از خواستن تا توانستن
مطالب ؛آش شله قلمكار؛و ؛ايران من؛ را خيلي ها خواندند ... اما جالب است كه فقط چند نفر از خوانندگان در باره طرز زندگي كه در ايران ميخواهند نظر دادند.
شايد چند دليل داشته باشد:
1-ميدانيم كه چه ميخواهيم اما نمي خواهيم به ديگران بگوييم
2- ميدانيم چه ميخواهيم اما نميتوانيم بر زبان بياوريم
3- نميدانيم چه ميخواهيم
4-اي بابا حالا وقت اين حرفها نيست(نميدانيم چه ميخواهيم)
اميدوارم حتي اين نظرات را هم درنظر خواهي بنويسيد و گرنه نظرخواهي به دردي نخواهد خورد.
به زبان آوردن خواسته ها خيلي مهم است. ما عادت كرده ايم به فروخوردن حرفها...به خود سانسوري...به ملاحظه...به احتياط...از ترس گوش موشي كه در ديوار است به استعاره پناه برده ايم.
اما اين زندگي ما و قرزندان ماست. بياييد با صداي رسا خواسته هايمان را بگوييم....
مسلما اولين خواست همه ماآزادي است. . . در دنيا ي ايده آل من آزادي نامحدود است. . محدوديت فقط باعث اتلاف انرژي است. هر چه دولتها بيشتر شهروندانشان را محدود كنند به اعتبار خود لطمه بيشتري زده اند. همين نظام را ببينيد كه با بيرون آمدن يك تار موي زنان يا بلندشدن صداي موزيك به خطر مي افتد. اما بلاد كفري كه اين موزيكهارادرست ميكنند و زنهاشان هم موها را افشان ميكنند نظامشان قرص و پابرجاست!
آزادي نبايد محدود باشد! آزادي محدود ديگر آزادي نيست. هيچ دولتي حق ندارد به جاي مردم فكر كند. مردم ميتوانند تصميم بگيرندكه چه روزنامه اي بخوانند يا چه كانال تلويزيوني نگاه كنند. دولتي كه بخواهد سانسور كند يك جاي كارش لنگ است.
. فقط در آزادي است كه انسانها ميتوانندراحت فكر كنندو رشد كنند.
دنياي ايده آل من كه ممكن است واقعي شدنش ميسر نباشد دنيايي است كه همه چيز در آن آزاد است. حزب نازي هست اما كسي عضوش نميشود براي اينكه احزاب انسان دوست برنامه هاي بهتري را پيشنهاد ميكنند. مجله پورنو هست اما كسي نمي خرد براي اينكه وقتش را در جاي بهتري استفاده ميكند. ميتوان حرف زد و بحث كرد و جايگزين ها بهتر و بيشتري ارائه داد و حق انتخاب را از مردم سلب نكرد.
در همين چهار چوب بايد در نظر گرفت كه ضد مذهب بودن نيز بابنياد گرايي مذهبي فرقي ندارد. در ايران آزاد مذاهب بايد آزاد باشند. . . اعتقادات شخصي يك انسان نبايد مبناي ارزش گذاري باشد. بنياد گرايي ضد مذهبي با بنياد گرايي مذهبي فرقي ندارد. . يكي از رهبران چپ در مصاحبه اي گفته بود كه مردم ايران ضد مذهب هستند. اين به نظر من حرف حيلي خنده داري است و نشانه اين است كه بعضي روشنفكران ما هنوز مردم خودشان را هم نمي شناسند. ممكن است ما مذهب را قبول نداشته باشيم اما اين عقيده را نميشود تعميم داد و به مردم تحميل كرد. مسلما در كشوري كه آزادي و آگاهي باشد انسانها به توانايي هاي خودشان بيشتر واقف خواهند شد . اما اين يك امر شخصي است.
