Tuesday, May 25, 2004

پراکنده...

* پراکنده...
************

:یک در خواست
*انجمن مهر ایران در خواست کرده است که اگر کسی اطلاعاتی در باره قتل عام زندانیان سیاسی در سال 67 در کلات نادری دارد برایشان ارسال کند.

mehr@mehr.org
در اطلاعیه آمده که هر گونه اطلاعی در باره قربانیان زندانبانان..شگنجه گران و شرایط زندان مفید خواهد بود
و باز قید شده که این مسئله فوریت دارد.

***************
حقوق بشر دوم خردادی
* رادیو فردا گزارش داده است که کمر سیامک پورزند 74 ساله به طور اضطراری عمل شده است. برادرش گفته است که قرار بود قلبش عمل شود اما به دلیل اینکه در شرایط فلج شدن قرار گرفته بود کمرش راعمل کردند.
لهراسب پورزند گفته است که احتمالا کمر برادرش به دلیل لگدهایی که در بازجویی بهش زده اند آسیب دیده و دچار خونریزی داحلی و قطع نخاع شده است و فعلا معلوم نیست که آیا قادر به راه رفتن خواهد بود یا نه.

از قرار لیلی پورزند خواهان انتقال پدرش به کانادا شده است.

اینها به پیرمرد 74 ساله هم رحم نمی کنند.اصلاحاتشان از عبای توری و لبخند ملیح فراتر نمیرود. در سالهای 60 به نوجوانان سیزده ساله و پیرزن ها و پیرمردهای هفتاد و جند ساله رحم نمیکردند و فله ای شکنجه واعدام میکردند. حالا که دم از دوم خرداد و اصلاحات میزنند چی؟هنوز خاطره قتل های زنجیره ای و قتل فجیع داریوش و پروانه فروهر و سعید ی سیرجانی و زهرا کاظمی از ذهنمان پاک نشده. پشت اینها به چی گرم است که فکر میکنند میتوانند بکشند و بدرند و انسان سالم را بگیرند و ناقص کنند و بکشند و به کسی هم حساب پس ندهند؟

من نمیدانم انسان چطور میتواند اینقدر سقوط کند. همه ملاها را جمع کنید چند هزار نفر میشوند؟ خدمتگزارانشان چند نفر؟ کدام انسانی حاضر میشود یک انسان دیگر را شکنجه کند و ناقص کند یا
آنقدر به سرش بکوبد تا بمیرد؟ کدام عقده ها انسان هارا اینطور از انسانیت بیگانه میکند؟

اينها نشان ميدهد كه ادعاهاي ؛منع شكنجة؛ در ايران دروغي بيش نيست براي اربابان اروپايي اينها كه شرم بر آنها نيز باد.
كسي چه ميداند در سياه چال ها بر سر آنها كه جرمشان سنگين تر از سيامك پور زند است چه مي آورند؟

چه فرق است بين ابوغريب و اوين؟ آيا نبايد اوين هم خراب شود و زندانيان سياسي ايران آزاد شوند؟ اما كسي انگشتش را هم براي زندانيان اوين بلند نميكند.
*************

تومارها...
* در میان دوستان وبلاگستان بعضی ها عقیده دارند که این تومارها دردی را دوا نمیکند. بعضی ها هم ( از جمله من ) خلاف این نظر را دارند. در نظر خواهی های شبح عزیز و گلناز اینها را نوشته بودم. در کل باید این عمل را در ظرف همین وبلاگستان بررسی کرد. انتخاب دیگر این است که بنشینیم و از گل و بلبل حرف بزنیم . آن وقت کسی هم ککش نخواهد گزید. اینهمه سانسور و فیلترینگ برای این است که کسی حرف حساب نزند. از آنطرف هم این نباید تنها اقدام باشد.باید بینیم چطور میشود این حرکت ها را بهتر کرد.

