Monday, December 06, 2004

گپی کوتاه با" ليلا" ؛ دختر عقب مانده ای که در انتظار اعدام است

(به نقل از روشنگری)


سايت زنان ايران: "اعدام برای دختر 18 ساله "؛ اين تيتری بود که بيشتر روزنامه ها بعد ازصدور حکم اعدام برای ليلا از سوی شعبه 25 دادگستری اراک انتخاب کردند، اين حکم در حالی صادر شد که در آن توجهی به عقب ماندگی ذهنی ليلا و شرايط خانوادگی اش نشده بود. ليلای 18 ساله با همان بيان کودکانه اش در دادگاه توضيح داد که چطور مادرش او را به مردان مختلف اجاره می داد تا زندگی فقيرانه شان با فروش جسم ليلای عقب مانده تامين شود. ليلا که زيرکی ديگران را نداشت صادقانه توضيح داد که چطور برادران و پدرش به او تجاوز کردند. آيا اگر ليلا می دانست گفته های بی پرده او و راستگويی اش در باره اين که خويشانش با او چه کردند، سرش را به سمت دار خواهد برد، باز هم با همين صداقت کودکانه رو بروی دستگاه قضاوت می ايستاد؟ يا شايد می پنداشت ماءمن امن عدالت پناهی برای اوست. پناهی که نزديکترين کسانش نيز آن را از او دريغ کردند! بدون شک شما خواننده عزيز سوالهای زيادی برای پرسيدن از ليلا ، خانواده، وکيل و قاضی اش داريد. اين گفت و گوی بسيار کوتاه در زندان با ليلا صورت گرفته وتنها گپی با اوست و به همه آن پرسشها جواب نمی دهد. اما شما را که به دفاع از حقوق زنان علاقه منديد روبروی يکی از تلخترين واقعيتها در باره زندگی دختری می نشاند که تنش را فروختند و اينک به همين جرم حق حيات نيز بر او حرام شده است.آنچه می خوانيد ممکن است نخست گفت و گويی بسيار ساده و بی مايه حتا به نظر ايد اما پشت اين حرفهای بسيار ساده دره ای ژرف است که به اندک نظری می توان ديد. شما با دختری که تنها دلخوشی اش در زندگی پفک و شکلات است چيز ديگری می توانيد گفت؟ اما سايت زنان بر ان است تا از افراد درگير با اين پرونده اخبار و اطلاعات ديگری هم به دست آورد.

*می دانی چند سال داري؟
18 سال.

*می دانی قرار است اعدام شوي؟
گفته اند قرار است اعدامم کنند، اما در زندان همه می گويند دروغ است. دوستانم می گويند تو را می بخشند فقط می خواهند کمی بترسی. من کاری نکرده ام که !مادرم می گفت امشب برو به خانه آن مرد ،من هم می رفتم.اگر می گفت نرو، نمی رفتم.من هر چه او می گفت گوش می کردم.

*چرا هر چه او می گفت انجام می دادي؟
می ترسيدم اگر به حرف او گوش نمی کردم همه اذيتم می کردند. *مثلا چه می کردند؟ کتکم می زدند.هم مادرم و هم پدرم.آنها با من رفتار خوبی نداشتند.

*اولين بار که با کسی ارتباط داشتی کی بود؟
اولين بار که مادرم مرا به خانه مردی برد 8 سالم بود. خيلی سخت گذشت.آن شب گريه کردم.خيلی گريه کردم.اما مادرم فردای آن روز آمد به دنبالم و مرا به خانه برد وبرايم شکلات و پفک خريد.

*فرزندانت را دوست داري؟
خيلی دوستشان دارم.قبل از اين که به اينجا (زندان) بيايم خيلی با هم بازی می کرديم.

*چند بچه داري؟
دو دختر دارم و يک پسر.آنها خيلی مهربانند.

*خودت بزرگشان کردي؟
مدتی مادرم نگهشان داشت.بعد هم مدتی پيش پدرشان رفتند.حالا نمی دانم کجا هستند.

*پدرت چه؟ او را دوست داري؟
او مرد بد اخلاقی است.از او می ترسم.کتکم می زند.از بچگی کتکم می زد.اما وقتی برايم خوراکی می خرد دوستش دارم.

*مادرت اينجا به ديدنت می آيد؟
نه، از وقتی به زندان افتادم ديگر به سراغم نمی آيد. اگر مادرم را ديدی به او بگو قول داده بود برايم اينجا شکلات و پفک بياورد.پيراهن قرمز رنگم را هم فراموش نکند.

*************

-لیلای هجده ساله- پیرمرد 64 ساله ای که اعدام میشود- وبلاگ نویس های دستگیر شده- سعید ماسوری زندانی سیاسی محکوم به اعدام- سرکوب زندانیان سیاسی بند یک- شکستن دندان های بینا داراب وند- - وادار کردن زندانیان به توبه نامه نویسی و اعتراف به جاسوسی و کارهای خلاف اخلاق....

