Thursday, February 28, 2008

جایزه سنگ پای قزوین

این خبر را بخوانید و بخندید
آمريكا به هيئتی از زنان جمهوری اسلامی ویزا ندا

:اینهم واکنش زهره طیب زاده

رئيس مركزمشاركت امور زنان نهاد رياست جمهوري گفت به نظر مي رسد دولت آمريكا مايل نيست صداي زنان مسلمان به گوش جهانيان برسد چرا كه در صورت حضور هيئت زنان جمهوری اسلامی، نداي مظلوميت زنان فلسطینی، لبنانی، افغانی و عراقی به گوش جهانيان رسانده مي شد.

چند تا خبر و عکس و ویدیو از ضرب و شتم زنان ایران توسط همین "فاطی کماندو" ها خوانده اید و دیده اید؟ چند باز از دیدن منظره زنی که خونین و مالین روی زمین کشیده میشود تا سوار ماشین ارشادش کنند و ببرندش ناکجا آباد دلتان به درد آمده؟ چند باز اشک از چشمتان سرازیر شده وقتی خوانده اید زی - مادری -دختری به دار آویخته شده؟ مگر راحله زمانی 27 ساله دو تا بچه نداشت؟

این آخوندها و ضعیفه هایشان در نعل وارو زدن هیچ رودستی ندارند. هم کتک میزنند و هم فحاشی میکنند و هم آدمکشی میکنند اما موقع گردش با پول مردم در امریکا که میرسد یاد حقوق بشر و ندای مظلومیت زنان جهان می افتند. واقعا که!بعد میگویند سنگ پای قزوین.
من یک جایزه پیشنهاد میکنم

جایزه سنگ پای قزوین

این جایزه هر سه ماه یک بار داده میشود. حالا باید سر زمانش فکر کنم اما برای اولین جایزه اینها را کاندید میکنم. شما هم اگر کاندید دارید بنویسید اما باید با دلیل باشد

1-زهره طیب زاده به دلیل سخنانشان در باب مظلومیت زنان افغانی و فلسطینی و غیره د رحالی که ایران را به زنان خودمان جهنم کرده اند

2رییس سازمان زندانها برای اعلام اینکه زندانهای ایران اینقدر قشنگ و خوبند که 3 تا هم جایزه گرفته اند ( این هم میشود چهارمی!) در حالی که زندانیان با بیشرمانه تر ین و وچشیانه ترین وضعی در سیاه چال های رژیم زجر میکشند

3-پروفسور دکتر فوق لیسانس طلبه احمدی نژاد برای بسیاری از سخنان گهربار کاندید همیشگی این جایزه هستند


اگر بودجه اجازه دهد این جایزه به سه بخش تقسیم خواهد شد
سنگ پای قزوین طلایی
سنگ پای قزوین نقره ای
سنگ پای قزوین برنز

Sunday, February 24, 2008

الملک یبقی مع الکفر و لایبقی مع الظلم!

امروز روز خوبی نیست علاوه بر اعصاب خردکنی های خرده ریزه صبح که اخبار را نگاه کردم دیدم ایران پرس نیوز نوشته برادر کوچک مهرنهاد را هم دستگیر کرده اند. خودش که سال 58 بدنیا آمده. برادرش نمیدانم چند سالش باید باشد. اینهمه ستم و وحشی گری چرا؟ مگر اینها چه کرده اند؟
دیروز هم سری به وبلاگ مهرنهاد زدم ببینم چی نوشته یا چکار کرده که سزاوار شکنجه و اعدام است؟ به شما هم توصیه میکنم بخوانید بهتر متوجه میشوید که هر کسی دلش برای مردمش بسوزد و از درد و رنج آنها بنویسد کارش به ناکجا آباد ختم میشود. ستمی که بر همه مردم ما میرود خودش داستان قرن است اما مردم بلوچستان به دلیل شرایط طبیعی و بی مهری دولت ها همیشه محروم بوده اند. اگرهم جوانی پیدا شود و فکر کند که علی آیاد هم شهری است و احمدی نژاد و خاتمی هم دلشان برای مردم سوخته و فکر کند که در چهارچوب قوانین ایران میتواند به مردم کمک کند و دردشان را به گوش مسئولان برساند بر سر خود و خانواده اش همانی می آید که بر سر یعقوب مهرنهاد آمده است..
من و شما که نیزه هایمان موش کامپیوتر است و وقتی یک پتیشن امضا میکنیم احساس قهرمان بودن بهمان دست میدهد باید در شرایط مهرنهاد ها باشیم و رنج مردم را با گوشت و پوستمان احساس کنیم . اگر در وبلاگش هم نتواند اینها را بنویسد اگر مجاز نباشد به نماینده مجلس آخوندی هم شکایت کند پس چه باید بکند؟
این نمونه یکی از نوشته هایش است:
آیا میدانید جوانان بلوچ چگونه قربانی فقر و تبعیض میشوند؟
یاد فرهاد به خیر با آن صدای گیرایش که بگوید:
"الملک یبقی مع الکفر و لایبقی مع الظلم!"
خوبه که همین را تیتر این مطلب بکنم
این آدرس وبلاگی هست که بچه های کانون وبلاگ نویسان برای مهرنهاد درست کرده اند. ازشان حمایت کنیم.
*******

