Sunday, June 30, 2002

ازدواج....خوشبختي يا بدبختي؟ (قسمت اول). ...

مطلب فروغ را بخوانيد . بعد مطلب زويا را. هر كداممان مي توانيم ده ها داستان مثل اينها تعريف كنيم.

داستان زناني كه هنوز نشكفته پژمرده و حتي له مي شوند. شخصيتشان خرد مي شود و اگر خوش شانس باشند و بتوانند خودشان را از آن مخمصه نكات بدهند زخمش سال ها بر روحشان مي ماند.
مثل تمام مشكلات جامعه ما اين يكي هم بسيار پيچيده است. و به نظر من لااقل سه عامل مهم دارد:
1-قوانين اجتماعي
2-سنت ها و تابوهاي غلط
3- آگاهي شخصي

بحث برخورد مردها با اين مسئله هم جداست.

1-قوانين اجتماعي
قوانين فاشيستي و ضد انساني و ضد زن در ايران بر كسي پوشيده نيست. زن ضعيفه و نصف مرد حساب مي شود. حق خيلي از كارها را ندارد و جايش در خانه است. براي بيرون رفتن و از كشور خارج شدن بايد از شوهر اجازه بگيرد و فرقي با اشياء داخل خانه ندارد. حتي حضانت !!فرزند هم براي پسر پس از 2 سال و دختر پس از هفت سال به عهده مرد است. يعني از زن فقط به عنوان زاينده وشير دهنده و تر و خشك كننده بچه استفاده ميشود.
تمام اين قوانين ضد زن هم توسط مردها وضع شده و زن ها حتي حق نوشتن قوانين خودشان را هم ندارند. حالا حتما مثال از نمايندگان زن و خانم ابتكار مي زنيد. خودتان بهتر مي دانيد كه آنها دكور براي ممالك خارجي هستند و گرنه وضع زنان هر روز بدتر نمي شد.

. . ..
البته زنا ن از مجازات هاي غير انساني مثل سنگسار حتي سهم بيشتري از مردان دارند. . .تنها در همين دوره گفتگوي تمدن ها 16 زن سنگسار شده اند . 4 زن نيز جديدا به سنگسار محكوم شده اند. همانطور كه فروغ نوشته طلاق گرفتن براي يك زن سالها طول مي كشد در صورتيكه مرد به راحتي مي تواند همسر ديگري اختيار كند و يا زن را طلاق بدهد.
دولت فخيمه هيچ كمكي به زني كه طلاق گرفته نمي كند و فشار اقتصادي علاوه بر فشار جامعه و خانواده و احتمالا دوري از فرزندان ....باعث مي شود كه زن ها بيشتر تحمل كنند و كمتربه فكر طلاق گرفتن باشند مگر اينكه جانشان به لبشان برسد.


.


Saturday, June 29, 2002

فلسطين

گر چرخ به كام ما نگردد.....كاري بكنيم تا نگردد...

اين نظم نوين جهاني كه اينقدر ازش حرف مي زنند چيزي نبايد باشد جز حكومت شارلاتان ها و قاتلان و استثمار هر چه بيشتر مردم فقير و بدبخت دنيا. . چند تا كشور پيشرفته تمام امكانات دنيا را در دست گرفته اند. حكومت هاي فاشيست و مرتجع را حمايت مي كنندد تا بتوانند منابعشان را غارت كنند.
حقوق بشر...آزادي ...دمكراسي......تامين اجتماعي...حرف هايي هستند كه فقط براي مردم اين كشورها معني دارند. . اگر مردم كشورهاي ديكر همين حقوق را بخواهند مي شوند تروريست...

اگر كشوري بخواهد در اين نظم جديد سرپا بماند بايد مالياتش را كه همان منابع طبيعي و سرسپردگي باشد به امريكا بپردازد. اگر نه باهاش يك جور ديگر معامله مي شود. اين است كه صدام يك روز عزيز است و از بهترين امكانات جنگي امريكا استفاده مي كند اما يكي دو سال بعد اخ مي شود و بايد از بين برود. طالبان با تاييد امريكا اففانستان را اشغال کردند و از هيچ جنايتي کوتاهي نکردند بعد از ۵ سال فهميدند که اينها فرهنگ مردم مسلمان نيست و طالبان شدند تروريست. بن لادن که سالها از سي آي اي پول مي گرفت حالا شده هدف شماره يک امريكا.
سال هاست كه مي دانند در ايران چه مي گذرد. به اميد غارت هر چه بيشتر يك روز هويزر را مي فرستند...يك روز ايران كنترا معلوم مي شود...يك روز آلبرايت به پرزيدنت چشمك مي زند و يك روز هم نمايندگان با هم در قبرس آبگوشت مي خورند...آنچه که اصلا در ميان نيست زندگي مردمي است که هر روز نحيف تر و فقيرتر مي شوند.

حالا هم نوبت فلسطين رسيده. امريكا علنا مي خواهد كه عرفات برود و دولتي که امريكا مي خواهد سر كار بيايد و گر نه اگر جنايتكاري مثل شارون به زن و بچه شان رحم نكرد ديگر پاي خودشان است. هر روز هم براي سلامتي حماس و حزب الله دعا مي کنند که به دستشان بهانه هايي راکه لازم دارند آنهم درست به موقع مي دهد...

اين عکسي است از مقر فرماندهي ياسر عرفات که بدست اسراييليان با خاک يکسان شده. چه فتح بزرگي. !!! و چه ننگ بزرگي براي آنان که چنين دولتي تمثيلشان مي کند..



گرفته شده از بي بي سي.




Friday, June 28, 2002

راز شادي
در يک کتابي خوندم که :‌اگر به دنبال خوشبختي و شادي براي خودتان باشيد هرگز آن را پيدا نخواهيد کرد. اما اگر به شاد بودن ديگران كمك کنيد خوشبختي خود به سراغتان خواهد آمد.
اين را نويسنده در تابلويي در يک رستوران ديده بود...نمي دونم کي اينو گفته. اما فکر که مي کنم مي بينم زياد هم بدک نگفته. ماها عادت داريم خودمون را در مشکلاتمون غرق مي کنيم. فقط تا نوک بيني خودمون را مي بينيم. يادمون ميره که در بيرون از اين اتاق...پشت پنجره اي که ما نمي خواهيم ازش بيرون را نگاه کنيم زندگي مياد و ميره. بيشتر مشکلات ما به بزرگي خودخواهي هامون هستند. بهانه هايي هستند براي کارهايي که نمي خواهيم انجامشون بديم . براي چيزهايي که برامون سخته.
بعضي وقت ها يک نگاه ساده به دور و بر ميتونه ما رو از کلي غم و غصه هاي الکي نجات بده. فکر کنيد که اگر فقط امروز را براي زندگي وقت داشتيد باهاش چيکار مي کرديد؟ بنشينيد و روي يک کاغذ بنويسيد. فکر نکنم حتي يکيش نشستن و غصه خوردن باشه .
بعضي ها سرشار از استعدادهاي ناب هستند اما گاهي وقت ها اجازه ميدن احساسات منفي تمام خلاقيتشون رو از بين ببره. شايد اين وقت ها بهتره به توصيه اون نويسنده عمل کنيم و به کمک کسي بريم. هر کسي. ....کسي که ....ما....‌نباشه...

اين ها رو براي اين مي نويسم كه خودم بعضي وقت ها تو اين گرداب غم فرو ميرم و ميدونم چقدر آسون و راحته كه آدم خودشو به دست نااميدي بسپاره و عمرش و وقت نازنينش را تلف كنه و يا كاري كنه يا حرفي بزنه كه ديگه پس گرفتني نباشه.. فقط وقتي كه خود آدم مسئوليت كارهاش و زندگيش و تصميماتش رو به عهده مي گيره و تصميم ميگيره كه كاري بكنه تغييري پيش مياد كه معمولا مثبته..
پيرزن و جام جهاني ( هادي خرسندي)



Wednesday, June 26, 2002

هر وقت مي خوام اين راي گيري رو بردارم تعداد راي دهندگان زياد ميشه.حالا آمار هم عوض شده . . كتك آري 20 درصد ...كتك نه...80 درصد. البته درصد كنك آري از اين كمتره براي اينكه دوستي با اصرار چند بار راي آري داده بود.
از همه دوستان ممنونم.البته اگر نظراتتون را مي نوشتيد بيشتر ممنون مي شدم.

نتيجه رسمي آمار:
نظرخواهي:
آيا تنبيه بدني را جزيي از تربيت بچه مي دانيد؟
آري: 13 راي (20 درصد)
نه:‌53 راي(80 درصد)
به زودي اين آمار و بقيه مطالب مر بوط به كودكان را مرتب و قابل دسترس خواهم كرد


خواندني ها
كتابدار در مورد زلزله مفصلا توضيح داده. من باشم همين الآن از تهران كوچ مي كنم مي روم جايي كه اگر زلزله هم آمد در چاه فاضلاب غرق نشوم.

حسن آقا بالاخره هكري را كه قرار بوده پرشين بلاگ را هك كند معرفي كرد.آقا را از روي آدرس ايي ميلش شناخته.

نداي بالاي ديوار از زلزله زدگان عكس گذاشته و نوشته:

با ديدن اين عکس ها ( از طريق وبلاگ گپی با خودم )اين فکر آزارم می ده : کمک ها رو بهشون می رسونن؟
هيچ وقت يادم نمی ره ، اون موقع که زلزلهء رودبار اومد شنديدم مواد غذايی که برای زلزله زده های رودبار فرستاده می شد، تا چند ماه بعد خريد و فروش می شد.
اما بعد يه فکر آزاردهنده تر : اين همه سيلی که اين چند وقت مازندران و گيلان اومد، به خاطر قطع شدن درخت ها بود و تخريب جنگل ها.
البته سريعاً به اشتباه خودم پی می برم و سه بارمعذرت خواهی می کنم و دستم رو گاز می گيرم که يادم بمونه:
آخه آقايون وآقازاده ها چه گناهی کردن که انقد زيادن؟ اگه هر کدوم يه ويلا نداشته باشن شما جواب بد شدن روحيه شونو می دين؟


ندا جون زياد ناراحتشون نكن . چيكار كنن؟برن معلم بشن؟

اين هم از شبح:

تغاري بشكند ماستي بريزد؛ جهان گردد به كام كاسه ليسان.
تا يك اتفاقي توي اين مملكت ميافتد، فوري كاسه ليسان قطار به قطار راه ميافتند براي چاپيدن، ليسيدن و رو موج حوادث سريدن. حالا باز يك فاجعه انساني كه ناشي از بيكفايتي مدنيها و لجنيها و خندانها و گريانها... حاكم در كشور است اتفاق افتاده اينها كاسهي گداييشان را گرفتهاند و دو روز ديگر كمكهاي جهاني در بازارهاي تاناكورا به فروش ميرود... اين نوانديشان جامعه مدني هم كه پا شدند رفتند عكس ”آقا“ و ”ارباب“ و ”مولاي“ خندان خودشان را وسط ويرانههاي خانههاي مردم پيدا كردند!
آقايان و خانمهاي نوانديش، يك پس لرزهي ديگه بياد ديوار فريب شما هم فروميريزه! حاضرم باهاتون شرط ببندم!
نظر برزخ را هم در همان وبلاگ بخوانيد