اینها همه از برکات ملاهای آدم خواری است که بیست و پنج سال است خون ما را در شیشه کرده اند. با هر امضای اروپا و با هر تایید سازمان های بین المللی با بستن هر قرارداد تجاری این لاشخواران در اعمال ضد انسانی خود جری تر می شوند. .

چطور ممکن است این اخبار را شنید و باز پس از بیست و پنج سال زجر و شکنجه باز به استحاله این حکومت ضد بشری اعتقاد داشت؟

چطور ممکن است فکر کرد که میشود در ظرفیت قانون در هوای این کشور تنفس کرد؟

هوای این کشور به میکرب هایی به نام ملا آلوده است که بیماری ارتجاع و فساد را در جامعه شایع کرده اند. تا این میکرب ها ریشه کن نشوند فقر و بدبختی و جهل و فحشا و بیسوادی و اعدام و شکنجه و هر بدبختی دیگری که فکر کنیم بر سرمان خواهد آمد.

سرگذشت لیلا را می خوانم و فکر میکنم چند لیلای دیگر در ایران هستند؟ چند ژیلای دیگر؟ چند عاطفه دیگر؟
این کودکان اگر در ایران به دنیا نیامده بودند چه بسا سرنوشت دیگری داشتند. می گویند تجربه های بسیار تلخ و درد آور باعث شوکهای شدید ی می شود که رشد ذهنی قربانی را متوقف میکند. احتمالا لیلا و عاطفه هم از این قاعده مستثنی نبوده اند.احتمالا عقب ماندگی ذهنی لیلا و عاطفه تاثیر تجاوز به آنها در سن کودکی است. اما حمهوری جهل و جنایت که خود باعث و بانی فقر و بدبختی خانواده های این کودکان است به جای ریشه کن کردن عامل بدبختی معلول را از بین می برد. در مورد عاطفه به این دلیل که قاضی بی شرم و مامورین انتظامی هم شریک جرم و متجاوز بودند و می خواستند مدرک جرم را هر چه زودتر از بین ببرند. در باره لیلای زیبا اما عقب مانده ذهنی هم چه بسا که شرایط یکسان است.
اما چه کسی به این جرم ها رسیدگی خواهد کرد؟
قوه قضاییه؟ خاتمی ؟ خامنه ای؟ سازمان ملل؟

**********

نگذاریم لیلا اعدام شود


No comments:

Post a Comment

گپی کوتاه با" ليلا" ؛ دختر عقب مانده ای که در انتظار اعدام است

(به نقل از روشنگری)


سايت زنان ايران: "اعدام برای دختر 18 ساله "؛ اين تيتری بود که بيشتر روزنامه ها بعد ازصدور حکم اعدام برای ليلا از سوی شعبه 25 دادگستری اراک انتخاب کردند، اين حکم در حالی صادر شد که در آن توجهی به عقب ماندگی ذهنی ليلا و شرايط خانوادگی اش نشده بود. ليلای 18 ساله با همان بيان کودکانه اش در دادگاه توضيح داد که چطور مادرش او را به مردان مختلف اجاره می داد تا زندگی فقيرانه شان با فروش جسم ليلای عقب مانده تامين شود. ليلا که زيرکی ديگران را نداشت صادقانه توضيح داد که چطور برادران و پدرش به او تجاوز کردند. آيا اگر ليلا می دانست گفته های بی پرده او و راستگويی اش در باره اين که خويشانش با او چه کردند، سرش را به سمت دار خواهد برد، باز هم با همين صداقت کودکانه رو بروی دستگاه قضاوت می ايستاد؟ يا شايد می پنداشت ماءمن امن عدالت پناهی برای اوست. پناهی که نزديکترين کسانش نيز آن را از او دريغ کردند! بدون شک شما خواننده عزيز سوالهای زيادی برای پرسيدن از ليلا ، خانواده، وکيل و قاضی اش داريد. اين گفت و گوی بسيار کوتاه در زندان با ليلا صورت گرفته وتنها گپی با اوست و به همه آن پرسشها جواب نمی دهد. اما شما را که به دفاع از حقوق زنان علاقه منديد روبروی يکی از تلخترين واقعيتها در باره زندگی دختری می نشاند که تنش را فروختند و اينک به همين جرم حق حيات نيز بر او حرام شده است.آنچه می خوانيد ممکن است نخست گفت و گويی بسيار ساده و بی مايه حتا به نظر ايد اما پشت اين حرفهای بسيار ساده دره ای ژرف است که به اندک نظری می توان ديد. شما با دختری که تنها دلخوشی اش در زندگی پفک و شکلات است چيز ديگری می توانيد گفت؟ اما سايت زنان بر ان است تا از افراد درگير با اين پرونده اخبار و اطلاعات ديگری هم به دست آورد.

*می دانی چند سال داري؟
18 سال.