هم در اخبار خواندم و هم در یوتیوب دیدم که مردم در آریاشهر ریخته اند و در برابر مامورین نیروی انتظامی ایستاده اند. دمشان گرم.
نوشته بود که مامورین نیروی انتظامی دخترک را با باتوم خونین و مالین کرده و پسری را که به این وحشی گری اعتراض کرده در سطل آشغال پرت کرده ا ند
این مامورین نیروی انتظامی کی ها هستند؟ از کجا اینقدر سنگدل شده اند؟ میدانم که آنها هم میدانند که بهشت و جهنم درش خیلی وقت است تخته شده. کلید های پلاستیکی بهشت هم خرج شده و تمام شده. آیا اینها از فقر است؟ یا از بیماری روانی است؟ چطور انسانی میتواند اینقدر سقوط کند که به جان مردم بی دفاع بیفتد؟ وقتی مردی کودک 14 ساله خودش را با سنگسار زجر کش میکند و بعد با 4 تا گلوله میکشدش شاید برایش سخت نباشد که یک دختر جوان را هم در خیابان تکه و پاره کند.
--------
قاتلان آزاد میشوند
ماجرای بسیجی های کرمانی که مردم بیگناه را مجازات میکردند.
از این حکومت به جز اینها هم انتظاری نیست. ببینید چقدر جنایت پشت پرده باقی مانده است
ببینید اینها که در روز روشن با مردم چنین میکنند در سیاهچال ها رفتارشان با مردم چگونه است
ننگ بر این دنیا که چنین کسانی را تاب میآورد و ننگ بر حکومت هایی که با سران چنین حکومتی سر یک میز می نشینند
ننگ بر همه کسانی که این جنایات را می بینند و باز از حکومت جانیان دفاع میکنند
----------------------
انسان موجود اجتماعی است. اکثر انسانها خودشان را با نرم های اجتماعی تطبیق میدهند و به قولی همرنگ جماعت میشوند چون اینطوری راخت تر قبول میشوند. ایران بهشت جنایتکاران است. درهر جای دنیا که باشید کتک زدن و کشتن و زجر کش کردن آدم ها نه تنها جرم بلکه قبیح و زننده حساب میشود اما در ایران به لطف این طایفه که آدم کشی را از همان روز اول از پشت بام مدرسه علوی شروع کردند جانیان ارتقا مقام میگیرند و به وزارت و وکالت میرسند. در خواب هم نمی دیدند که کتک زدن و ناقص کردن و شلاق زدن و شکنجه کردن و تجاوز جایزه هم داشته باشد. بعضی هایشان هم هنرمند و فیلمساز میشوند و در حالی که دختر مردم برای یک روسری نازک خونین و مالین میشود دخترشان و عمه و خاله و توه و نتیجه شان با هیئت داوران فستیوال کان آبگوشت بزباش میخورند!