اميدوار شدن و نااميد شدن ما بستگی به انتظاری دارد که مااز اين تومارها داريم. اگر بخواهيم خانه مان بنشينيم و انتظار داشته باشيم با اين تومار ها انقلاب بعدی راه بيفتند مسلما نااميد خواهيم شد. امااگر اين تومار ها را يک وسيله دیگر (‌مانند اعلاميه پخش کردن ..يا حرف زدن..يا راديو يا تلويزيون يا مقاله در رزونامه) ببينيم متوجه ميشويم که اگر از اين وسيله آگاهی دهنده حتی به بخش کوچکی از جامعه استفاده نکنيم ضرر کرده ايم. تومار نوشتن یا امضا کردن نه باید جلو گارهای دیگر را بگیرد و نه باید جایگزین اقدامات دیگر شود. فقط یک ؛ وسیله دیگر ؛ است.
همين که اين تومار اخير در عرض ۲۴ ساعت سانسور شد و حتی لوگوی جديدی که حسن آقا درست کرده از ديروز که روي نظرخواهی شبح گذاشته سانسور شده خودش نشانه ترسی است که اينطور حرکت ها به وجود می آورد.

پادزهر حکومتی که پایه اش بر جهل و خرافات و ناآگاهی استوار است آگاهی دادن است. پادزهر آنها که میخواهند با سیاست تفرقه بینداز و حکومت کن شیره جان مارا بکشند اتحاد است. تومارها به همین سادگی حداقل در بخشی از جامعه این اثرات را دارند. باید اثرات مثبتش را درنظر گرفت. اثر منفی وقتی به وجود می آید که توقعمان از یک تومار به اندازه یک نیروی برانداز باشد



به هر حال حسن آقا لینکی گذاشته از وبلاگ ابطحی که دیدنش بد نیست. خودتان بخوانید و نظر بدهید.نه اینکه ابطحی بخواهد کاری کند امااینکه این اقدام تا آنجاها را تکان داده که مجبور به عکس العملشان کرده به نظر من خیلی خوب است.

به قول هاله عزيز من هم "بازسازی" را باور نمیکنم. اگر مردش هستند همین الآن بیایند و اعلام کنند که کاری به کار این قطعه ندارند و از دو طبقه کردنش صرف نظر کرده اند و خانواده ها آزاد هستند که بیایند و سنگ قبرهای شکسته شده و تخریب شده را ترمیم یا تعویض کنند.

***********

از وبلاگ ها...

این هم از وبلاگ بلوچ گرانقدر که انگار تصمیم گرفته دیگر ننویسد. . امیدوارم در این تصمیمش تجدید نظر کند.

حضرت رهبر دستور فرمودند هاشم آغاجری را اعدام نکنند. متأسفانه حضرت رهبر در مورد جوانان زیر سکوت فرموده و در نتیجه آنها مدتها قبل اعدام شدند. خوش به حال آغاجری. کاش اعدامی های من و شما هم آغاجری بودند.


فقط ميتوانم بگويم چاقو دسته خودش را نمي برد. . نه اينكه خواهان اعدام آقاجري باشم. ... اميدوارم او هم هر چه زودتر آزاد شود . امانميتوانم به تبعيض بزرگي كه بين زندانيان خودي و عيرخودي است چشم ببندم. يكي جايزه ميگيرد و اسمش در ميرود . يكي ديگر در هفتاد و چهارسالگي در خطر فلج شدن قرار ميگيرد. انصافعلي هدايت خبرنگار تبريزي الآن در زندان تبريز حالش وخيم است. . زهرا كاظمي از ضرباتي كه به سرش خورده مي ميرد

بگذريم از آزاديخواهان گمنامي كه دسته دسته در شكنجه گاه ها زير وحشيانه ترين شكنجه هاجاباختند و كسي جرات نكرد حتي برايشان مراسم بگيرد.

کاش اعدامی های من و شما هم آغاجری بودند

No comments:

Post a Comment

پراکنده...

