کارگردان: نیکی کارو
این فیلم بر اساس یک داستان واقعی ساخته شده است. و مبارزه زنان کارگر معدن در معادن آهن مینه سوتا بر علیه کارفرمای خود" شرکت اولت" را به تصویر میکشد. مبارزه این زنان باعث شد که پس از 25 سال در سال 1997 دادگاه فدرال قانون منع آزار جنسی را در سراسر امریکا به تصویب برساند. بر اساس این قانون کارگران و کارفرمایان و کارکنان حق ندارند به طریق لفظی یا فیزیکی کسی را مورد اذیت و آزار جنسی قرار دهند.
داستان فیلم کمی تغییر داده شده است اما در اصل داستان لوییس جنسن را بازگو میکند که در سال 1975 جزو اولین زنانی بود که کارگری در معدن را انتخاب کرد و مورد بدترین آزارهای جنسی از طرف مردان کارگر قرار گرفت. او به شرکت معدن- به اتحادیه کارگران- به قسمت حقوق بشر ایالت خود و سرانجام به یک وکیل خصوصی شکایت کرد.
در فیلم شارلیزترون نقش جودی ایمز را بازی میکند که مادر دو فرزند است. شوهرش او را مورد اذیت و آزار قرار میدهد و او به خانه پدرش که کارگر معدن آهن است برمیگردد اما با برخورد سرد پدر روبرو میشود چرا که "زن باید مطیع شوهر باشد و اگر عیبی باشد حتما در زن است". جودی در آرایشگاهی کار میکند و نان بخور ونمیری به دست می آورد اما حقوقش هنوز برای خورد و خوراک و اجاره خانه کافی نیست تا این که روزی دوست قدیمی اش را می بیند و از طریق او در معدن کار پیدا میکند.
اولین واکنش بد را از پدر خود می بیند. از نظرپدر کار معدن یک کار مردانه است و زنها در آنجا جایی ندارند. واکنش مردان دیگر بسیار خشن تر و وقیح است. مردها به عناوین مختلف زنها را مورد اذیت و آزار قرار میدهند. اکثر این شوخی ها و آزارها جنسی است. زنها به دلیل درآمد حاضر نیستند از کار کنار بکشند اما برای ماندن در کار باید تحقیرها و توهین های روزانه را تحمل کنند. جودی به رییس کارگاه خود و به رییس معدن شکایت میکند اما در نظر همه آنها زنان مستحق این تحقیرها هستند. دست آخر جودی موضوع را به دادگاه می کشاند . یک زن تنها با دو فرزند در برابر یک شرکت معدن با وکلای زبردست. مشکل جودی این است که بسیاری از زنان کارگرمعدن حاضر هستند برای نگه داشتن کار خود این تحقیرها را تحمل کنند و حتی علیه جودی شهادت بدهند.
وکیل شرکت معدن در دادگاه سوالات بسیار خصوصی در مورد روابط جنسی زنان از آنها میکند و میخواهد به این طریق شخصیت آنها را زیر سوال ببرد و نشان بدهد که آنها خود "خواهان آزار جنسی " بوده اند . . به توصیه وکیل جودی چند نفر دیگر از زنان نیز بالاخره جرات اعتراض پیدا میکنند و این اعتراض تبدیل به " اعتراض همگانی" میشود. ( کلاس اکشن)
این فیلم از جهات بسیاری قابل توجه است. این اتفاق افتاده است. در همین قرن و همین ده بیست سال پیش. در کشوری که به اصطلاح خودشان مهد آزادی است. در امریکا مردها توانسته اند به این حد زنها را تحقیر و اذیت کنند.آنطور که لوییس جنسن و دوستانش می گویند اذیت مردان به این دلیل نبود که زنها نمی توانستند کار محول شده به آنان را انجام بدهند بلکه درست به همین دلیل که قادر به انجام همه کارهایی بودند که مردها انجام میدادند. مردها خود را و بزرگی پهلوان پنبه ای خود را در تهدید می دیدند.
این نشان میدهد که هر جای دنیا اگر قانون درست و حسابی نباشد قانون جنگل حاکم می شود .انسان ها باید توسط یک قانون درست حمایت شوند. قانون باید انسان ها را از اذیت و آزار منع کند و گرنه همیشه حسادت و ناآگاهی میتواند انسانی را به آزار انسان دیگر بکشاند. اتفاقی که در این فیلم شاهدش هستیم. آن هم در اواخر قرن بیستم و در مهد آزادی دنیا!!!
نکته آخر این است که این زنها راهی داشتند که به حقوق از دست رفته خود اعتراض کنند. اگر چه مبارزه قانونی آنها 25 سال طول کشید اما طرفشان مرتضوی و احمدی نژاد و خاتمی نبودند. قوانین سیستم قضایی اجازه اعتراض را به آنها داد. اگر چه باید اضافه کرد که وکلای شرکت معدن با زنان بسیار بد رفتاری کردند و حتی در دادگاه از آنها جزییات خصوصی ترین روابط جنسی شان را پرسیدند تا بتوانند کاراکتر آنها را زیر سوال ببرند وآنها را دیوانه و فاحشه معرفی کنند و درسی بدهند به بقیه کسانی که می خواهند با شرکت های بزرگی مانند آنها در بیفتند.
چند نفر از این زنان حتی زنده نماندند که حکم دادگاه را ببینند. گمان میکنم که این اعتراض یک بار توسط دادگاه محلی رد شد و به دادگاه عالی برای بررسی مجدد ارسال شد. در سال 1997 یک قاضی دادگاه فدرال این اعتراضات را به رسمیت شناخت و از آن سال قانون اعتراض به آزار جنسی در امریکا به اجرا درآمد.
در همین دمکراسی های نیم بند هم نقش انسانهای آزاده کاملا مشخص است. مثل قاضی شجاعی که دادگاه میکونوس را اداره کرد و برغم همه تهدیدها و رشوه ها دولت ایران را مسئول کشتار چهار مبارز کرد در میکونوس معرفی کرد. یا قاضی سویسی که دولت ایران را مسئول کشتن کاظم رجوی معرفی کرد یا قاضی دیگری در آرژانتین که دست دولت ایران در بمب گذاری مرکز یهودیان را آشکار کرد و فکر میکنم برایش یک پاپوش هم درست کردند....
در دی وی دی فیلم مصاحبه با لوییس جنسن و یکی دیگر از زنان وجود دارد. آن را از دست ندهید.
No comments:
Post a Comment