چقدر این شاتوت قشنگ نوشته
حیف که ایران پرس نیوز آدرس وبلاگش را ننوشته است

این هم از بهزاد مهرانی.
دوزخ-بهشت
*********
بابک دادبخش را از مرگ نجات دهیم
چند روز است که حال بابک دادبخش زندانی سیاسی در بند و در حال اعتصاب غذا و لب دوخته وخیم است. یک وجدان بیدار در وبلاگستان هست که همه جا میرود و پیام میگذارد مگر صدایی بلند شود اما ابعاد وحشت اینقدر زیاد است که بهت زده شدن و بی حرکت ماندن زیاد هم جای تعجب ندارد . صبح خبرها را نگاه کرده ام که برادر 16 ساله یعقوب مهرنهاد را هم دستگیر کرده اند. نامه حسام فیروزی را میخوانم که نوشته دادبخش عفونت شدید دارد و در حال مرگ است. میخوانم که بسیجی هایی که سرخود مردم را میبردند بیابان و به اسم نهی از منکر میکشتند آزاد شده اند که باز هم بروند بکشند. الآن دیدم که سه نفر دیگر را به اعدام محکوم کرده اند و سی دانشجو را هم دستگیر کرده اند . در باره کدام اینها بنویسیم؟ کدام از اینها اگر در یک کشور دیگر در ابوغریب در گوانتانامو در افغانستان در سومالی رخ میداد الآن همه سازمانهای حقوق بشر دنیا در حال پتیشن چمع کردن نبودند؟ چی شد که جان مردم ایران اینقدر ارزان قیمت شده است؟

بابک دادبخش 43 روز است که در اعتصاب غذا است. . او میخواهد مرگش را خود انتخاب کند و ما هم به نظاره نشسته ایم.
این نامه همسر بابک دادبخش به شاهرودی در بیست و سومین روز اعتصاب غذای اوست:

نامه همسر بابک دادبخش به شاهرودي (فعالان حقوق بشر در ايران)

بسمه تعالي رياست محترم قوه قضائيه آيت الله شاهرود يسلام و عليکم احتراما اينجانب خديجه ياري همسر زنداني بابک دادبخش که 23 روز است در حال اعتصاب غذا مي باشد خدمتتان معروض مي دارم .آقاي شاهرودي ديگر چيزي در بيش از 3 سال در خانه باقي نمانده که بفروشم و خرج خريد عدالت نمايم ، تنها چيزي که باقي مانده دو عدد فرش کهنه است و تلفني که قطع شده است ، 3 سال است که تک و تنها در حالي که کمتر از 21 سال سن دارم به همراه يک کودک 3 ساله بدنبال عدالت و برخورداري از قانون در حالي که ما بين دو شهر تهران و اردبيل اسير بوده ام ، تمام مراجع عالي رتبه قضائي را گشته ام ولي شرايط برخورداري از عدالت را به خاطر بي کس بودن نداشته ام .تنها چيزي که در اين مدت فهميده ام اين است که قانون و عدالت براي کساني است که کسي داشته باشند ، در نهايت تنها خواسته من و فرزند سه ساله ام بنيامين اين است که " نگذاريد همسرم بابک را در زندان رجايي شهر همانگونه که بر سر زبان ها شايع است ، به خاطر ساکت کردن صدايش که متقاضاي اعمال قانون است بکشند " يقين داشته باشيد که بابک فقط به دنبال احقاق حقوق خود مي باشد و نه چيز ديگر

با احترام خديجه ياري مادر بنيامين سه ساله همسر بابک دادبخش

آخرین خبر در باره بابک دادبخش

Wednesday, February 20, 2008



فراخوان کانون وبلاگ نویسان ایران برای نجات جان آقای مهرنهاد وبلاگ نویس بلوچ

کانون وبلاگ نویسان ایران ( پن لاگ) تایید حکم اعدام آقای مهرنهاد وبلاگ نویس بلوچ را محکوم میکند و از همه وبلاگ نویسان و آزادیخواهان در ایران و جهان برای نجات جان آقای مهرنهاد کمک می طلبد.
آقای مهرنهاد وبلاگ نویس 28 ساله بلوچ و پدر سه فرزند , تنها جرمش ایجاد یک نهاد قانونی برای جوانان بلوچ بوده است. او پس از ده ماه شکنجه و اسارت به جرم واهی محاربه و ارتباط با گروههای غیر قانونی به اعدام محکوم شده است.
خانواده او معتقد هستند که به آقای مهرنهاد در اثر شکنجه آسیب جدی وارد شده و حکم اعدام برای از بین بردن مدرک جرم صادر شده است با تایید حکم اعدام این حکم هر لحظه ممکن است به اجرا در آید.
کانون وبلاگ نویسان ایران بدعت اعدام وبلاگ نویسان را به شدت محکوم میکندو از همه وبلاگ نویسان دعوت میکند که از روز چهارشنبه اول اسفند به مدت یک هفته نام وبلاگ خود را به "مهرنهاد را آزاد کنید" تغییر دهند .کانون وبلاگ نویسان ایران از وبلاگ نویسان و آزاداندیشان میخواهد که در طول این هفته همه تلاش خود را برای لغو حکم اعدام و آزادی یعقوب مهرنهاد به کار گیرند و با تماس با وبلاگ های دیگر و ارگانهای حقوق بشر در هر شهر و کشوری که هستند از اجرای این حکم ناعادلانه جلوگیری کنند.