* پراکنده...
************

:یک در خواست
*انجمن مهر ایران در خواست کرده است که اگر کسی اطلاعاتی در باره قتل عام زندانیان سیاسی در سال 67 در کلات نادری دارد برایشان ارسال کند.

mehr@mehr.org
در اطلاعیه آمده که هر گونه اطلاعی در باره قربانیان زندانبانان..شگنجه گران و شرایط زندان مفید خواهد بود
و باز قید شده که این مسئله فوریت دارد.

***************
حقوق بشر دوم خردادی
* رادیو فردا گزارش داده است که کمر سیامک پورزند 74 ساله به طور اضطراری عمل شده است. برادرش گفته است که قرار بود قلبش عمل شود اما به دلیل اینکه در شرایط فلج شدن قرار گرفته بود کمرش راعمل کردند.
لهراسب پورزند گفته است که احتمالا کمر برادرش به دلیل لگدهایی که در بازجویی بهش زده اند آسیب دیده و دچار خونریزی داحلی و قطع نخاع شده است و فعلا معلوم نیست که آیا قادر به راه رفتن خواهد بود یا نه.

از قرار لیلی پورزند خواهان انتقال پدرش به کانادا شده است.

اینها به پیرمرد 74 ساله هم رحم نمی کنند.اصلاحاتشان از عبای توری و لبخند ملیح فراتر نمیرود. در سالهای 60 به نوجوانان سیزده ساله و پیرزن ها و پیرمردهای هفتاد و جند ساله رحم نمیکردند و فله ای شکنجه واعدام میکردند. حالا که دم از دوم خرداد و اصلاحات میزنند چی؟هنوز خاطره قتل های زنجیره ای و قتل فجیع داریوش و پروانه فروهر و سعید ی سیرجانی و زهرا کاظمی از ذهنمان پاک نشده. پشت اینها به چی گرم است که فکر میکنند میتوانند بکشند و بدرند و انسان سالم را بگیرند و ناقص کنند و بکشند و به کسی هم حساب پس ندهند؟

من نمیدانم انسان چطور میتواند اینقدر سقوط کند. همه ملاها را جمع کنید چند هزار نفر میشوند؟ خدمتگزارانشان چند نفر؟ کدام انسانی حاضر میشود یک انسان دیگر را شکنجه کند و ناقص کند یا
آنقدر به سرش بکوبد تا بمیرد؟ کدام عقده ها انسان هارا اینطور از انسانیت بیگانه میکند؟

اينها نشان ميدهد كه ادعاهاي ؛منع شكنجة؛ در ايران دروغي بيش نيست براي اربابان اروپايي اينها كه شرم بر آنها نيز باد.
كسي چه ميداند در سياه چال ها بر سر آنها كه جرمشان سنگين تر از سيامك پور زند است چه مي آورند؟

چه فرق است بين ابوغريب و اوين؟ آيا نبايد اوين هم خراب شود و زندانيان سياسي ايران آزاد شوند؟ اما كسي انگشتش را هم براي زندانيان اوين بلند نميكند.
*************

تومارها...
* در میان دوستان وبلاگستان بعضی ها عقیده دارند که این تومارها دردی را دوا نمیکند. بعضی ها هم ( از جمله من ) خلاف این نظر را دارند. در نظر خواهی های شبح عزیز و گلناز اینها را نوشته بودم. در کل باید این عمل را در ظرف همین وبلاگستان بررسی کرد. انتخاب دیگر این است که بنشینیم و از گل و بلبل حرف بزنیم . آن وقت کسی هم ککش نخواهد گزید. اینهمه سانسور و فیلترینگ برای این است که کسی حرف حساب نزند. از آنطرف هم این نباید تنها اقدام باشد.باید بینیم چطور میشود این حرکت ها را بهتر کرد.

