حمايت كرد وارد جنبش مردمي خواهد شد و هر كه عقب نشست تكليف خودش را روشن كرده است. ....اشتباهات گذشته نبايد ما را به انفعال بكشاند بلكه بايد براي ما راهگشا باشد. .

از خواستن تا توانستن

مطالب ؛آش شله قلمكار؛‌و ؛‌ايران من؛ را خيلي ها خواندند ... اما جالب است كه فقط چند نفر از خوانندگان در باره طرز زندگي كه در ايران ميخواهند نظر دادند.
شايد چند دليل داشته باشد:

1-ميدانيم كه چه ميخواهيم اما نمي خواهيم به ديگران بگوييم
2- ميدانيم چه ميخواهيم اما نميتوانيم بر زبان بياوريم
3- نميدانيم چه ميخواهيم
4-اي بابا حالا وقت اين حرفها نيست(‌نميدانيم چه ميخواهيم)

اميدوارم حتي اين نظرات را هم درنظر خواهي بنويسيد و گرنه نظرخواهي به دردي نخواهد خورد.
به زبان آوردن خواسته ها خيلي مهم است. ما عادت كرده ايم به فروخوردن حرفها...به خود سانسوري...به ملاحظه...به احتياط...از ترس گوش موشي كه در ديوار است به استعاره پناه برده ايم.
اما اين زندگي ما و قرزندان ماست. بياييد با صداي رسا خواسته هايمان را بگوييم....

مسلما اولين خواست همه ماآزادي است. . . در دنيا ي ايده آل من آزادي نامحدود است. . محدوديت فقط باعث اتلاف انرژي است. هر چه دولتها بيشتر شهروندانشان را محدود كنند به اعتبار خود لطمه بيشتري زده اند. همين نظام را ببينيد كه با بيرون آمدن يك تار موي زنان يا بلندشدن صداي موزيك به خطر مي افتد. اما بلاد كفري كه اين موزيكهارادرست ميكنند و زنهاشان هم موها را افشان ميكنند نظامشان قرص و پابرجاست!

آزادي نبايد محدود باشد! آزادي محدود ديگر آزادي نيست. هيچ دولتي حق ندارد به جاي مردم فكر كند. مردم ميتوانند تصميم بگيرندكه چه روزنامه اي بخوانند يا چه كانال تلويزيوني نگاه كنند. دولتي كه بخواهد سانسور كند يك جاي كارش لنگ است.
. فقط در آزادي است كه انسانها ميتوانندراحت فكر كنندو رشد كنند.

دنياي ايده آل من كه ممكن است واقعي شدنش ميسر نباشد دنيايي است كه همه چيز در آن آزاد است. حزب نازي هست اما كسي عضوش نميشود براي اينكه احزاب انسان دوست برنامه هاي بهتري را پيشنهاد ميكنند. مجله پورنو هست اما كسي نمي خرد براي اينكه وقتش را در جاي بهتري استفاده ميكند. ميتوان حرف زد و بحث كرد و جايگزين ها بهتر و بيشتري ارائه داد و حق انتخاب را از مردم سلب نكرد.

در همين چهار چوب بايد در نظر گرفت كه ضد مذهب بودن نيز بابنياد گرايي مذهبي فرقي ندارد. در ايران آزاد مذاهب بايد آزاد باشند. . . اعتقادات شخصي يك انسان نبايد مبناي ارزش گذاري باشد. بنياد گرايي ضد مذهبي با بنياد گرايي مذهبي فرقي ندارد. . يكي از رهبران چپ در مصاحبه اي گفته بود كه مردم ايران ضد مذهب هستند. اين به نظر من حرف حيلي خنده داري است و نشانه اين است كه بعضي روشنفكران ما هنوز مردم خودشان را هم نمي شناسند. ممكن است ما مذهب را قبول نداشته باشيم اما اين عقيده را نميشود تعميم داد و به مردم تحميل كرد. مسلما در كشوري كه آزادي و آگاهي باشد انسانها به توانايي هاي خودشان بيشتر واقف خواهند شد . اما اين يك امر شخصي است.

