Thursday, November 28, 2002

٭ بارون
(احمد شاملو)


بارون مياد جر جر
گم شده راه بندر
ساحل شب چه دوره
آبش سياه و شوره
اي خدا كشتي بفرست
آتيش بهشتي بفرست
جاده كهكشون كو
زهره آسمون كو
چراغ زهره سرده
تو سياهيا ميگرده
اي خدا روشنش كن
فانوس راه منش كن
گم شده راه بندر
بارون مياد جرجر
*
بارون مياد جرجر
رو گنبذ و رو منبر
لك لك پير خسه
بالاي منار نشسه
-
لكلك ناز قندي
يه چيزي بگم نخندي
تو اين هواي تاريك
دالون تنگ و باريك
وقتي كه مي پريدي
تو زهره رو نديدي؟
.
عجب بلايي بچه-
از كجا ميايي بچه؛؟
‌نمي بيني خوابه جوجه ام
حالش خرابه جوچه ام؟
از بس كه خورده غوره
تب داره مثل كوره؟
تو اين بارون شرشر
هوا سيا زمين تر
تو ابر پاره پاره
زهره چكار داره؟‌
زهره خانم خوابيده
هيچكي اونو نديده.
*
بارون مياد جرجر
رو پشت بون هاجر
هاجر عروسي داره
تاج خروسي داره.
.
-هاجرك نازقندي
يه چيزي بگم نخندي
وقتي حنا ميذاشتي
ابروهاتو ور ميداشتي
زلفاتو و اميكردي
خالتو سيا ميكردي
زهره نيومد تماشا؟
نكن اگه ديدي حاشا.
.
-حوصله داري بچه
مگه تو بيكاري بچه؟
‌دومادو الآن ميارن
پرده رو ور مي دارن
دستمو ميدن به دسش
بايد در ا رو بسش
نمي بيني كار دارم من؟‌
دل بي قرار دارم من؟
تو اين هواي گريون
شرشر لوس بارون
كه شب سحر نميشه
زهره به در نميشه
*
بارون مياد جرجر
رو خونه هاي بي در
چهار تامرد بيدار
نشسه تنگ ديفار
ديفار كنده كاري
نه فرش و نه بخاري
.
-مردا سلام عليكم
زهره خانم شده گم
نه لكلك اونو ديده
نه هاجر ور پريده
اگه ديگه برنگرده
اوهو اوهو چه درده
بارون ريشه ريشه
شب ديگه صب نميشه
.
-بچه خسه مونده
چيزي به صب نمونه
غصه نخور ديوونه
كي ديده كه شب بمونه؟
زهره تابون اينجاس
تو گره مشت مرداس
وقتي كه مردا پاشن
ابرا زهم مي پاشن
خروس سحر ميخونه
خورشيدخانوم ميدونه
كه وقت شب گذشته
موقع كار و گشته
خورشيد بالا بالا
گوش به زنگه حالا
*
بارون مياد جرجر
رو گنبذ و رو منبر
رو پشت بون هاجر
رو خونه هاي بي در...
ساحل شب چه دوره
آبش سيا و شوره
جاده كهكشون كو؟
‌زهره آسمون كو؟
‌خروسك قندي قندي
چرا نوكتو مي بندي؟
آفتابو روشنش كن
فانوس راه منش كن
گم شده راه بندر
بارون مياد جرجر


(از هواي تازه)
معادله يك مجهولي

قوه قضاييه حكم اعدام آقاجري را صادر ميكند
دانشجويان تظاهرات و تحصن ميكنند
نماينده مجلس براي دانشجويان پيام مي فرستند...
رهبر هشدار ميدهد
بسيجي ها تظاهرات ميكنند
دانشجويان مجروح و دستگير ميشوند
جانشين فرمانده سپاه پاسداران تهديد ميكند
پيدا كنيد آقاي رييس جمهور را....



عكس از بي بي سي



اين تضوير خيلي گوياست. من گمان نمي كنم كه اين افسر نيروي انتظامي در فكر انتقام جويي از دانشجويان باشد. كاش روزي نيروي انتظامي حسابش را از آدمكشان جدا كند.

تصاويري از تظاهرات دانشجويان (‌از زاگرس)



بارون
(احمد شاملو)


بارون مياد جر جر
گم شده راه بندر
ساحل شب چه دوره
آبش سياه و شوره
اي خدا كشتي بفرست
آتيش بهشتي بفرست
جاده كهكشون كو
زهره آسمون كو
چراغ زهره سرده
تو سياهيا ميگرده
اي خدا روشنش كن
فانوس راه منش كن
گم شده راه بندر
بارون مياد جرجر
*
بارون مياد جرجر
رو گنبذ و رو منبر
لك لك پير خسه
بالاي منار نشسه
-
لكلك ناز قندي
يه چيزي بگم نخندي
تو اين هواي تاريك
دالون تنگ و باريك
وقتي كه مي پريدي
تو زهره رو نديدي؟
.
عجب بلايي بچه-
از كجا ميايي بچه؛؟
‌نمي بيني خوابه جوجه ام
حالش خرابه جوچه ام؟
از بس كه خورده غوره
تب داره مثل كوره؟
تو اين بارون شرشر
هوا سيا زمين تر
تو ابر پاره پاره
زهره چكار داره؟‌
زهره خانم خوابيده
هيچكي اونو نديده.
*
بارون مياد جرجر
رو پشت بون هاجر
هاجر عروسي داره
تاج خروسي داره.
.
-هاجرك نازقندي
يه چيزي بگم نخندي
وقتي حنا ميذاشتي
ابروهاتو ور ميداشتي
زلفاتو و اميكردي
خالتو سيا ميكردي
زهره نيومد تماشا؟
نكن اگه ديدي حاشا.
.
-حوصله داري بچه
مگه تو بيكاري بچه؟
‌دومادو الآن ميارن
پرده رو ور مي دارن
دستمو ميدن به دسش
بايد در ا رو بسش
نمي بيني كار دارم من؟‌
دل بي قرار دارم من؟
تو اين هواي گريون
شرشر لوس بارون
كه شب سحر نميشه
زهره به در نميشه
*
بارون مياد جرجر
رو خونه هاي بي در
چهار تامرد بيدار
نشسه تنگ ديفار
ديفار كنده كاري
نه فرش و نه بخاري
.
-مردا سلام عليكم
زهره خانم شده گم
نه لكلك اونو ديده
نه هاجر ور پريده
اگه ديگه برنگرده
اوهو اوهو چه درده
بارون ريشه ريشه
شب ديگه صب نميشه
.
-بچه خسه مونده
چيزي به صب نمونه
غصه نخور ديوونه
كي ديده كه شب بمونه؟
زهره تابون اينجاس
تو گره مشت مرداس
وقتي كه مردا پاشن
ابرا زهم مي پاشن
خروس سحر ميخونه
خورشيدخانوم ميدونه
كه وقت شب گذشته
موقع كار و گشته
خورشيد بالا بالا
گوش به زنگه حالا
*
بارون مياد جرجر
رو گنبذ و رو منبر
رو پشت بون هاجر
رو خونه هاي بي در...
ساحل شب چه دوره
آبش سيا و شوره
جاده كهكشون كو؟
‌زهره آسمون كو؟
‌خروسك قندي قندي
چرا نوكتو مي بندي؟
آفتابو روشنش كن
فانوس راه منش كن
گم شده راه بندر
بارون مياد جرجر