زويا
در مورد كارش و خدماتي كه دولت بلژيك به زنان ارائه مي كند توضيحاتي داده. بخوانيد و ببينيد كه عين ايران خودمان است

زويا جان ممنون كه مطالبت را در بلاگ اسپات هم مي گذاري.
.
پرستو در زن نوشت در مورد حقوق زنان مي نويسد. از جمله در مورد سن ازدواج:

با تصويب مجمع تشخيص مصلحت نظام بالاخره حداقل سن ازدواج بالا رفت. اين سن براي دختران 13 و براي پسران 15 سال تعيين شده است. درباره اين طرح و روندي كه تا تصويبشدن طي كرده ست بيشتر مينويسم. فعلا اين گزارش را بخوانيد. طرح « تعيين مصاديق عسر و حرج » هم در جلسه روز شنبه مجمع تشخيص مصلحت نظام مطرح شد اما با طولاني شدن بحثها بررسي آن به هفته آينده موكول شد... ضمنا تاريخچه اين قانون را هم مينويسد. از جمله :
در سال 1307 ماده 1041 قانون مدني به اين شرح تصويب شد :« نكاح اناث قبل از 15 سال و ذكور قبل از 18 سال ممنوع است. در مواردي كه مصالحي اقتضا كند.با پيشنهاد مدعيالعموم و تصويب دادگاه ممكن است معافيت از شرط سن اعطا شود ولي در هر صورت اناث كمتر از 13 سال و ذكور كمتر از 15 سال حق ازدواج ندارند.» پس از انقلاب اسلامي شوراي نگهبان به اين ماده قانون مدني ايراد شرعي گرفت.....

به اين مي گويند پيشرفت از در عقب. من هنوز نمي دانم 13 سال با 9 سال چه فرقي دارد؟آيا دختر 13 ساله را نمي فروشند؟يا حتي 18 ساله؟ حالا ببينيد اصلاحات دوم خرداد چقدر براي زنان مفيد بوده؟اول كه اجازه دادند دختر بچه ها روپوش رنگي بپوشند حالا هم سن ازدواج را از 9 سال كرده اند 13 سال. شايد اگر 24 سال ديگر صبر كنيم سن ازدواج 4 سال ديگر هم برود بالا و بشود 17 سال. با اين ترتيب اميدي هست كه 50 سال ديگر سن ازدواج بلاخره بشود 21 سال....اينها عجيب مرا ياد شهر قصه مي اندازند.... هپروتون وزغا....



Monday, June 24, 2002

اگر يكي مي آمد با اسم شما وبلاگ باز مي كرد چه مي كرديد؟

يك كم بنظرم مسخره مي آيد كه كسي مثلا خودم روي يك اسم سرقفلي بگذارد. اما از طرفي فكر مي كنم اگر كسي دليل خاصي براي اين كار نداشته باشد لااقل يك بار وبلاگ ها را نگاه مي كند كه اسم كسي را كپي نكند

Saturday, June 22, 2002

زلزله اي با قدرت 6 ريشتر در قزوين و همدان....تلفات از قول مقامات رسمي:‌500 كشته...1600 زخمي

آيا ارزان ترين چيز جان آدميزاد است؟؟؟
************




بله دوستان نامه اي كه در پايين بهش اشاره شده نامه منوچهر محمدي است به اتحاديه اروپا.

Friday, June 21, 2002

خبر:
يك امريكايي! با نام مستعار منوچهر كه به جرم شركت در تظاهرات جلوي دانشگاه واشنگتن! همراه با برادرش دستگير شده و سه سال است كه در زندان(اوين واشنگتن) بسر ميبرد براي اتحاديه اروپا نامه اي نوشته كه دراينجا مي توانيد بخوانيد

اين تظاهرات در اعتراض به حمله چماقداران امريكايي!! به كوي دانشگاه واشنگتن! ترتيب داده شده بود!!
كلمات القصار:

دادستان كل كشور در مصاحبه با ايرنا مي گويد: تلازمي ندارد كه ادعاهاي مدعي العموم با نظر عموم منطبق باشد
اولا ورود لغت تلازم را به زبان فارسي تبريك مي گويم.
دوما: من اشتباهي فكر مي كردم مدعي العموم بايد نقش وكيل عمومي راداشته باشد و در شكايت ها طرف جامعه رابگيرد. پيشنهاد مي كنم اين اسم بدردنخور را به مدعي الخصوص تغيير بدهيم .

در همان مصاحبه:دولت امريكا بايد از رئيس جمهورش توضيح بخواهد كه چرا هزينه هاي سنگين نظامي را به ملتش تحميل مي كند
بميرم براي مردم امريكا كه در فقر و گرسنگي و فحشا و اعتياد دست و پا مي زنند. خيابانهايشان پر است از بچه هاي گرسنه آدامس فروش. قتل و جنايت و دزدي بيداد مي كند. همين چند وقت پيش در سانفرانسيسكو دست دو نفر را به جرم دزدي قطع كردند. برويد قصرهايي را كه اين كاردينال ها براي خودشان درست كرده اند ببينيد. يا صفر هاي جلوي حساب بانكي شان را...

در همين راستا پيشنهاد مي شود يك هيئت بفرستيم امريكا كه بهشان ياد بدهد كه چطوري بودجه شان را خرج ملت كنند نه ساختن موشك و خريدن آشغال هاي روسي به ده برابر قيمت و يا .كمك مالي.به غيره و ذالك...
يك بنده خدايي بنشيند جساب كند كه چند درصد بودجه ما صرف هزينه هاي نظامي و كنترل مردم ميشود تا اين امريكايي ها ياد بگيرند.

باز همان جا وي با انتقاد از سخنان رئيس جمهور امريكا كه ايران را محور شرارت خوانده بود افزود اين عنوان با عملكرد آنان تطبيق دارد.جامعه ايراني و رهبران آن چه اذيت و آزاري داشته اند كه با اين مصداق تطبيق داشته باشتد

آقا بخدا ما نبوديم...ما كي آزارمون به كسي رسيده
اينجا كه تو دردسر افتاديم تلازم دارد كه مدعي العموم با عموم يكي شوند. . اول هم جامعه ايراني سپر بلا مي شود و بعد رهبران آن وارد مي شوند.

طبق اظهارات رسمي و غير رسمي حساب اين دو تا سالهاست كه از هم جدا شده. جامعه ايراني فقط دارد چوب كارهاي رهبران عزيز را مي خورد.

بنظر شخص بنده همان تلازم اولي بهتر است.



Thursday, June 20, 2002

تصحيح:

دوستي تذكر داد كهLord of the Ring نام تريولوژي است كه عبارتند از:


1- The Fellowship of the RIng
2- Two Towers
3- Return Of The King



و به احتمال زياد ياران حلقه ترجمه قسمت اول است.

فلسطين
باز تا بحث صلح پيش آمد عمليات انتحاري هم شروع شد. اسرائيل غاصب است و در آن شكي نيست. در آدمكش بودن شارون هم شكي نيست . اما گروه هاي تندرو فلسظيني كه بچه 6 ماهه ..دختر 11 ساله و مرد 70 ساله را مي كشند چي هستند.؟ چه فرقي با سربازان اسرائيلي دارند كه در جنين قتل عام كردند؟ ‌هر دو طرف به آتش جنگ دامن مي زنند .. هر طرفي كه زن و بجه و مردم عادي و بيگناه را مي كشد محكوم است چه اسرائيلي باشد چه فلسطيني.

بعضي ها مي گويند مردم فلسطين غير از اين چاره اي ندارند. اما نمي شود يك هدف عادلانه را با راه هاي نا عادلانه و بزدلانه پيش برد.بايد بيشتر از اين نشست و فكر كرد وعاقلانه و منصفانه عمل كرد. كمااينكه تا بجال هم كشتن مردم عادي براي فلسطيني ها نتيجه برعكس داده و به عوض مردم آواره فلسطين اسرائيلي ها را مظلوم جلوه داده.است..
خواندني ها:
راپورتهاي يوميه
نظراتش در مورد پرشين وبلاگ و گزارش بي بي سي در مورد وبلاگ ها خواندني است..

تحليل نسل سرخورده از جنگ...

بعضي ها مي خواهند اثبات كنند كه فهم و شعور جوان ايراني را ميزان ترشح هورمون هاي جنسي اش تعيين مي كند (فرمولش را خودتان پيدا كنيد). اما چه كيفي دارد كه در اوج ذوق درد سايتهاي نابي ببينيد مثل از بالاي ديوار و اژدهاي شكلاتي

اينهم از كتابدار:

الان کمي بيش از دو سال از توقيف فله اي مطبوعات ميگذرد و در اين مدت ظاهرا دادگاههاي ما موفق شده اند مطالب مطبوعات را ساماني بدهند!
روزنامه هايي که دوست دارند متفاوت باشند کمتر از صد شماره انتشار را تجربه ميکنند مثل بنيان يا دوران امروز.
البته وضع از زمان هيتلر خيلي بهتر است که عقيده داشت تنها يک روزنامه براي نجات مردم از سردرگمي کافي است اينجا شصت تا روزنامه داريم همه يک شکل


راستي اين ترجمه هاي ما هم عالمي است. اسم كتاب Lord of the Ring چطوري شد ياران حلقه؟

ضمنا كتابدار به نقل از همشهري از طرح ضربتي جمع آوري عروسك هاي باربي نوشته.. ديگر در اين مملكت غم و غصه نداشتيم تنها ناراحتي مان اين عروسك هاي باربي بودند. اگر بنشينيم و اولويت هاي اين دولت فخيمه (يا بقولي شمعداني) را بنويسيم بنظرم رفاه و آسايش مردم در رده آخر قرار دارد. به كسي كه اولين اولويت را حدس بزند يك عروسك سارا (يا دارا) به عنوان جايزه تقديم خواهد شد.





Wednesday, June 19, 2002

مصاحبه:
زهره در گپي با خودم مصاحبه اي گذاشته در مورد واقعه 11 سپتامبر كه خواندني است. . اوايل مصاحبه ممكن است حوصله تان سر برود ولي كم كم برايتان جالب مي شود.
از قرار اين آقاي مصاحبه شونده(به نام Jared Israel) وب سايتي دارد كه در آن بصور مستقل وفايع جهان را مورد بررسي قرار مي دهد. ..

Tuesday, June 18, 2002

آدميزاد 5.1
بامداد عزيز مي نويسد:
بابا اگه اين پوست لاکردارغيربهداشتی(بااجازه ی آقای شمس الواعظين !!) واضافی است چراقادرمتعال خلق اش کرد؟!!

بامداد جان...اگر قادر متعال جوابت را داد ازش بپرس چرا زن ها را كچل خلق نكرد ؟ به نظرم اگر دست ما بود يك آپديت حسابي در ورژن جديد آدميزاد مي كرديم. مردها .بدون پوست اضافي با دو كيلو مو روي سر و صورت . زن ها كچل . يك چشم و بدون لب..گونه يا گردن با بدني كاملا صاف..
داشتن مغز و زبان را هم منحصر به از ما بهتران مي كرديم.
در اين چند وقتي كه اين صفحه راي گيري (خشونت در مورد بچه ها) اينجاست چند نكته توجهم را جلب كرده:

- با اينكه تا به حال بيشتر از 50 نفر راي داده اند بيش از چند نفر (آنهم اوايل راي گيري)هيچ توضيحي در مورد رايشان نداده اند. اميد من اين بود كه بتوانم نظرات همه را همراه با خاطرات خودشان و راه حل هايشان براي جلوگيري از خشونت مطرح كنم كه بايد بگويم در اين مورد موفق نشده ام.