. باشد که تلاش همگانی ما انسان بیگناهی را از طناب دار برهاند

کانون وبلاگ نویسان ایران((پن لاگ)

Sunday, February 17, 2008

بیانیه کانون وبلاگ نویسان ایران در محکومیت حکم اعدام برای یعقوب مهرنهاد وبلاگ نویس بلوچ



کانون وبلاگ نویسان ایران حکم غیر انسانی اعدام برای یعقوب مهرنهاد وبلاگ نویس بلوچ را به شدت محکوم می‌کند

قوه قضاییه جمهوری اسلامی هفته گذشته یعقوب مهرنهاد نویسنده وبلاگ "مهرنهاد" و فعال مدنی بلوچ را پس از ده ماه بازداشت و شکنجه در دادگاهی بدون حضور وکیل و هیئت منصفه و اعضای خانواده او با اتهامات واهی به اعدام محکوم کرد.

آقای مهرنهاد مدیر کل انجمن جوانان صدای عدالت است که در چهارچوب قوانین جمهوری اسلامی برای جوانان بلوچ برنامه اجرا می‌کند. او پس از شرکت در یک جلسه پرسش و پاسخ که برخی از مقامات زاهدان نیز در آن شرکت داشتند بازداشت شد و دلیل دستگیری او اعلام نشد. خانواده و وکیل او پس از 5 ماه موفق به دیدار او شدند در حالی که از شدت شکنجه تعادل خود را از دست داده بود و 15 کیلو وزن کم کرده بود.

کانون وبلاگ نویسان ایران توجه همه مجامع بین المللی را به بدعت گزاری قوه قضاییه ایران برای اعدام وبلاگ نویسان به دلیل ابراز عقاید خود جلب می‌کند. در ایران هر گونه ابراز عقیده با مجازات‌های وحشیانه شلاق و قطع دست و پا و اعدام به جرم‌های واهی اقدام علیه امنیت کشور و ارتباط با بیگانه و گروههای غیر قانونی جواب داده می‌شود.

کانون وبلاگ نویسان ایران خواهان لغو حکم اعدام آقای مهرنهاد است و مصرانه از همه حامیان حقوق بشر می‌خواهد که در برابر نقض وحشیانه حقوق بشر در ایران و سرکوب بیرحمانه وبلاگ نویسان و آزاداندیشان ساکت ننشینند و به هر شکل ممکن از اعدام یعقوب مهرنهاد وبلاگ نویس ایرانی جلوگیری کنند.

کانون وبلاگ نویسان ایران (پن لاگ)

آدرس وبلاگ آقای مهرنهاد
http://mehrnehad.blogfa.com/

رونوشت برای:

سازمان عفو بین الملل
دیدبان حقوق بشر
کمیسیون حقوق بشر اتحادیه اروپا
شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد

ادیسه هزار و سیصد و هشتاد و شش

همه جا سیاه است. دور خودش میچرخد . در دوردست ها ستاره ای چشمک میزند. یک سیاره این طرف یک سیاره آن طرف. باز می چرخد و باز میچرخد.

کی گفت زندگی کردن آسان است؟ هیچکس. زندگی همیشه سخت بود. زندگی همیشه سخت هست. .وقتی که میدانی؛ وقتی که می بینی , از همه سخت تر است. گفت من فقط میخواستم زندگی کنم. همه می خواستند زندگی کنند. کسی برای مردن به دنیا نیامده بود. همه می خواستند جلوی آفتاب بلمند و آب دریا را روی تنشان احساس کنند. همه می خواستندبرقصند و موهایشان را در باد ولو کنند. همه می خواستند با دوچرخه از اینور شهر به آنور شهر بروند. همه میخواستند دست عشقشان را بگیرندو بوسه ای برلبش بزنند و به همه بگویند که عاشقند.

توی صندلی نشستن و چرخیدن آسان تر است یا فکر کردن؟ فکر آن روزها را کردن؟ فکر آرزوها را کردن؟ مقایسه و باز هم مقایسه.