در همين راستا مذهب يا هر ايدئولوژي ديگري نبايد قدرت حاكم بر جامعه باشد. حكومت و ايدئولوژي بايد از هم جدا باشند. يك نيروي مذهبي يا غير مذهبي اگر راي مردم را داشته باشد خواهد توانست براي دوره اي معين به قدرت برسد اما قوانين كشور بايد بر اساس جدايي دين يا هر ايدئولوژي ديگري از سياست تنظيم شوند.من به شخصه فكر ميكنم هر وقت قدرت متمركز باشد خطر ديكتاتوري هست. وقتي مذهب يا حتي كمونيسم قدرت حاكم باشند هر كس كه به ؛بالاها؛ وصل باشد اجر و قربش بيشتر خواهد بود . حكومت بايد پارلماني باشد. اميدوارم روزي را ببينم كه همه احزاب در انتخابات آزاد شركت ميكنندو نماينده به پارلمان مي فرستند و دولت ائتلافي تشكيل ميدهند. . .

آزادي بايد رعايت شود آزادي هاي فردي و آزادي هاي جمعي. آزادي احزاب...آزادي اعتصاب و اعتراض..آزادي داشتن اتحاديه......

در ايران آينده مجازات اعدام بايد لغو شود. . زندانهاي مخوف بايد به روي مردم و توريست ها باز شوندو مانندآشويتس به مردم دنيا نشان داده شوند. كلمه زنداني سياسي بايد از فرهنگ لعت ما حذف شود. زنداني سياسي يعني مرگ دولت.يعني پامال كردن آرمان هاي مردم..... ... ..

مسلمادر باره حقوق فردي و جمعي بيشتر از اين ميتوان بحث كرد.

خواسته ديگر هر انساني يك زندگي انساني است. . . آنچه هر كس آرزويش را دارد امنيت شغلي و اجتماعي است. . كار . يك لقمه نان و يك سرپناه بايد استاندارد باشد. . مسلما در جهان امروزي و با سياست هاي اقتصادي دولتهاي غربي بيكاري در كشوهاي جهان سوم سر به آسمان ميزند اما اين به دليل داشتن حكومت هاي فاسد است كه كاري حز چپاول مال مردم ندارند.
كشوري با ثروت ايران اگر درست اداره بشود ميتواند مستقل باشد و براي هر فرد امنيت شغلي داشته يا لااقل بيمه بيكاري داشته باشد. بهداشت بايد مجاني باشد. نبايد كسي براي اينكه پول درمان ندارد دم در بيمارستان يا در راهرو جان بدهد.

تحصيل بايد مجاني و اجباري باشد. هيچ چيز درد آورتر از اين نيست كه كودكاني را ببينيم كه به جاي اينكه در مدرسه باشند با رنگ و روي پريده آدامس ميفروشند يا كفش واكس ميزنند يا براي گرماي پاي ما قاليبافي ميكنند....

نوشته بودم كه من ايران را يك پارچه ميخواهم. اين روزها مطالب زيادي در باره جبهه آذربايجان يابلوجستان و ..مي بينم. . . . راستش هنوز نميدانم كه آيا قصد اينها داشتن آذر بايجاني جدا يا بلوچستاني جداست يا نه... به گمان من قدرت ما در يكپارچگي است. اما نبايد حقوق مردم استانهاي ديگر را ناديده گرفت.. به نظر من هر استاني بايد حق خودمختاري داشته باشد و عضوي از يك دولت فدرال باشد. بايد براي خودش پارلمان و نخست وزير منتحب مردم داشته باشد و بتواند ثروتش را خودش اداره كند.بايد بتواند با زبان و فرهنگ حودش حرف بزند ضمن اينكه زبان فارسي را به عنوان زبان رسمي كشور بايد رواج بدهد. اما در روابط خارجي با يد تابع دولت فدرال باشد. نمونه اين نوع حكومت در دنيا فراوان است.
مسلمادر كشوري مثل ايران با اين طرز غلط تقسيم ثروت استانهايي مثل سيستان و بلوچستان احتياج به كمك بيشتري از طرف دولت فدرال و دولت هاي خودمختار خواهند داشت. طرز و مقدار كمك از طرف هر دولت را مجلس معين خواهد كرد.