- با بالا و پايين ها مي شود گفت كه هنوز حدود بيست درصد از خوانندگان معتقدهستند كه تنبيه بدني جزيي از تربيت كودكان است. البته هيچكدام توضيح نداده اند كه خشونت را تا چه حد قبول دارند. (..روي دست بچه زدن...كمربند چرمي!...) و ننوشته اند كه آيا خودشان اينها را تجربه كرده اند يا نه و اينكه مثلا بعد از كتك زدن بچه چه احساسي دارند؟ و دليلي هم براي نظرشان ارائه نداده اند

بعضي دوستان كه با خشونت مخالف هستند از تجربيات كودكيشان نوشتند و گفتند كه هنوز خاطرات كتك خوردنشان را فراموش نكرده اند. دوستي نوشت كه هنوز در نگاه پدرش التماس به بخشش را مي بيند ولي نمي داند كي مي تواند آن روز هاي تلخ را فراموش كند.

به نظر من اين آمار كوچك كمي تا اندازه اي جاي تاسف دارد. جامعه ما جامعه اي است مريض و بسته. سعي مي كنيم به حاي اينكه مشكلات را حل كنيم و يا لااقل در موردشان حرف بزنيم آنها را دفن يا فراموش كنيم تا وقتي دوباره به سراغمان بيايند..
هر چه بتوانيم بيشتر در مورد مشكلات حرف بزنيم بيشتر مي توانيم به راه حلشان نزديك تر شويم. اميد داشتم كه بتوانيم در اين صفحه راه حل هاي ديگري به جز كتك براي تربيت كودكان ارائه بدهيم و تجربياتمان را با هم در ميان بگذاريم تا ديگر لااقل در اين جامعه كوچك وبلاگستان مادري نگويد كه من همينم كه هستم و قبول كرده ام كه بچه ام را كتك بزنم. آزادي از همين جامعه كوچك خانواده شروع مي شود. نمي شود سخن از آزادي جامعه كرد اما در خانه كودك آزاري كرد.

اين راي گيري به زودي از اين صفحه برداشته خواهد شد..


Monday, June 17, 2002

من هم مثل حسن آقا نمي دانم چرا بايد كسي اينقدر پول بدهد كه بقيه بتوانند وبلاگ مجاني درست كنند. بلاگ اسپات پولش را از آگهي هايي كه مي گيرد در مي آورد .پرشين بلاگ پولش را از كجا در مي آورد. اگر هم آدم(يا سازمان يا وزارت!) خيري پشت اين كار است اسمش را بگويد كه ما هم دعايش كنيم.

از اين اينگيليسا هر چي بگيد بر مياد اينه كه ما هم راستش را بخواهيد مشكوفيم.
مشكوفيتم بعد از خواندن تبليغات گل كوهي در وبلاگ عمومي بيشتر هم شد. شايد فردا امريكايي هايش هم بلاگ اسپات را ول كنند و بيايند در پرشين بلاگ بنويسند.
از دوستاني كه به پرشين بلاگ اسباب كشي مي كنند خواهش مي كنم كماكان مطالبشان را در صفحه بلاگ اسپاتشان هم بگذارند تا خواننده ها بتوانند هر كدام را كه مي خواهند بخوانند.

Thursday, June 13, 2002

مي دانستيد كه ؛ معتاد ؛‌ديگر معتاد نيست
با همان روش كه خودش رفت و تحقيق كرد و پيدا كرد اعتيادش را ترك كرد .
بهت تبريك فراوان مي گم

Wednesday, June 12, 2002



پيغام

خوابت آشفته مباد!
خوشترين هذيان ها
خزه سبز لطيفي است كه در بركه آرامش تو مي رويد.

خوابت آشفته مباد!
آنسوي پنجره ساكت و پر خنده تو
كاروان هايي از خون و جنون مي گذرد.
كاروانهايي از آتش و برق و باروت....

سخن از صاعقه و دود چه زيبايي دارد
در زباني كه لب و عطر و نسيم
يا شب و سايه و خواب
مي توان چاشني زمزمه كرد؟

هر چه در جدول تن ديدي و تنهايي
همه را پر كن تا دختر همسايه تو
شعرهايت را در دفتر خويش
با گل و با پر طاووس بخواباند
تا شام بد.
خوابشان خرم باد!

لاي لاي خوشت ارزاني سالن هايي
كه بهاران را نيز
از گل كاغذي آذين دارند.
شفيعي كدكني

Monday, June 10, 2002

سري به وبلاگ فضول بزنيد كه ديگر به تنگ آمده و به حماقت كساني كه از شكنجه گر به جلاد شكايت مي كنند مي خندد. بعد هم وبلاگ حسن آقا را ببينيد و آن نامه كذايي را كه برايش نوشته اند بخوانيد. مطلب پايين در مورد اين نامه است.

******************
مي توانيد فكر كنيد كه آدم هايي هستند كه اين حكومت را به اين دليل مي خواهند كه ميتوانند يك شبه پولدار شوند يا در ييلاق ها با دختران چهارده ساله بخوابند و افتخار كنند كه هيچ جاي دنيا چنين امكاناتي نيست !!بله در جاهاي ديگر دنيا رابطه جنسي با افراد كمتر ار هجده سال بچه بازي محسوب مي شود وسال ها زندان به دنبال دارد.

براي اين آقايي كه معلوم نيست چكاره است و از كجا مي خورد و تمام كساني كه مثل او فكر مي كنند مي نويسم.

ممكن است كه وجدانت در جيب و زير شكمت خلاصه شده باشد اما فكر نكن از بدبختي هايي كه گريبان مردم را گرفته مصون هستي. اگر به جايي بند هستي بدان كه حتي سعيد امامي اش جان سالم بدر نبرد. اگر از ثروت دو روزه ات به وجد آمده اي و دست و پايت را گم كرده اي بدان كه اين خواجه به كسي وفا ندارد و نوبت تو هم مي رسد. هر چه خود رامصون بداني بالاخره داري در اين آب و خاك زندگي مي كني . هوايي را تنفس مي كني كه به يمن آقايان صد ها برابر حد مرگ سرب و مواد آلوده كننده داردو هر ماه صدها كودك بي گناه را به سرطان خون مبتلا مي كند . آبي را مي خوري كه فاضلاب پادگان لشگرك هر روز با آن قاتي مي شود. در جاده اي رانندگي مي كني كه هر سال جان ده هاهزار نفر را مي گيرد.گوشت و پنيري مي خوري كه معلوم نيست كدام كشور اروپايي از ترس بيماري جنون گاوي به قيمت ارزان صادر كرده و آقايان به هزار برابر به تو مي فروشند. سوار هواپيمايي مي شوي كه شوروي مي خواسته دور بيندازد و ما ازش خريده ايم. سبزي را مي خوري كه تمام فاضلاب تهران را جذب كرده. باران مي آيد و سيل راه مي افتد چون جنگل ها را از بين برده اند. باران نمي آيد آبت قطع مي شود چون سد ها را سال هاست لاروبي نكرده اند.بايد بروي كنار چاه فاضلاب خانه ات چاه بزني. تازه اگر تهران زلزله خيز يك تكان كوچك بخورد همان ييلاق ها در چاه هاي فاضلاب غرق خواهند شد براي اينكه به يمن آقايان در هر كوچه اي ده تا برج درست شده بدون اينكه براي زير بناي شهريش فكري بشود.

فرزندت كه به مدرسه مي رود از حشيش و هروئين و قرص ايي در امان نخواهد بود يا حتي از بچه باز هايي مثل خودت. پولش راهم از جيب تو بر ميدارد. تازه فكر كن كه فرزندت درس خوان بود و زد(با پارتي يا بي پارتي) پزشكي دانشگاه تهران قبول شد. يك روز كه سر كلاس يا در خوابگاه پيش دوستش نشسته يك عده مي ريزند وبا شعار و صلوات چماق ها را در مي آورند براي اينكه در بلخ يكي گناهي مرتكب شده. از كجا معلوم كه آنكه از طبقه سوم پرت مي شود پايين او نباشد؟ .

يا اگر از همه اينها جان سالم به دربردي آيا مي تواني تضمين كني كه كه به تاوان سياست هاي خارجي دولت و پول هايي كه از كيسه ما به جيب آنها كه نبايد مي ريزد ييلاق هايت از حمله دولت هاي خارجي در امان بماند؟مي داني كه حتي به حمله اتمي تهديد مان مي كنند؟

فكر مي كني اگر سرت را در برف فرو كني و فقط به فكر منافع خودت باشي سالم خواهي ماند؟نه جانم...

هيچ صيادي در جوي حقيري كه به گودالي مي ريزد
مرواريدي صيد نخواهد كرد......


فقط يك انسان مريض مي تواند پيشرفت خودش را در پس رفت جامعه و ديگران ببيند. آن انسان ديگر سوال نمي كند و حق خودش يا ديگران را نمي خواهد چون به اندازه بالادستي هايش خودش را آلوده احساس مي كند وآن وقت است كه منفعل مي شود يا بدتر از آن از هر چه زشتي و بدي است دفاع هم مي كند.


ناگفته نماند كه خيلي ها هم بر خلاف اين آقا فكر مي كنند. زندگي و دين را براي اين نمي خواهندكه برايشان فقر و فحشا به ارمغان بياورد.اين نامه مرا به اين فكر انداخت كه
واقعا ما از زندگي و از دولتمان چه مي خواهيم؟خوابيدن با دختر چهارده ساله برايمان مهم تر است با رفاه جامعه ؟ مي توانيد فكر كنيد اگر به همين ترتيب پيش برويم مثلا ده سال يا بيست سال ديگر جامعه مان چه وضعي خواهد داشت؟با ده بيست سال پيش مقايسه كنيد تا حساب دستتان بيايد. لازم نيست آدم علم غيب داشته باشد تا بفهمد آخر اين راه به كجا ختم مي شود. آين آقا يا خانم نامه نويس دارد ما را به چي تشويق مي كند؟

مگر انتظار آدم ها از زندگي چيست ؟هر انساني مي خواهد كه بتواند كار كند و درآمد كافي براي گذران زندگي داشته باشد. اگر مريض شد بتواند تحت مراقبت قرار بگيرد.مي خواهد خودش و خانواده اش امكان كار و پيشرفت داشته باشند. مي خواهد وقتي بعد از يك روز كار به خانه رسيد دور ازدغدغه و مزاحمت بتواند استراحت كند. مي خواهد ببيند مالياتي كه به دولت مي دهد براي خودش و شهرش و كشورش خرج مي شود. مي خواهد امور شخصي اش به خودش مربوط باشد..