در همين راستا مذهب يا هر ايدئولوژي ديگري نبايد قدرت حاكم بر جامعه باشد. حكومت و ايدئولوژي بايد از هم جدا باشند. يك نيروي مذهبي يا غير مذهبي اگر راي مردم را داشته باشد خواهد توانست براي دوره اي معين به قدرت برسد اما قوانين كشور بايد بر اساس جدايي دين يا هر ايدئولوژي ديگري از سياست تنظيم شوند.من به شخصه فكر ميكنم هر وقت قدرت متمركز باشد خطر ديكتاتوري هست. وقتي مذهب يا حتي كمونيسم قدرت حاكم باشند هر كس كه به ؛بالاها؛ وصل باشد اجر و قربش بيشتر خواهد بود . حكومت بايد پارلماني باشد. اميدوارم روزي را ببينم كه همه احزاب در انتخابات آزاد شركت ميكنندو نماينده به پارلمان مي فرستند و دولت ائتلافي تشكيل ميدهند. . .
آزادي بايد رعايت شود آزادي هاي فردي و آزادي هاي جمعي. آزادي احزاب...آزادي اعتصاب و اعتراض..آزادي داشتن اتحاديه......
در ايران آينده مجازات اعدام بايد لغو شود. . زندانهاي مخوف بايد به روي مردم و توريست ها باز شوندو مانندآشويتس به مردم دنيا نشان داده شوند. كلمه زنداني سياسي بايد از فرهنگ لعت ما حذف شود. زنداني سياسي يعني مرگ دولت.يعني پامال كردن آرمان هاي مردم..... ... ..
مسلمادر باره حقوق فردي و جمعي بيشتر از اين ميتوان بحث كرد.
خواسته ديگر هر انساني يك زندگي انساني است. . . آنچه هر كس آرزويش را دارد امنيت شغلي و اجتماعي است. . كار . يك لقمه نان و يك سرپناه بايد استاندارد باشد. . مسلما در جهان امروزي و با سياست هاي اقتصادي دولتهاي غربي بيكاري در كشوهاي جهان سوم سر به آسمان ميزند اما اين به دليل داشتن حكومت هاي فاسد است كه كاري حز چپاول مال مردم ندارند.
كشوري با ثروت ايران اگر درست اداره بشود ميتواند مستقل باشد و براي هر فرد امنيت شغلي داشته يا لااقل بيمه بيكاري داشته باشد. بهداشت بايد مجاني باشد. نبايد كسي براي اينكه پول درمان ندارد دم در بيمارستان يا در راهرو جان بدهد.
تحصيل بايد مجاني و اجباري باشد. هيچ چيز درد آورتر از اين نيست كه كودكاني را ببينيم كه به جاي اينكه در مدرسه باشند با رنگ و روي پريده آدامس ميفروشند يا كفش واكس ميزنند يا براي گرماي پاي ما قاليبافي ميكنند....
نوشته بودم كه من ايران را يك پارچه ميخواهم. اين روزها مطالب زيادي در باره جبهه آذربايجان يابلوجستان و ..مي بينم. . . . راستش هنوز نميدانم كه آيا قصد اينها داشتن آذر بايجاني جدا يا بلوچستاني جداست يا نه... به گمان من قدرت ما در يكپارچگي است. اما نبايد حقوق مردم استانهاي ديگر را ناديده گرفت.. به نظر من هر استاني بايد حق خودمختاري داشته باشد و عضوي از يك دولت فدرال باشد. بايد براي خودش پارلمان و نخست وزير منتحب مردم داشته باشد و بتواند ثروتش را خودش اداره كند.بايد بتواند با زبان و فرهنگ حودش حرف بزند ضمن اينكه زبان فارسي را به عنوان زبان رسمي كشور بايد رواج بدهد. اما در روابط خارجي با يد تابع دولت فدرال باشد. نمونه اين نوع حكومت در دنيا فراوان است.
مسلمادر كشوري مثل ايران با اين طرز غلط تقسيم ثروت استانهايي مثل سيستان و بلوچستان احتياج به كمك بيشتري از طرف دولت فدرال و دولت هاي خودمختار خواهند داشت. طرز و مقدار كمك از طرف هر دولت را مجلس معين خواهد كرد.