خواسته ديگر همه صلح و آرامش است. ما خيلي هنر كنيم سالها طول ميكشد تا بتوانيم مشكلات كشور خودمان رارفع كنيم. بايد با همسايگانمان و بقيه كشورهاي دنيا در صلح باشيم. هر دولتي كه دنبال بحران سازي در كشورهاي ديگر است ميخواهد بحرانهاي دروني خودش را پنهان كند. نمونه اينها را ميشود در جنگ ايران و عراق وفتح قدس از طريق كربلا صدور انقلاب به افريقا و اروپا و امريكا و كره ماه و .. و همچنين حمله اخير امريكا به عراق ديد.


من نميخواهم سگ زرد برود و شغال بيايد و من زندگي خودم رابكنم. من ميدانم كه در قلب جهنم نميشود يك زندگي عادي داشت.
ميدانم كه اين خواسته ها ي اوليه انساني با سيستم غارت و چپاول وشكنجه و خفقان امكان پذير نيست. از كسي هم كه در زمان قتل عام زندانيان سياسي و هم در زمان فرستادن كودكان به روي مين در جبهه هاي جنگ وزير ارشاد بوده و دانشجويان را اراذل و اوباش خوانده و دستور سركوبشان را داده...انتظار جواب دادن به خواسته هاي مردم را ندارم. هر چقدر هم كه لبخندش مليح باشد....

دولت فخيمه و ايادي مربوطه از نيروهاي مخالف براي ما لولو درست كرده اند. . . كه از كجا ميدانيد حكومت بعدي از اين بدتر نخواهد بود؟‌مثل شاه كه ميگفت اگر من بروم ايران ايرانستان ميشود.يعني حاضر به تغيير نيستند.فقط سر ما منت ميگذارند. البته شاه خودش حرفش را ميزد. حرف اينها از دهان اياديشان در ميآيد.. ما را ميكشند و ثروتمان رابه يغماميبرند تازه ميگويند از ما بدترش هم هست. من يكي كه گمان نمي كنم كسي ركورد اينهارابتواند بشكند.

بايدبدانيم هيچ كس نميتواند به ما براي چيزي گارانتي بدهد. گارانتي ما فقط خودمان هستيم. اينكه بدانيم چه ميخواهيم. ببينيم آنها چه ميگويند؟‌برنامه هايشان با خواسته هاي ما چقدر مطابقت دارد؟در مبارزه شان براي آزادي چقدر جدي بوده اند؟‌
گارانتي ما آگاهي و اراده ما ست.
.
. بايد به هر چه نمي خواهيم اعترا ض كنيم و ازهمان خشت اول بنا را درست بسازيم. شايد اگر در سال 57 به اعدام انسانها بالاي پشت بام مدرسه علوي اعتراض ميكرديم كار به سركوب تركمن ها و كردها و روسري كردن سر زنها نميرسيد. و الي آخر.... اين ها درسهايي است كه بايد از تاريخي نه چندان دور بگيريم و كوتاه نياييم..





فيلترينگ و آنتي فيلترينگ:

اقا ما سانسور ميكنيم. ديش چه ديش ماهواره چه ديش آي اس پي.
اينها را(به استثناي جمله اول) در بي بي سي فارسي خوانده بودم. امروز كه به مناسبت اين مطلب دنبال لينكش مي گشتم ديدم كه به طرز معجزه آسايي! از صفحه بي بي سي محو شده است. ايران كجا و سانسور اينترنت كجا؟؟

امروز در سايت جبهه همبستگي ديدم كه آدرس يك سايت به نام پيك بوتي را داده است.