(از هواي تازه)

Thursday, November 21, 2002


٭ بارون
(احمد شاملو)


بارون مياد جر جر
گم شده راه بندر
ساحل شب چه دوره
آبش سياه و شوره
اي خدا كشتي بفرست
آتيش بهشتي بفرست
جاده كهكشون كو
زهره آسمون كو
چراغ زهره سرده
تو سياهيا ميگرده
اي خدا روشنش كن
فانوس راه منش كن
گم شده راه بندر
بارون مياد جرجر
*
بارون مياد جرجر
رو گنبذ و رو منبر
لك لك پير خسه
بالاي منار نشسه
-
لكلك ناز قندي
يه چيزي بگم نخندي
تو اين هواي تاريك
دالون تنگ و باريك
وقتي كه مي پريدي
تو زهره رو نديدي؟
.
عجب بلايي بچه-
از كجا ميايي بچه؛؟
‌نمي بيني خوابه جوجه ام
حالش خرابه جوچه ام؟
از بس كه خورده غوره
تب داره مثل كوره؟
تو اين بارون شرشر
هوا سيا زمين تر
تو ابر پاره پاره
زهره چكار داره؟‌
زهره خانم خوابيده
هيچكي اونو نديده.
*
بارون مياد جرجر
رو پشت بون هاجر
هاجر عروسي داره
تاج خروسي داره.
.
-هاجرك نازقندي
يه چيزي بگم نخندي
وقتي حنا ميذاشتي
ابروهاتو ور ميداشتي
زلفاتو و اميكردي
خالتو سيا ميكردي
زهره نيومد تماشا؟
نكن اگه ديدي حاشا.
.
-حوصله داري بچه
مگه تو بيكاري بچه؟
‌دومادو الآن ميارن
پرده رو ور مي دارن
دستمو ميدن به دسش
بايد در ا رو بسش
نمي بيني كار دارم من؟‌
دل بي قرار دارم من؟
تو اين هواي گريون
شرشر لوس بارون
كه شب سحر نميشه
زهره به در نميشه
*
بارون مياد جرجر
رو خونه هاي بي در
چهار تامرد بيدار
نشسه تنگ ديفار
ديفار كنده كاري
نه فرش و نه بخاري
.
-مردا سلام عليكم
زهره خانم شده گم
نه لكلك اونو ديده
نه هاجر ور پريده
اگه ديگه برنگرده
اوهو اوهو چه درده
بارون ريشه ريشه
شب ديگه صب نميشه
.
-بچه خسه مونده
چيزي به صب نمونه
غصه نخور ديوونه
كي ديده كه شب بمونه؟
زهره تابون اينجاس
تو گره مشت مرداس
وقتي كه مردا پاشن
ابرا زهم مي پاشن
خروس سحر ميخونه
خورشيدخانوم ميدونه
كه وقت شب گذشته
موقع كار و گشته
خورشيد بالا بالا
گوش به زنگه حالا
*
بارون مياد جرجر
رو گنبذ و رو منبر
رو پشت بون هاجر
رو خونه هاي بي در...
ساحل شب چه دوره
آبش سيا و شوره
جاده كهكشون كو؟
‌زهره آسمون كو؟
‌خروسك قندي قندي
چرا نوكتو مي بندي؟
آفتابو روشنش كن
فانوس راه منش كن
گم شده راه بندر
بارون مياد جرجر


(از هواي تازه)
×××××××××××××××××


عكسي يادگاري از سفر رييس جمهور محترم به بلاد كفر اسپانيا


(عكس از ديدگاه)

Tuesday, November 19, 2002

باور كردني نيست اما حقيقت دارد
عكس يادگاري رييس جمهور محترم در اسپانيا پس از اينكه چند روزي از عكس به شكل ضربدر در آمد امروز در يك اقدام بي سابقه توسط بلاگر از اين صفحه حذف شد.
بعد بگوييد امداد غيبي وجود ندارد!
××××××××××××××××××××××××××

يار دبستاني من
.........
دشت بي فرهنگي ما
هرزه تموم علفاش
خوب اگه خوب
بد اگه بد
مرده دلاي آدماش
دست من و تو بايد اين
پرده ها رو پاره كنه
كي ميتونه
جز من و تو
درد ما رو چاره كنه

.....يار دبستاني را از اينجا گوش كنيد



(عكس از بي بي سي)

اخبار تظاهرات دانشجويان و مصاحبه با دو دانشجو(از زاگرس)

صف آرايي دانشحويان و بسيجي ها در دانشگاه هاي تهران (از بي بي سي)


دوستان عزيز
اين نظر خواهي قبلي من هر اشکالي که داشت (‌فونتش ريز بود و چشم کور ميکرد!) لااقل روز به روز جاي نظر ها را عوض نمي کرد. اين سيستم ؛ enetation " صبح يک نظر خواهي نشان ميدهد بعد از ظهر يکي ديگر. يا يک روز فقظ نظر احسان است در مورد تظاهرات شريف...بعد مثلا صبح ۷ تا نظر است و نظر احسان عوض شده.. توش آدم آهني گقته که اين شخصيت مشهور جناب سعيد عسگر ميباشد. من هم نوشته ام آفرين. مهشيد پرسيده اين کيه ديگه؟‌بعد خودش نوشته که آها فهميدم (‌يعني ميداند که ايشان که دارند راست راست رژه ميروند و جانشان از دانشجويان تظاهر کننده بيشتر در امان است ضارب محترم آقاي حجاريان تشريف دارند و الآن بايد در زندان باشند.... )
حالا مي بينم که دوباره همان نظر از احسان عزيز اينجاست .....حتما دوساعت ديگر اين مي رود آن يکي مي آيد...
خلاصه اگر کسي سر از کار اين سيستم نظر خواهي ما در ميآورد يا با چنين اشکالاتي مواجه است لطف کند به من هم بگويد.


Monday, November 18, 2002

يلدا مي نويسد:

.......يادم به دوران مدرسه خودم افتاد بخصوص دوران راهنمائي ،تمام مدت من جام تو دفتر بود ،حق پوشيدن هيچ رنگ روشني رو نداشتيم ،فقط سياه ،قهوه اي،سرمه اي و طوسي .....صبح سر صف كه ميخواستيم بريم سر كلاس دم در بايد پاچه هاي شلوارمون رو ميگرفتيم بالا تا كفش و جورابا چك بشه ،در صورت نداشتن مورد ميرفتيم سر كلاس ،واقعا مسخره است.....كيف ،كاپشن ،كلاسور يا هر چيز ديگه اي هم كه ميپوشيديم يا احيانا همراه داشتيم كه رنگي بود ،توقيف ميشد و اسمت براي دفعات بعد ميرفت تو ليست......
مطلبش را در اينجا هم گذاشته ام.