خواسته ديگر همه صلح و آرامش است. ما خيلي هنر كنيم سالها طول ميكشد تا بتوانيم مشكلات كشور خودمان رارفع كنيم. بايد با همسايگانمان و بقيه كشورهاي دنيا در صلح باشيم. هر دولتي كه دنبال بحران سازي در كشورهاي ديگر است ميخواهد بحرانهاي دروني خودش را پنهان كند. نمونه اينها را ميشود در جنگ ايران و عراق وفتح قدس از طريق كربلا صدور انقلاب به افريقا و اروپا و امريكا و كره ماه و .. و همچنين حمله اخير امريكا به عراق ديد.
من نميخواهم سگ زرد برود و شغال بيايد و من زندگي خودم رابكنم. من ميدانم كه در قلب جهنم نميشود يك زندگي عادي داشت.
ميدانم كه اين خواسته ها ي اوليه انساني با سيستم غارت و چپاول وشكنجه و خفقان امكان پذير نيست. از كسي هم كه در زمان قتل عام زندانيان سياسي و هم در زمان فرستادن كودكان به روي مين در جبهه هاي جنگ وزير ارشاد بوده و دانشجويان را اراذل و اوباش خوانده و دستور سركوبشان را داده...انتظار جواب دادن به خواسته هاي مردم را ندارم. هر چقدر هم كه لبخندش مليح باشد....
دولت فخيمه و ايادي مربوطه از نيروهاي مخالف براي ما لولو درست كرده اند. . . كه از كجا ميدانيد حكومت بعدي از اين بدتر نخواهد بود؟مثل شاه كه ميگفت اگر من بروم ايران ايرانستان ميشود.يعني حاضر به تغيير نيستند.فقط سر ما منت ميگذارند. البته شاه خودش حرفش را ميزد. حرف اينها از دهان اياديشان در ميآيد.. ما را ميكشند و ثروتمان رابه يغماميبرند تازه ميگويند از ما بدترش هم هست. من يكي كه گمان نمي كنم كسي ركورد اينهارابتواند بشكند.
بايدبدانيم هيچ كس نميتواند به ما براي چيزي گارانتي بدهد. گارانتي ما فقط خودمان هستيم. اينكه بدانيم چه ميخواهيم. ببينيم آنها چه ميگويند؟برنامه هايشان با خواسته هاي ما چقدر مطابقت دارد؟در مبارزه شان براي آزادي چقدر جدي بوده اند؟
گارانتي ما آگاهي و اراده ما ست.
.
. بايد به هر چه نمي خواهيم اعترا ض كنيم و ازهمان خشت اول بنا را درست بسازيم. شايد اگر در سال 57 به اعدام انسانها بالاي پشت بام مدرسه علوي اعتراض ميكرديم كار به سركوب تركمن ها و كردها و روسري كردن سر زنها نميرسيد. و الي آخر.... اين ها درسهايي است كه بايد از تاريخي نه چندان دور بگيريم و كوتاه نياييم..
Posted by
gol
on Friday, May 09, 2003
از خواستن تا توانستن
مطالب ؛آش شله قلمكار؛و ؛ايران من؛ را خيلي ها خواندند ... اما جالب است كه فقط چند نفر از خوانندگان در باره طرز زندگي كه در ايران ميخواهند نظر دادند.
شايد چند دليل داشته باشد:
1-ميدانيم كه چه ميخواهيم اما نمي خواهيم به ديگران بگوييم
2- ميدانيم چه ميخواهيم اما نميتوانيم بر زبان بياوريم
3- نميدانيم چه ميخواهيم
4-اي بابا حالا وقت اين حرفها نيست(نميدانيم چه ميخواهيم)
اميدوارم حتي اين نظرات را هم درنظر خواهي بنويسيد و گرنه نظرخواهي به دردي نخواهد خورد.
به زبان آوردن خواسته ها خيلي مهم است. ما عادت كرده ايم به فروخوردن حرفها...به خود سانسوري...به ملاحظه...به احتياط...از ترس گوش موشي كه در ديوار است به استعاره پناه برده ايم.
اما اين زندگي ما و قرزندان ماست. بياييد با صداي رسا خواسته هايمان را بگوييم....
