Friday, August 22, 2003

از وبلاگهاي ديگر
وبلاگ گردي زنجيره اي!

نميدانم لقب زنجيره اي خوب است يا نه. آدم راياد قتل هاي زنجيره اي مي اندازد! . در سايه دولت نامردان ما خيلي از اسم ها و صفت ها معنايشان وارونه شده . ( اوين =دانشگاه...دانشجو=اراذل و اوباش...و ..)
بعشي از صفات و اسم ها هم هست كه به خودي خود معناي بدي ندارند اما در حكومت اسلامي استحاله شده اند. مثلا خاتم قبلا آدم را ياد قاب خاتم يا هنزهاي دستي مي انداخت اما خاتمي داستاني ديگر است.. يا مثلا مصلحت به خودي خود كلمه بدي نيست اما اين آقايان كاري كرده اند كه آدم حالش از شنيدن اين حرفها به هم ميخورد به خصوص اگر بعدش هم نظام بيايد.....

به هر حال ربط اينها به وبلاگ گردي زنجيره اي اين است كه شبح عزيز در وبلاگ گردي آدينه اش به مطلبي در اينجا لينك داده. من هم به مطالب دوستان ديگر لينك ميدهم. اميدوارم آنها هم به يكي ديگر لينك بدهند الي آخر .... . .
براي اطلاع دوستاني كه اولين بار اينجا مي ايند اين مطالب به طور كامل در وبلاگ : ا ز وبلاگهاي ديگر؛ نيز درج ميشود.

از وبلاگ هادي خرسندي ..بدون شرح بقيه اش را خودتان بخوانيد.
در رابطه با نوهَ امام" نوهَ امام " که ميگويند آدم خيال ميکند لابد موجودي است قدري بزرگتر از بچهَ
شاه. " نوه " معمولاً کوچولوست اما اين نوه را من ديده ام. انصافاً سُر ومُر و
گنده است.
برخلاف بعضي روزنامه نويساني که هميشه همه جا بوده اند، من به خاطر
بي عرضگي در کار ژورناليسم، هيچوقت هيچ جا نبوده ام. پيش از انقلاب هم
هر وقت دکتر نوري زاده عکسي را که با محمود جعفريان – معاون راديو
تلويزيون- در جيب داشت و در ميآورد و نشان ميداد و ما را ميترساند من
هميشه حسوديم ميشد که چرا يک عکس با شاه يا شهبانو- سرش را بخورد –
با رئيس کلانتري محل - ندارم که روي او را کم کنم.

........
******


.. . عكس بالا را به همراه عكسهاي بسيار زيباي ديگري از مردم و طبيعت ميهنمان ميتوانيد در وبلاگ ارغواني تيره ببينيد. اينها حاصل سفرهاي متناوب حميد عزيز به قله ها و دشت هاي ايران است و خوشحالم كه با ما اين يادگارهاي زيبا را تقسيم ميكند.

حتما وبلاگ درد دل فرزند اعدام را ديده ايد. اين وبلاگ را محسن سلطانپور مي نويسد . .شايان عزيز در نظر خواهي شبح ماحراي آمدن محسن به ايران و زنداني شدنش را نوشته بود. پس از اين ماجرا طبق نوشته شايان محسن در لندن اقدام به خودكشي كرده بود و مدتي در بيمارستان بستري بود. حوشحالم كه تصميم گرفت زنده بماند و بنويسد. مگر داغ از دست دادن سه سلطانپور كم است كه يكي ديگرش هم دامن مان را بگيرد. :

؛گيرم يكي را شعله ي تنور خاموش كرده باشد، گيرم يک بي وجود مثل من ببرد گيرم که مثل سگ بترسم و فراموش کنم من هم ميتوانم به نوعي مبارزه کنم اما يكي را مثله كرده باشند، يكي را پوست كنده باشند، يكي را گردن زده باشند، ديگري را با آمپول هوا خاموش كرده باشند، چند تني را در اين جنگل و آن زندان به گلوله بسته باشند و ... تا امروز و بيشك تا فردا ...
تا انسان هست اين شعله را خاموشي نيست.
؛


