Thursday, July 14, 2005

حکومت مرگ
قتل شوانه قادری در مهاباد






عکس ها از همبستگی ملی


این حکومت عوض شدنی و اصلاح شدنی نیست.

چقدر باید بگذرد؟ چند نفر باید بمیرند و شکنجه و اعدام شوند تا بفهمیم که همه ارکان این حکومت سر و ته یک کرباس هستند؟

خبر از دیدگاه

یک فعال انقلابی در مهاباد به قتل رسید

ساعت 10 شب 18/4/84 جوانی بنام شوانه قادری معروف به شوانه سید قادر در میدان استقلال مهاباد بدست جاشهای محلی و نیروهای اطلاعات و انتظامی مهاباد به قتل رسید. شوانه کسی بود که در اکثر اعتراضات وتظاهرات شهرستان مهاباد حضور فعالانه داشته و به همین دلیل مدتی بود که تحت تعقیب نیروهای اطلاعاتی و مزدوران محلی بود که سرانجام شب 18 تیرماه 1384 طی یک نقشه طرح ریزی شده توسط اداره اطلاعات ونیروهای جاش محلی کشته شد. بعد از کشته شدن شوانه جوانهای میدان استقلال و پشت تپ تا ساعت 1 یک بعد از نصف شب در خیابانهای چهارراه مولوی و میدان استقلال دست به اعتراض زدند و از شوانه پشتیانی نمودند و حمله وحشیانه نیروهای سرکوبگر را محکوم کردند.

----------------
عکس های دیگر از جسد شوان قادری-
( از همبستگی ملی(

اخطار: این عکس ها بسیار هولناک و غیر قابل تحمل هستند. اگر فکر میکنید طاقت نمی آورید نگاه نکنید.

هیچ حیوانی به حیوانی نمی دارد روا
آنچه این نامردمان با جان انسان میکنند...

ببینید بر سر جوان مردم چه آورده اند. همه جای دنیا دولت ها پول خرج میکنند تا یک روز به عمر یک مریض اضافه کنند. در کشور بخت برگشته و ملا زده ما جوان رشید را میگیرند و شکنجه میکنند و میکشند و بعد هم جسدش را روی زمین میکشند.

میدانید چرا؟
برای اینکه میدانند حافظه تاریخی ما کوتاه است.
برای اینکه ما اینها را خواهیم بخشید
شاید چند سال دیگر بهشان رای هم دادیم

ما جنایت های سال 60 را دیدیم
قتل عام 67 را دیدیم

میگفتند که به دختران تجاوز میکنند- زن هفتاد ساله را شکنجه میکنند و میکشند
با برانکار جوانها را میبرند پای دیوار اعدام

حرفی نزدیم

گفتیم غلو میکنند

گفتیم خوب هر کی وارد سیاست بشه همین بلا هم سرش میاد. ما سیاسی نیستیم.

در خارج آمدند و ترور کردند و کشتند گفتیم خوب ما را که نکشته اند.

مارا که شکنجه نکرده اند

حجاریان و جلایی پور و خلخالی شدند اصلاح طلب
موسوی خوئینیها که رییس دادگاه مرگ بود شد اصلاح طلب

مخملباف شد فیلمساز و هنرمند

اپوزیسیون ما شد محمدرضا خاتمی و آقاجری

زندانی سیاسی ما شد اکبر گنجی*

خاتمی شد دکتر و فیلسوف

به لاجوردی گفت خدمتگزار
به دانشجویان گفت اوباش

جوانمان را از پنجره پرت کردند پایین
یادمان رفت

یادمان رفت که بر سر داریوش و پروانه فروهر
مختاری
پوینده
سعیدی سیرجانی
چه آمد
و خاتمی چه کرد

دخترانمان
کودکانمان در کشورهای همسایه خرید و فروش میشوند

جوانانمان چشم و کلیه شان را میفروشند

اعتیاد و فساد بیداد میکند
یادمان میرود
عیبی ندارد

گفتیم در عوض رنگ مانتوها شاد شد
دیگه کسی به ماهواره زیاد سخت نمیگیره

ما زود یادمان میرود
برای اینکه نفع ما در فراموشی است
برای اینکه فراموشی
آسان تر از ایستادن و نه گفتن و فحش خوردن
و کتک خوردن و زندانی شدن و مارک و برچسب تروریست خوردن است

و این چرخه ادامه خواهد داشت

تا روزی که ما بفهمیم که هیچ چیزی به خصوص آزادی
نه آسا ن به دست می آید و نه کسی مجانی به آدم تقدیم میکند

تا روزی که چشممان را از سراب برداریم و به دریایی که بی دریغ خودش را جلو ما پهن کرده نگاهی دقیق بیندازیم

تا آن روز

هر وقت فراموشی به سراغمان آمد
چهره خونین شوانه قادری
جوان رشید کرد را
که هر جای دیگر این دنیا بود الآن شاید زنده بود
را به خاطر بیاوریم...

-------------
* من با زندانی بودن اکبر گنجی و هیچ زندانی دیگری به جرم عقیده موافق نیستم. اعتصاب غذای اکبر گنجی را هم ارج مینهم.
اما در بهمن ماه زندانیان سیاسی در گوهر دشت سی و دو روز اعتصاب غذا کردند. فرزاد حمیدی تا نابینایی و مرگ پیش رفت. صدای کسی در نیامد. آیا گنجی از آنها مبارز تر است یا هزینه دفاع از گنجی کمتر از دفاع از یک زندانی سیاسی مجاهد یا کمونیست است ؟

No comments:

Post a Comment

حکومت مرگ
قتل شوانه قادری در مهاباد






عکس ها از همبستگی ملی


این حکومت عوض شدنی و اصلاح شدنی نیست.