مردم مي خواهند آزاد و راحت باشند. كسي كاري به كارشان نداشته باشد. مي خواهند از تمام امكاناتي كه جوانان كشورهاي ديگر دارند بهره مند باشند. مي خواهند آزادانه به همه دنيا مسافرت كنند. بگردندو ببينند و بشناسند. . تنبل نيستندو حاضرند كار كنند . وقت صرف كنند و بدانند كه تلاششان راه به جايي خواهد برد. مي خواهند با آنها هم مثل آدم رفتا ر بشود. مي خواهند از يك حداقل بهره مند باشند به فكر پيري و باز نشستگي نباشند. از مريضي و دندان درد و بچه دار شدن و ازدواج كردن نترسند ..ميخواهند همه سير باشند كه يك لقمه غذا از گلويشان برود پايين بدون آنكه فكر بچه هايي باشند كه به شيشه چسبيده اند و آب دهانشان را قورت مي دهند.
..
اينها خواب و رويا و غير ممكن نيست.
نگاهي به كشورهاي دمكرات بكنيد و ببينيد مردم چطور زندگي مي كنند.

Friday, June 07, 2002

قبلا نوشته بودم كه محدوديت و ممنوعيت ويزاي امريكا فقط براي مردم عادي است و از ما بهتران را در بر نمي گيرد.شاهد مدعا امروز آمد. جناب كديور در دانشگاه هاروارد حقوق اسلامي تدريس خواهند كرد!!!.

آقاي كديور اينها را اينجا درس مي دادي ما بفهميم اصلا حق و حقوق داريم يا نداريم. حالا هارواردي ها چه به به و چه چهي در مورد حقوق اسلامي خواهند كرد. بدون اينكه بدانند در حقيقت مردم ايران اصلا نمي دانند حقوق با ه است يا ح و عادت كرده اند كه حتي حق انتخاب لباسشان را به دولت واگذار كنند.

چناح بد بد بد در مقابل جناح خوب خوب خوب
***********

Wednesday, June 05, 2002

آقاي سحابي گفته اصلا ما اين وحيد صادقي را 6 ماه پيش اخراج كرده بوديم. (هما ن جا مي نويسد :
(آقای صادقی روز چهارم خرداد، اجرای مراسم چهلمين روز درگذشت دکتر يدالله سحابی را در شيراز به عهده داشت.

تفسير با خودتان.
اينجاش جالبتره:

گزارشها به نقل از آقای سحابی گفته اند که او با استناد به اطلاعاتی که استانداری و اداره کل اطلاعات استان فارس به دست داده ، اظهار داشته که به نظر می رسد آقای صادقی فردی ماجراجو بوده و برای شهرت سياسی، رفتن به خارج و کسب پناهندگی سياسی دست به اين اقدام زده است.

اين هم از اطلاعيه شوراي تامين امنيت استان فارس:

بر اساس اين اطلاعيه آقای صادقی به کمک يکی از دوستانش، ربودن خود را طراحی کرده و با استفاده از مواد اسيدی جراحاتی به خود وارد ساخته و خالکوبی های بدنش را برداشته است.

اين آقاي صادقي به قول صمد آقا چقدر صاف و صادقه!
آخه مرد حسابي كي گفت بري ؛ خودربايي ؛ كني خود اسيد ريزي كني؟ پشتتو با چاقو ببري توش باروت بريزي (چه دست دراز ي داري آقاي صادقي)

اين آقاي صادقي هم عالمي است. آقاي عزيز .. در كشوري كه از همه جاش عدالت مي ريزه...همه كارها طبق حساب و كتابه; ......
كي ميا د حرف تو رو باور كنه؟ شده تا حالا در اين مملكت كسي اصلا ربوده بشه كه شما نفر دوم باشين؟‌اصلا اسم شكنجه سال هاست كه از فرهنگ ما برداشته شده. اين
دروغ ها چيه تجويل مردم مي دين؟
بچه هاي ما از ديدن اين عكس ها خيلي ناراحت شدن.برو اينا رو به همون بلاد كفر نشون بده كه مردمش به خشونت عادت دارند.نديدي 8 نفر را يك باره با چرثقيل اعدام مي كنن. چشم در ميارن. دست و پا قطع مي كنن.

آقاي صادقي عزيز
قبل از شما خيلي ها از اين بلاها سر خودشون آوردن . تاره از شما هم با هوش تربودن.دانشجوهايي كه خودشون به خودشون حمله كردن و چشم خودشونو در آوردن. خودشونو از طبقه سوم خوابگاه پرت كردن پايين.حتي از روي شيشه دويدن و به خودشون باتوم زدن.واقعا كه به قول رييس جمهور محبوب چه اراذل و اوباشي بودن...

اگر اسم باطبي خاطرتون باشه ...لابد يادتون مياد كه براي مشهور شدن چه كار ها كه نكرد. اول دوستشو زخمي كرد (يا كشت ؟؟يادم نيست!)‌بعد خونشو ماليد به تي شرت و گرفت بالاي سرش و رفت جلوي دوربين و عكسسش همه جا چاپ شد. اما اين پسر به اين هم كفايت نكرد. خودشو دستگير كرد...شكنجه كرد...سرشو كرد توي چاه توالت و سه روز نرفت حمام....حتي كليه اش و چشمشم از كارانداخت

... . تازه منوچهر محمدي هست با برادرش كه اونم مثل خودشه. دوتايي چند ساله خودشونو زنداني كردن حتي دارن مي ميرن...باز هم از مشهور شدن دست بر نمي دارن

نويسنده ها رو لطفا به ياد بيارين كه در راه ارمنستان ترمز اتوبوس خودشونو بريدن و راننده رو پرت كردن بيرون كه برن تو دره و مشهور بشن اما آخر سر يكي كه جونشو دوست داشت نشست به جاي راننده و نقشه شون بهم ريخت؟
سعيدي سيرحاني..مختاري .. پوينده...فروهر ها.و خيلي هاي ديگه..همه شون خودربايي و خودكشي كردن و به جايي نرسيدن. اونوقت شما با شعبده بازي مي خواين چي رو اثبات كنين؟

ما كه اصلا زنداني سياسي نمي دونيم چيه. مخالف هم نداريم. از لحاط حقوق زن ها بگي در دنيا اوليم. درآمد نفتمون بين همه تقسيم ميشه (حالا به نسبتش كار نداشته باشين) . اول ماه ميارن دم در ميدن.
ازبعد از انقلاب ديگه گوشت يخ زده نمي خوريم چون حرامه و گوشت تازه هم كه ديگه قيمتي نداره. برق وآ بمون مجانيه. دوا و دكتر مجاني. مگه امريكاست كه اول بايد پول بيمارستان رو بديم بعد مريض بستري بشه؟ ..هر كسي براي خودش خونه داره. صبح كه پا مي شيم آب تميز مي خوريم و هواي تميز استنشاق مي كنيم. مدرسه مجانيه. مدرسه هاي پر از كتاب و اسباب بازي و فضاي سبز كه بچه ها اصلا دلشون نمياد بيان خونه. يه قرون هم شهريه نمي ديم.
غذا مفت. بهترين سبزي و ميوه ها و گوشت را مفت مي خريم. علممون چه پيشرفتي كرده. متخصصه كه از امريكا و اروپا التماس مي كنه بياد اينجا .
براي هنرمندان چه امكاناتي داريم. آزادي بيان..آزادي نوشتن....غوغا مي كنه..
هر چي دلمون مي خواد مي پوشيم. شنيدم كه خارج زن ها رو محدود مي كنن. شلاق مي زنن. سنگسار مي كنن.. شنيدم تو خارج فقر و فحشا بي داد مي کنه و مردم از ناچاري کليه شونو مي فروشن. حتي دخترهاشونو صادر مي کنن. چقدر بچه بي سر پناه تو خارج زياده. آدم جگرش کباب مي شه.
چقدر ناامني و دزدي تو خارج زياده. در ماشين يه ثانيه باز باشه رفته. اينجا همه در امن و امانن چون زندگي شون تامينه. کسي لازم نيست براي يه لقمه نون دزدي کنه. رشوه از بين رفته و هر کسي کار خودشو مي کنه..

حالا تو اين محيط ممكنه كه كسي رو بدزدن و شكنجه اش كنن؟ کي باور ميکنه؟‌بچه گول مي زنين؟،‌شما يك نمونه بدين. نه آقاي صادقي عزيز.. ..ديگه خودربايي و خودشكنجه گري شما فاش شده اون هم براي چه مقصد پوچي چون خارج رفتن و مشهور شدن.
!!!

Tuesday, June 04, 2002

نوشته سگال را در مورد اعتماد بنفس ملي بخوانيد. .
وقتي منطق از بين مي رود و كسي نمي تواند از حرف هاي ضد و نقيضش دفاع كند متوسل مي شود به زورو حرف هاي چاله ميداني..چاك دهانش كه باز شد تازه ميفهميد كه با كي طرف هستيد و فكر مي كنيد كه آن همه حرف هاي قشنگ كجا رفت؟‌
اگر مي خواهيد مادر و خواهرتان سالم بمانند به پر و پاي اين باكره نپيچيد.

آيا روزي خواهد رسد كه ما ياد بگيريم حرف حساب را قبول كنيم يااگر قبول نداريم با منطق جوابش را بدهيم؟

Monday, June 03, 2002

برايم خيلي جالب بود كه اينهمه آدم از باخت عربستان خوشحال شدند. اگر ما نتوانستيم به جام جهاني برسيم لعنت باد بر هر كه به جاي ما رفت. اجالب اينكه اگر عربستان وديگر نماينده هاي آسيا موفقيت كسب كنند روي سهميه بندي هاي چام جهاني بعدي اثر خواهد گذاشت و شانس ايران بيشتر خواهد شد.
..
زهره در وبلاگش لينكي داده به يك فيلم سنگسار و نوشته كه از ديدنش منقلب شده است. من كه هنوز جرئت ندارم ببينم. در اخبار هم خواندم كه دو زن به نام هاي .فردوس و سيما در تهران در انتظار اجراي حكم سنگسار بسر مي برند و يك زن ديگر نيز در كرج به سنگسار محكوم شده تازه فقط 22 مورد در دوران خندان ترين قهرمان دنياانجام گرفته كه در سايه اش هر چه قبلا زشت و غير قانوني بود حالا قانوني شده. تا ايراد هم بگيريد حواله مي كنند به آن يكي جناح.
جناح بد بد بد..در مقابل جناح خوب خوب خوب...! .

سنگسار يكي ازوحشيانه ترين مجازات هاست. زجركش كردن يك انسان با سنگ. سنگي كه حتي اندازه اش هم معين شده. نه بايد آنقدر كوچك باشد كه درد نياورد و نه آنقدر بزرگ كه يكباره هلاك كند. حالا هر چه مي خواهيم به گفتگوي تمدن ها و تاريخ پر افتخار بچسبيم.. .

Saturday, June 01, 2002

باكره مطلبي در توضيح مطلب قبليش (در مورد حجاب )‌نوشته كه بنظر من عذر بدتر از گناه است. مطلب مفصلي نوشته بودم كه به لطف بلاگر پاك شد. فعلا به همين بسنده مي كنم.