یادم باشد دفعه بعد یک جای دیگر این دنیای لعنتی از شکم مادرم بیرون بیایم

جایزه سنگ پای قزوین

این خبر را بخوانید و بخندید
آمريكا به هيئتی از زنان جمهوری اسلامی ویزا ندا

:اینهم واکنش زهره طیب زاده

رئيس مركزمشاركت امور زنان نهاد رياست جمهوري گفت به نظر مي رسد دولت آمريكا مايل نيست صداي زنان مسلمان به گوش جهانيان برسد چرا كه در صورت حضور هيئت زنان جمهوری اسلامی، نداي مظلوميت زنان فلسطینی، لبنانی، افغانی و عراقی به گوش جهانيان رسانده مي شد.

چند تا خبر و عکس و ویدیو از ضرب و شتم زنان ایران توسط همین "فاطی کماندو" ها خوانده اید و دیده اید؟ چند باز از دیدن منظره زنی که خونین و مالین روی زمین کشیده میشود تا سوار ماشین ارشادش کنند و ببرندش ناکجا آباد دلتان به درد آمده؟ چند باز اشک از چشمتان سرازیر شده وقتی خوانده اید زی - مادری -دختری به دار آویخته شده؟ مگر راحله زمانی 27 ساله دو تا بچه نداشت؟

این آخوندها و ضعیفه هایشان در نعل وارو زدن هیچ رودستی ندارند. هم کتک میزنند و هم فحاشی میکنند و هم آدمکشی میکنند اما موقع گردش با پول مردم در امریکا که میرسد یاد حقوق بشر و ندای مظلومیت زنان جهان می افتند. واقعا که!بعد میگویند سنگ پای قزوین.
من یک جایزه پیشنهاد میکنم

جایزه سنگ پای قزوین

این جایزه هر سه ماه یک بار داده میشود. حالا باید سر زمانش فکر کنم اما برای اولین جایزه اینها را کاندید میکنم. شما هم اگر کاندید دارید بنویسید اما باید با دلیل باشد

1-زهره طیب زاده به دلیل سخنانشان در باب مظلومیت زنان افغانی و فلسطینی و غیره د رحالی که ایران را به زنان خودمان جهنم کرده اند

2رییس سازمان زندانها برای اعلام اینکه زندانهای ایران اینقدر قشنگ و خوبند که 3 تا هم جایزه گرفته اند ( این هم میشود چهارمی!) در حالی که زندانیان با بیشرمانه تر ین و وچشیانه ترین وضعی در سیاه چال های رژیم زجر میکشند

3-پروفسور دکتر فوق لیسانس طلبه احمدی نژاد برای بسیاری از سخنان گهربار کاندید همیشگی این جایزه هستند


اگر بودجه اجازه دهد این جایزه به سه بخش تقسیم خواهد شد
سنگ پای قزوین طلایی
سنگ پای قزوین نقره ای
سنگ پای قزوین برنز

الملک یبقی مع الکفر و لایبقی مع الظلم!

امروز روز خوبی نیست علاوه بر اعصاب خردکنی های خرده ریزه صبح که اخبار را نگاه کردم دیدم ایران پرس نیوز نوشته برادر کوچک مهرنهاد را هم دستگیر کرده اند. خودش که سال 58 بدنیا آمده. برادرش نمیدانم چند سالش باید باشد. اینهمه ستم و وحشی گری چرا؟ مگر اینها چه کرده اند؟
دیروز هم سری به وبلاگ مهرنهاد زدم ببینم چی نوشته یا چکار کرده که سزاوار شکنجه و اعدام است؟ به شما هم توصیه میکنم بخوانید بهتر متوجه میشوید که هر کسی دلش برای مردمش بسوزد و از درد و رنج آنها بنویسد کارش به ناکجا آباد ختم میشود. ستمی که بر همه مردم ما میرود خودش داستان قرن است اما مردم بلوچستان به دلیل شرایط طبیعی و بی مهری دولت ها همیشه محروم بوده اند. اگرهم جوانی پیدا شود و فکر کند که علی آیاد هم شهری است و احمدی نژاد و خاتمی هم دلشان برای مردم سوخته و فکر کند که در چهارچوب قوانین ایران میتواند به مردم کمک کند و دردشان را به گوش مسئولان برساند بر سر خود و خانواده اش همانی می آید که بر سر یعقوب مهرنهاد آمده است..
من و شما که نیزه هایمان موش کامپیوتر است و وقتی یک پتیشن امضا میکنیم احساس قهرمان بودن بهمان دست میدهد باید در شرایط مهرنهاد ها باشیم و رنج مردم را با گوشت و پوستمان احساس کنیم . اگر در وبلاگش هم نتواند اینها را بنویسد اگر مجاز نباشد به نماینده مجلس آخوندی هم شکایت کند پس چه باید بکند؟
این نمونه یکی از نوشته هایش است:
آیا میدانید جوانان بلوچ چگونه قربانی فقر و تبعیض میشوند؟
یاد فرهاد به خیر با آن صدای گیرایش که بگوید:
"الملک یبقی مع الکفر و لایبقی مع الظلم!"
خوبه که همین را تیتر این مطلب بکنم
این آدرس وبلاگی هست که بچه های کانون وبلاگ نویسان برای مهرنهاد درست کرده اند. ازشان حمایت کنیم.
*******

