Saturday, September 03, 2005

غیبت های غیر موجه

یکی از شرایط عضویت در کانون وبلاگ نویسان ایران این است که وبلاگ فعال باشد. قکر کنم اگر به مدت دو یا سه ماه( مدتش رادقیق نمیدانم) متروک بماند عضویت هم معلق میشود. (

کم مانده که عضویت وبلاگ گل کو هم به دلیل متروک ماندن معلق شود. بدتر از آن این است که دوستان عزیزی که اینجا می آیند و هر بار باهمان مطلب قبلی مواجه میشوند کلیکشان هدر میرود. خیلی وقت ها فکر کرده ام که شاید نوشتن در وبلاگ دیگر بس باشد اما هر بار میبینم که وبلاگ زیاد هم بی اثر نیست. . وقتی حکومتی همه هم و غمش را برای سانسور و فیلتر کردن نظرات مردم در اینترنت بسیج میکند پس باید نوشت!

چند اتفاق مهم هست که همه تابستان را در بر میگیرد
قتل عام زندانیان سیاسی
درگذشت احمد شاملو
مرگ صمد بهرنگی

در باره هر کدام سعی خواهم کردکه بنویسم.

امسال تابستان دیگر خاتمی شیک با عبای ایو سن لورن نداریم. دیگر به قول فرنگی ها اسلحه ها از رو بسته شده است. فریب دوم خرداد و گفتگوی تمدن ها و کانت و دکارت و دکتراهای افتخاری به خاتمی جوهرشان در همان قرارداهای کلان این هشت سال خشکید و تمام شد و حامیان دوم خرداد را بهت زده بر جای گذاشت. آنها که فکر میکردند راه آسانی برای مقابله با این اهریمن وجود دارد و ممکن است که مثلا روزی قاتل هزاران جوان استحاله شود و دلش برای مردم ایران بسوزد.
آمدن احمدی نژاد نشان داد که این دوران یک فریب بزرگ بیش نبود. نه تنها برای امیدواران اصلاحات بلکه برای کشورهای خارجی که فکر میکردند ملاها دستشان را گاز نخواهند گرفت.

جناب دکتر پاسدار احمدی نژاد آب پاکی روی دست همه ریخت. در ایران تا بحال بعد از روی کار آمدن احمدی نژاد دهها اعدام صورت گرفته است. برای کوچه و خیابان و کوه و دشت هم پلیس گذاشته اند. هموطنان کرد ما دوباره به روش اول انقلاب سلاخی و کشتار شدند. نه تنها خود جناب رییس جمهور بلکه اعضای کابینه اش هم در قتل و جنایت سابقه طولانی دارند . تا آنجا که صدای خود نماینده های مجلس هم در آمده است. پلیس و نیروی انتظامی به دست بسیج و سپاه پاسداران سپرده شده است . این اگر یک کودتا بر علیه مردم ایران نیست پس چیست؟

ما که از اول میدانستیم اینها چه تحفه هایی هستند اما واکنش کشورهای اروپایی خیلی جالب توجه بود. اول فکر کردند اینها هم مثل سید خندان ادای متمدن بودن در خواهند آورد. هنوز باورشان نمیشد که دولت ایران زیر مذاکرات اتمی زده و دارد کار خودش را میکند. علاوه بر اینکه سالیان سال برنامه های اتمی ایران را مخقی نگاه داشتند دو سه سال هم با خاتمی آنها را سر دواندند و حالا هم خدا را بنده نیستند . یک هو لحن اروپاییان تغییر کرد . جناب ژاک شیراک که پناهندگان ایرانی را دو سال پیش داشت کت بسته تحویل ایران میداد و دادستانش هر روز بک پرونده برای مجاهدین درست میکرد یک هو لحنش قاطع شد. آقای یوشکا فیشر و جناب استرا کشف کردند که ایران امکان تولید سلاح اتمی را دارد . .
حتی البرادعی که میترسید اسم ایران را بیاورد حالا دیگر دارد شاخ و شانه میکشد.
باید فقط بگویم جنابان منفعت طلب ساعت خواب!!