آدم فكر ميكند دارد خاطرات زندان مي خواند. ببينيد بچه هاي بينوا بهترين سالهاي عمرشان را بايد به سر و كله زدن و مبارزه كردن با عقده هاي حقير انسان هاي حقيرتر به باد بدهند.
اين را همه مي دانند كه بچه ايي كه شادتر و راحت تر هستند خيلي زودتر ياد ميگيرند و مفاهيم راحت تردر ذهنشان مي ماند. سيستم آموزشي ما كه سا لهاست خدا بيامرز شده اما ستم به بچه هاي كوچك به خاطر رنگ لباس يا كلاسور يا بند ساعت از آن حرف هاست.

از اين جالب تر ديكتاتور شدن انسان ها ست. ببينيد با دوتا داد و بيداد سر بچه هاي خردسال چه احساس قدرتي ميكنند. سيستمي كه هر كدام از ما را مي خواهد عوض كند تا جزيي از كل پوسيده و بو گندويش بشويم....وقتي همه مان آلوده بشويم ناخودآگاه از منبع فساد هم پشتيباني خواهيم كرد.


اعتراضات دانشجويان:

خبرگزاري زاگرس يك صفحه اختصاصي براي اخبار و تصاوير اعتراضات دانشجويي درست كرده. همراه با تحليل هاي مختلف.

اين هم تصاويري از اعتراضات از بي بي سي.

اگر گفتيد شخصيت مشهوري كه همراه سردار طلايي جلو دانشگاه تهران قدم برميدارد كيست؟



*************

×××××××××××
بعضي ها امر به تجديد نظر در حكم آقاجري را دليل بر عقب نشيني جبهه محافظه كار و رهبر معظم مي دانند. اما به گمان من اينها نتيجه دعاهاي بامداد عزيز و تسبيح انداختن هاي بامدادك گرامي ميباشد.


Sunday, November 17, 2002

لينك :


صفحه عشق و زناشويي از شبح
شبح عزيز در اين صفحه تمام يادداشت هايش در باره عشق و ازدواج را گرد هم آورده. جالب است كه اين مطلب هميشه به بحث هاي طويل ميكشد. يعني هر چه درباره اش بحث و گفنگو شود كم است..

صفحه خاطرات زندان از تنهاي شب
تنهاي شب دعوت كرده كه هر كس خاطراتي از زندان دارد دراين صفحه بگذارد. خودش هم اولين خاطره را در باره اعدام تقي شهرام (عضو سابق و يكي از عوامل كودتاي سال 54 در سازمان مجاهدين) در سال 59 نوشته است.).
به گمانم اگر هر كس خاطره اي دارد بفرستد به زودي حافظه بلاگر پر ميشود.
موفق باشي دوست عزيز

فصل اول: گفتگو از فروغ و دوستان
فروغ مي نويسد:

سلام دوستان ...
چند تا دوست در يک شب مهتابي ، در يک مکان خاطر ه آميز به نام کافه تئاتر سرخه بازار ، يک تصميم رفاقتي گرفتيم ! اين چند نفر عبارتيم از : گنگ خوابديده .. دفتر سپيد .. شرقي .. يه جور ديگه ... صد ملک دل
..

موضوع اولين بحث را فمينيسم انتخاب كرده اند. هركدام نظرشان را مينويسند و شما هم ميتوانيد درباره نظرات آنها نظر بدهيد..




Saturday, November 16, 2002

هك ...هك...هك....!
..مثل اينكه هكر ها يك دوره جديد گذرانده اند ودارند آزمايش ميكنند!!!.
كاش اين انرژي را در يك جاي مثبت استفاده ميكردند...
بعد از اينكه از طريق وبلاگ خسن آقا خبردار شدم كه چند تا وبلاگ هك شده اند امروز هم در وبلاگ مهشيد ديدم كه يك وبلاگ ديگر به نام ؛‌سه زن بلند بالا؛‌ تهديد شده!‌جرمش چيه؟‌اهانت به مقام معظم آقاي مسعود كيميايي.

سعي كردم براي اين وبلاگ نظر بذارم كه نشد و ايي ميلم هم برگشت خورد. اما بعد ديدم كه
.خسن آقوي عزيز توصيه هاي خوبي در مورد محافظت وبلاگ ها و ايي ميل ها كرده. . . دستت درد نكنه خسن آقو


در مورد پاس وورد من هم در جايي خوانده بودم كه پيدا كردن پاس ووردهايي كه از كلمات ساده تشكيل ميشن خيلي راحته. مثلا برنامه ميشه نوشت كه يك ديكشنري را لغت به لغت با پس وورد شما مقايسه كنه.
براي همين
گذاشتن شماره وكاراكتر (‌مثلا @ به جاي آ ) يا استفاده از اسم هاي من در آوردي يا استفاده از هر سه راههاي خيلي خوبيه كه پس ووردتان بيشتر محفوظ بمونه.

خوب ميشد اگر هر كس راه هاي ديگه هم بلد باشه بنويسه و يكي اونها را يك جا جمع كنه تا همه بتونن بهشون دسترسي داشته باشند.



Friday, November 15, 2002

دوست خوبي بعد از خواندن مطلب ويليام بلو!‌برايم ايي ميل زده كه اين يك طرز شناخته شده كلاهبرداري است و حتي در نيجريه هم برايش كد مخصوص دارند.
دو تا هم لينك فرستاده .كه در مورد اين نامه ها توضيح داده اند و يا مثال آورده اند...

چيزي كه من نفهميدم اين است كه اين آقا حتي تلفن و آدرسش را هم نوشته. چطور دولت نيجريه نميتواند اين آقايان را بگيرد. مگر آنجا هم آقازاده دارند و ما خبر نداريم؟

Thursday, November 14, 2002

اگر اين وبلاگ می بود و خريداری نداشت ، آن زمان می توانستيم به هم تبريک بگوييم.

اين را مهشيد در باره تعطيلي توت فرنگي مي نويسد..
مي گويد:

اگر انديشه ای که زن را بشر نميداند و او را تحقير و سرکوب می کند و هرگونه آزار جسمی و جنسی را در حق او روا می داند بی مخاطب می ماند جای تبريک داشت. اما امروز...هنوز راه درازی در پيش روی ماست ، راهی برای تثبيت جايگاه زن به عنوان انسان و شهروند درجه يک و نه موجودی درجه دوم و با قابليت های کمتر از مردان و به عنوان ابژه جنسی.

نوشته زيبايش را بخوانيد. در اينجا هم گذاشته ام. همراه با مطلبي از بامداد و كتابدار عزيز.
گسترش اعتراض دانشجويان




عكس از سايت ديدگاه.