هم در اخبار خواندم و هم در یوتیوب دیدم که مردم در آریاشهر ریخته اند و در برابر مامورین نیروی انتظامی ایستاده اند. دمشان گرم.
نوشته بود که مامورین نیروی انتظامی دخترک را با باتوم خونین و مالین کرده و پسری را که به این وحشی گری اعتراض کرده در سطل آشغال پرت کرده ا ند
این مامورین نیروی انتظامی کی ها هستند؟ از کجا اینقدر سنگدل شده اند؟ میدانم که آنها هم میدانند که بهشت و جهنم درش خیلی وقت است تخته شده. کلید های پلاستیکی بهشت هم خرج شده و تمام شده. آیا اینها از فقر است؟ یا از بیماری روانی است؟ چطور انسانی میتواند اینقدر سقوط کند که به جان مردم بی دفاع بیفتد؟ وقتی مردی کودک 14 ساله خودش را با سنگسار زجر کش میکند و بعد با 4 تا گلوله میکشدش شاید برایش سخت نباشد که یک دختر جوان را هم در خیابان تکه و پاره کند.
--------
قاتلان آزاد میشوند
ماجرای بسیجی های کرمانی که مردم بیگناه را مجازات میکردند.
از این حکومت به جز اینها هم انتظاری نیست. ببینید چقدر جنایت پشت پرده باقی مانده است
ببینید اینها که در روز روشن با مردم چنین میکنند در سیاهچال ها رفتارشان با مردم چگونه است
ننگ بر این دنیا که چنین کسانی را تاب میآورد و ننگ بر حکومت هایی که با سران چنین حکومتی سر یک میز می نشینند
ننگ بر همه کسانی که این جنایات را می بینند و باز از حکومت جانیان دفاع میکنند
----------------------
انسان موجود اجتماعی است. اکثر انسانها خودشان را با نرم های اجتماعی تطبیق میدهند و به قولی همرنگ جماعت میشوند چون اینطوری راخت تر قبول میشوند. ایران بهشت جنایتکاران است. درهر جای دنیا که باشید کتک زدن و کشتن و زجر کش کردن آدم ها نه تنها جرم بلکه قبیح و زننده حساب میشود اما در ایران به لطف این طایفه که آدم کشی را از همان روز اول از پشت بام مدرسه علوی شروع کردند جانیان ارتقا مقام میگیرند و به وزارت و وکالت میرسند. در خواب هم نمی دیدند که کتک زدن و ناقص کردن و شلاق زدن و شکنجه کردن و تجاوز جایزه هم داشته باشد. بعضی هایشان هم هنرمند و فیلمساز میشوند و در حالی که دختر مردم برای یک روسری نازک خونین و مالین میشود دخترشان و عمه و خاله و توه و نتیجه شان با هیئت داوران فستیوال کان آبگوشت بزباش میخورند!

