Thursday, April 18, 2002

بازمي خواهم در مورد کتک زدن و کتک خوردن بنويسم. جالب نيست که نمي توانيم در اين مورد حرف بزنيم؟ يا برايمان امري بديهي است يا خاطرات ناخوشايندي را زنده مي کند که سالها سعي در دفنشان داشته ايم.

حرف زدن در مورد کتک و نابساماني هاي ديگر مثل گشودن يک دمل چرکي است .باز شدنش همراه با بيرون ريختن چرک و بوي تعفن خواهد بود..
اما تا بازش نکنيم خوب نخواهد شد.

**********

در فرهنگ ما ...بچه نمي فهمد...بچه است...تا کتک نخورد آدم نمي شود....نداشتنش يک دردسر است داشتنش هزار تا....

بچه خودش عقل ندارد... ما بايد بهش بگوييم چکار کند... لازم نيست بهش توضيح بدهيم. معلوم است که نمي فهمد...بزرگ مي شود يادش مي رود...

********
بيشتر بچه ها از سه سالگي به بعد همه چيز را به خاطر مي آورند. کتک خوردن بالاترين
حد تحقير است. کودک از شدت درد و ترس چيزي يا کاري را که نمي خواهد قبول مي کند و پدر يا مادر فاتح مي شود و از ميدان نبرد پيروزمند بر ميگردد.....اين پيروزي نيست. با همين تجربه بچه ياد مي گيرد که دروغ بگويد . ياد مي گيرد که براي پيشبرد مقصدش مي تواند به زور متوسل شود. از همه بدتر از پدر يا مادر خودش متنفر مي شود و خودش راتنها احساس مي کند. ...چه پيروزي بزرگي....

کتک و توسل به زور نشانه از کار افتادن منطق است. مگر دور و برمان نمونه کم است؟

براي من رفتار آدم ها با بچه ها نشانه اي از شخصيت آنهاست. کسي که به فرزند خودش بي حرمتي مي کند چطور مي تواند براي ديکران و جامعه مفيد باشد؟؟؟

***********

خيلي ها هستند که رفتار خودشان را نمي پسندند. دانستن مشکل نصف راه حل است. بايد بدانيم که اين ما هستيم که احتياج به کمک داريم. مي شود با يک روانکاو حرف زد. مي شود از کتاب کمک گرفت. مي شود با شخصي در خانواده مشورت کرد .
مي شود با خود کودک حرف زد...بعضي ها وقتي عصباني مي شوند مي روند و مدتي قدم مي زنند يا از محل دور مي شوند تا وقتي عصبانيتشان فروکش کند....

مسلما هر کس راه و روش و تجربيات خودش را دارد. با مطرح کردن آنها و در اختيار گذاشتن تجربيات و راه حل ها مي توانيم به هم کمک کنيم و رفتار ها را لااقل در خودمان عوض کنيم.

***********

No comments:

Post a Comment

بازمي خواهم در مورد کتک زدن و کتک خوردن بنويسم. جالب نيست که نمي توانيم در اين مورد حرف بزنيم؟ يا برايمان امري بديهي است يا خاطرات ناخوشايندي را زنده مي کند که سالها سعي در دفنشان داشته ايم.

حرف زدن در مورد کتک و نابساماني هاي ديگر مثل گشودن يک دمل چرکي است .باز شدنش همراه با بيرون ريختن چرک و بوي تعفن خواهد بود..
اما تا بازش نکنيم خوب نخواهد شد.

**********

در فرهنگ ما ...بچه نمي فهمد...بچه است...تا کتک نخورد آدم نمي شود....نداشتنش يک دردسر است داشتنش هزار تا....

بچه خودش عقل ندارد... ما بايد بهش بگوييم چکار کند... لازم نيست بهش توضيح بدهيم. معلوم است که نمي فهمد...بزرگ مي شود يادش مي رود...

********
بيشتر بچه ها از سه سالگي به بعد همه چيز را به خاطر مي آورند. کتک خوردن بالاترين
حد تحقير است. کودک از شدت درد و ترس چيزي يا کاري را که نمي خواهد قبول مي کند و پدر يا مادر فاتح مي شود و از ميدان نبرد پيروزمند بر ميگردد.....اين پيروزي نيست. با همين تجربه بچه ياد مي گيرد که دروغ بگويد . ياد مي گيرد که براي پيشبرد مقصدش مي تواند به زور متوسل شود. از همه بدتر از پدر يا مادر خودش متنفر مي شود و خودش راتنها احساس مي کند. ...چه پيروزي بزرگي....

کتک و توسل به زور نشانه از کار افتادن منطق است. مگر دور و برمان نمونه کم است؟

براي من رفتار آدم ها با بچه ها نشانه اي از شخصيت آنهاست. کسي که به فرزند خودش بي حرمتي مي کند چطور مي تواند براي ديکران و جامعه مفيد باشد؟؟؟

***********

خيلي ها هستند که رفتار خودشان را نمي پسندند. دانستن مشکل نصف راه حل است. بايد بدانيم که اين ما هستيم که احتياج به کمک داريم. مي شود با يک روانکاو حرف زد. مي شود از کتاب کمک گرفت. مي شود با شخصي در خانواده مشورت کرد .
مي شود با خود کودک حرف زد...بعضي ها وقتي عصباني مي شوند مي روند و مدتي قدم مي زنند يا از محل دور مي شوند تا وقتي عصبانيتشان فروکش کند....

مسلما هر کس راه و روش و تجربيات خودش را دارد. با مطرح کردن آنها و در اختيار گذاشتن تجربيات و راه حل ها مي توانيم به هم کمک کنيم و رفتار ها را لااقل در خودمان عوض کنيم.

***********

0 comments:

Post a Comment