مسلما اولين خواست همه ماآزادي است. . . در دنيا ي ايده آل من آزادي نامحدود است. . محدوديت فقط باعث اتلاف انرژي است. هر چه دولتها بيشتر شهروندانشان را محدود كنند به اعتبار خود لطمه بيشتري زده اند. همين نظام را ببينيد كه با بيرون آمدن يك تار موي زنان يا بلندشدن صداي موزيك به خطر مي افتد. اما بلاد كفري كه اين موزيكهارادرست ميكنند و زنهاشان هم موها را افشان ميكنند نظامشان قرص و پابرجاست!
آزادي نبايد محدود باشد! آزادي محدود ديگر آزادي نيست. هيچ دولتي حق ندارد به جاي مردم فكر كند. مردم ميتوانند تصميم بگيرندكه چه روزنامه اي بخوانند يا چه كانال تلويزيوني نگاه كنند. دولتي كه بخواهد سانسور كند يك جاي كارش لنگ است.
. فقط در آزادي است كه انسانها ميتوانندراحت فكر كنندو رشد كنند.
دنياي ايده آل من كه ممكن است واقعي شدنش ميسر نباشد دنيايي است كه همه چيز در آن آزاد است. حزب نازي هست اما كسي عضوش نميشود براي اينكه احزاب انسان دوست برنامه هاي بهتري را پيشنهاد ميكنند. مجله پورنو هست اما كسي نمي خرد براي اينكه وقتش را در جاي بهتري استفاده ميكند. ميتوان حرف زد و بحث كرد و جايگزين ها بهتر و بيشتري ارائه داد و حق انتخاب را از مردم سلب نكرد.
در همين چهار چوب بايد در نظر گرفت كه ضد مذهب بودن نيز بابنياد گرايي مذهبي فرقي ندارد. در ايران آزاد مذاهب بايد آزاد باشند. . . اعتقادات شخصي يك انسان نبايد مبناي ارزش گذاري باشد. بنياد گرايي ضد مذهبي با بنياد گرايي مذهبي فرقي ندارد. . يكي از رهبران چپ در مصاحبه اي گفته بود كه مردم ايران ضد مذهب هستند. اين به نظر من حرف حيلي خنده داري است و نشانه اين است كه بعضي روشنفكران ما هنوز مردم خودشان را هم نمي شناسند. ممكن است ما مذهب را قبول نداشته باشيم اما اين عقيده را نميشود تعميم داد و به مردم تحميل كرد. مسلما در كشوري كه آزادي و آگاهي باشد انسانها به توانايي هاي خودشان بيشتر واقف خواهند شد . اما اين يك امر شخصي است.
در همين راستا مذهب يا هر ايدئولوژي ديگري نبايد قدرت حاكم بر جامعه باشد. حكومت و ايدئولوژي بايد از هم جدا باشند. يك نيروي مذهبي يا غير مذهبي اگر راي مردم را داشته باشد خواهد توانست براي دوره اي معين به قدرت برسد اما قوانين كشور بايد بر اساس جدايي دين يا هر ايدئولوژي ديگري از سياست تنظيم شوند.من به شخصه فكر ميكنم هر وقت قدرت متمركز باشد خطر ديكتاتوري هست. وقتي مذهب يا حتي كمونيسم قدرت حاكم باشند هر كس كه به ؛بالاها؛ وصل باشد اجر و قربش بيشتر خواهد بود . حكومت بايد پارلماني باشد. اميدوارم روزي را ببينم كه همه احزاب در انتخابات آزاد شركت ميكنندو نماينده به پارلمان مي فرستند و دولت ائتلافي تشكيل ميدهند. . .
آزادي بايد رعايت شود آزادي هاي فردي و آزادي هاي جمعي. آزادي احزاب...آزادي اعتصاب و اعتراض..آزادي داشتن اتحاديه......
در ايران آينده مجازات اعدام بايد لغو شود. . زندانهاي مخوف بايد به روي مردم و توريست ها باز شوندو مانندآشويتس به مردم دنيا نشان داده شوند. كلمه زنداني سياسي بايد از فرهنگ لعت ما حذف شود. زنداني سياسي يعني مرگ دولت.يعني پامال كردن آرمان هاي مردم..... ... ..
مسلمادر باره حقوق فردي و جمعي بيشتر از اين ميتوان بحث كرد.