اميدوار شدن و نااميد شدن ما بستگی به انتظاری دارد که مااز اين تومارها داريم. اگر بخواهيم خانه مان بنشينيم و انتظار داشته باشيم با اين تومار ها انقلاب بعدی راه بيفتند مسلما نااميد خواهيم شد. امااگر اين تومار ها را يک وسيله دیگر (‌مانند اعلاميه پخش کردن ..يا حرف زدن..يا راديو يا تلويزيون يا مقاله در رزونامه) ببينيم متوجه ميشويم که اگر از اين وسيله آگاهی دهنده حتی به بخش کوچکی از جامعه استفاده نکنيم ضرر کرده ايم. تومار نوشتن یا امضا کردن نه باید جلو گارهای دیگر را بگیرد و نه باید جایگزین اقدامات دیگر شود. فقط یک ؛ وسیله دیگر ؛ است.
همين که اين تومار اخير در عرض ۲۴ ساعت سانسور شد و حتی لوگوی جديدی که حسن آقا درست کرده از ديروز که روي نظرخواهی شبح گذاشته سانسور شده خودش نشانه ترسی است که اينطور حرکت ها به وجود می آورد.

پادزهر حکومتی که پایه اش بر جهل و خرافات و ناآگاهی استوار است آگاهی دادن است. پادزهر آنها که میخواهند با سیاست تفرقه بینداز و حکومت کن شیره جان مارا بکشند اتحاد است. تومارها به همین سادگی حداقل در بخشی از جامعه این اثرات را دارند. باید اثرات مثبتش را درنظر گرفت. اثر منفی وقتی به وجود می آید که توقعمان از یک تومار به اندازه یک نیروی برانداز باشد



به هر حال حسن آقا لینکی گذاشته از وبلاگ ابطحی که دیدنش بد نیست. خودتان بخوانید و نظر بدهید.نه اینکه ابطحی بخواهد کاری کند امااینکه این اقدام تا آنجاها را تکان داده که مجبور به عکس العملشان کرده به نظر من خیلی خوب است.

به قول هاله عزيز من هم "بازسازی" را باور نمیکنم. اگر مردش هستند همین الآن بیایند و اعلام کنند که کاری به کار این قطعه ندارند و از دو طبقه کردنش صرف نظر کرده اند و خانواده ها آزاد هستند که بیایند و سنگ قبرهای شکسته شده و تخریب شده را ترمیم یا تعویض کنند.

***********

از وبلاگ ها...

این هم از وبلاگ بلوچ گرانقدر که انگار تصمیم گرفته دیگر ننویسد. . امیدوارم در این تصمیمش تجدید نظر کند.

حضرت رهبر دستور فرمودند هاشم آغاجری را اعدام نکنند. متأسفانه حضرت رهبر در مورد جوانان زیر سکوت فرموده و در نتیجه آنها مدتها قبل اعدام شدند. خوش به حال آغاجری. کاش اعدامی های من و شما هم آغاجری بودند.


فقط ميتوانم بگويم چاقو دسته خودش را نمي برد. . نه اينكه خواهان اعدام آقاجري باشم. ... اميدوارم او هم هر چه زودتر آزاد شود . امانميتوانم به تبعيض بزرگي كه بين زندانيان خودي و عيرخودي است چشم ببندم. يكي جايزه ميگيرد و اسمش در ميرود . يكي ديگر در هفتاد و چهارسالگي در خطر فلج شدن قرار ميگيرد. انصافعلي هدايت خبرنگار تبريزي الآن در زندان تبريز حالش وخيم است. . زهرا كاظمي از ضرباتي كه به سرش خورده مي ميرد

بگذريم از آزاديخواهان گمنامي كه دسته دسته در شكنجه گاه ها زير وحشيانه ترين شكنجه هاجاباختند و كسي جرات نكرد حتي برايشان مراسم بگيرد.

کاش اعدامی های من و شما هم آغاجری بودند

0 comments:

Post a Comment