Tuesday, November 12, 2002

اگر از شركت نفت نيجريه برايتان ايي ميل مي آمد و ازتان دعوت ميشد كه 21.5 ميليون دلار به حسابتان بريزند و بيست درصدش مال شما باشد چه مي كرديد؟
والله اولش خيلي خوشحال شدم. فكر كردم كه با 4 ميليون دلار چه كارها كه نمي توانم بكنم. ديگر تا آخر عمرم كار نخواهم كرد. شركت صاحب كارم را خواهم خريد و رييسم را اخراج خواهم كرد!
ييلاق در اروپا و قشلاق در هاوايي...
هواپيماي اختصاصي...
به گمانم اينجا پولم تمام شد!)

آرزو بر جوانان عيب نيست!!!

حتما از اين ايي ميل ها براي شما هم آمده. با پررويي تمام مي گويند كه اين اسم و آدرس و تلفن ماست. ما با شركت هاي خارجي معامله كرديم اما پورسانتمان را اينجا داده اند. حالا مي خواهيم از اينجا خارج كنيم. اگر كمك كنيد اينقدرش مال شما..
حالا اين كه چقدر درست يا غلط و چقدر امكان پذير است بماند اما اين راخيلي شنيده بودم..
يعني در كشوري مثل نيجريه كه مردم دارند از گرسنگي مي ميرند اين آقا راحت و آسوده با اسم و شماره تلفن دارد دزدي ميكند و كسي هم جلودارش نيست....
حتما مي دانيد كه قرار است زني را به زودي در نيجريه سنگسار كنند و به همين دليل سر اين كه مسابقات ملكه زيبايي جهان در آنجا برگزار شود دعواست. حالا زن بدبخت به جرم ارتباط با يك مرد به آن طرز وحشيانه ميميرد اما دزدي اين آقايان در روز روشن هيچ جرمي محسوب نمي شود. قربانش بروم چه شباهتي به كشور نازنين خودمان دارد. البته اين هم حتما از نوچه هاست وگرنه براي 21 ميليون دلار منت ما رانمي كشيد!
(حتما از آنها بوده كه بهش بنز نداده اند!.) .

از قرار آنها كه انقلاب را به افريقا صادر كرده اند اين قسمت را يادشان رفته بگويند كه چطور ميشود پول ها را از كشور خارج كرد وريخت در بانك هاي سويس يا رفت در كانادا سرمايه گذاري كرد و بزرگراه خريد و ازش پول درآورد.
بيچاره ويليام بلو.....

البته لازم به توضيح نيست كه ما پيشنهاد ويليام بلو را قبول نكرديم و گرنه حالا بلاگ اسپات راهم خريده بوديم......
(هنوز پولدار نشده ما شدم!)



Friday, November 08, 2002

جن گودوين
(Jan Goodwin)
يك روزنامه نگار امريكايي و فعال حقوق بشر است كه در مورد وضعيت زنان در دنيا و بخصوص كشورهاي اسلامي تحقيق ميكند . در باره زنان بوسني..افعانستان و افريقا مقالات زيادي نوشته. چند سال پيش هنگامي گه در پاكستان زندگي ميكرده با دختر 9 ساله اي آشنا ميشود.مادر دختر كشته شده و دخترك با خواهر و برادر و مادر بزرگ و پدرش زندگي ميكرده است. او دخترك را به مدرسه مي فرستد و با او دوست ميشود. پدر دختر تحت تاثير حرفهاي اطرافيان دخترك را از مدرسه بيرون ميكشد.
پدرش قصد ازدواج داشته و چون براي مهريه پول نداشته دخترش را كه آن زمان 11 ساله بوده به عنوان مهريه به عقد پدر 60 ساله زنش در مي آورد. بعد از يك سال كه گودوين او را پيدا ميكند دختر حامله بوده و از زندگي بيزار...

تحت تاثير اين ماجرا گودوين تصميم ميگيرد كه در مورد زندگي زنان مسلمان تحقيق كند. در طول 5 سال به ده كشور اسلامي از جمله پاكستان ..افعانستان...ايران...كويت..عراق..فلسطين اشغالي..اردن..دوبي..كويت ..مصر و عربستان سفر ميكند.
Price of Honorگزارش اين سفر وكتابي بسيار تكان دهنده است.

به نظر گودوين دليل سياست هاي دولت امريكا و حمايتش از رژيم هايي مثل عربستان فقط وجودنفت است. براي به دست آوردن نفت ارزان امريكا وكشورهاي غربي از جنايات و فساد دولت هاي منطقه در ميگذرند و حتي آنان را حمايت ميكنند. او به نقش جمعيت اخوان المسلمين و اينكه چطور به اين كشورها رخنه ميكنند..از كجاها پول ميگيرند و بودنشان چه تاثيري بر فرهنگ جامعه و بخصوص زنان ها دارد اشاره ميكند.


چند روزي نتوانستم اينجا چيزي بنويسم. از همه دوستاني كه كماكان به اينجا سر زدند و كليكشان هدر رفت معذرت مي خواهم...
اما در نبود من (‌با كمال تعجب) زمين همچنان به دور خورشيد چرخيد و حتي چند تا اتفاق مهم هم افتاد!...



*************

مثلا باورتان ميشود كه در بغل گوشمان در تركيه يك حزب افراطي مسلمان راي بياورد. انگار اينها مثال زنده را بغل دستشان نمي بينند.

جالب است كه ببينيم در تركيه چه خواهد شد. تركيه يك كشور لاييك است. يعني مذهب رسمي ندارد و طبق قانون دين از سياست جداست. اما اكثريت مردم مسلمان هستند.
بي لياقتي دولت هاي قبل و خرابي وضعيت اقتصادي باعث شده كه عده زيادي به اين حزب جديد و مسلمان با نيروهاي تازه كاراميد ببندند. بايد ديد... شايد مردم تركيه هم بايد ياد بگيرند كه مسئوليت تصميم هايشان را قبول كنند..

از طرف ديگر اگر اين حزب مسلمان آنطور كه قول داده به خواست هاي مردم احترام بگذارد...وضع مرد م را بهبود ببخشد... آزادي ها را محدود نكند و حقوقشان را رعايت كند كار دولت هايي مثل ايران را سخت خواهد كرد.

×××××××
مردم امريكا هم باز به جرج دبليوي خودمان راي دادند. راي دادن در امريكا اجباري نيست. به همين دليل خيلي از مردم راي نمي دهند وخيلي از كانديداها به همين دليل انتخاب ميشوند كه مخالفانشان زحمت رفتن پاي صندوق را نكشيده اند. جالب است كه دمكرات ها حتي سنا راهم از دست دادند.به مباركي و ميمنت ديكر مجلسين !!سنا و كنگره پشت سر هم مي تواند فرمان حمله به اين كشور يا آن كشور را صادر كند (‌نه كه دمكرات ها خيلي هم مخالف بودند!)‌.اين سازمان ملل كه من مي بينم احتمالا به زودي تقاضاي الحاق به امريكا به عنوان ايالت پنجاه و چندم را خواهد داد. (‌بعد از انگليس) ...