خواسته ديگر هر انساني يك زندگي انساني است. . . آنچه هر كس آرزويش را دارد امنيت شغلي و اجتماعي است. . كار . يك لقمه نان و يك سرپناه بايد استاندارد باشد. . مسلما در جهان امروزي و با سياست هاي اقتصادي دولتهاي غربي بيكاري در كشوهاي جهان سوم سر به آسمان ميزند اما اين به دليل داشتن حكومت هاي فاسد است كه كاري حز چپاول مال مردم ندارند.
كشوري با ثروت ايران اگر درست اداره بشود ميتواند مستقل باشد و براي هر فرد امنيت شغلي داشته يا لااقل بيمه بيكاري داشته باشد. بهداشت بايد مجاني باشد. نبايد كسي براي اينكه پول درمان ندارد دم در بيمارستان يا در راهرو جان بدهد.
تحصيل بايد مجاني و اجباري باشد. هيچ چيز درد آورتر از اين نيست كه كودكاني را ببينيم كه به جاي اينكه در مدرسه باشند با رنگ و روي پريده آدامس ميفروشند يا كفش واكس ميزنند يا براي گرماي پاي ما قاليبافي ميكنند....
نوشته بودم كه من ايران را يك پارچه ميخواهم. اين روزها مطالب زيادي در باره جبهه آذربايجان يابلوجستان و ..مي بينم. . . . راستش هنوز نميدانم كه آيا قصد اينها داشتن آذر بايجاني جدا يا بلوچستاني جداست يا نه... به گمان من قدرت ما در يكپارچگي است. اما نبايد حقوق مردم استانهاي ديگر را ناديده گرفت.. به نظر من هر استاني بايد حق خودمختاري داشته باشد و عضوي از يك دولت فدرال باشد. بايد براي خودش پارلمان و نخست وزير منتحب مردم داشته باشد و بتواند ثروتش را خودش اداره كند.بايد بتواند با زبان و فرهنگ حودش حرف بزند ضمن اينكه زبان فارسي را به عنوان زبان رسمي كشور بايد رواج بدهد. اما در روابط خارجي با يد تابع دولت فدرال باشد. نمونه اين نوع حكومت در دنيا فراوان است.
مسلمادر كشوري مثل ايران با اين طرز غلط تقسيم ثروت استانهايي مثل سيستان و بلوچستان احتياج به كمك بيشتري از طرف دولت فدرال و دولت هاي خودمختار خواهند داشت. طرز و مقدار كمك از طرف هر دولت را مجلس معين خواهد كرد.
خواسته ديگر همه صلح و آرامش است. ما خيلي هنر كنيم سالها طول ميكشد تا بتوانيم مشكلات كشور خودمان رارفع كنيم. بايد با همسايگانمان و بقيه كشورهاي دنيا در صلح باشيم. هر دولتي كه دنبال بحران سازي در كشورهاي ديگر است ميخواهد بحرانهاي دروني خودش را پنهان كند. نمونه اينها را ميشود در جنگ ايران و عراق وفتح قدس از طريق كربلا صدور انقلاب به افريقا و اروپا و امريكا و كره ماه و .. و همچنين حمله اخير امريكا به عراق ديد.
من نميخواهم سگ زرد برود و شغال بيايد و من زندگي خودم رابكنم. من ميدانم كه در قلب جهنم نميشود يك زندگي عادي داشت.
ميدانم كه اين خواسته ها ي اوليه انساني با سيستم غارت و چپاول وشكنجه و خفقان امكان پذير نيست. از كسي هم كه در زمان قتل عام زندانيان سياسي و هم در زمان فرستادن كودكان به روي مين در جبهه هاي جنگ وزير ارشاد بوده و دانشجويان را اراذل و اوباش خوانده و دستور سركوبشان را داده...انتظار جواب دادن به خواسته هاي مردم را ندارم. هر چقدر هم كه لبخندش مليح باشد....