چه نعمتي از اين بالاتر كه در حالي كه بدبختي مملكت را گرفته كساني فكر اين باشند كه تغيير بايد يك شبه باشد يا ده شبه.
كي گفته زن ها به چنين دايه هاي مهربان تر از مادر آن هم از نوع باكره اي احتياج دارند؟


اقسوس كه اين مزرعه آب گرفته
دهقان مصيبت زده را خواب گرفته
...
ازدواج....خوشبختي يا بدبختي؟ (قسمت اول). ...

مطلب فروغ را بخوانيد . بعد مطلب زويا را. هر كداممان مي توانيم ده ها داستان مثل اينها تعريف كنيم.

داستان زناني كه هنوز نشكفته پژمرده و حتي له مي شوند. شخصيتشان خرد مي شود و اگر خوش شانس باشند و بتوانند خودشان را از آن مخمصه نكات بدهند زخمش سال ها بر روحشان مي ماند.
مثل تمام مشكلات جامعه ما اين يكي هم بسيار پيچيده است. و به نظر من لااقل سه عامل مهم دارد:
1-قوانين اجتماعي
2-سنت ها و تابوهاي غلط
3- آگاهي شخصي

بحث برخورد مردها با اين مسئله هم جداست.

1-قوانين اجتماعي
قوانين فاشيستي و ضد انساني و ضد زن در ايران بر كسي پوشيده نيست. زن ضعيفه و نصف مرد حساب مي شود. حق خيلي از كارها را ندارد و جايش در خانه است. براي بيرون رفتن و از كشور خارج شدن بايد از شوهر اجازه بگيرد و فرقي با اشياء داخل خانه ندارد. حتي حضانت !!فرزند هم براي پسر پس از 2 سال و دختر پس از هفت سال به عهده مرد است. يعني از زن فقط به عنوان زاينده وشير دهنده و تر و خشك كننده بچه استفاده ميشود.
تمام اين قوانين ضد زن هم توسط مردها وضع شده و زن ها حتي حق نوشتن قوانين خودشان را هم ندارند. حالا حتما مثال از نمايندگان زن و خانم ابتكار مي زنيد. خودتان بهتر مي دانيد كه آنها دكور براي ممالك خارجي هستند و گرنه وضع زنان هر روز بدتر نمي شد.

. . ..
البته زنا ن از مجازات هاي غير انساني مثل سنگسار حتي سهم بيشتري از مردان دارند. . .تنها در همين دوره گفتگوي تمدن ها 16 زن سنگسار شده اند . 4 زن نيز جديدا به سنگسار محكوم شده اند. همانطور كه فروغ نوشته طلاق گرفتن براي يك زن سالها طول مي كشد در صورتيكه مرد به راحتي مي تواند همسر ديگري اختيار كند و يا زن را طلاق بدهد.
دولت فخيمه هيچ كمكي به زني كه طلاق گرفته نمي كند و فشار اقتصادي علاوه بر فشار جامعه و خانواده و احتمالا دوري از فرزندان ....باعث مي شود كه زن ها بيشتر تحمل كنند و كمتربه فكر طلاق گرفتن باشند مگر اينكه جانشان به لبشان برسد.


.


فلسطين

گر چرخ به كام ما نگردد.....كاري بكنيم تا نگردد...

اين نظم نوين جهاني كه اينقدر ازش حرف مي زنند چيزي نبايد باشد جز حكومت شارلاتان ها و قاتلان و استثمار هر چه بيشتر مردم فقير و بدبخت دنيا. . چند تا كشور پيشرفته تمام امكانات دنيا را در دست گرفته اند. حكومت هاي فاشيست و مرتجع را حمايت مي كنندد تا بتوانند منابعشان را غارت كنند.
حقوق بشر...آزادي ...دمكراسي......تامين اجتماعي...حرف هايي هستند كه فقط براي مردم اين كشورها معني دارند. . اگر مردم كشورهاي ديكر همين حقوق را بخواهند مي شوند تروريست...

اگر كشوري بخواهد در اين نظم جديد سرپا بماند بايد مالياتش را كه همان منابع طبيعي و سرسپردگي باشد به امريكا بپردازد. اگر نه باهاش يك جور ديگر معامله مي شود. اين است كه صدام يك روز عزيز است و از بهترين امكانات جنگي امريكا استفاده مي كند اما يكي دو سال بعد اخ مي شود و بايد از بين برود. طالبان با تاييد امريكا اففانستان را اشغال کردند و از هيچ جنايتي کوتاهي نکردند بعد از ۵ سال فهميدند که اينها فرهنگ مردم مسلمان نيست و طالبان شدند تروريست. بن لادن که سالها از سي آي اي پول مي گرفت حالا شده هدف شماره يک امريكا.
سال هاست كه مي دانند در ايران چه مي گذرد. به اميد غارت هر چه بيشتر يك روز هويزر را مي فرستند...يك روز ايران كنترا معلوم مي شود...يك روز آلبرايت به پرزيدنت چشمك مي زند و يك روز هم نمايندگان با هم در قبرس آبگوشت مي خورند...آنچه که اصلا در ميان نيست زندگي مردمي است که هر روز نحيف تر و فقيرتر مي شوند.

حالا هم نوبت فلسطين رسيده. امريكا علنا مي خواهد كه عرفات برود و دولتي که امريكا مي خواهد سر كار بيايد و گر نه اگر جنايتكاري مثل شارون به زن و بچه شان رحم نكرد ديگر پاي خودشان است. هر روز هم براي سلامتي حماس و حزب الله دعا مي کنند که به دستشان بهانه هايي راکه لازم دارند آنهم درست به موقع مي دهد...

اين عکسي است از مقر فرماندهي ياسر عرفات که بدست اسراييليان با خاک يکسان شده. چه فتح بزرگي. !!! و چه ننگ بزرگي براي آنان که چنين دولتي تمثيلشان مي کند..



گرفته شده از بي بي سي.




راز شادي
در يک کتابي خوندم که :‌اگر به دنبال خوشبختي و شادي براي خودتان باشيد هرگز آن را پيدا نخواهيد کرد. اما اگر به شاد بودن ديگران كمك کنيد خوشبختي خود به سراغتان خواهد آمد.
اين را نويسنده در تابلويي در يک رستوران ديده بود...نمي دونم کي اينو گفته. اما فکر که مي کنم مي بينم زياد هم بدک نگفته. ماها عادت داريم خودمون را در مشکلاتمون غرق مي کنيم. فقط تا نوک بيني خودمون را مي بينيم. يادمون ميره که در بيرون از اين اتاق...پشت پنجره اي که ما نمي خواهيم ازش بيرون را نگاه کنيم زندگي مياد و ميره. بيشتر مشکلات ما به بزرگي خودخواهي هامون هستند. بهانه هايي هستند براي کارهايي که نمي خواهيم انجامشون بديم . براي چيزهايي که برامون سخته.
بعضي وقت ها يک نگاه ساده به دور و بر ميتونه ما رو از کلي غم و غصه هاي الکي نجات بده. فکر کنيد که اگر فقط امروز را براي زندگي وقت داشتيد باهاش چيکار مي کرديد؟ بنشينيد و روي يک کاغذ بنويسيد. فکر نکنم حتي يکيش نشستن و غصه خوردن باشه .
بعضي ها سرشار از استعدادهاي ناب هستند اما گاهي وقت ها اجازه ميدن احساسات منفي تمام خلاقيتشون رو از بين ببره. شايد اين وقت ها بهتره به توصيه اون نويسنده عمل کنيم و به کمک کسي بريم. هر کسي. ....کسي که ....ما....‌نباشه...

اين ها رو براي اين مي نويسم كه خودم بعضي وقت ها تو اين گرداب غم فرو ميرم و ميدونم چقدر آسون و راحته كه آدم خودشو به دست نااميدي بسپاره و عمرش و وقت نازنينش را تلف كنه و يا كاري كنه يا حرفي بزنه كه ديگه پس گرفتني نباشه.. فقط وقتي كه خود آدم مسئوليت كارهاش و زندگيش و تصميماتش رو به عهده مي گيره و تصميم ميگيره كه كاري بكنه تغييري پيش مياد كه معمولا مثبته..
پيرزن و جام جهاني ( هادي خرسندي)



هر وقت مي خوام اين راي گيري رو بردارم تعداد راي دهندگان زياد ميشه.حالا آمار هم عوض شده . . كتك آري 20 درصد ...كتك نه...80 درصد. البته درصد كنك آري از اين كمتره براي اينكه دوستي با اصرار چند بار راي آري داده بود.
از همه دوستان ممنونم.البته اگر نظراتتون را مي نوشتيد بيشتر ممنون مي شدم.

نتيجه رسمي آمار:
نظرخواهي:
آيا تنبيه بدني را جزيي از تربيت بچه مي دانيد؟
آري: 13 راي (20 درصد)
نه:‌53 راي(80 درصد)
به زودي اين آمار و بقيه مطالب مر بوط به كودكان را مرتب و قابل دسترس خواهم كرد


خواندني ها
كتابدار در مورد زلزله مفصلا توضيح داده. من باشم همين الآن از تهران كوچ مي كنم مي روم جايي كه اگر زلزله هم آمد در چاه فاضلاب غرق نشوم.

حسن آقا بالاخره هكري را كه قرار بوده پرشين بلاگ را هك كند معرفي كرد.آقا را از روي آدرس ايي ميلش شناخته.

نداي بالاي ديوار از زلزله زدگان عكس گذاشته و نوشته:

با ديدن اين عکس ها ( از طريق وبلاگ گپی با خودم )اين فکر آزارم می ده : کمک ها رو بهشون می رسونن؟
هيچ وقت يادم نمی ره ، اون موقع که زلزلهء رودبار اومد شنديدم مواد غذايی که برای زلزله زده های رودبار فرستاده می شد، تا چند ماه بعد خريد و فروش می شد.
اما بعد يه فکر آزاردهنده تر : اين همه سيلی که اين چند وقت مازندران و گيلان اومد، به خاطر قطع شدن درخت ها بود و تخريب جنگل ها.
البته سريعاً به اشتباه خودم پی می برم و سه بارمعذرت خواهی می کنم و دستم رو گاز می گيرم که يادم بمونه:
آخه آقايون وآقازاده ها چه گناهی کردن که انقد زيادن؟ اگه هر کدوم يه ويلا نداشته باشن شما جواب بد شدن روحيه شونو می دين؟


ندا جون زياد ناراحتشون نكن . چيكار كنن؟برن معلم بشن؟

اين هم از شبح:

تغاري بشكند ماستي بريزد؛ جهان گردد به كام كاسه ليسان.
تا يك اتفاقي توي اين مملكت ميافتد، فوري كاسه ليسان قطار به قطار راه ميافتند براي چاپيدن، ليسيدن و رو موج حوادث سريدن. حالا باز يك فاجعه انساني كه ناشي از بيكفايتي مدنيها و لجنيها و خندانها و گريانها... حاكم در كشور است اتفاق افتاده اينها كاسهي گداييشان را گرفتهاند و دو روز ديگر كمكهاي جهاني در بازارهاي تاناكورا به فروش ميرود... اين نوانديشان جامعه مدني هم كه پا شدند رفتند عكس ”آقا“ و ”ارباب“ و ”مولاي“ خندان خودشان را وسط ويرانههاي خانههاي مردم پيدا كردند!
آقايان و خانمهاي نوانديش، يك پس لرزهي ديگه بياد ديوار فريب شما هم فروميريزه! حاضرم باهاتون شرط ببندم!
نظر برزخ را هم در همان وبلاگ بخوانيد

