Thursday, December 05, 2002

زندگي:از خياباني كه هر روز از آن عبور ميكنم اغلب دختركي نيز ميگذرد. با ابروان مشكي و لباسي طوسي رنگش. صورتش هميشه خندان است. گويي خاطره خوشي به ذهنش آمده. خوشي اش را اما باهمه تقسيم ميكند. وقتي به كسي ميرسد سرش را بالا ميگيرد و با تبسم زيبايي سلام ميكند و به راهش ادامه ميدهد.. .
من او را زندگي نام داده ام. تازگي ها من هم سرم را بالا ميگيرم و به او لبخند ميزنم و جواب سلامش را ميدهم. حيف است كه لبخند زندگي بي جواب بماند.



No comments:

Post a Comment

زندگي:از خياباني كه هر روز از آن عبور ميكنم اغلب دختركي نيز ميگذرد. با ابروان مشكي و لباسي طوسي رنگش. صورتش هميشه خندان است. گويي خاطره خوشي به ذهنش آمده. خوشي اش را اما باهمه تقسيم ميكند. وقتي به كسي ميرسد سرش را بالا ميگيرد و با تبسم زيبايي سلام ميكند و به راهش ادامه ميدهد.. .
من او را زندگي نام داده ام. تازگي ها من هم سرم را بالا ميگيرم و به او لبخند ميزنم و جواب سلامش را ميدهم. حيف است كه لبخند زندگي بي جواب بماند.



0 comments:

Post a Comment