دولت فخيمه و ايادي مربوطه از نيروهاي مخالف براي ما لولو درست كرده اند. . . كه از كجا ميدانيد حكومت بعدي از اين بدتر نخواهد بود؟مثل شاه كه ميگفت اگر من بروم ايران ايرانستان ميشود.يعني حاضر به تغيير نيستند.فقط سر ما منت ميگذارند. البته شاه خودش حرفش را ميزد. حرف اينها از دهان اياديشان در ميآيد.. ما را ميكشند و ثروتمان رابه يغماميبرند تازه ميگويند از ما بدترش هم هست. من يكي كه گمان نمي كنم كسي ركورد اينهارابتواند بشكند.
بايدبدانيم هيچ كس نميتواند به ما براي چيزي گارانتي بدهد. گارانتي ما فقط خودمان هستيم. اينكه بدانيم چه ميخواهيم. ببينيم آنها چه ميگويند؟برنامه هايشان با خواسته هاي ما چقدر مطابقت دارد؟در مبارزه شان براي آزادي چقدر جدي بوده اند؟
گارانتي ما آگاهي و اراده ما ست.
.
. بايد به هر چه نمي خواهيم اعترا ض كنيم و ازهمان خشت اول بنا را درست بسازيم. شايد اگر در سال 57 به اعدام انسانها بالاي پشت بام مدرسه علوي اعتراض ميكرديم كار به سركوب تركمن ها و كردها و روسري كردن سر زنها نميرسيد. و الي آخر.... اين ها درسهايي است كه بايد از تاريخي نه چندان دور بگيريم و كوتاه نياييم..
مطالب ؛آش شله قلمكار؛و ؛ايران من؛ را خيلي ها خواندند ... اما جالب است كه فقط چند نفر از خوانندگان در باره طرز زندگي كه در ايران ميخواهند نظر دادند.
شايد چند دليل داشته باشد:
1-ميدانيم كه چه ميخواهيم اما نمي خواهيم به ديگران بگوييم
2- ميدانيم چه ميخواهيم اما نميتوانيم بر زبان بياوريم
3- نميدانيم چه ميخواهيم
4-اي بابا حالا وقت اين حرفها نيست(نميدانيم چه ميخواهيم)
اميدوارم حتي اين نظرات را هم درنظر خواهي بنويسيد و گرنه نظرخواهي به دردي نخواهد خورد.
به زبان آوردن خواسته ها خيلي مهم است. ما عادت كرده ايم به فروخوردن حرفها...به خود سانسوري...به ملاحظه...به احتياط...از ترس گوش موشي كه در ديوار است به استعاره پناه برده ايم.
اما اين زندگي ما و قرزندان ماست. بياييد با صداي رسا خواسته هايمان را بگوييم....
مسلما اولين خواست همه ماآزادي است. . . در دنيا ي ايده آل من آزادي نامحدود است. . محدوديت فقط باعث اتلاف انرژي است. هر چه دولتها بيشتر شهروندانشان را محدود كنند به اعتبار خود لطمه بيشتري زده اند. همين نظام را ببينيد كه با بيرون آمدن يك تار موي زنان يا بلندشدن صداي موزيك به خطر مي افتد. اما بلاد كفري كه اين موزيكهارادرست ميكنند و زنهاشان هم موها را افشان ميكنند نظامشان قرص و پابرجاست!
آزادي نبايد محدود باشد! آزادي محدود ديگر آزادي نيست. هيچ دولتي حق ندارد به جاي مردم فكر كند. مردم ميتوانند تصميم بگيرندكه چه روزنامه اي بخوانند يا چه كانال تلويزيوني نگاه كنند. دولتي كه بخواهد سانسور كند يك جاي كارش لنگ است.
. فقط در آزادي است كه انسانها ميتوانندراحت فكر كنندو رشد كنند.
دنياي ايده آل من كه ممكن است واقعي شدنش ميسر نباشد دنيايي است كه همه چيز در آن آزاد است. حزب نازي هست اما كسي عضوش نميشود براي اينكه احزاب انسان دوست برنامه هاي بهتري را پيشنهاد ميكنند. مجله پورنو هست اما كسي نمي خرد براي اينكه وقتش را در جاي بهتري استفاده ميكند. ميتوان حرف زد و بحث كرد و جايگزين ها بهتر و بيشتري ارائه داد و حق انتخاب را از مردم سلب نكرد.