زويا
در مورد كارش و خدماتي كه دولت بلژيك به زنان ارائه مي كند توضيحاتي داده. بخوانيد و ببينيد كه عين ايران خودمان است

زويا جان ممنون كه مطالبت را در بلاگ اسپات هم مي گذاري.
.
پرستو در زن نوشت در مورد حقوق زنان مي نويسد. از جمله در مورد سن ازدواج:

با تصويب مجمع تشخيص مصلحت نظام بالاخره حداقل سن ازدواج بالا رفت. اين سن براي دختران 13 و براي پسران 15 سال تعيين شده است. درباره اين طرح و روندي كه تا تصويبشدن طي كرده ست بيشتر مينويسم. فعلا اين گزارش را بخوانيد. طرح « تعيين مصاديق عسر و حرج » هم در جلسه روز شنبه مجمع تشخيص مصلحت نظام مطرح شد اما با طولاني شدن بحثها بررسي آن به هفته آينده موكول شد... ضمنا تاريخچه اين قانون را هم مينويسد. از جمله :
در سال 1307 ماده 1041 قانون مدني به اين شرح تصويب شد :« نكاح اناث قبل از 15 سال و ذكور قبل از 18 سال ممنوع است. در مواردي كه مصالحي اقتضا كند.با پيشنهاد مدعيالعموم و تصويب دادگاه ممكن است معافيت از شرط سن اعطا شود ولي در هر صورت اناث كمتر از 13 سال و ذكور كمتر از 15 سال حق ازدواج ندارند.» پس از انقلاب اسلامي شوراي نگهبان به اين ماده قانون مدني ايراد شرعي گرفت.....

به اين مي گويند پيشرفت از در عقب. من هنوز نمي دانم 13 سال با 9 سال چه فرقي دارد؟آيا دختر 13 ساله را نمي فروشند؟يا حتي 18 ساله؟ حالا ببينيد اصلاحات دوم خرداد چقدر براي زنان مفيد بوده؟اول كه اجازه دادند دختر بچه ها روپوش رنگي بپوشند حالا هم سن ازدواج را از 9 سال كرده اند 13 سال. شايد اگر 24 سال ديگر صبر كنيم سن ازدواج 4 سال ديگر هم برود بالا و بشود 17 سال. با اين ترتيب اميدي هست كه 50 سال ديگر سن ازدواج بلاخره بشود 21 سال....اينها عجيب مرا ياد شهر قصه مي اندازند.... هپروتون وزغا....



اگر يكي مي آمد با اسم شما وبلاگ باز مي كرد چه مي كرديد؟

يك كم بنظرم مسخره مي آيد كه كسي مثلا خودم روي يك اسم سرقفلي بگذارد. اما از طرفي فكر مي كنم اگر كسي دليل خاصي براي اين كار نداشته باشد لااقل يك بار وبلاگ ها را نگاه مي كند كه اسم كسي را كپي نكند
زلزله اي با قدرت 6 ريشتر در قزوين و همدان....تلفات از قول مقامات رسمي:‌500 كشته...1600 زخمي

آيا ارزان ترين چيز جان آدميزاد است؟؟؟
************




بله دوستان نامه اي كه در پايين بهش اشاره شده نامه منوچهر محمدي است به اتحاديه اروپا.
خبر:
يك امريكايي! با نام مستعار منوچهر كه به جرم شركت در تظاهرات جلوي دانشگاه واشنگتن! همراه با برادرش دستگير شده و سه سال است كه در زندان(اوين واشنگتن) بسر ميبرد براي اتحاديه اروپا نامه اي نوشته كه دراينجا مي توانيد بخوانيد

اين تظاهرات در اعتراض به حمله چماقداران امريكايي!! به كوي دانشگاه واشنگتن! ترتيب داده شده بود!!
كلمات القصار:

دادستان كل كشور در مصاحبه با ايرنا مي گويد: تلازمي ندارد كه ادعاهاي مدعي العموم با نظر عموم منطبق باشد
اولا ورود لغت تلازم را به زبان فارسي تبريك مي گويم.
دوما: من اشتباهي فكر مي كردم مدعي العموم بايد نقش وكيل عمومي راداشته باشد و در شكايت ها طرف جامعه رابگيرد. پيشنهاد مي كنم اين اسم بدردنخور را به مدعي الخصوص تغيير بدهيم .

در همان مصاحبه:دولت امريكا بايد از رئيس جمهورش توضيح بخواهد كه چرا هزينه هاي سنگين نظامي را به ملتش تحميل مي كند
بميرم براي مردم امريكا كه در فقر و گرسنگي و فحشا و اعتياد دست و پا مي زنند. خيابانهايشان پر است از بچه هاي گرسنه آدامس فروش. قتل و جنايت و دزدي بيداد مي كند. همين چند وقت پيش در سانفرانسيسكو دست دو نفر را به جرم دزدي قطع كردند. برويد قصرهايي را كه اين كاردينال ها براي خودشان درست كرده اند ببينيد. يا صفر هاي جلوي حساب بانكي شان را...

در همين راستا پيشنهاد مي شود يك هيئت بفرستيم امريكا كه بهشان ياد بدهد كه چطوري بودجه شان را خرج ملت كنند نه ساختن موشك و خريدن آشغال هاي روسي به ده برابر قيمت و يا .كمك مالي.به غيره و ذالك...
يك بنده خدايي بنشيند جساب كند كه چند درصد بودجه ما صرف هزينه هاي نظامي و كنترل مردم ميشود تا اين امريكايي ها ياد بگيرند.

باز همان جا وي با انتقاد از سخنان رئيس جمهور امريكا كه ايران را محور شرارت خوانده بود افزود اين عنوان با عملكرد آنان تطبيق دارد.جامعه ايراني و رهبران آن چه اذيت و آزاري داشته اند كه با اين مصداق تطبيق داشته باشتد

آقا بخدا ما نبوديم...ما كي آزارمون به كسي رسيده
اينجا كه تو دردسر افتاديم تلازم دارد كه مدعي العموم با عموم يكي شوند. . اول هم جامعه ايراني سپر بلا مي شود و بعد رهبران آن وارد مي شوند.

طبق اظهارات رسمي و غير رسمي حساب اين دو تا سالهاست كه از هم جدا شده. جامعه ايراني فقط دارد چوب كارهاي رهبران عزيز را مي خورد.

بنظر شخص بنده همان تلازم اولي بهتر است.



تصحيح:

دوستي تذكر داد كهLord of the Ring نام تريولوژي است كه عبارتند از:


1- The Fellowship of the RIng
2- Two Towers
3- Return Of The King



و به احتمال زياد ياران حلقه ترجمه قسمت اول است.

فلسطين
باز تا بحث صلح پيش آمد عمليات انتحاري هم شروع شد. اسرائيل غاصب است و در آن شكي نيست. در آدمكش بودن شارون هم شكي نيست . اما گروه هاي تندرو فلسظيني كه بچه 6 ماهه ..دختر 11 ساله و مرد 70 ساله را مي كشند چي هستند.؟ چه فرقي با سربازان اسرائيلي دارند كه در جنين قتل عام كردند؟ ‌هر دو طرف به آتش جنگ دامن مي زنند .. هر طرفي كه زن و بجه و مردم عادي و بيگناه را مي كشد محكوم است چه اسرائيلي باشد چه فلسطيني.

بعضي ها مي گويند مردم فلسطين غير از اين چاره اي ندارند. اما نمي شود يك هدف عادلانه را با راه هاي نا عادلانه و بزدلانه پيش برد.بايد بيشتر از اين نشست و فكر كرد وعاقلانه و منصفانه عمل كرد. كمااينكه تا بجال هم كشتن مردم عادي براي فلسطيني ها نتيجه برعكس داده و به عوض مردم آواره فلسطين اسرائيلي ها را مظلوم جلوه داده.است..
خواندني ها:
راپورتهاي يوميه
نظراتش در مورد پرشين وبلاگ و گزارش بي بي سي در مورد وبلاگ ها خواندني است..

تحليل نسل سرخورده از جنگ...

بعضي ها مي خواهند اثبات كنند كه فهم و شعور جوان ايراني را ميزان ترشح هورمون هاي جنسي اش تعيين مي كند (فرمولش را خودتان پيدا كنيد). اما چه كيفي دارد كه در اوج ذوق درد سايتهاي نابي ببينيد مثل از بالاي ديوار و اژدهاي شكلاتي

اينهم از كتابدار:

الان کمي بيش از دو سال از توقيف فله اي مطبوعات ميگذرد و در اين مدت ظاهرا دادگاههاي ما موفق شده اند مطالب مطبوعات را ساماني بدهند!
روزنامه هايي که دوست دارند متفاوت باشند کمتر از صد شماره انتشار را تجربه ميکنند مثل بنيان يا دوران امروز.
البته وضع از زمان هيتلر خيلي بهتر است که عقيده داشت تنها يک روزنامه براي نجات مردم از سردرگمي کافي است اينجا شصت تا روزنامه داريم همه يک شکل


راستي اين ترجمه هاي ما هم عالمي است. اسم كتاب Lord of the Ring چطوري شد ياران حلقه؟

ضمنا كتابدار به نقل از همشهري از طرح ضربتي جمع آوري عروسك هاي باربي نوشته.. ديگر در اين مملكت غم و غصه نداشتيم تنها ناراحتي مان اين عروسك هاي باربي بودند. اگر بنشينيم و اولويت هاي اين دولت فخيمه (يا بقولي شمعداني) را بنويسيم بنظرم رفاه و آسايش مردم در رده آخر قرار دارد. به كسي كه اولين اولويت را حدس بزند يك عروسك سارا (يا دارا) به عنوان جايزه تقديم خواهد شد.





مصاحبه:
زهره در گپي با خودم مصاحبه اي گذاشته در مورد واقعه 11 سپتامبر كه خواندني است. . اوايل مصاحبه ممكن است حوصله تان سر برود ولي كم كم برايتان جالب مي شود.
از قرار اين آقاي مصاحبه شونده(به نام Jared Israel) وب سايتي دارد كه در آن بصور مستقل وفايع جهان را مورد بررسي قرار مي دهد. ..
آدميزاد 5.1
بامداد عزيز مي نويسد:
بابا اگه اين پوست لاکردارغيربهداشتی(بااجازه ی آقای شمس الواعظين !!) واضافی است چراقادرمتعال خلق اش کرد؟!!

بامداد جان...اگر قادر متعال جوابت را داد ازش بپرس چرا زن ها را كچل خلق نكرد ؟ به نظرم اگر دست ما بود يك آپديت حسابي در ورژن جديد آدميزاد مي كرديم. مردها .بدون پوست اضافي با دو كيلو مو روي سر و صورت . زن ها كچل . يك چشم و بدون لب..گونه يا گردن با بدني كاملا صاف..
داشتن مغز و زبان را هم منحصر به از ما بهتران مي كرديم.
در اين چند وقتي كه اين صفحه راي گيري (خشونت در مورد بچه ها) اينجاست چند نكته توجهم را جلب كرده:

- با اينكه تا به حال بيشتر از 50 نفر راي داده اند بيش از چند نفر (آنهم اوايل راي گيري)هيچ توضيحي در مورد رايشان نداده اند. اميد من اين بود كه بتوانم نظرات همه را همراه با خاطرات خودشان و راه حل هايشان براي جلوگيري از خشونت مطرح كنم كه بايد بگويم در اين مورد موفق نشده ام.