.گلناز خيلي زيبا و گيرا مينويسد. من تعجب ميكنم كه چطور تا بحال پيدايش نكرده بودم. در آخرين مطلبش خاطره اي را از مادري نقل ميكند كه زنداني سياسي بوده و شاهد اعدام شدن دختران نوجواني كه نبايد به بهشت ميرفتند...:

در سلول باز و او وارد شد . حالت چهره اش كاملا با چند لحظه ي قبل كه آمده بودند و بيرون برده بودندش تغيير كرده بود .؛
از صورتش هيچ چيز نميشد فهميد . چشمانش به نقطه اي دور خيره شده بود . براي چند ثانيه سكوت همه ي صدا ها را بلعيد . بعد آرام آرام آمد به سمت مادر ، حلقه ي نقره اي نامزدي اش را دراورد و به مادر داد و با صداي خش دار گفت : من فردا اعدام مي شوم .بعد رفت كنج سلول نشست و پشت شلاق خورده اش را به ديوار سرد و گچي سلول سپرد و زانوهاي لاغرش را بغل كرد؛


داستان نسخه پيش از چاپ شادي صدر را كه ميدانيد.. . . وقتي مطالبش را ديدم برايم شد آميزه اي از قدرت نويسندگي و نيروي حق طلبي. اميدوارم كه بدون مانع و ؛ مصلحت؛ هايي كه در ؛نظام؛ پبيش مي آيد بتواند به راه خود ادامه بدهد.
آحرين مطلبش در باره افسانه نوروزي است به نام ؛‌قانون كرم از خود درخت؛
.
6 سال پيش، در جزيره كيش، زني به نام افسانه نوروزي مردي را به قتل رساند كه دوست شوهرش بود.سه سال بعد جلسه دادگاه تشكيل شد. افسانه در دفاعيات خود گفت: مقتول قصد داشته به او تجاوز كند و او از خود دفاع كرده است. اما پرونده اي كه مي توانست يك مورد ساده ؛دفاع مشروع؛ تلقي شود و با صدور قرار منع تعقيب متهم به پايان رسد، شش سال در دادگاههاي مختلف چرخيد تا اينكه ديوان عالي كشور حكم دادگاه استان را كه قتل را از مصاديق دفاع مشروع ندانسته بود، تاييد كرد. به اين ترتيب افسانه نوروزي، شوهر و دو دختر او منتظر اجراي حكم اعدام هستند. اين حكم يكي از همين روزها اجرا خواهد شد.
در واقع هسته اصلي اين پرونده مساله اقدامات قاتل (زن) در فراهم آوردن مقدمات و موجبات تجاوز است. در اطلاعيه اي كه دادگستري استان هرمزگان در پاسخ به دفاعيات وكيل افسانه كه در مطبوعات چاپ شده بود آمده است: دليل صدور حكم اعدام از سوي دادگاه بدوي، اقدامات قاتل در فراهم آوردن مقدمات تجاوز است.


*********
شبی سياه و هراس آور
تر ا صدا کردند
و قاضيان قاتل
که پنجه های خونيشان را
به جامه های عزيز تو پاک ميکردند
چو سنگها نگاهت کردند
و درميان خنده های مشمئز سردشان
ترا نشان دادند
به قاتلان دگر

......
اين قسمتي است از شعري كه پروين عزيز براي مادر زهرا كاظمي سروده است.
مادر ي كه ميگويد من فقط قاتل فرزندم را ميخواهم.