زمانی که کسی پيک آ بوتی را برروی کامپيوتر خود استارت ميکند ،خود را در واقع با شبکه جهانی پی کا پوتی متصل میسازد. اين بعنوان يک پروکسی غير متمرکز عمل میکند اين بدين معنی است که در واقع کامپيوتر های پی کا پوتی صفحه ای را که استفاده کننده ميخواهد ديدار کند را آماده ميسازند و آنرا آورده و به استفاده کننده بر ميگردانند. هم آوردن و هم رسيدن به استفاده کننده کد بندی است و نمیتوانند که توسط فاير وال فيلتر گردند.


اميدوارم با نرم افزارهايي از اين قبيل بشود از فليترينگ گذشت!
حالا بروند آنتي پيكابوتي پيدا كنند.
اطلاعات مربوط به پيك آبوتي را در اينجا و اينجا ميتوانيد بخوانيد.



براي يك لقمه نان....

وضع مردم عراق هر روز اسف انگيز تر از روز قبل ميشود. رفتار سربازان امريكايي با مردم عراق به شدت تحقير آميز است. اينها افراد يك سپا ه انسان دوست نيستند. افراد يك ارتش غاصب هستند و با مردم عراق هم همانطور رفتار ميكنند.


منبع عكس

امريكا خودش هم در باتلاقي كه براي خودش و مردم عراق ساخته گير كرده است. حالا حرف سر اين است كه هر چه زودتر حكومت رابه دست يك دولت ائتلافي عراق بدهند. براي اينكه آنوقت ميتوانند از خودشان سلب مسئوليت كنند. اما مردم عراق همه چيزشان را از دست داده اند. . براي كاركردن و در آوردن يك لقمه نان بايد دوباره صف بكشند و از سربازان امريكايي شغل گدايي كنند. تمام ادارات و مراكز دولتي غارت شده است. ديگر معلوم نيست كي كجا كار ميكرده يا درس ميخوانده است. يك ارتش 300 هزار نفري نخواست يانتوانست در خيابان هاي بغداد سربازانش را امستقر كندو از غارت ادارات و مغازه ها جلوگيري كند( به استثناي وزارت نفت!). به شهادت فيلمهاي آن روزها خيلي از اين غارت ها جلوي چشم سربازان صورت گرفت. اين غارت ها مسلما ايلغار موزه و كتابخانه ملي عراق را بسيار كمرنگ تر كرد. .
.
اخبار حالا روي قرض هاي عراق متمركز شده است. بنا به گفته اي عراق ممكن است تا 400ميليارددلار قرض داشته باشد. حالا ممكن است بعضي شركتها لطف كنندو اين قرضها را كه به گفته آنهاصدام بالا آورده و بيشترش خرج خريد سلاح! شده است ببخشند اما نه همه اش را .
بعدميرسد نوبت بازسازي توسط شركت هاي امريكايي. مردم عراق بايد شب و روز كار كنند و نفتشان راهم امريكايي ها برايشان بفروشندو پولشان را بدهند به هالي برتون و بچل....


بي بي سي از شيوع وبا در بصره خبر ميدهد. دليلش را هم خسارت به شبكه آبرساني توسط حملات امريكا ميداند.. .
.
اين سرنوشتي است كه امريكا براي مردم عراق رقم زده است.فقر..گرسنگي...اپيدمي..تحقير...

اسم عمليات اگر گفتيد چه بود؟
آزادي عراق!

چنين سرنوشتي را نه براي مردم عراق نه براي مردم خودمان نخواهيم. .
آش شله قلمكار .....

امريكا به بهانه مبارزه باتروريسم لشگر كشي به كشورهاي عقب مانده دنيا راشروع كرد. به عراق كه رسيد بهانه اش اول سلاح هاي كشتار جمعي بود بعد شد حقوق حقه مردم عراق....

پس از دو ماه كه از شروع جنگ مي گذرد و حدود يك ماه پس از سقوط بغداد تمام حرفها و وعده ها توخالي در آمده است.
. امريكا يي كه ديگر سازمان ملل را جاي آدميزاد نمي گذارد و خودش بازرس امريكايي مي فرستد باز نتوانسته هيچ اثري از سلاح هاي كشتار جمعي پيدا كند.