- با بالا و پايين ها مي شود گفت كه هنوز حدود بيست درصد از خوانندگان معتقدهستند كه تنبيه بدني جزيي از تربيت كودكان است. البته هيچكدام توضيح نداده اند كه خشونت را تا چه حد قبول دارند. (..روي دست بچه زدن...كمربند چرمي!...) و ننوشته اند كه آيا خودشان اينها را تجربه كرده اند يا نه و اينكه مثلا بعد از كتك زدن بچه چه احساسي دارند؟ و دليلي هم براي نظرشان ارائه نداده اند

بعضي دوستان كه با خشونت مخالف هستند از تجربيات كودكيشان نوشتند و گفتند كه هنوز خاطرات كتك خوردنشان را فراموش نكرده اند. دوستي نوشت كه هنوز در نگاه پدرش التماس به بخشش را مي بيند ولي نمي داند كي مي تواند آن روز هاي تلخ را فراموش كند.

به نظر من اين آمار كوچك كمي تا اندازه اي جاي تاسف دارد. جامعه ما جامعه اي است مريض و بسته. سعي مي كنيم به حاي اينكه مشكلات را حل كنيم و يا لااقل در موردشان حرف بزنيم آنها را دفن يا فراموش كنيم تا وقتي دوباره به سراغمان بيايند..
هر چه بتوانيم بيشتر در مورد مشكلات حرف بزنيم بيشتر مي توانيم به راه حلشان نزديك تر شويم. اميد داشتم كه بتوانيم در اين صفحه راه حل هاي ديگري به جز كتك براي تربيت كودكان ارائه بدهيم و تجربياتمان را با هم در ميان بگذاريم تا ديگر لااقل در اين جامعه كوچك وبلاگستان مادري نگويد كه من همينم كه هستم و قبول كرده ام كه بچه ام را كتك بزنم. آزادي از همين جامعه كوچك خانواده شروع مي شود. نمي شود سخن از آزادي جامعه كرد اما در خانه كودك آزاري كرد.

اين راي گيري به زودي از اين صفحه برداشته خواهد شد..


من هم مثل حسن آقا نمي دانم چرا بايد كسي اينقدر پول بدهد كه بقيه بتوانند وبلاگ مجاني درست كنند. بلاگ اسپات پولش را از آگهي هايي كه مي گيرد در مي آورد .پرشين بلاگ پولش را از كجا در مي آورد. اگر هم آدم(يا سازمان يا وزارت!) خيري پشت اين كار است اسمش را بگويد كه ما هم دعايش كنيم.

از اين اينگيليسا هر چي بگيد بر مياد اينه كه ما هم راستش را بخواهيد مشكوفيم.
مشكوفيتم بعد از خواندن تبليغات گل كوهي در وبلاگ عمومي بيشتر هم شد. شايد فردا امريكايي هايش هم بلاگ اسپات را ول كنند و بيايند در پرشين بلاگ بنويسند.
از دوستاني كه به پرشين بلاگ اسباب كشي مي كنند خواهش مي كنم كماكان مطالبشان را در صفحه بلاگ اسپاتشان هم بگذارند تا خواننده ها بتوانند هر كدام را كه مي خواهند بخوانند.
مي دانستيد كه ؛ معتاد ؛‌ديگر معتاد نيست
با همان روش كه خودش رفت و تحقيق كرد و پيدا كرد اعتيادش را ترك كرد .
بهت تبريك فراوان مي گم


پيغام

خوابت آشفته مباد!
خوشترين هذيان ها
خزه سبز لطيفي است كه در بركه آرامش تو مي رويد.

خوابت آشفته مباد!
آنسوي پنجره ساكت و پر خنده تو
كاروان هايي از خون و جنون مي گذرد.
كاروانهايي از آتش و برق و باروت....

سخن از صاعقه و دود چه زيبايي دارد
در زباني كه لب و عطر و نسيم
يا شب و سايه و خواب
مي توان چاشني زمزمه كرد؟

هر چه در جدول تن ديدي و تنهايي
همه را پر كن تا دختر همسايه تو
شعرهايت را در دفتر خويش
با گل و با پر طاووس بخواباند
تا شام بد.
خوابشان خرم باد!

لاي لاي خوشت ارزاني سالن هايي
كه بهاران را نيز
از گل كاغذي آذين دارند.
شفيعي كدكني
سري به وبلاگ فضول بزنيد كه ديگر به تنگ آمده و به حماقت كساني كه از شكنجه گر به جلاد شكايت مي كنند مي خندد. بعد هم وبلاگ حسن آقا را ببينيد و آن نامه كذايي را كه برايش نوشته اند بخوانيد. مطلب پايين در مورد اين نامه است.

******************
مي توانيد فكر كنيد كه آدم هايي هستند كه اين حكومت را به اين دليل مي خواهند كه ميتوانند يك شبه پولدار شوند يا در ييلاق ها با دختران چهارده ساله بخوابند و افتخار كنند كه هيچ جاي دنيا چنين امكاناتي نيست !!بله در جاهاي ديگر دنيا رابطه جنسي با افراد كمتر ار هجده سال بچه بازي محسوب مي شود وسال ها زندان به دنبال دارد.

براي اين آقايي كه معلوم نيست چكاره است و از كجا مي خورد و تمام كساني كه مثل او فكر مي كنند مي نويسم.

ممكن است كه وجدانت در جيب و زير شكمت خلاصه شده باشد اما فكر نكن از بدبختي هايي كه گريبان مردم را گرفته مصون هستي. اگر به جايي بند هستي بدان كه حتي سعيد امامي اش جان سالم بدر نبرد. اگر از ثروت دو روزه ات به وجد آمده اي و دست و پايت را گم كرده اي بدان كه اين خواجه به كسي وفا ندارد و نوبت تو هم مي رسد. هر چه خود رامصون بداني بالاخره داري در اين آب و خاك زندگي مي كني . هوايي را تنفس مي كني كه به يمن آقايان صد ها برابر حد مرگ سرب و مواد آلوده كننده داردو هر ماه صدها كودك بي گناه را به سرطان خون مبتلا مي كند . آبي را مي خوري كه فاضلاب پادگان لشگرك هر روز با آن قاتي مي شود. در جاده اي رانندگي مي كني كه هر سال جان ده هاهزار نفر را مي گيرد.گوشت و پنيري مي خوري كه معلوم نيست كدام كشور اروپايي از ترس بيماري جنون گاوي به قيمت ارزان صادر كرده و آقايان به هزار برابر به تو مي فروشند. سوار هواپيمايي مي شوي كه شوروي مي خواسته دور بيندازد و ما ازش خريده ايم. سبزي را مي خوري كه تمام فاضلاب تهران را جذب كرده. باران مي آيد و سيل راه مي افتد چون جنگل ها را از بين برده اند. باران نمي آيد آبت قطع مي شود چون سد ها را سال هاست لاروبي نكرده اند.بايد بروي كنار چاه فاضلاب خانه ات چاه بزني. تازه اگر تهران زلزله خيز يك تكان كوچك بخورد همان ييلاق ها در چاه هاي فاضلاب غرق خواهند شد براي اينكه به يمن آقايان در هر كوچه اي ده تا برج درست شده بدون اينكه براي زير بناي شهريش فكري بشود.

فرزندت كه به مدرسه مي رود از حشيش و هروئين و قرص ايي در امان نخواهد بود يا حتي از بچه باز هايي مثل خودت. پولش راهم از جيب تو بر ميدارد. تازه فكر كن كه فرزندت درس خوان بود و زد(با پارتي يا بي پارتي) پزشكي دانشگاه تهران قبول شد. يك روز كه سر كلاس يا در خوابگاه پيش دوستش نشسته يك عده مي ريزند وبا شعار و صلوات چماق ها را در مي آورند براي اينكه در بلخ يكي گناهي مرتكب شده. از كجا معلوم كه آنكه از طبقه سوم پرت مي شود پايين او نباشد؟ .

يا اگر از همه اينها جان سالم به دربردي آيا مي تواني تضمين كني كه كه به تاوان سياست هاي خارجي دولت و پول هايي كه از كيسه ما به جيب آنها كه نبايد مي ريزد ييلاق هايت از حمله دولت هاي خارجي در امان بماند؟مي داني كه حتي به حمله اتمي تهديد مان مي كنند؟

فكر مي كني اگر سرت را در برف فرو كني و فقط به فكر منافع خودت باشي سالم خواهي ماند؟نه جانم...

هيچ صيادي در جوي حقيري كه به گودالي مي ريزد
مرواريدي صيد نخواهد كرد......


فقط يك انسان مريض مي تواند پيشرفت خودش را در پس رفت جامعه و ديگران ببيند. آن انسان ديگر سوال نمي كند و حق خودش يا ديگران را نمي خواهد چون به اندازه بالادستي هايش خودش را آلوده احساس مي كند وآن وقت است كه منفعل مي شود يا بدتر از آن از هر چه زشتي و بدي است دفاع هم مي كند.


ناگفته نماند كه خيلي ها هم بر خلاف اين آقا فكر مي كنند. زندگي و دين را براي اين نمي خواهندكه برايشان فقر و فحشا به ارمغان بياورد.اين نامه مرا به اين فكر انداخت كه
واقعا ما از زندگي و از دولتمان چه مي خواهيم؟خوابيدن با دختر چهارده ساله برايمان مهم تر است با رفاه جامعه ؟ مي توانيد فكر كنيد اگر به همين ترتيب پيش برويم مثلا ده سال يا بيست سال ديگر جامعه مان چه وضعي خواهد داشت؟با ده بيست سال پيش مقايسه كنيد تا حساب دستتان بيايد. لازم نيست آدم علم غيب داشته باشد تا بفهمد آخر اين راه به كجا ختم مي شود. آين آقا يا خانم نامه نويس دارد ما را به چي تشويق مي كند؟

مگر انتظار آدم ها از زندگي چيست ؟هر انساني مي خواهد كه بتواند كار كند و درآمد كافي براي گذران زندگي داشته باشد. اگر مريض شد بتواند تحت مراقبت قرار بگيرد.مي خواهد خودش و خانواده اش امكان كار و پيشرفت داشته باشند. مي خواهد وقتي بعد از يك روز كار به خانه رسيد دور ازدغدغه و مزاحمت بتواند استراحت كند. مي خواهد ببيند مالياتي كه به دولت مي دهد براي خودش و شهرش و كشورش خرج مي شود. مي خواهد امور شخصي اش به خودش مربوط باشد..