چقدر باید بگذرد؟ چند نفر باید بمیرند و شکنجه و اعدام شوند تا بفهمیم که همه ارکان این حکومت سر و ته یک کرباس هستند؟

خبر از دیدگاه

یک فعال انقلابی در مهاباد به قتل رسید

ساعت 10 شب 18/4/84 جوانی بنام شوانه قادری معروف به شوانه سید قادر در میدان استقلال مهاباد بدست جاشهای محلی و نیروهای اطلاعات و انتظامی مهاباد به قتل رسید. شوانه کسی بود که در اکثر اعتراضات وتظاهرات شهرستان مهاباد حضور فعالانه داشته و به همین دلیل مدتی بود که تحت تعقیب نیروهای اطلاعاتی و مزدوران محلی بود که سرانجام شب 18 تیرماه 1384 طی یک نقشه طرح ریزی شده توسط اداره اطلاعات ونیروهای جاش محلی کشته شد. بعد از کشته شدن شوانه جوانهای میدان استقلال و پشت تپ تا ساعت 1 یک بعد از نصف شب در خیابانهای چهارراه مولوی و میدان استقلال دست به اعتراض زدند و از شوانه پشتیانی نمودند و حمله وحشیانه نیروهای سرکوبگر را محکوم کردند.

----------------
عکس های دیگر از جسد شوان قادری-
( از همبستگی ملی(

اخطار: این عکس ها بسیار هولناک و غیر قابل تحمل هستند. اگر فکر میکنید طاقت نمی آورید نگاه نکنید.

هیچ حیوانی به حیوانی نمی دارد روا
آنچه این نامردمان با جان انسان میکنند...

ببینید بر سر جوان مردم چه آورده اند. همه جای دنیا دولت ها پول خرج میکنند تا یک روز به عمر یک مریض اضافه کنند. در کشور بخت برگشته و ملا زده ما جوان رشید را میگیرند و شکنجه میکنند و میکشند و بعد هم جسدش را روی زمین میکشند.

میدانید چرا؟
برای اینکه میدانند حافظه تاریخی ما کوتاه است.
برای اینکه ما اینها را خواهیم بخشید
شاید چند سال دیگر بهشان رای هم دادیم

ما جنایت های سال 60 را دیدیم
قتل عام 67 را دیدیم

میگفتند که به دختران تجاوز میکنند- زن هفتاد ساله را شکنجه میکنند و میکشند
با برانکار جوانها را میبرند پای دیوار اعدام

حرفی نزدیم

گفتیم غلو میکنند

گفتیم خوب هر کی وارد سیاست بشه همین بلا هم سرش میاد. ما سیاسی نیستیم.

در خارج آمدند و ترور کردند و کشتند گفتیم خوب ما را که نکشته اند.

مارا که شکنجه نکرده اند

حجاریان و جلایی پور و خلخالی شدند اصلاح طلب
موسوی خوئینیها که رییس دادگاه مرگ بود شد اصلاح طلب

مخملباف شد فیلمساز و هنرمند

اپوزیسیون ما شد محمدرضا خاتمی و آقاجری

زندانی سیاسی ما شد اکبر گنجی*

خاتمی شد دکتر و فیلسوف

به لاجوردی گفت خدمتگزار
به دانشجویان گفت اوباش

جوانمان را از پنجره پرت کردند پایین
یادمان رفت

یادمان رفت که بر سر داریوش و پروانه فروهر
مختاری
پوینده
سعیدی سیرجانی
چه آمد
و خاتمی چه کرد

دخترانمان
کودکانمان در کشورهای همسایه خرید و فروش میشوند

جوانانمان چشم و کلیه شان را میفروشند

اعتیاد و فساد بیداد میکند
یادمان میرود
عیبی ندارد

گفتیم در عوض رنگ مانتوها شاد شد
دیگه کسی به ماهواره زیاد سخت نمیگیره

ما زود یادمان میرود
برای اینکه نفع ما در فراموشی است
برای اینکه فراموشی
آسان تر از ایستادن و نه گفتن و فحش خوردن
و کتک خوردن و زندانی شدن و مارک و برچسب تروریست خوردن است

و این چرخه ادامه خواهد داشت

تا روزی که ما بفهمیم که هیچ چیزی به خصوص آزادی
نه آسا ن به دست می آید و نه کسی مجانی به آدم تقدیم میکند

تا روزی که چشممان را از سراب برداریم و به دریایی که بی دریغ خودش را جلو ما پهن کرده نگاهی دقیق بیندازیم

تا آن روز

هر وقت فراموشی به سراغمان آمد
چهره خونین شوانه قادری
جوان رشید کرد را
که هر جای دیگر این دنیا بود الآن شاید زنده بود
را به خاطر بیاوریم...

-------------
* من با زندانی بودن اکبر گنجی و هیچ زندانی دیگری به جرم عقیده موافق نیستم. اعتصاب غذای اکبر گنجی را هم ارج مینهم.
اما در بهمن ماه زندانیان سیاسی در گوهر دشت سی و دو روز اعتصاب غذا کردند. فرزاد حمیدی تا نابینایی و مرگ پیش رفت. صدای کسی در نیامد. آیا گنجی از آنها مبارز تر است یا هزینه دفاع از گنجی کمتر از دفاع از یک زندانی سیاسی مجاهد یا کمونیست است ؟

0 comments:

Post a Comment