نيوزويك 5 مي از قول بوش نوشته: احتمالا بعضي هاش را نابود كرده. بعضي هاش را هم اينور و آنور متفرق كرده....( من فكر ميكردم اين جور جوك ها فقط مخصوص دولتمردان ماست!!)

حالاهم ميگويند ديگرمسئله سلاحهاي كشتار جمعي در اولويت نيست. .

برويم سر حقوق حقه مردم عراق...امريكا براي برقراري آرامش و امنيت و رفاه در عراق انگشت هم تكان نداده است. مگر در مواقع كشيدن ماشه و تيراندازي بر تظاهر
كنندگان.
اوضاع عراق آنقدر به هم ريخته است كه درست شدنش سالها طول خواهد كشيد. از يك طرف امريكا براي حودش فرماندار تعيين كرده است. از آنطرف آقاي چلبي بانكدار را بعنوان زاپاس آورده. از طرف ديگر جناب حكيم پس از سالها استراحت مادي و معنوي در تهران حالاادعاي حكومت در عراق را دارند.
حكومت ايران هزاران نفر پاسدار و و عواملش را وارد عراق كرده است. براي انكه تا در امور همسايه دخالت نكند آرام نمي گيرد و براي اينكه مي خواهد با يك تير دو نشان بزند و حساب گروه هاي مخالف را برسد..
در اين ميان انگليس و اروپا به روشني دارند از سياست هاي دولت ايران پشتيباني ميكنند. .. احبار بي بي سي فارسي را بخوانيد.در اين باره بعدا مي نويسم..

امريكا مثلابراي رفاه مردم اينهمه آدم را به كشتن داده است اما نتيحه اين شد كه بعضي ها توانستند از غارت موزه و كتابخانه ملي عراق به نوايي برسند...شركت هاي امريكايي كه براي بازسازي!!!صف كشيده اند الي الابد نانشان در روغن خواهد بود و ...صد البته كه شيعيان توانستند روز اربعين با آسودگي خاطر فرقشان را با قمه بشكافند. كاري كه دولت ديكتاتور صدام سالها بود منع كرده بود!

حتي فكر كردن به وضع مردم عراق مو بر تن انسان راست ميكند. ديگر دولتي نيست و كشور معلوم نيست چطور اداره ميشود. تمام اداره جات و مدارس و همه ارگانهاي توليدي كشور تعطيل است.مردم بايد از صبح تا شب بنشينند در خانه هايشان. . آب و برق و ديگر امكانات شهري كه در اثر بمباران هاي متعدد از بين رفته است هنوز كاملاترميم نشده. همه جا غارت شده است. پول كشور ديگر ارزشي ندارد. آب و غذايشان رابايد بروند از سربازان امريكايي گدايي كنند. .
خيابانهايشان پر از سربازاني است كه از شليك به سوي مردم غير مسلح ابايي ندارند. ثروت كشورشان را امريكا قرار است برايشان اداره كند.
.
نيوزويك 5 مي مطلبي نوشته با تيتر ؛ يك تكه از كيك ...لطفا!....
روز 5 مي شركت ايكوويتي اينترنشنال كنفرانس بازسازي عراق را برگزار خواهد كرد. در اين كنفرانس شركت ها و گرئههاي مختلف و مقامات دولتي امريكا براي بازسازي عراق تصمصم خواهندگرفت. بودجه اين بازسازي ‌25-100 ميليارددلار تخمين زده ميشود.

جالب است كه بدانيد اين كنفرانس ماهها قبل از حمله امريكابه عراق سازماندهي شده بود. ويليام لويري رييس ايكوويتي اينترنشنال مي گويد :‌ما احساس ميكرديم كه اين جنگ اتفاق خواهدافتاد...(‌احساس= علم غيب!)...)
همين شركت سمينار ها و كنفرانسهاي مربوط به بازسازي كشورهاي مختلفي را كه امريكا به نجاتشان شتافته! و اينها حتما ازق قبل احساس! كرده اند مثل كوسووا..بوسني و افغانستان را برگزار كرده است.

