Friday, June 28, 2002

راز شادي
در يک کتابي خوندم که :‌اگر به دنبال خوشبختي و شادي براي خودتان باشيد هرگز آن را پيدا نخواهيد کرد. اما اگر به شاد بودن ديگران كمك کنيد خوشبختي خود به سراغتان خواهد آمد.
اين را نويسنده در تابلويي در يک رستوران ديده بود...نمي دونم کي اينو گفته. اما فکر که مي کنم مي بينم زياد هم بدک نگفته. ماها عادت داريم خودمون را در مشکلاتمون غرق مي کنيم. فقط تا نوک بيني خودمون را مي بينيم. يادمون ميره که در بيرون از اين اتاق...پشت پنجره اي که ما نمي خواهيم ازش بيرون را نگاه کنيم زندگي مياد و ميره. بيشتر مشکلات ما به بزرگي خودخواهي هامون هستند. بهانه هايي هستند براي کارهايي که نمي خواهيم انجامشون بديم . براي چيزهايي که برامون سخته.
بعضي وقت ها يک نگاه ساده به دور و بر ميتونه ما رو از کلي غم و غصه هاي الکي نجات بده. فکر کنيد که اگر فقط امروز را براي زندگي وقت داشتيد باهاش چيکار مي کرديد؟ بنشينيد و روي يک کاغذ بنويسيد. فکر نکنم حتي يکيش نشستن و غصه خوردن باشه .
بعضي ها سرشار از استعدادهاي ناب هستند اما گاهي وقت ها اجازه ميدن احساسات منفي تمام خلاقيتشون رو از بين ببره. شايد اين وقت ها بهتره به توصيه اون نويسنده عمل کنيم و به کمک کسي بريم. هر کسي. ....کسي که ....ما....‌نباشه...

اين ها رو براي اين مي نويسم كه خودم بعضي وقت ها تو اين گرداب غم فرو ميرم و ميدونم چقدر آسون و راحته كه آدم خودشو به دست نااميدي بسپاره و عمرش و وقت نازنينش را تلف كنه و يا كاري كنه يا حرفي بزنه كه ديگه پس گرفتني نباشه.. فقط وقتي كه خود آدم مسئوليت كارهاش و زندگيش و تصميماتش رو به عهده مي گيره و تصميم ميگيره كه كاري بكنه تغييري پيش مياد كه معمولا مثبته..

No comments:

Post a Comment

راز شادي
در يک کتابي خوندم که :‌اگر به دنبال خوشبختي و شادي براي خودتان باشيد هرگز آن را پيدا نخواهيد کرد. اما اگر به شاد بودن ديگران كمك کنيد خوشبختي خود به سراغتان خواهد آمد.
اين را نويسنده در تابلويي در يک رستوران ديده بود...نمي دونم کي اينو گفته. اما فکر که مي کنم مي بينم زياد هم بدک نگفته. ماها عادت داريم خودمون را در مشکلاتمون غرق مي کنيم. فقط تا نوک بيني خودمون را مي بينيم. يادمون ميره که در بيرون از اين اتاق...پشت پنجره اي که ما نمي خواهيم ازش بيرون را نگاه کنيم زندگي مياد و ميره. بيشتر مشکلات ما به بزرگي خودخواهي هامون هستند. بهانه هايي هستند براي کارهايي که نمي خواهيم انجامشون بديم . براي چيزهايي که برامون سخته.
بعضي وقت ها يک نگاه ساده به دور و بر ميتونه ما رو از کلي غم و غصه هاي الکي نجات بده. فکر کنيد که اگر فقط امروز را براي زندگي وقت داشتيد باهاش چيکار مي کرديد؟ بنشينيد و روي يک کاغذ بنويسيد. فکر نکنم حتي يکيش نشستن و غصه خوردن باشه .
بعضي ها سرشار از استعدادهاي ناب هستند اما گاهي وقت ها اجازه ميدن احساسات منفي تمام خلاقيتشون رو از بين ببره. شايد اين وقت ها بهتره به توصيه اون نويسنده عمل کنيم و به کمک کسي بريم. هر کسي. ....کسي که ....ما....‌نباشه...

اين ها رو براي اين مي نويسم كه خودم بعضي وقت ها تو اين گرداب غم فرو ميرم و ميدونم چقدر آسون و راحته كه آدم خودشو به دست نااميدي بسپاره و عمرش و وقت نازنينش را تلف كنه و يا كاري كنه يا حرفي بزنه كه ديگه پس گرفتني نباشه.. فقط وقتي كه خود آدم مسئوليت كارهاش و زندگيش و تصميماتش رو به عهده مي گيره و تصميم ميگيره كه كاري بكنه تغييري پيش مياد كه معمولا مثبته..

0 comments:

Post a Comment