خوشبختانه مردم ایران سرنوشتشان را دست این بوقلمون صفتان نداده اند. اگر در این دوران سیاه یک چیز یاد گرفته باشیم آن هم این است که هیچ چیزی به خصوص آزادی مجانی نیست و کسی هم در طبق طلا آن را به ما تقدیم نخواهد کرد. اگر کنار گود بنشنیم به آنها که در میان گود دارند حرف خودشان را پیش میبرند باخته ایم. باید هر طور که میشود حرفمان را بزنیم. باید خواسته هایمان را بدانیم. در این باره فکر کنم پارسال نوشته بودم و دوباره هم خواهم نوشت.

احمدی نژآد روز 14 سپتامبر به نیویورک میرود تا از طرف ما در سازمان ملل حرف بزند. یک آدم قاتل که خودش تیر خلاص میزده است نمی تواند نماینده ما باشد. ما لیاقتمان از احمدی نژاد قاتل خیلی بالاتر است.. ایرانیان در امریکا از قرار به این سفر اعتراض خواهند کرد. امیدوارم وب نویس ها و ایرانیان در جاهای دیگر هم صدایشان را یلند کنند.



.


آدرس صفحه شان هم این است:
http://www.no2ahmadinejad.com/

دست مریزاد...
*****************

از اخبار دیگر این که محمدرضا نسب عبداللهی آزاد شد و مجتبی سمیعی نژاد و احمد سراجی هنوز در بند هستند و شاید دیگران که اسمشان را نمیدانیم.
با تبریک به محمدرضا نسب عبداللهی و امید به آزادی همه زندانیان سیاسی.

محمدرضا نسب عبداللهی با رادیو امریکا مصاحبه ای کرده است که برای خبرنامه پن لاگ در پن لاگ 2 گذاشتم. از شرایط طاقت فرسای زندان میگوید و خواهان آزادی مجنبی سمیعی نژاد است . از قرار مجتبی سمیعی نژاد در قزل حصار است که در ماه گذشته در آن دو نفر از وبا جان خود را از دست داده اند.

همه مصاحبه را اینجا میتوانید بخوانید

این وضعیت زندانیانی است که به جرم یک نوشته زندانی شده اند. نمیتوانم تصور کنم که زندانیان عقیدتی و سیاسی در گوهر دشت کرج ( رجایی شهر ) که کسی صدایشان را نمیشنود در چه وضعی هستند.

به امید آزادی

No comments:

Post a Comment

غیبت های غیر موجه

یکی از شرایط عضویت در کانون وبلاگ نویسان ایران این است که وبلاگ فعال باشد. قکر کنم اگر به مدت دو یا سه ماه( مدتش رادقیق نمیدانم) متروک بماند عضویت هم معلق میشود. (

کم مانده که عضویت وبلاگ گل کو هم به دلیل متروک ماندن معلق شود. بدتر از آن این است که دوستان عزیزی که اینجا می آیند و هر بار باهمان مطلب قبلی مواجه میشوند کلیکشان هدر میرود. خیلی وقت ها فکر کرده ام که شاید نوشتن در وبلاگ دیگر بس باشد اما هر بار میبینم که وبلاگ زیاد هم بی اثر نیست. . وقتی حکومتی همه هم و غمش را برای سانسور و فیلتر کردن نظرات مردم در اینترنت بسیج میکند پس باید نوشت!

چند اتفاق مهم هست که همه تابستان را در بر میگیرد
قتل عام زندانیان سیاسی
درگذشت احمد شاملو
مرگ صمد بهرنگی

در باره هر کدام سعی خواهم کردکه بنویسم.

امسال تابستان دیگر خاتمی شیک با عبای ایو سن لورن نداریم. دیگر به قول فرنگی ها اسلحه ها از رو بسته شده است. فریب دوم خرداد و گفتگوی تمدن ها و کانت و دکارت و دکتراهای افتخاری به خاتمی جوهرشان در همان قرارداهای کلان این هشت سال خشکید و تمام شد و حامیان دوم خرداد را بهت زده بر جای گذاشت. آنها که فکر میکردند راه آسانی برای مقابله با این اهریمن وجود دارد و ممکن است که مثلا روزی قاتل هزاران جوان استحاله شود و دلش برای مردم ایران بسوزد.
آمدن احمدی نژاد نشان داد که این دوران یک فریب بزرگ بیش نبود. نه تنها برای امیدواران اصلاحات بلکه برای کشورهای خارجی که فکر میکردند ملاها دستشان را گاز نخواهند گرفت.