٭ بارون
(احمد شاملو)


بارون مياد جر جر
گم شده راه بندر
ساحل شب چه دوره
آبش سياه و شوره
اي خدا كشتي بفرست
آتيش بهشتي بفرست
جاده كهكشون كو
زهره آسمون كو
چراغ زهره سرده
تو سياهيا ميگرده
اي خدا روشنش كن
فانوس راه منش كن
گم شده راه بندر
بارون مياد جرجر
*
بارون مياد جرجر
رو گنبذ و رو منبر
لك لك پير خسه
بالاي منار نشسه
-
لكلك ناز قندي
يه چيزي بگم نخندي
تو اين هواي تاريك
دالون تنگ و باريك
وقتي كه مي پريدي
تو زهره رو نديدي؟
.
عجب بلايي بچه-
از كجا ميايي بچه؛؟
‌نمي بيني خوابه جوجه ام
حالش خرابه جوچه ام؟
از بس كه خورده غوره
تب داره مثل كوره؟
تو اين بارون شرشر
هوا سيا زمين تر
تو ابر پاره پاره
زهره چكار داره؟‌
زهره خانم خوابيده
هيچكي اونو نديده.
*
بارون مياد جرجر
رو پشت بون هاجر
هاجر عروسي داره
تاج خروسي داره.
.
-هاجرك نازقندي
يه چيزي بگم نخندي
وقتي حنا ميذاشتي
ابروهاتو ور ميداشتي
زلفاتو و اميكردي
خالتو سيا ميكردي
زهره نيومد تماشا؟
نكن اگه ديدي حاشا.
.
-حوصله داري بچه
مگه تو بيكاري بچه؟
‌دومادو الآن ميارن
پرده رو ور مي دارن
دستمو ميدن به دسش
بايد در ا رو بسش
نمي بيني كار دارم من؟‌
دل بي قرار دارم من؟
تو اين هواي گريون
شرشر لوس بارون
كه شب سحر نميشه
زهره به در نميشه
*
بارون مياد جرجر
رو خونه هاي بي در
چهار تامرد بيدار
نشسه تنگ ديفار
ديفار كنده كاري
نه فرش و نه بخاري
.
-مردا سلام عليكم
زهره خانم شده گم
نه لكلك اونو ديده
نه هاجر ور پريده
اگه ديگه برنگرده
اوهو اوهو چه درده
بارون ريشه ريشه
شب ديگه صب نميشه
.
-بچه خسه مونده
چيزي به صب نمونه
غصه نخور ديوونه
كي ديده كه شب بمونه؟
زهره تابون اينجاس
تو گره مشت مرداس
وقتي كه مردا پاشن
ابرا زهم مي پاشن
خروس سحر ميخونه
خورشيدخانوم ميدونه
كه وقت شب گذشته
موقع كار و گشته
خورشيد بالا بالا
گوش به زنگه حالا
*
بارون مياد جرجر
رو گنبذ و رو منبر
رو پشت بون هاجر
رو خونه هاي بي در...
ساحل شب چه دوره
آبش سيا و شوره
جاده كهكشون كو؟
‌زهره آسمون كو؟
‌خروسك قندي قندي
چرا نوكتو مي بندي؟
آفتابو روشنش كن
فانوس راه منش كن
گم شده راه بندر
بارون مياد جرجر


(از هواي تازه)
معادله يك مجهولي

قوه قضاييه حكم اعدام آقاجري را صادر ميكند
دانشجويان تظاهرات و تحصن ميكنند
نماينده مجلس براي دانشجويان پيام مي فرستند...
رهبر هشدار ميدهد
بسيجي ها تظاهرات ميكنند
دانشجويان مجروح و دستگير ميشوند
جانشين فرمانده سپاه پاسداران تهديد ميكند
پيدا كنيد آقاي رييس جمهور را....



عكس از بي بي سي



اين تضوير خيلي گوياست. من گمان نمي كنم كه اين افسر نيروي انتظامي در فكر انتقام جويي از دانشجويان باشد. كاش روزي نيروي انتظامي حسابش را از آدمكشان جدا كند.

تصاويري از تظاهرات دانشجويان (‌از زاگرس)



بارون
(احمد شاملو)


بارون مياد جر جر
گم شده راه بندر
ساحل شب چه دوره
آبش سياه و شوره
اي خدا كشتي بفرست
آتيش بهشتي بفرست
جاده كهكشون كو
زهره آسمون كو
چراغ زهره سرده
تو سياهيا ميگرده
اي خدا روشنش كن
فانوس راه منش كن
گم شده راه بندر
بارون مياد جرجر
*
بارون مياد جرجر
رو گنبذ و رو منبر
لك لك پير خسه
بالاي منار نشسه
-
لكلك ناز قندي
يه چيزي بگم نخندي
تو اين هواي تاريك
دالون تنگ و باريك
وقتي كه مي پريدي
تو زهره رو نديدي؟
.
عجب بلايي بچه-
از كجا ميايي بچه؛؟
‌نمي بيني خوابه جوجه ام
حالش خرابه جوچه ام؟
از بس كه خورده غوره
تب داره مثل كوره؟
تو اين بارون شرشر
هوا سيا زمين تر
تو ابر پاره پاره
زهره چكار داره؟‌
زهره خانم خوابيده
هيچكي اونو نديده.
*
بارون مياد جرجر
رو پشت بون هاجر
هاجر عروسي داره
تاج خروسي داره.
.
-هاجرك نازقندي
يه چيزي بگم نخندي
وقتي حنا ميذاشتي
ابروهاتو ور ميداشتي
زلفاتو و اميكردي
خالتو سيا ميكردي
زهره نيومد تماشا؟
نكن اگه ديدي حاشا.
.
-حوصله داري بچه
مگه تو بيكاري بچه؟
‌دومادو الآن ميارن
پرده رو ور مي دارن
دستمو ميدن به دسش
بايد در ا رو بسش
نمي بيني كار دارم من؟‌
دل بي قرار دارم من؟
تو اين هواي گريون
شرشر لوس بارون
كه شب سحر نميشه
زهره به در نميشه
*
بارون مياد جرجر
رو خونه هاي بي در
چهار تامرد بيدار
نشسه تنگ ديفار
ديفار كنده كاري
نه فرش و نه بخاري
.
-مردا سلام عليكم
زهره خانم شده گم
نه لكلك اونو ديده
نه هاجر ور پريده
اگه ديگه برنگرده
اوهو اوهو چه درده
بارون ريشه ريشه
شب ديگه صب نميشه
.
-بچه خسه مونده
چيزي به صب نمونه
غصه نخور ديوونه
كي ديده كه شب بمونه؟
زهره تابون اينجاس
تو گره مشت مرداس
وقتي كه مردا پاشن
ابرا زهم مي پاشن
خروس سحر ميخونه
خورشيدخانوم ميدونه
كه وقت شب گذشته
موقع كار و گشته
خورشيد بالا بالا
گوش به زنگه حالا
*
بارون مياد جرجر
رو گنبذ و رو منبر
رو پشت بون هاجر
رو خونه هاي بي در...
ساحل شب چه دوره
آبش سيا و شوره
جاده كهكشون كو؟
‌زهره آسمون كو؟
‌خروسك قندي قندي
چرا نوكتو مي بندي؟
آفتابو روشنش كن
فانوس راه منش كن
گم شده راه بندر
بارون مياد جرجر