چقدر این شاتوت قشنگ نوشته
حیف که ایران پرس نیوز آدرس وبلاگش را ننوشته است

این هم از بهزاد مهرانی.
دوزخ-بهشت
*********
بابک دادبخش را از مرگ نجات دهیم
چند روز است که حال بابک دادبخش زندانی سیاسی در بند و در حال اعتصاب غذا و لب دوخته وخیم است. یک وجدان بیدار در وبلاگستان هست که همه جا میرود و پیام میگذارد مگر صدایی بلند شود اما ابعاد وحشت اینقدر زیاد است که بهت زده شدن و بی حرکت ماندن زیاد هم جای تعجب ندارد . صبح خبرها را نگاه کرده ام که برادر 16 ساله یعقوب مهرنهاد را هم دستگیر کرده اند. نامه حسام فیروزی را میخوانم که نوشته دادبخش عفونت شدید دارد و در حال مرگ است. میخوانم که بسیجی هایی که سرخود مردم را میبردند بیابان و به اسم نهی از منکر میکشتند آزاد شده اند که باز هم بروند بکشند. الآن دیدم که سه نفر دیگر را به اعدام محکوم کرده اند و سی دانشجو را هم دستگیر کرده اند . در باره کدام اینها بنویسیم؟ کدام از اینها اگر در یک کشور دیگر در ابوغریب در گوانتانامو در افغانستان در سومالی رخ میداد الآن همه سازمانهای حقوق بشر دنیا در حال پتیشن چمع کردن نبودند؟ چی شد که جان مردم ایران اینقدر ارزان قیمت شده است؟

بابک دادبخش 43 روز است که در اعتصاب غذا است. . او میخواهد مرگش را خود انتخاب کند و ما هم به نظاره نشسته ایم.
این نامه همسر بابک دادبخش به شاهرودی در بیست و سومین روز اعتصاب غذای اوست:

نامه همسر بابک دادبخش به شاهرودي (فعالان حقوق بشر در ايران)

بسمه تعالي رياست محترم قوه قضائيه آيت الله شاهرود يسلام و عليکم احتراما اينجانب خديجه ياري همسر زنداني بابک دادبخش که 23 روز است در حال اعتصاب غذا مي باشد خدمتتان معروض مي دارم .آقاي شاهرودي ديگر چيزي در بيش از 3 سال در خانه باقي نمانده که بفروشم و خرج خريد عدالت نمايم ، تنها چيزي که باقي مانده دو عدد فرش کهنه است و تلفني که قطع شده است ، 3 سال است که تک و تنها در حالي که کمتر از 21 سال سن دارم به همراه يک کودک 3 ساله بدنبال عدالت و برخورداري از قانون در حالي که ما بين دو شهر تهران و اردبيل اسير بوده ام ، تمام مراجع عالي رتبه قضائي را گشته ام ولي شرايط برخورداري از عدالت را به خاطر بي کس بودن نداشته ام .تنها چيزي که در اين مدت فهميده ام اين است که قانون و عدالت براي کساني است که کسي داشته باشند ، در نهايت تنها خواسته من و فرزند سه ساله ام بنيامين اين است که " نگذاريد همسرم بابک را در زندان رجايي شهر همانگونه که بر سر زبان ها شايع است ، به خاطر ساکت کردن صدايش که متقاضاي اعمال قانون است بکشند " يقين داشته باشيد که بابک فقط به دنبال احقاق حقوق خود مي باشد و نه چيز ديگر

با احترام خديجه ياري مادر بنيامين سه ساله همسر بابک دادبخش

آخرین خبر در باره بابک دادبخش


فراخوان کانون وبلاگ نویسان ایران برای نجات جان آقای مهرنهاد وبلاگ نویس بلوچ

کانون وبلاگ نویسان ایران ( پن لاگ) تایید حکم اعدام آقای مهرنهاد وبلاگ نویس بلوچ را محکوم میکند و از همه وبلاگ نویسان و آزادیخواهان در ایران و جهان برای نجات جان آقای مهرنهاد کمک می طلبد.
آقای مهرنهاد وبلاگ نویس 28 ساله بلوچ و پدر سه فرزند , تنها جرمش ایجاد یک نهاد قانونی برای جوانان بلوچ بوده است. او پس از ده ماه شکنجه و اسارت به جرم واهی محاربه و ارتباط با گروههای غیر قانونی به اعدام محکوم شده است.
خانواده او معتقد هستند که به آقای مهرنهاد در اثر شکنجه آسیب جدی وارد شده و حکم اعدام برای از بین بردن مدرک جرم صادر شده است با تایید حکم اعدام این حکم هر لحظه ممکن است به اجرا در آید.
کانون وبلاگ نویسان ایران بدعت اعدام وبلاگ نویسان را به شدت محکوم میکندو از همه وبلاگ نویسان دعوت میکند که از روز چهارشنبه اول اسفند به مدت یک هفته نام وبلاگ خود را به "مهرنهاد را آزاد کنید" تغییر دهند .کانون وبلاگ نویسان ایران از وبلاگ نویسان و آزاداندیشان میخواهد که در طول این هفته همه تلاش خود را برای لغو حکم اعدام و آزادی یعقوب مهرنهاد به کار گیرند و با تماس با وبلاگ های دیگر و ارگانهای حقوق بشر در هر شهر و کشوری که هستند از اجرای این حکم ناعادلانه جلوگیری کنند.