جناب دکتر پاسدار احمدی نژاد آب پاکی روی دست همه ریخت. در ایران تا بحال بعد از روی کار آمدن احمدی نژاد دهها اعدام صورت گرفته است. برای کوچه و خیابان و کوه و دشت هم پلیس گذاشته اند. هموطنان کرد ما دوباره به روش اول انقلاب سلاخی و کشتار شدند. نه تنها خود جناب رییس جمهور بلکه اعضای کابینه اش هم در قتل و جنایت سابقه طولانی دارند . تا آنجا که صدای خود نماینده های مجلس هم در آمده است. پلیس و نیروی انتظامی به دست بسیج و سپاه پاسداران سپرده شده است . این اگر یک کودتا بر علیه مردم ایران نیست پس چیست؟

ما که از اول میدانستیم اینها چه تحفه هایی هستند اما واکنش کشورهای اروپایی خیلی جالب توجه بود. اول فکر کردند اینها هم مثل سید خندان ادای متمدن بودن در خواهند آورد. هنوز باورشان نمیشد که دولت ایران زیر مذاکرات اتمی زده و دارد کار خودش را میکند. علاوه بر اینکه سالیان سال برنامه های اتمی ایران را مخقی نگاه داشتند دو سه سال هم با خاتمی آنها را سر دواندند و حالا هم خدا را بنده نیستند . یک هو لحن اروپاییان تغییر کرد . جناب ژاک شیراک که پناهندگان ایرانی را دو سال پیش داشت کت بسته تحویل ایران میداد و دادستانش هر روز بک پرونده برای مجاهدین درست میکرد یک هو لحنش قاطع شد. آقای یوشکا فیشر و جناب استرا کشف کردند که ایران امکان تولید سلاح اتمی را دارد . .
حتی البرادعی که میترسید اسم ایران را بیاورد حالا دیگر دارد شاخ و شانه میکشد.
باید فقط بگویم جنابان منفعت طلب ساعت خواب!!

خوشبختانه مردم ایران سرنوشتشان را دست این بوقلمون صفتان نداده اند. اگر در این دوران سیاه یک چیز یاد گرفته باشیم آن هم این است که هیچ چیزی به خصوص آزادی مجانی نیست و کسی هم در طبق طلا آن را به ما تقدیم نخواهد کرد. اگر کنار گود بنشنیم به آنها که در میان گود دارند حرف خودشان را پیش میبرند باخته ایم. باید هر طور که میشود حرفمان را بزنیم. باید خواسته هایمان را بدانیم. در این باره فکر کنم پارسال نوشته بودم و دوباره هم خواهم نوشت.

احمدی نژآد روز 14 سپتامبر به نیویورک میرود تا از طرف ما در سازمان ملل حرف بزند. یک آدم قاتل که خودش تیر خلاص میزده است نمی تواند نماینده ما باشد. ما لیاقتمان از احمدی نژاد قاتل خیلی بالاتر است.. ایرانیان در امریکا از قرار به این سفر اعتراض خواهند کرد. امیدوارم وب نویس ها و ایرانیان در جاهای دیگر هم صدایشان را یلند کنند.



.


آدرس صفحه شان هم این است:
http://www.no2ahmadinejad.com/

دست مریزاد...
*****************

از اخبار دیگر این که محمدرضا نسب عبداللهی آزاد شد و مجتبی سمیعی نژاد و احمد سراجی هنوز در بند هستند و شاید دیگران که اسمشان را نمیدانیم.
با تبریک به محمدرضا نسب عبداللهی و امید به آزادی همه زندانیان سیاسی.

محمدرضا نسب عبداللهی با رادیو امریکا مصاحبه ای کرده است که برای خبرنامه پن لاگ در پن لاگ 2 گذاشتم. از شرایط طاقت فرسای زندان میگوید و خواهان آزادی مجنبی سمیعی نژاد است . از قرار مجتبی سمیعی نژاد در قزل حصار است که در ماه گذشته در آن دو نفر از وبا جان خود را از دست داده اند.

همه مصاحبه را اینجا میتوانید بخوانید

این وضعیت زندانیانی است که به جرم یک نوشته زندانی شده اند. نمیتوانم تصور کنم که زندانیان عقیدتی و سیاسی در گوهر دشت کرج ( رجایی شهر ) که کسی صدایشان را نمیشنود در چه وضعی هستند.

به امید آزادی

0 comments:

Post a Comment