(از هواي تازه)

٭ بارون
(احمد شاملو)


بارون مياد جر جر
گم شده راه بندر
ساحل شب چه دوره
آبش سياه و شوره
اي خدا كشتي بفرست
آتيش بهشتي بفرست
جاده كهكشون كو
زهره آسمون كو
چراغ زهره سرده
تو سياهيا ميگرده
اي خدا روشنش كن
فانوس راه منش كن
گم شده راه بندر
بارون مياد جرجر
*
بارون مياد جرجر
رو گنبذ و رو منبر
لك لك پير خسه
بالاي منار نشسه
-
لكلك ناز قندي
يه چيزي بگم نخندي
تو اين هواي تاريك
دالون تنگ و باريك
وقتي كه مي پريدي
تو زهره رو نديدي؟
.
عجب بلايي بچه-
از كجا ميايي بچه؛؟
‌نمي بيني خوابه جوجه ام
حالش خرابه جوچه ام؟
از بس كه خورده غوره
تب داره مثل كوره؟
تو اين بارون شرشر
هوا سيا زمين تر
تو ابر پاره پاره
زهره چكار داره؟‌
زهره خانم خوابيده
هيچكي اونو نديده.
*
بارون مياد جرجر
رو پشت بون هاجر
هاجر عروسي داره
تاج خروسي داره.
.
-هاجرك نازقندي
يه چيزي بگم نخندي
وقتي حنا ميذاشتي
ابروهاتو ور ميداشتي
زلفاتو و اميكردي
خالتو سيا ميكردي
زهره نيومد تماشا؟
نكن اگه ديدي حاشا.
.
-حوصله داري بچه
مگه تو بيكاري بچه؟
‌دومادو الآن ميارن
پرده رو ور مي دارن
دستمو ميدن به دسش
بايد در ا رو بسش
نمي بيني كار دارم من؟‌
دل بي قرار دارم من؟
تو اين هواي گريون
شرشر لوس بارون
كه شب سحر نميشه
زهره به در نميشه
*
بارون مياد جرجر
رو خونه هاي بي در
چهار تامرد بيدار
نشسه تنگ ديفار
ديفار كنده كاري
نه فرش و نه بخاري
.
-مردا سلام عليكم
زهره خانم شده گم
نه لكلك اونو ديده
نه هاجر ور پريده
اگه ديگه برنگرده
اوهو اوهو چه درده
بارون ريشه ريشه
شب ديگه صب نميشه
.
-بچه خسه مونده
چيزي به صب نمونه
غصه نخور ديوونه
كي ديده كه شب بمونه؟
زهره تابون اينجاس
تو گره مشت مرداس
وقتي كه مردا پاشن
ابرا زهم مي پاشن
خروس سحر ميخونه
خورشيدخانوم ميدونه
كه وقت شب گذشته
موقع كار و گشته
خورشيد بالا بالا
گوش به زنگه حالا
*
بارون مياد جرجر
رو گنبذ و رو منبر
رو پشت بون هاجر
رو خونه هاي بي در...
ساحل شب چه دوره
آبش سيا و شوره
جاده كهكشون كو؟
‌زهره آسمون كو؟
‌خروسك قندي قندي
چرا نوكتو مي بندي؟
آفتابو روشنش كن
فانوس راه منش كن
گم شده راه بندر
بارون مياد جرجر


(از هواي تازه)
×××××××××××××××××


عكسي يادگاري از سفر رييس جمهور محترم به بلاد كفر اسپانيا


(عكس از ديدگاه)

باور كردني نيست اما حقيقت دارد
عكس يادگاري رييس جمهور محترم در اسپانيا پس از اينكه چند روزي از عكس به شكل ضربدر در آمد امروز در يك اقدام بي سابقه توسط بلاگر از اين صفحه حذف شد.
بعد بگوييد امداد غيبي وجود ندارد!
××××××××××××××××××××××××××

يار دبستاني من
.........
دشت بي فرهنگي ما
هرزه تموم علفاش
خوب اگه خوب
بد اگه بد
مرده دلاي آدماش
دست من و تو بايد اين
پرده ها رو پاره كنه
كي ميتونه
جز من و تو
درد ما رو چاره كنه

.....يار دبستاني را از اينجا گوش كنيد



(عكس از بي بي سي)

اخبار تظاهرات دانشجويان و مصاحبه با دو دانشجو(از زاگرس)

صف آرايي دانشحويان و بسيجي ها در دانشگاه هاي تهران (از بي بي سي)


دوستان عزيز
اين نظر خواهي قبلي من هر اشکالي که داشت (‌فونتش ريز بود و چشم کور ميکرد!) لااقل روز به روز جاي نظر ها را عوض نمي کرد. اين سيستم ؛ enetation " صبح يک نظر خواهي نشان ميدهد بعد از ظهر يکي ديگر. يا يک روز فقظ نظر احسان است در مورد تظاهرات شريف...بعد مثلا صبح ۷ تا نظر است و نظر احسان عوض شده.. توش آدم آهني گقته که اين شخصيت مشهور جناب سعيد عسگر ميباشد. من هم نوشته ام آفرين. مهشيد پرسيده اين کيه ديگه؟‌بعد خودش نوشته که آها فهميدم (‌يعني ميداند که ايشان که دارند راست راست رژه ميروند و جانشان از دانشجويان تظاهر کننده بيشتر در امان است ضارب محترم آقاي حجاريان تشريف دارند و الآن بايد در زندان باشند.... )
حالا مي بينم که دوباره همان نظر از احسان عزيز اينجاست .....حتما دوساعت ديگر اين مي رود آن يکي مي آيد...
خلاصه اگر کسي سر از کار اين سيستم نظر خواهي ما در ميآورد يا با چنين اشکالاتي مواجه است لطف کند به من هم بگويد.


يلدا مي نويسد:

.......يادم به دوران مدرسه خودم افتاد بخصوص دوران راهنمائي ،تمام مدت من جام تو دفتر بود ،حق پوشيدن هيچ رنگ روشني رو نداشتيم ،فقط سياه ،قهوه اي،سرمه اي و طوسي .....صبح سر صف كه ميخواستيم بريم سر كلاس دم در بايد پاچه هاي شلوارمون رو ميگرفتيم بالا تا كفش و جورابا چك بشه ،در صورت نداشتن مورد ميرفتيم سر كلاس ،واقعا مسخره است.....كيف ،كاپشن ،كلاسور يا هر چيز ديگه اي هم كه ميپوشيديم يا احيانا همراه داشتيم كه رنگي بود ،توقيف ميشد و اسمت براي دفعات بعد ميرفت تو ليست......
مطلبش را در اينجا هم گذاشته ام.