به عنوان وبلاگ نويسان فكر ميكنم ما در اين مسئله كوتاهي كرديم. براي فرستادن پارازيت. توسط اريكسون..براي آزادي سينا مطلبي..براي سانسور در اينترنت ..همبستگي نشان داديم اما بر ظلمي كه به زهرا كاظمي شد و وقاحتي كه دولت و خاتمي در برابر آن نشان دادند ساكت مانديم . جاي آن داشت كه لااقل بنري هم به نام زهرا كاظمي درست ميكرديم و همراه با نامه اي اعتراض آميز بر وبلاگها يمان حتي براي مدت كوتاهي هم كه شده ميگذاشتيم. دوستاني كه با بنر درست كردن آشنا هستند ميتوانند بنري براي حمايت از خواست استفان هاشمي براي گرفتن جسد مادرش و مجكو م كردن اقدام دولت ايران تهيه كنند . استفان هاشمي هنوز درصدد بردن جسد مادرش به كاناداست. هنوز اين كارزار تمام نشده است. وكيل اودر مصاحبه با راديو فردا گفت كه احتمالا به جسد زهرا كاظمي مواد شيميايي تزريق شده تا در مدت كوتاهي تجزيه شود.

اخبار مربوط به زهرا كاظمي در وبلاگ زهرا كاظمي دات كام به تفسير آمده است.

*********
از وبلاگ آتش عزيز:
نمی دونم چراخورشید مامثه خورشید اونطرف دشت نبود... به تیکه زمین درختهای خشکیده ومریض بار می اورد ... بابا هر چه می کاشت زرد می شد واطرافش رو پشه می گرفت... منم در عالم بچگی با خوشحالی تصویر بابا رو می کشیدم که زندگی رو گروگذاشته ویه باغ بزرگ با درختهای پرسیب خریده ... هرروز عصربا سه چرخه وسبد های پراز میوه به شهر می روم وبا غرور به مردم میگم محصول ماست محصول ماست ...
نميدانم آتش نظرخواهيش را كلا برداشته يا هر وقت من ميروم سراغ وبلاگش غيب ميشود. . خيلي دلم ميخواست برايش بنويسم كه نوشته هايش هم مثل نام وبلاگش پر از شور است.

************

پرياي خط خطي كه يك دختر شانزده ساله است ميگه:‌
فکر کردين که داريم تو چه دوره و زمانی بهترين روز های زندگيمون رو سپری می کنيم . به نظر من هم نسل پيش از ما هم نسل بعد از ما از ما بهتر زندگی کردن و از زندگيشون و جونيشون بيشتر لذت بردند.

آخه ما الان با این همه محدوديت در همه ی زمينه ها, از لباس پوشيدن و نوع حرف زدن و با کی حرف زدن و کجا رفتن و چه جوری رفتن حتی با چه وسيله ای رفتن(اتوبوس يا تا کسی!!!!!) گرفته تا کدوم کتاب خوندن يا به چه رشته ی تحصيلی علاقه داشتن و چه جوری فکرکردن. بعضی و قت ها فکر می کنم ما از خودمون هيچ اراده ای نداریم مخصو صا اگر دختر باشيم که همه حق دارن به ما بگن چی کار بکن يا چی کار نکن ؟!!!

جدا در قرن بيست و يكم چقدر ميشه انسانها را در جهالت نگهداشت و بهشان حكم رد و در خصوصي ترين مسائل زندگيشان دخالت كرد؟ نوشته هاي وبلاگ نويسان جوان نشان ميدهد كه اينها به هيچوجه نتوانسته اند ذهن جستجوگر اين بچه ها را خاموش كنند. تازه اگر وبلاگ گربه سرخ و نوشته هاي سارا و آرش را نخوانده ايد كه ديگر نيم عمرتان بر فناست. ..

مطالب وبلاگشان حيلي متنوع است. از هيچكاك و شاملو تا مدارس خصوصي و مربيان فوتبال. فقط اگر جزو قوم ؛ باباها؛ هستيد فعلا سر نزنيد!
*********
وبگردي هاي يك ثانيه اي(‌بدون حق كپي رايت از شبح!)


آواي آزاد يك سايت ادبي است كه در آن اشعار و مقالات مختلف ادبي را ميتوانيد پيدا كنيد.

متاسفانه در يك ثانيه فقط تونستم يه يك سايت سر بزنم. !