. باشد که تلاش همگانی ما انسان بیگناهی را از طناب دار برهاند

کانون وبلاگ نویسان ایران((پن لاگ)

بیانیه کانون وبلاگ نویسان ایران در محکومیت حکم اعدام برای یعقوب مهرنهاد وبلاگ نویس بلوچ



کانون وبلاگ نویسان ایران حکم غیر انسانی اعدام برای یعقوب مهرنهاد وبلاگ نویس بلوچ را به شدت محکوم می‌کند

قوه قضاییه جمهوری اسلامی هفته گذشته یعقوب مهرنهاد نویسنده وبلاگ "مهرنهاد" و فعال مدنی بلوچ را پس از ده ماه بازداشت و شکنجه در دادگاهی بدون حضور وکیل و هیئت منصفه و اعضای خانواده او با اتهامات واهی به اعدام محکوم کرد.

آقای مهرنهاد مدیر کل انجمن جوانان صدای عدالت است که در چهارچوب قوانین جمهوری اسلامی برای جوانان بلوچ برنامه اجرا می‌کند. او پس از شرکت در یک جلسه پرسش و پاسخ که برخی از مقامات زاهدان نیز در آن شرکت داشتند بازداشت شد و دلیل دستگیری او اعلام نشد. خانواده و وکیل او پس از 5 ماه موفق به دیدار او شدند در حالی که از شدت شکنجه تعادل خود را از دست داده بود و 15 کیلو وزن کم کرده بود.

کانون وبلاگ نویسان ایران توجه همه مجامع بین المللی را به بدعت گزاری قوه قضاییه ایران برای اعدام وبلاگ نویسان به دلیل ابراز عقاید خود جلب می‌کند. در ایران هر گونه ابراز عقیده با مجازات‌های وحشیانه شلاق و قطع دست و پا و اعدام به جرم‌های واهی اقدام علیه امنیت کشور و ارتباط با بیگانه و گروههای غیر قانونی جواب داده می‌شود.

کانون وبلاگ نویسان ایران خواهان لغو حکم اعدام آقای مهرنهاد است و مصرانه از همه حامیان حقوق بشر می‌خواهد که در برابر نقض وحشیانه حقوق بشر در ایران و سرکوب بیرحمانه وبلاگ نویسان و آزاداندیشان ساکت ننشینند و به هر شکل ممکن از اعدام یعقوب مهرنهاد وبلاگ نویس ایرانی جلوگیری کنند.

کانون وبلاگ نویسان ایران (پن لاگ)

آدرس وبلاگ آقای مهرنهاد
http://mehrnehad.blogfa.com/

رونوشت برای:

سازمان عفو بین الملل
دیدبان حقوق بشر
کمیسیون حقوق بشر اتحادیه اروپا
شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد

ادیسه هزار و سیصد و هشتاد و شش

همه جا سیاه است. دور خودش میچرخد . در دوردست ها ستاره ای چشمک میزند. یک سیاره این طرف یک سیاره آن طرف. باز می چرخد و باز میچرخد.

کی گفت زندگی کردن آسان است؟ هیچکس. زندگی همیشه سخت بود. زندگی همیشه سخت هست. .وقتی که میدانی؛ وقتی که می بینی , از همه سخت تر است. گفت من فقط میخواستم زندگی کنم. همه می خواستند زندگی کنند. کسی برای مردن به دنیا نیامده بود. همه می خواستند جلوی آفتاب بلمند و آب دریا را روی تنشان احساس کنند. همه می خواستندبرقصند و موهایشان را در باد ولو کنند. همه می خواستند با دوچرخه از اینور شهر به آنور شهر بروند. همه میخواستند دست عشقشان را بگیرندو بوسه ای برلبش بزنند و به همه بگویند که عاشقند.

توی صندلی نشستن و چرخیدن آسان تر است یا فکر کردن؟ فکر آن روزها را کردن؟ فکر آرزوها را کردن؟ مقایسه و باز هم مقایسه.

یادم باشد دفعه بعد یک جای دیگر این دنیای لعنتی از شکم مادرم بیرون بیایم