آدم فكر ميكند دارد خاطرات زندان مي خواند. ببينيد بچه هاي بينوا بهترين سالهاي عمرشان را بايد به سر و كله زدن و مبارزه كردن با عقده هاي حقير انسان هاي حقيرتر به باد بدهند.
اين را همه مي دانند كه بچه ايي كه شادتر و راحت تر هستند خيلي زودتر ياد ميگيرند و مفاهيم راحت تردر ذهنشان مي ماند. سيستم آموزشي ما كه سا لهاست خدا بيامرز شده اما ستم به بچه هاي كوچك به خاطر رنگ لباس يا كلاسور يا بند ساعت از آن حرف هاست.

از اين جالب تر ديكتاتور شدن انسان ها ست. ببينيد با دوتا داد و بيداد سر بچه هاي خردسال چه احساس قدرتي ميكنند. سيستمي كه هر كدام از ما را مي خواهد عوض كند تا جزيي از كل پوسيده و بو گندويش بشويم....وقتي همه مان آلوده بشويم ناخودآگاه از منبع فساد هم پشتيباني خواهيم كرد.


اعتراضات دانشجويان:

خبرگزاري زاگرس يك صفحه اختصاصي براي اخبار و تصاوير اعتراضات دانشجويي درست كرده. همراه با تحليل هاي مختلف.

اين هم تصاويري از اعتراضات از بي بي سي.

اگر گفتيد شخصيت مشهوري كه همراه سردار طلايي جلو دانشگاه تهران قدم برميدارد كيست؟



*************

×××××××××××
بعضي ها امر به تجديد نظر در حكم آقاجري را دليل بر عقب نشيني جبهه محافظه كار و رهبر معظم مي دانند. اما به گمان من اينها نتيجه دعاهاي بامداد عزيز و تسبيح انداختن هاي بامدادك گرامي ميباشد.


لينك :


صفحه عشق و زناشويي از شبح
شبح عزيز در اين صفحه تمام يادداشت هايش در باره عشق و ازدواج را گرد هم آورده. جالب است كه اين مطلب هميشه به بحث هاي طويل ميكشد. يعني هر چه درباره اش بحث و گفنگو شود كم است..

صفحه خاطرات زندان از تنهاي شب
تنهاي شب دعوت كرده كه هر كس خاطراتي از زندان دارد دراين صفحه بگذارد. خودش هم اولين خاطره را در باره اعدام تقي شهرام (عضو سابق و يكي از عوامل كودتاي سال 54 در سازمان مجاهدين) در سال 59 نوشته است.).
به گمانم اگر هر كس خاطره اي دارد بفرستد به زودي حافظه بلاگر پر ميشود.
موفق باشي دوست عزيز

فصل اول: گفتگو از فروغ و دوستان
فروغ مي نويسد:

سلام دوستان ...
چند تا دوست در يک شب مهتابي ، در يک مکان خاطر ه آميز به نام کافه تئاتر سرخه بازار ، يک تصميم رفاقتي گرفتيم ! اين چند نفر عبارتيم از : گنگ خوابديده .. دفتر سپيد .. شرقي .. يه جور ديگه ... صد ملک دل
..

موضوع اولين بحث را فمينيسم انتخاب كرده اند. هركدام نظرشان را مينويسند و شما هم ميتوانيد درباره نظرات آنها نظر بدهيد..




هك ...هك...هك....!
..مثل اينكه هكر ها يك دوره جديد گذرانده اند ودارند آزمايش ميكنند!!!.
كاش اين انرژي را در يك جاي مثبت استفاده ميكردند...
بعد از اينكه از طريق وبلاگ خسن آقا خبردار شدم كه چند تا وبلاگ هك شده اند امروز هم در وبلاگ مهشيد ديدم كه يك وبلاگ ديگر به نام ؛‌سه زن بلند بالا؛‌ تهديد شده!‌جرمش چيه؟‌اهانت به مقام معظم آقاي مسعود كيميايي.

سعي كردم براي اين وبلاگ نظر بذارم كه نشد و ايي ميلم هم برگشت خورد. اما بعد ديدم كه
.خسن آقوي عزيز توصيه هاي خوبي در مورد محافظت وبلاگ ها و ايي ميل ها كرده. . . دستت درد نكنه خسن آقو


در مورد پاس وورد من هم در جايي خوانده بودم كه پيدا كردن پاس ووردهايي كه از كلمات ساده تشكيل ميشن خيلي راحته. مثلا برنامه ميشه نوشت كه يك ديكشنري را لغت به لغت با پس وورد شما مقايسه كنه.
براي همين
گذاشتن شماره وكاراكتر (‌مثلا @ به جاي آ ) يا استفاده از اسم هاي من در آوردي يا استفاده از هر سه راههاي خيلي خوبيه كه پس ووردتان بيشتر محفوظ بمونه.

خوب ميشد اگر هر كس راه هاي ديگه هم بلد باشه بنويسه و يكي اونها را يك جا جمع كنه تا همه بتونن بهشون دسترسي داشته باشند.



دوست خوبي بعد از خواندن مطلب ويليام بلو!‌برايم ايي ميل زده كه اين يك طرز شناخته شده كلاهبرداري است و حتي در نيجريه هم برايش كد مخصوص دارند.
دو تا هم لينك فرستاده .كه در مورد اين نامه ها توضيح داده اند و يا مثال آورده اند...

چيزي كه من نفهميدم اين است كه اين آقا حتي تلفن و آدرسش را هم نوشته. چطور دولت نيجريه نميتواند اين آقايان را بگيرد. مگر آنجا هم آقازاده دارند و ما خبر نداريم؟

اگر اين وبلاگ می بود و خريداری نداشت ، آن زمان می توانستيم به هم تبريک بگوييم.

اين را مهشيد در باره تعطيلي توت فرنگي مي نويسد..
مي گويد:

اگر انديشه ای که زن را بشر نميداند و او را تحقير و سرکوب می کند و هرگونه آزار جسمی و جنسی را در حق او روا می داند بی مخاطب می ماند جای تبريک داشت. اما امروز...هنوز راه درازی در پيش روی ماست ، راهی برای تثبيت جايگاه زن به عنوان انسان و شهروند درجه يک و نه موجودی درجه دوم و با قابليت های کمتر از مردان و به عنوان ابژه جنسی.

نوشته زيبايش را بخوانيد. در اينجا هم گذاشته ام. همراه با مطلبي از بامداد و كتابدار عزيز.
گسترش اعتراض دانشجويان




عكس از سايت ديدگاه.