No comments:

Post a Comment

از وبلاگهاي ديگر
وبلاگ گردي زنجيره اي!

نميدانم لقب زنجيره اي خوب است يا نه. آدم راياد قتل هاي زنجيره اي مي اندازد! . در سايه دولت نامردان ما خيلي از اسم ها و صفت ها معنايشان وارونه شده . ( اوين =دانشگاه...دانشجو=اراذل و اوباش...و ..)
بعشي از صفات و اسم ها هم هست كه به خودي خود معناي بدي ندارند اما در حكومت اسلامي استحاله شده اند. مثلا خاتم قبلا آدم را ياد قاب خاتم يا هنزهاي دستي مي انداخت اما خاتمي داستاني ديگر است.. يا مثلا مصلحت به خودي خود كلمه بدي نيست اما اين آقايان كاري كرده اند كه آدم حالش از شنيدن اين حرفها به هم ميخورد به خصوص اگر بعدش هم نظام بيايد.....

به هر حال ربط اينها به وبلاگ گردي زنجيره اي اين است كه شبح عزيز در وبلاگ گردي آدينه اش به مطلبي در اينجا لينك داده. من هم به مطالب دوستان ديگر لينك ميدهم. اميدوارم آنها هم به يكي ديگر لينك بدهند الي آخر .... . .
براي اطلاع دوستاني كه اولين بار اينجا مي ايند اين مطالب به طور كامل در وبلاگ : ا ز وبلاگهاي ديگر؛ نيز درج ميشود.

از وبلاگ هادي خرسندي ..بدون شرح بقيه اش را خودتان بخوانيد.
در رابطه با نوهَ امام" نوهَ امام " که ميگويند آدم خيال ميکند لابد موجودي است قدري بزرگتر از بچهَ
شاه. " نوه " معمولاً کوچولوست اما اين نوه را من ديده ام. انصافاً سُر ومُر و
گنده است.
برخلاف بعضي روزنامه نويساني که هميشه همه جا بوده اند، من به خاطر
بي عرضگي در کار ژورناليسم، هيچوقت هيچ جا نبوده ام. پيش از انقلاب هم
هر وقت دکتر نوري زاده عکسي را که با محمود جعفريان – معاون راديو
تلويزيون- در جيب داشت و در ميآورد و نشان ميداد و ما را ميترساند من
هميشه حسوديم ميشد که چرا يک عکس با شاه يا شهبانو- سرش را بخورد –
با رئيس کلانتري محل - ندارم که روي او را کم کنم.

........
******


.. . عكس بالا را به همراه عكسهاي بسيار زيباي ديگري از مردم و طبيعت ميهنمان ميتوانيد در وبلاگ ارغواني تيره ببينيد. اينها حاصل سفرهاي متناوب حميد عزيز به قله ها و دشت هاي ايران است و خوشحالم كه با ما اين يادگارهاي زيبا را تقسيم ميكند.

حتما وبلاگ درد دل فرزند اعدام را ديده ايد. اين وبلاگ را محسن سلطانپور مي نويسد . .شايان عزيز در نظر خواهي شبح ماحراي آمدن محسن به ايران و زنداني شدنش را نوشته بود. پس از اين ماجرا طبق نوشته شايان محسن در لندن اقدام به خودكشي كرده بود و مدتي در بيمارستان بستري بود. حوشحالم كه تصميم گرفت زنده بماند و بنويسد. مگر داغ از دست دادن سه سلطانپور كم است كه يكي ديگرش هم دامن مان را بگيرد. :

؛گيرم يكي را شعله ي تنور خاموش كرده باشد، گيرم يک بي وجود مثل من ببرد گيرم که مثل سگ بترسم و فراموش کنم من هم ميتوانم به نوعي مبارزه کنم اما يكي را مثله كرده باشند، يكي را پوست كنده باشند، يكي را گردن زده باشند، ديگري را با آمپول هوا خاموش كرده باشند، چند تني را در اين جنگل و آن زندان به گلوله بسته باشند و ... تا امروز و بيشك تا فردا ...
تا انسان هست اين شعله را خاموشي نيست.
؛