در همين چهار چوب بايد در نظر گرفت كه ضد مذهب بودن نيز بابنياد گرايي مذهبي فرقي ندارد. در ايران آزاد مذاهب بايد آزاد باشند. . . اعتقادات شخصي يك انسان نبايد مبناي ارزش گذاري باشد. بنياد گرايي ضد مذهبي با بنياد گرايي مذهبي فرقي ندارد. . يكي از رهبران چپ در مصاحبه اي گفته بود كه مردم ايران ضد مذهب هستند. اين به نظر من حرف حيلي خنده داري است و نشانه اين است كه بعضي روشنفكران ما هنوز مردم خودشان را هم نمي شناسند. ممكن است ما مذهب را قبول نداشته باشيم اما اين عقيده را نميشود تعميم داد و به مردم تحميل كرد. مسلما در كشوري كه آزادي و آگاهي باشد انسانها به توانايي هاي خودشان بيشتر واقف خواهند شد . اما اين يك امر شخصي است.
در همين راستا مذهب يا هر ايدئولوژي ديگري نبايد قدرت حاكم بر جامعه باشد. حكومت و ايدئولوژي بايد از هم جدا باشند. يك نيروي مذهبي يا غير مذهبي اگر راي مردم را داشته باشد خواهد توانست براي دوره اي معين به قدرت برسد اما قوانين كشور بايد بر اساس جدايي دين يا هر ايدئولوژي ديگري از سياست تنظيم شوند.من به شخصه فكر ميكنم هر وقت قدرت متمركز باشد خطر ديكتاتوري هست. وقتي مذهب يا حتي كمونيسم قدرت حاكم باشند هر كس كه به ؛بالاها؛ وصل باشد اجر و قربش بيشتر خواهد بود . حكومت بايد پارلماني باشد. اميدوارم روزي را ببينم كه همه احزاب در انتخابات آزاد شركت ميكنندو نماينده به پارلمان مي فرستند و دولت ائتلافي تشكيل ميدهند. . .
آزادي بايد رعايت شود آزادي هاي فردي و آزادي هاي جمعي. آزادي احزاب...آزادي اعتصاب و اعتراض..آزادي داشتن اتحاديه......
در ايران آينده مجازات اعدام بايد لغو شود. . زندانهاي مخوف بايد به روي مردم و توريست ها باز شوندو مانندآشويتس به مردم دنيا نشان داده شوند. كلمه زنداني سياسي بايد از فرهنگ لعت ما حذف شود. زنداني سياسي يعني مرگ دولت.يعني پامال كردن آرمان هاي مردم..... ... ..
مسلمادر باره حقوق فردي و جمعي بيشتر از اين ميتوان بحث كرد.
خواسته ديگر هر انساني يك زندگي انساني است. . . آنچه هر كس آرزويش را دارد امنيت شغلي و اجتماعي است. . كار . يك لقمه نان و يك سرپناه بايد استاندارد باشد. . مسلما در جهان امروزي و با سياست هاي اقتصادي دولتهاي غربي بيكاري در كشوهاي جهان سوم سر به آسمان ميزند اما اين به دليل داشتن حكومت هاي فاسد است كه كاري حز چپاول مال مردم ندارند.
كشوري با ثروت ايران اگر درست اداره بشود ميتواند مستقل باشد و براي هر فرد امنيت شغلي داشته يا لااقل بيمه بيكاري داشته باشد. بهداشت بايد مجاني باشد. نبايد كسي براي اينكه پول درمان ندارد دم در بيمارستان يا در راهرو جان بدهد.
تحصيل بايد مجاني و اجباري باشد. هيچ چيز درد آورتر از اين نيست كه كودكاني را ببينيم كه به جاي اينكه در مدرسه باشند با رنگ و روي پريده آدامس ميفروشند يا كفش واكس ميزنند يا براي گرماي پاي ما قاليبافي ميكنند....