مردم مي خواهند آزاد و راحت باشند. كسي كاري به كارشان نداشته باشد. مي خواهند از تمام امكاناتي كه جوانان كشورهاي ديگر دارند بهره مند باشند. مي خواهند آزادانه به همه دنيا مسافرت كنند. بگردندو ببينند و بشناسند. . تنبل نيستندو حاضرند كار كنند . وقت صرف كنند و بدانند كه تلاششان راه به جايي خواهد برد. مي خواهند با آنها هم مثل آدم رفتا ر بشود. مي خواهند از يك حداقل بهره مند باشند به فكر پيري و باز نشستگي نباشند. از مريضي و دندان درد و بچه دار شدن و ازدواج كردن نترسند ..ميخواهند همه سير باشند كه يك لقمه غذا از گلويشان برود پايين بدون آنكه فكر بچه هايي باشند كه به شيشه چسبيده اند و آب دهانشان را قورت مي دهند.
..
اينها خواب و رويا و غير ممكن نيست.
نگاهي به كشورهاي دمكرات بكنيد و ببينيد مردم چطور زندگي مي كنند.
قبلا نوشته بودم كه محدوديت و ممنوعيت ويزاي امريكا فقط براي مردم عادي است و از ما بهتران را در بر نمي گيرد.شاهد مدعا امروز آمد. جناب كديور در دانشگاه هاروارد حقوق اسلامي تدريس خواهند كرد!!!.

آقاي كديور اينها را اينجا درس مي دادي ما بفهميم اصلا حق و حقوق داريم يا نداريم. حالا هارواردي ها چه به به و چه چهي در مورد حقوق اسلامي خواهند كرد. بدون اينكه بدانند در حقيقت مردم ايران اصلا نمي دانند حقوق با ه است يا ح و عادت كرده اند كه حتي حق انتخاب لباسشان را به دولت واگذار كنند.

چناح بد بد بد در مقابل جناح خوب خوب خوب
***********
آقاي سحابي گفته اصلا ما اين وحيد صادقي را 6 ماه پيش اخراج كرده بوديم. (هما ن جا مي نويسد :
(آقای صادقی روز چهارم خرداد، اجرای مراسم چهلمين روز درگذشت دکتر يدالله سحابی را در شيراز به عهده داشت.

تفسير با خودتان.
اينجاش جالبتره:

گزارشها به نقل از آقای سحابی گفته اند که او با استناد به اطلاعاتی که استانداری و اداره کل اطلاعات استان فارس به دست داده ، اظهار داشته که به نظر می رسد آقای صادقی فردی ماجراجو بوده و برای شهرت سياسی، رفتن به خارج و کسب پناهندگی سياسی دست به اين اقدام زده است.

اين هم از اطلاعيه شوراي تامين امنيت استان فارس:

بر اساس اين اطلاعيه آقای صادقی به کمک يکی از دوستانش، ربودن خود را طراحی کرده و با استفاده از مواد اسيدی جراحاتی به خود وارد ساخته و خالکوبی های بدنش را برداشته است.

اين آقاي صادقي به قول صمد آقا چقدر صاف و صادقه!
آخه مرد حسابي كي گفت بري ؛ خودربايي ؛ كني خود اسيد ريزي كني؟ پشتتو با چاقو ببري توش باروت بريزي (چه دست دراز ي داري آقاي صادقي)

اين آقاي صادقي هم عالمي است. آقاي عزيز .. در كشوري كه از همه جاش عدالت مي ريزه...همه كارها طبق حساب و كتابه; ......
كي ميا د حرف تو رو باور كنه؟ شده تا حالا در اين مملكت كسي اصلا ربوده بشه كه شما نفر دوم باشين؟‌اصلا اسم شكنجه سال هاست كه از فرهنگ ما برداشته شده. اين
دروغ ها چيه تجويل مردم مي دين؟
بچه هاي ما از ديدن اين عكس ها خيلي ناراحت شدن.برو اينا رو به همون بلاد كفر نشون بده كه مردمش به خشونت عادت دارند.نديدي 8 نفر را يك باره با چرثقيل اعدام مي كنن. چشم در ميارن. دست و پا قطع مي كنن.

آقاي صادقي عزيز
قبل از شما خيلي ها از اين بلاها سر خودشون آوردن . تاره از شما هم با هوش تربودن.دانشجوهايي كه خودشون به خودشون حمله كردن و چشم خودشونو در آوردن. خودشونو از طبقه سوم خوابگاه پرت كردن پايين.حتي از روي شيشه دويدن و به خودشون باتوم زدن.واقعا كه به قول رييس جمهور محبوب چه اراذل و اوباشي بودن...

اگر اسم باطبي خاطرتون باشه ...لابد يادتون مياد كه براي مشهور شدن چه كار ها كه نكرد. اول دوستشو زخمي كرد (يا كشت ؟؟يادم نيست!)‌بعد خونشو ماليد به تي شرت و گرفت بالاي سرش و رفت جلوي دوربين و عكسسش همه جا چاپ شد. اما اين پسر به اين هم كفايت نكرد. خودشو دستگير كرد...شكنجه كرد...سرشو كرد توي چاه توالت و سه روز نرفت حمام....حتي كليه اش و چشمشم از كارانداخت

... . تازه منوچهر محمدي هست با برادرش كه اونم مثل خودشه. دوتايي چند ساله خودشونو زنداني كردن حتي دارن مي ميرن...باز هم از مشهور شدن دست بر نمي دارن

نويسنده ها رو لطفا به ياد بيارين كه در راه ارمنستان ترمز اتوبوس خودشونو بريدن و راننده رو پرت كردن بيرون كه برن تو دره و مشهور بشن اما آخر سر يكي كه جونشو دوست داشت نشست به جاي راننده و نقشه شون بهم ريخت؟
سعيدي سيرحاني..مختاري .. پوينده...فروهر ها.و خيلي هاي ديگه..همه شون خودربايي و خودكشي كردن و به جايي نرسيدن. اونوقت شما با شعبده بازي مي خواين چي رو اثبات كنين؟

ما كه اصلا زنداني سياسي نمي دونيم چيه. مخالف هم نداريم. از لحاط حقوق زن ها بگي در دنيا اوليم. درآمد نفتمون بين همه تقسيم ميشه (حالا به نسبتش كار نداشته باشين) . اول ماه ميارن دم در ميدن.
ازبعد از انقلاب ديگه گوشت يخ زده نمي خوريم چون حرامه و گوشت تازه هم كه ديگه قيمتي نداره. برق وآ بمون مجانيه. دوا و دكتر مجاني. مگه امريكاست كه اول بايد پول بيمارستان رو بديم بعد مريض بستري بشه؟ ..هر كسي براي خودش خونه داره. صبح كه پا مي شيم آب تميز مي خوريم و هواي تميز استنشاق مي كنيم. مدرسه مجانيه. مدرسه هاي پر از كتاب و اسباب بازي و فضاي سبز كه بچه ها اصلا دلشون نمياد بيان خونه. يه قرون هم شهريه نمي ديم.
غذا مفت. بهترين سبزي و ميوه ها و گوشت را مفت مي خريم. علممون چه پيشرفتي كرده. متخصصه كه از امريكا و اروپا التماس مي كنه بياد اينجا .
براي هنرمندان چه امكاناتي داريم. آزادي بيان..آزادي نوشتن....غوغا مي كنه..
هر چي دلمون مي خواد مي پوشيم. شنيدم كه خارج زن ها رو محدود مي كنن. شلاق مي زنن. سنگسار مي كنن.. شنيدم تو خارج فقر و فحشا بي داد مي کنه و مردم از ناچاري کليه شونو مي فروشن. حتي دخترهاشونو صادر مي کنن. چقدر بچه بي سر پناه تو خارج زياده. آدم جگرش کباب مي شه.
چقدر ناامني و دزدي تو خارج زياده. در ماشين يه ثانيه باز باشه رفته. اينجا همه در امن و امانن چون زندگي شون تامينه. کسي لازم نيست براي يه لقمه نون دزدي کنه. رشوه از بين رفته و هر کسي کار خودشو مي کنه..

حالا تو اين محيط ممكنه كه كسي رو بدزدن و شكنجه اش كنن؟ کي باور ميکنه؟‌بچه گول مي زنين؟،‌شما يك نمونه بدين. نه آقاي صادقي عزيز.. ..ديگه خودربايي و خودشكنجه گري شما فاش شده اون هم براي چه مقصد پوچي چون خارج رفتن و مشهور شدن.
!!!

نوشته سگال را در مورد اعتماد بنفس ملي بخوانيد. .
وقتي منطق از بين مي رود و كسي نمي تواند از حرف هاي ضد و نقيضش دفاع كند متوسل مي شود به زورو حرف هاي چاله ميداني..چاك دهانش كه باز شد تازه ميفهميد كه با كي طرف هستيد و فكر مي كنيد كه آن همه حرف هاي قشنگ كجا رفت؟‌
اگر مي خواهيد مادر و خواهرتان سالم بمانند به پر و پاي اين باكره نپيچيد.

آيا روزي خواهد رسد كه ما ياد بگيريم حرف حساب را قبول كنيم يااگر قبول نداريم با منطق جوابش را بدهيم؟
برايم خيلي جالب بود كه اينهمه آدم از باخت عربستان خوشحال شدند. اگر ما نتوانستيم به جام جهاني برسيم لعنت باد بر هر كه به جاي ما رفت. اجالب اينكه اگر عربستان وديگر نماينده هاي آسيا موفقيت كسب كنند روي سهميه بندي هاي چام جهاني بعدي اثر خواهد گذاشت و شانس ايران بيشتر خواهد شد.
..
زهره در وبلاگش لينكي داده به يك فيلم سنگسار و نوشته كه از ديدنش منقلب شده است. من كه هنوز جرئت ندارم ببينم. در اخبار هم خواندم كه دو زن به نام هاي .فردوس و سيما در تهران در انتظار اجراي حكم سنگسار بسر مي برند و يك زن ديگر نيز در كرج به سنگسار محكوم شده تازه فقط 22 مورد در دوران خندان ترين قهرمان دنياانجام گرفته كه در سايه اش هر چه قبلا زشت و غير قانوني بود حالا قانوني شده. تا ايراد هم بگيريد حواله مي كنند به آن يكي جناح.
جناح بد بد بد..در مقابل جناح خوب خوب خوب...! .

سنگسار يكي ازوحشيانه ترين مجازات هاست. زجركش كردن يك انسان با سنگ. سنگي كه حتي اندازه اش هم معين شده. نه بايد آنقدر كوچك باشد كه درد نياورد و نه آنقدر بزرگ كه يكباره هلاك كند. حالا هر چه مي خواهيم به گفتگوي تمدن ها و تاريخ پر افتخار بچسبيم.. .
باكره مطلبي در توضيح مطلب قبليش (در مورد حجاب )‌نوشته كه بنظر من عذر بدتر از گناه است. مطلب مفصلي نوشته بودم كه به لطف بلاگر پاك شد. فعلا به همين بسنده مي كنم.

چه نعمتي از اين بالاتر كه در حالي كه بدبختي مملكت را گرفته كساني فكر اين باشند كه تغيير بايد يك شبه باشد يا ده شبه.
كي گفته زن ها به چنين دايه هاي مهربان تر از مادر آن هم از نوع باكره اي احتياج دارند؟


اقسوس كه اين مزرعه آب گرفته
دهقان مصيبت زده را خواب گرفته
...