.گلناز خيلي زيبا و گيرا مينويسد. من تعجب ميكنم كه چطور تا بحال پيدايش نكرده بودم. در آخرين مطلبش خاطره اي را از مادري نقل ميكند كه زنداني سياسي بوده و شاهد اعدام شدن دختران نوجواني كه نبايد به بهشت ميرفتند...:

در سلول باز و او وارد شد . حالت چهره اش كاملا با چند لحظه ي قبل كه آمده بودند و بيرون برده بودندش تغيير كرده بود .؛
از صورتش هيچ چيز نميشد فهميد . چشمانش به نقطه اي دور خيره شده بود . براي چند ثانيه سكوت همه ي صدا ها را بلعيد . بعد آرام آرام آمد به سمت مادر ، حلقه ي نقره اي نامزدي اش را دراورد و به مادر داد و با صداي خش دار گفت : من فردا اعدام مي شوم .بعد رفت كنج سلول نشست و پشت شلاق خورده اش را به ديوار سرد و گچي سلول سپرد و زانوهاي لاغرش را بغل كرد؛


داستان نسخه پيش از چاپ شادي صدر را كه ميدانيد.. . . وقتي مطالبش را ديدم برايم شد آميزه اي از قدرت نويسندگي و نيروي حق طلبي. اميدوارم كه بدون مانع و ؛ مصلحت؛ هايي كه در ؛نظام؛ پبيش مي آيد بتواند به راه خود ادامه بدهد.
آحرين مطلبش در باره افسانه نوروزي است به نام ؛‌قانون كرم از خود درخت؛
.
6 سال پيش، در جزيره كيش، زني به نام افسانه نوروزي مردي را به قتل رساند كه دوست شوهرش بود.سه سال بعد جلسه دادگاه تشكيل شد. افسانه در دفاعيات خود گفت: مقتول قصد داشته به او تجاوز كند و او از خود دفاع كرده است. اما پرونده اي كه مي توانست يك مورد ساده ؛دفاع مشروع؛ تلقي شود و با صدور قرار منع تعقيب متهم به پايان رسد، شش سال در دادگاههاي مختلف چرخيد تا اينكه ديوان عالي كشور حكم دادگاه استان را كه قتل را از مصاديق دفاع مشروع ندانسته بود، تاييد كرد. به اين ترتيب افسانه نوروزي، شوهر و دو دختر او منتظر اجراي حكم اعدام هستند. اين حكم يكي از همين روزها اجرا خواهد شد.
در واقع هسته اصلي اين پرونده مساله اقدامات قاتل (زن) در فراهم آوردن مقدمات و موجبات تجاوز است. در اطلاعيه اي كه دادگستري استان هرمزگان در پاسخ به دفاعيات وكيل افسانه كه در مطبوعات چاپ شده بود آمده است: دليل صدور حكم اعدام از سوي دادگاه بدوي، اقدامات قاتل در فراهم آوردن مقدمات تجاوز است.


*********
شبی سياه و هراس آور
تر ا صدا کردند
و قاضيان قاتل
که پنجه های خونيشان را
به جامه های عزيز تو پاک ميکردند
چو سنگها نگاهت کردند
و درميان خنده های مشمئز سردشان
ترا نشان دادند
به قاتلان دگر

......
اين قسمتي است از شعري كه پروين عزيز براي مادر زهرا كاظمي سروده است.
مادر ي كه ميگويد من فقط قاتل فرزندم را ميخواهم.