اگر از شركت نفت نيجريه برايتان ايي ميل مي آمد و ازتان دعوت ميشد كه 21.5 ميليون دلار به حسابتان بريزند و بيست درصدش مال شما باشد چه مي كرديد؟
والله اولش خيلي خوشحال شدم. فكر كردم كه با 4 ميليون دلار چه كارها كه نمي توانم بكنم. ديگر تا آخر عمرم كار نخواهم كرد. شركت صاحب كارم را خواهم خريد و رييسم را اخراج خواهم كرد!
ييلاق در اروپا و قشلاق در هاوايي...
هواپيماي اختصاصي...
به گمانم اينجا پولم تمام شد!)

آرزو بر جوانان عيب نيست!!!

حتما از اين ايي ميل ها براي شما هم آمده. با پررويي تمام مي گويند كه اين اسم و آدرس و تلفن ماست. ما با شركت هاي خارجي معامله كرديم اما پورسانتمان را اينجا داده اند. حالا مي خواهيم از اينجا خارج كنيم. اگر كمك كنيد اينقدرش مال شما..
حالا اين كه چقدر درست يا غلط و چقدر امكان پذير است بماند اما اين راخيلي شنيده بودم..
يعني در كشوري مثل نيجريه كه مردم دارند از گرسنگي مي ميرند اين آقا راحت و آسوده با اسم و شماره تلفن دارد دزدي ميكند و كسي هم جلودارش نيست....
حتما مي دانيد كه قرار است زني را به زودي در نيجريه سنگسار كنند و به همين دليل سر اين كه مسابقات ملكه زيبايي جهان در آنجا برگزار شود دعواست. حالا زن بدبخت به جرم ارتباط با يك مرد به آن طرز وحشيانه ميميرد اما دزدي اين آقايان در روز روشن هيچ جرمي محسوب نمي شود. قربانش بروم چه شباهتي به كشور نازنين خودمان دارد. البته اين هم حتما از نوچه هاست وگرنه براي 21 ميليون دلار منت ما رانمي كشيد!
(حتما از آنها بوده كه بهش بنز نداده اند!.) .

از قرار آنها كه انقلاب را به افريقا صادر كرده اند اين قسمت را يادشان رفته بگويند كه چطور ميشود پول ها را از كشور خارج كرد وريخت در بانك هاي سويس يا رفت در كانادا سرمايه گذاري كرد و بزرگراه خريد و ازش پول درآورد.
بيچاره ويليام بلو.....

البته لازم به توضيح نيست كه ما پيشنهاد ويليام بلو را قبول نكرديم و گرنه حالا بلاگ اسپات راهم خريده بوديم......
(هنوز پولدار نشده ما شدم!)



جن گودوين
(Jan Goodwin)
يك روزنامه نگار امريكايي و فعال حقوق بشر است كه در مورد وضعيت زنان در دنيا و بخصوص كشورهاي اسلامي تحقيق ميكند . در باره زنان بوسني..افعانستان و افريقا مقالات زيادي نوشته. چند سال پيش هنگامي گه در پاكستان زندگي ميكرده با دختر 9 ساله اي آشنا ميشود.مادر دختر كشته شده و دخترك با خواهر و برادر و مادر بزرگ و پدرش زندگي ميكرده است. او دخترك را به مدرسه مي فرستد و با او دوست ميشود. پدر دختر تحت تاثير حرفهاي اطرافيان دخترك را از مدرسه بيرون ميكشد.
پدرش قصد ازدواج داشته و چون براي مهريه پول نداشته دخترش را كه آن زمان 11 ساله بوده به عنوان مهريه به عقد پدر 60 ساله زنش در مي آورد. بعد از يك سال كه گودوين او را پيدا ميكند دختر حامله بوده و از زندگي بيزار...

تحت تاثير اين ماجرا گودوين تصميم ميگيرد كه در مورد زندگي زنان مسلمان تحقيق كند. در طول 5 سال به ده كشور اسلامي از جمله پاكستان ..افعانستان...ايران...كويت..عراق..فلسطين اشغالي..اردن..دوبي..كويت ..مصر و عربستان سفر ميكند.
Price of Honorگزارش اين سفر وكتابي بسيار تكان دهنده است.

به نظر گودوين دليل سياست هاي دولت امريكا و حمايتش از رژيم هايي مثل عربستان فقط وجودنفت است. براي به دست آوردن نفت ارزان امريكا وكشورهاي غربي از جنايات و فساد دولت هاي منطقه در ميگذرند و حتي آنان را حمايت ميكنند. او به نقش جمعيت اخوان المسلمين و اينكه چطور به اين كشورها رخنه ميكنند..از كجاها پول ميگيرند و بودنشان چه تاثيري بر فرهنگ جامعه و بخصوص زنان ها دارد اشاره ميكند.


چند روزي نتوانستم اينجا چيزي بنويسم. از همه دوستاني كه كماكان به اينجا سر زدند و كليكشان هدر رفت معذرت مي خواهم...
اما در نبود من (‌با كمال تعجب) زمين همچنان به دور خورشيد چرخيد و حتي چند تا اتفاق مهم هم افتاد!...



*************

مثلا باورتان ميشود كه در بغل گوشمان در تركيه يك حزب افراطي مسلمان راي بياورد. انگار اينها مثال زنده را بغل دستشان نمي بينند.

جالب است كه ببينيم در تركيه چه خواهد شد. تركيه يك كشور لاييك است. يعني مذهب رسمي ندارد و طبق قانون دين از سياست جداست. اما اكثريت مردم مسلمان هستند.
بي لياقتي دولت هاي قبل و خرابي وضعيت اقتصادي باعث شده كه عده زيادي به اين حزب جديد و مسلمان با نيروهاي تازه كاراميد ببندند. بايد ديد... شايد مردم تركيه هم بايد ياد بگيرند كه مسئوليت تصميم هايشان را قبول كنند..

از طرف ديگر اگر اين حزب مسلمان آنطور كه قول داده به خواست هاي مردم احترام بگذارد...وضع مرد م را بهبود ببخشد... آزادي ها را محدود نكند و حقوقشان را رعايت كند كار دولت هايي مثل ايران را سخت خواهد كرد.

×××××××
مردم امريكا هم باز به جرج دبليوي خودمان راي دادند. راي دادن در امريكا اجباري نيست. به همين دليل خيلي از مردم راي نمي دهند وخيلي از كانديداها به همين دليل انتخاب ميشوند كه مخالفانشان زحمت رفتن پاي صندوق را نكشيده اند. جالب است كه دمكرات ها حتي سنا راهم از دست دادند.به مباركي و ميمنت ديكر مجلسين !!سنا و كنگره پشت سر هم مي تواند فرمان حمله به اين كشور يا آن كشور را صادر كند (‌نه كه دمكرات ها خيلي هم مخالف بودند!)‌.اين سازمان ملل كه من مي بينم احتمالا به زودي تقاضاي الحاق به امريكا به عنوان ايالت پنجاه و چندم را خواهد داد. (‌بعد از انگليس) ...