نوشته بودم كه من ايران را يك پارچه ميخواهم. اين روزها مطالب زيادي در باره جبهه آذربايجان يابلوجستان و ..مي بينم. . . . راستش هنوز نميدانم كه آيا قصد اينها داشتن آذر بايجاني جدا يا بلوچستاني جداست يا نه... به گمان من قدرت ما در يكپارچگي است. اما نبايد حقوق مردم استانهاي ديگر را ناديده گرفت.. به نظر من هر استاني بايد حق خودمختاري داشته باشد و عضوي از يك دولت فدرال باشد. بايد براي خودش پارلمان و نخست وزير منتحب مردم داشته باشد و بتواند ثروتش را خودش اداره كند.بايد بتواند با زبان و فرهنگ حودش حرف بزند ضمن اينكه زبان فارسي را به عنوان زبان رسمي كشور بايد رواج بدهد. اما در روابط خارجي با يد تابع دولت فدرال باشد. نمونه اين نوع حكومت در دنيا فراوان است.
مسلمادر كشوري مثل ايران با اين طرز غلط تقسيم ثروت استانهايي مثل سيستان و بلوچستان احتياج به كمك بيشتري از طرف دولت فدرال و دولت هاي خودمختار خواهند داشت. طرز و مقدار كمك از طرف هر دولت را مجلس معين خواهد كرد.
خواسته ديگر همه صلح و آرامش است. ما خيلي هنر كنيم سالها طول ميكشد تا بتوانيم مشكلات كشور خودمان رارفع كنيم. بايد با همسايگانمان و بقيه كشورهاي دنيا در صلح باشيم. هر دولتي كه دنبال بحران سازي در كشورهاي ديگر است ميخواهد بحرانهاي دروني خودش را پنهان كند. نمونه اينها را ميشود در جنگ ايران و عراق وفتح قدس از طريق كربلا صدور انقلاب به افريقا و اروپا و امريكا و كره ماه و .. و همچنين حمله اخير امريكا به عراق ديد.
من نميخواهم سگ زرد برود و شغال بيايد و من زندگي خودم رابكنم. من ميدانم كه در قلب جهنم نميشود يك زندگي عادي داشت.
ميدانم كه اين خواسته ها ي اوليه انساني با سيستم غارت و چپاول وشكنجه و خفقان امكان پذير نيست. از كسي هم كه در زمان قتل عام زندانيان سياسي و هم در زمان فرستادن كودكان به روي مين در جبهه هاي جنگ وزير ارشاد بوده و دانشجويان را اراذل و اوباش خوانده و دستور سركوبشان را داده...انتظار جواب دادن به خواسته هاي مردم را ندارم. هر چقدر هم كه لبخندش مليح باشد....
دولت فخيمه و ايادي مربوطه از نيروهاي مخالف براي ما لولو درست كرده اند. . . كه از كجا ميدانيد حكومت بعدي از اين بدتر نخواهد بود؟مثل شاه كه ميگفت اگر من بروم ايران ايرانستان ميشود.يعني حاضر به تغيير نيستند.فقط سر ما منت ميگذارند. البته شاه خودش حرفش را ميزد. حرف اينها از دهان اياديشان در ميآيد.. ما را ميكشند و ثروتمان رابه يغماميبرند تازه ميگويند از ما بدترش هم هست. من يكي كه گمان نمي كنم كسي ركورد اينهارابتواند بشكند.
بايدبدانيم هيچ كس نميتواند به ما براي چيزي گارانتي بدهد. گارانتي ما فقط خودمان هستيم. اينكه بدانيم چه ميخواهيم. ببينيم آنها چه ميگويند؟برنامه هايشان با خواسته هاي ما چقدر مطابقت دارد؟در مبارزه شان براي آزادي چقدر جدي بوده اند؟
گارانتي ما آگاهي و اراده ما ست.
.
. بايد به هر چه نمي خواهيم اعترا ض كنيم و ازهمان خشت اول بنا را درست بسازيم. شايد اگر در سال 57 به اعدام انسانها بالاي پشت بام مدرسه علوي اعتراض ميكرديم كار به سركوب تركمن ها و كردها و روسري كردن سر زنها نميرسيد. و الي آخر.... اين ها درسهايي است كه بايد از تاريخي نه چندان دور بگيريم و كوتاه نياييم..
No comments:
Post a Comment