به عنوان وبلاگ نويسان فكر ميكنم ما در اين مسئله كوتاهي كرديم. براي فرستادن پارازيت. توسط اريكسون..براي آزادي سينا مطلبي..براي سانسور در اينترنت ..همبستگي نشان داديم اما بر ظلمي كه به زهرا كاظمي شد و وقاحتي كه دولت و خاتمي در برابر آن نشان دادند ساكت مانديم . جاي آن داشت كه لااقل بنري هم به نام زهرا كاظمي درست ميكرديم و همراه با نامه اي اعتراض آميز بر وبلاگها يمان حتي براي مدت كوتاهي هم كه شده ميگذاشتيم. دوستاني كه با بنر درست كردن آشنا هستند ميتوانند بنري براي حمايت از خواست استفان هاشمي براي گرفتن جسد مادرش و مجكو م كردن اقدام دولت ايران تهيه كنند . استفان هاشمي هنوز درصدد بردن جسد مادرش به كاناداست. هنوز اين كارزار تمام نشده است. وكيل اودر مصاحبه با راديو فردا گفت كه احتمالا به جسد زهرا كاظمي مواد شيميايي تزريق شده تا در مدت كوتاهي تجزيه شود.

اخبار مربوط به زهرا كاظمي در وبلاگ زهرا كاظمي دات كام به تفسير آمده است.

*********
از وبلاگ آتش عزيز:
نمی دونم چراخورشید مامثه خورشید اونطرف دشت نبود... به تیکه زمین درختهای خشکیده ومریض بار می اورد ... بابا هر چه می کاشت زرد می شد واطرافش رو پشه می گرفت... منم در عالم بچگی با خوشحالی تصویر بابا رو می کشیدم که زندگی رو گروگذاشته ویه باغ بزرگ با درختهای پرسیب خریده ... هرروز عصربا سه چرخه وسبد های پراز میوه به شهر می روم وبا غرور به مردم میگم محصول ماست محصول ماست ...
نميدانم آتش نظرخواهيش را كلا برداشته يا هر وقت من ميروم سراغ وبلاگش غيب ميشود. . خيلي دلم ميخواست برايش بنويسم كه نوشته هايش هم مثل نام وبلاگش پر از شور است.

************

پرياي خط خطي كه يك دختر شانزده ساله است ميگه:‌
فکر کردين که داريم تو چه دوره و زمانی بهترين روز های زندگيمون رو سپری می کنيم . به نظر من هم نسل پيش از ما هم نسل بعد از ما از ما بهتر زندگی کردن و از زندگيشون و جونيشون بيشتر لذت بردند.

آخه ما الان با این همه محدوديت در همه ی زمينه ها, از لباس پوشيدن و نوع حرف زدن و با کی حرف زدن و کجا رفتن و چه جوری رفتن حتی با چه وسيله ای رفتن(اتوبوس يا تا کسی!!!!!) گرفته تا کدوم کتاب خوندن يا به چه رشته ی تحصيلی علاقه داشتن و چه جوری فکرکردن. بعضی و قت ها فکر می کنم ما از خودمون هيچ اراده ای نداریم مخصو صا اگر دختر باشيم که همه حق دارن به ما بگن چی کار بکن يا چی کار نکن ؟!!!

جدا در قرن بيست و يكم چقدر ميشه انسانها را در جهالت نگهداشت و بهشان حكم رد و در خصوصي ترين مسائل زندگيشان دخالت كرد؟ نوشته هاي وبلاگ نويسان جوان نشان ميدهد كه اينها به هيچوجه نتوانسته اند ذهن جستجوگر اين بچه ها را خاموش كنند. تازه اگر وبلاگ گربه سرخ و نوشته هاي سارا و آرش را نخوانده ايد كه ديگر نيم عمرتان بر فناست. ..

مطالب وبلاگشان حيلي متنوع است. از هيچكاك و شاملو تا مدارس خصوصي و مربيان فوتبال. فقط اگر جزو قوم ؛ باباها؛ هستيد فعلا سر نزنيد!
*********
وبگردي هاي يك ثانيه اي(‌بدون حق كپي رايت از شبح!)


آواي آزاد يك سايت ادبي است كه در آن اشعار و مقالات مختلف ادبي را ميتوانيد پيدا كنيد.

متاسفانه در يك ثانيه فقط تونستم يه يك سايت سر بزنم. !



0 comments:

Post a Comment