*می دانی قرار است اعدام شوي؟
گفته اند قرار است اعدامم کنند، اما در زندان همه می گويند دروغ است. دوستانم می گويند تو را می بخشند فقط می خواهند کمی بترسی. من کاری نکرده ام که !مادرم می گفت امشب برو به خانه آن مرد ،من هم می رفتم.اگر می گفت نرو، نمی رفتم.من هر چه او می گفت گوش می کردم.

*چرا هر چه او می گفت انجام می دادي؟
می ترسيدم اگر به حرف او گوش نمی کردم همه اذيتم می کردند. *مثلا چه می کردند؟ کتکم می زدند.هم مادرم و هم پدرم.آنها با من رفتار خوبی نداشتند.

*اولين بار که با کسی ارتباط داشتی کی بود؟
اولين بار که مادرم مرا به خانه مردی برد 8 سالم بود. خيلی سخت گذشت.آن شب گريه کردم.خيلی گريه کردم.اما مادرم فردای آن روز آمد به دنبالم و مرا به خانه برد وبرايم شکلات و پفک خريد.

*فرزندانت را دوست داري؟
خيلی دوستشان دارم.قبل از اين که به اينجا (زندان) بيايم خيلی با هم بازی می کرديم.

*چند بچه داري؟
دو دختر دارم و يک پسر.آنها خيلی مهربانند.

*خودت بزرگشان کردي؟
مدتی مادرم نگهشان داشت.بعد هم مدتی پيش پدرشان رفتند.حالا نمی دانم کجا هستند.

*پدرت چه؟ او را دوست داري؟
او مرد بد اخلاقی است.از او می ترسم.کتکم می زند.از بچگی کتکم می زد.اما وقتی برايم خوراکی می خرد دوستش دارم.

*مادرت اينجا به ديدنت می آيد؟
نه، از وقتی به زندان افتادم ديگر به سراغم نمی آيد. اگر مادرم را ديدی به او بگو قول داده بود برايم اينجا شکلات و پفک بياورد.پيراهن قرمز رنگم را هم فراموش نکند.

*************

-لیلای هجده ساله- پیرمرد 64 ساله ای که اعدام میشود- وبلاگ نویس های دستگیر شده- سعید ماسوری زندانی سیاسی محکوم به اعدام- سرکوب زندانیان سیاسی بند یک- شکستن دندان های بینا داراب وند- - وادار کردن زندانیان به توبه نامه نویسی و اعتراف به جاسوسی و کارهای خلاف اخلاق....

اینها همه از برکات ملاهای آدم خواری است که بیست و پنج سال است خون ما را در شیشه کرده اند. با هر امضای اروپا و با هر تایید سازمان های بین المللی با بستن هر قرارداد تجاری این لاشخواران در اعمال ضد انسانی خود جری تر می شوند. .

چطور ممکن است این اخبار را شنید و باز پس از بیست و پنج سال زجر و شکنجه باز به استحاله این حکومت ضد بشری اعتقاد داشت؟

چطور ممکن است فکر کرد که میشود در ظرفیت قانون در هوای این کشور تنفس کرد؟

هوای این کشور به میکرب هایی به نام ملا آلوده است که بیماری ارتجاع و فساد را در جامعه شایع کرده اند. تا این میکرب ها ریشه کن نشوند فقر و بدبختی و جهل و فحشا و بیسوادی و اعدام و شکنجه و هر بدبختی دیگری که فکر کنیم بر سرمان خواهد آمد.

سرگذشت لیلا را می خوانم و فکر میکنم چند لیلای دیگر در ایران هستند؟ چند ژیلای دیگر؟ چند عاطفه دیگر؟
این کودکان اگر در ایران به دنیا نیامده بودند چه بسا سرنوشت دیگری داشتند. می گویند تجربه های بسیار تلخ و درد آور باعث شوکهای شدید ی می شود که رشد ذهنی قربانی را متوقف میکند. احتمالا لیلا و عاطفه هم از این قاعده مستثنی نبوده اند.احتمالا عقب ماندگی ذهنی لیلا و عاطفه تاثیر تجاوز به آنها در سن کودکی است. اما حمهوری جهل و جنایت که خود باعث و بانی فقر و بدبختی خانواده های این کودکان است به جای ریشه کن کردن عامل بدبختی معلول را از بین می برد. در مورد عاطفه به این دلیل که قاضی بی شرم و مامورین انتظامی هم شریک جرم و متجاوز بودند و می خواستند مدرک جرم را هر چه زودتر از بین ببرند. در باره لیلای زیبا اما عقب مانده ذهنی هم چه بسا که شرایط یکسان است.
اما چه کسی به این جرم ها رسیدگی خواهد کرد؟
قوه قضاییه؟ خاتمی ؟ خامنه ای؟ سازمان ملل؟

**********

نگذاریم لیلا اعدام شود


0 comments:

Post a Comment