دو شركت ديگر به نام هاي گروه اطلاعاتي جين در لندن و سي اس آي سي در واشنگتن باهمكاري يكديگر در روز اول مي كنفرانسي ديگر براي بازسازي! عراق برگزار خواهند كرد. يكي از اين آقايان مي گويد :‌بوش به طرقي از شركت هاي خصوصي استفاده ميكند كه ما تا بحال نديده بوديم. قبلا بر نقش شركت هاي خصوصي اينقدر تكيه نميشدو جايي نبود كه ما بتوانيم از ش اطلاعات دقيق به دست بياوريم.

اينهم از بازسازي جيب شركت هاي امريكايي با پول مردم عراق.....ببخشيد يعني بازسازي عراق.....

ايران من....

وحشيگري و حرص و طمع امريكا حد و حساب ندارد. اما سرنوشت ما چه خواهد شد؟‌كشور ما به دليل سياست هاي غلط و تروريستي و ضد انساني دولتمردانش درست در لبه تيغ قرار دارد. اگر مردم خودشان سرنوشتشان را به دست نگيرند امريكا قيم ما هم خواهد شد. . البته گفته است كه فعلا به كشورهاي ديگر كاري ندارد اما فعلا معلوم نيست چه مدت زماني را در بر خواهد گرفت.

شبح عزيز در طي مقالاتي توجه همه را به اين موضوع مهم جلب كرده است و پيشنهاداني مانند تشكل پارلمان در تبعيد داده است كه در باره اش در صفحه خودش بحث شده است و من هم نظرم را در نظر خواهي اش نوشتم.

مقاله نه "بدتر"، نه "بد"؛ "خوب"، "خوب‌تر" و "خوب‌ترين"
را هم حتما بخوانيد.
مسلما طيف گروههاي مخالف وسيع است. هر كدام طرز فكر و خط مشي خاص خودشان را دارند. از انقلاب بهمن تجربه كرديم كه به هيجكس اعتماد الكي نكنيم و حتي كمي هم بي اعتماد شده ايم و حرف كسي راقبول نمي كنيم از طرف ديگر جو خفقان و تبليغات هم در طرز فكر ما اثر ميگذارد. بايد منابع خبر را درست انتخاب كردو اخبار را منصفانه شنيد و بررسي كرد.

يك ضعف بزرگ خودمان را در اين مي دانم كه هميشه مي خواهيم يكي ديگر برايمان كاري كند. ميگوييم اين ميرود و آن ميآيد و اينطوري ميشود. اصلاخودمان را هيچ پارامتري به حساب نمي آوريم. . به هر كس كه بيايد و به ما كاري نداشته باشدراضي هستيم. اما هر كس كه خودش بيايد مسلما اهداف و منافع خودش را در نظر خواهد گرفت. امريكا درعراق يك بار ديگراثبات كرد كه اگر پا به كشوري بگذارد براي تامين منافع خودش است و مردم را به بدبختي خواهد كشاند. فقط مردم يك كشور هستند كه مي توانندمنافع خودشان را تامين كنند. .

اگر قضيه رابر عكس نگاه كنيم حل مسائل حيلي آسان تر ميشود. ببينيم ما چه ميخواهيم و چه كسي مي خواهد يا مي تواند اين خواسته ها را برآورده كند؟‌آيا قدرت و وسيله اش را دارد يا فقط دارد حرف الكي ميزند. . ..

به گمان من ما بايد به روشني بدانيم چه ميخواهيم و به كمتر از آن رضايت ندهيم. در راستاي خواسته هايمان ميتوانيم حرفها و عمل ها بررسي كنيم و ببينيم هر كسي چند مرده حلاج است. كي فقط ادعاي الكي ميكند و كي مرد ميدان است...

من آزادي مي خواهم..رفاه اجتماعي مي خواهم. تبعيض ...اعدام و زندان نمي خواهم. هيچ محدوديتي نمي خواهم. ايران را يك پارچه مي خواهم. .

شما چه ايراني ميخواهيد؟