روايت مرگ
ازكتاب.. برادرم صمد بهرنگي...نوشته اسد بهرنگي ....صفحه 225
****************
قيزيل گول اولما يايدي......ساراليب سولما يايدي
بير آيريليق..بير اولوم............هيچ بيري اولمايايدي
ترجمه:
كاشكي گل سرح نمي بود....زرد و پژمرده نمي شد
مرگ وجدايي هر دو.....كاش هر گز نمي بود
(اين متن را دراينجا بخوانيد)
Posted by
gol
on Tuesday, September 10, 2002
روايت مرگ
ازكتاب.. برادرم صمد بهرنگي...نوشته اسد بهرنگي ....صفحه 225
****************
قيزيل گول اولما يايدي......ساراليب سولما يايدي
بير آيريليق..بير اولوم............هيچ بيري اولمايايدي
ترجمه:
كاشكي گل سرح نمي بود....زرد و پژمرده نمي شد
مرگ وجدايي هر دو.....كاش هر گز نمي بود
(اين متن را دراينجا بخوانيد)
ازكتاب.. برادرم صمد بهرنگي...نوشته اسد بهرنگي ....صفحه 225
****************
قيزيل گول اولما يايدي......ساراليب سولما يايدي
بير آيريليق..بير اولوم............هيچ بيري اولمايايدي
ترجمه:
كاشكي گل سرح نمي بود....زرد و پژمرده نمي شد
مرگ وجدايي هر دو.....كاش هر گز نمي بود
(اين متن را دراينجا بخوانيد)
No comments:
Post a Comment