Wednesday, August 20, 2008


گریه نمی کنم
بابا آب نداد
بابا نان نداد
آن مرد آمد
آن مرد با شلاق آمد
آن مرد بابا را برد
آن مرد گفت بابا محارب است
مرگش سزاست
مادر گریه کرد
من گریه کردم
دنیا گریه کرد
آن مرد عمو ابراهیم را هم برد
بابا نه آب داشت و نه نان
بابا وبلاگ داشت و عشق به مردم
بابا می نوشت , حرف میزد, سوال میکرد
آن مرد آمد
آن مرد با طناب دار آمد
آن مرد نیشخند زد
بابا به جنگل ستاره ها پیوست
من گریه نکردم
من گریه نمی کنم
آن مرد اشکهای مرا نخواهد دید
سرافرازم چون بابا
چشمانم باز
صورتم مغرور
اشک هایم در قلبم جاری
طوفان صاعقه در راه
گل کو- بیست و پنجم مرداد 1387

2 comments:

امیربلندیان said...

سلام گل کوجان:یقین دارم نوبت قصابان ددمنش ج.ا هم خواهد رسید.

Yaghub Mehrnahad said...

مرا گفت تا گوهر مهر را
نثار همه خلق دنیا کنم

مرا گفت پیروزی عشق را
ندا از زمین تا ثریا کنم

پیام آور مهر گشتم، مگر
همه خلق را شاد و شیدا کنم

Post a Comment


گریه نمی کنم
بابا آب نداد
بابا نان نداد
آن مرد آمد
آن مرد با شلاق آمد
آن مرد بابا را برد
آن مرد گفت بابا محارب است
مرگش سزاست
مادر گریه کرد
من گریه کردم
دنیا گریه کرد
آن مرد عمو ابراهیم را هم برد
بابا نه آب داشت و نه نان
بابا وبلاگ داشت و عشق به مردم
بابا می نوشت , حرف میزد, سوال میکرد
آن مرد آمد
آن مرد با طناب دار آمد
آن مرد نیشخند زد
بابا به جنگل ستاره ها پیوست
من گریه نکردم
من گریه نمی کنم
آن مرد اشکهای مرا نخواهد دید
سرافرازم چون بابا
چشمانم باز
صورتم مغرور
اشک هایم در قلبم جاری
طوفان صاعقه در راه
گل کو- بیست و پنجم مرداد 1387

2 comments:

امیربلندیان said...

سلام گل کوجان:یقین دارم نوبت قصابان ددمنش ج.ا هم خواهد رسید.

Yaghub Mehrnahad said...

مرا گفت تا گوهر مهر را
نثار همه خلق دنیا کنم

مرا گفت پیروزی عشق را
ندا از زمین تا ثریا کنم

پیام آور مهر گشتم، مگر
همه خلق را شاد و شیدا کنم

Post a Comment