Tuesday, May 04, 2004

Comment
در حاشيه نامه پرزيدنت خاتمي به مردم مريخ:

خاتمي را به خاطر بسپار
سنگ پاي قزوين مردني است



خاتمي الحق كه در شارلاتان بازي استاندارد تازه اي در دنيا به پا كرده است. نامه خاتمي اينقدر مسخره بود كه حتي راديوهاي خارجي و سايت هاي اينترنتي و مطبوعات هم با تعجب از آن ياد كردند. . چهل و هشت صفحه مهملات تحويل مردم دادن نشان دهنده اين است كه رييس جمهور اين مرز پر گهر چقدر مردم اين مملكت را بي عقل قلمدادكرده كه فكر كرده ميتواند هفت سال معطلشان كند و گولشان بزند. اين وسط قرارداد پشت قرارداد امضا كند. نفت درياي خزر از يك طرف و جزيره خارك از طرف ديگر. توتال از يك طرف و شل از طرف ديگر.
چشم بر قتل هاي زنجيره اي و قتل زهرا كاظمي و نقض مداوم حقوق بشر در ايران....خورده شدن حقوق كارگران و كارمندان و معلمان ببندد. لاجوردي را خدمتگزار مردم اعلام كند و در عوض دانشجوها را اراذل و اوباش بخواند. از خميني جلاد به عنوان فرشته ياد كند. حكم آقاجري را فقط به دليل اينكه مسلمان است و جبهه رفته نامربوط بداند)لابد بقيه زندانيان خونشان مباح است(

به گفته همه رسانه ها اين نامه چيزي نبود جز تكرار همان مهملات قبلي. اما تفاوت امسال و هفت سال گذشته در اين است كه ديگر حناي خاتمي رنگي ندارد. چه در خارج و چه درايران. خرازي را در فرودگاه جمهوري چك معطل ميكنند و محل بهش نمي گذارند تادست از پا دراز تر برگردد. در اتحاديه اروپا بهش تشر ميزنند كه باباجان آدم بشويد و براي نمايش هم شده دو روزي مثل متمدن ها رفتار كنيد تا ما بتوانيم با شما بي دردسر قرارداد ببنديم. .آخرين تلاش خاتمي براي رنگ كردن مردم ايران هم بي نتيجه ماند و نام خاتمي بعنوان يك شياد براي هميشه در تاريخ ايران به يادگار خواهد ماند.

بي بي سي فارسي كه تازه سعي ميكند نگويد بالاي چشم ايران ابرو است از مردم خواسته كه در باره اين نامه نظر بدهند.. قسمتهايي از چند نظر را در اينجا مي آورم:


عزيزتر از جانم! کجا بودی تا حالا؟ خيلی با نامه ات صفا کردم. اما چرا اينقدر دير؟ نامه شما نامه ای برای فردا نبود! همين امروز هم به درد می خورد. شايد اگر ديروز هم که قبل از انتخابات دوره اول و دوم رياست جمهوری بود به درد می خورد. مگر خبر نداری؟! همه گرسنه ها با نامه شما چلو کباب برگ و جوجه کباب می خورند. اجاره خانه در تهران شده ماهی يک نامه شما! نامه ای که نوشته بوديد هرچه ظلم و ستم بود را قلع و قمع کرد. الحمدلله به لطف نامه ات اصلا هيچ زورگويی به ديگران نمی تواند زور بگويد. اصلا همه زورگوها متحول شدند و دارند برای جبران مافات به مردم خدمت بلاعوض می کنند. از يمن نامه شما نه زندانی سياسی داريم نه حکم اعدام برای يک اظهار عقيده. الحمدلله با اين کياست و سياست شما نه بی خانمان داريم. نه برهنه. نه گرسنه و نه هيچ مشکل و تنگنايی. اگر لطف کنی دو سه تايی از همين نامه ها به افغانستان و عراق و اتيوپی و سومالی و اين بدبخت بيچاره ها بفرستی ثواب داره والله. شما حيفيد. اگه خودتونو از دنيا مضايقه کنيد اون دنيا بايد جواب پس بديد. منتظر نامه های بعدی شما هستيم! حسين - تهران

مردم ازغم نان شب، حتی حوصله شنيدن درد دل نزديکان و فرزندان و زن و بچه خود را ندارند، تا چه رسد به اينکه فلسفه بافی ها و افاضات شما را در اين نامه چهل و چند صفحه ای بخوانند.
ناصر از تهران

آقای خاتمی، بيست ميليون جوانی که رأی دادند، شما را قهرمان نه قصه ها بلکه حقيقت های زندگی می دانستند. در واپسين روزهای صدارت شما، منتظر نامه ای انشايی نبودند. من يکی از آنانم. حالا پس از هفت سال برای ما انشا می نويسيد؟
عاطفه-تهران

از شما چند سؤال دارم:۱- آيا به نظر جناب عالی بيست ميليون رأی از طرف مردم به شما کم است که نتوان روی آن حساب کرد و بعد از ۷ سال که دوران کابينه تمام شد به فکر اين افتاده ايد که از ناملايمات گله کنيد؟ ۲- هيچ به اين موضوع فکر کرده ايد چرا يک جوان بعد از دو بار رأی دادن به شما در حال حاضر ديگر حاظر نيست شما را بار ديگر بپذيرد؟
ش.الف -همدان

. خاتمی را چه شد؟ اصلاحات را که به نابودی کشاند؟ اين بار که نه روس بود نه انگليس و نه آمريکا. مردم هم که مردانه ايستادند. نکند جامعه روحانيت و موتلفه و بسيج و سپاه و آن راديو تلويزيون آبکی زورشان از آمريکا و روس و انگليس هم بيشتر بوده؟ آقای خاتمی کسی از شما انتظار معجزه نداشت، کسی نمی خواست مشکل هزاران ساله استبداد در اين مملکت را هشت ساله حل کنيد، اين توقعی گزاف و از سر نادانی ست. من هم قبول دارم که اصلاح و تحول بايد از دامنه هرم اجتماعی آغاز شود و در بستر زمان تحقق يابد. اما شما در مقام کسی که در رأس هرم قرار گرفته وظيفه داشتيد حداقل ها را برای اين حرکت فراهم نماييد. شما همان را هم از ملت ما دريغ کرديد. اصلا اگر قرار بود همين کار را هم انجام ندهيد برای چه آمديد؟ وحالا برای فردا و فردائيان نامه می نويسيد. اما مطمئن باشيد آنها به ساده لوحی ما نخواهند بود و يقين داشته باشيد از تيغ تيز سأالات آنها و کتابهای تاريخشان جان سالم به در نخواهيد برد. فاطمه - ساری


هيچ کس اينچنين اميد جوانان را به یأس مبدل نکرد. آفرين بر شما که با ريختن اشک تمساح رأی جوانان را گرفتيد اما تيشه به ريشه آنان زديد. البته از امثال شما نمی توان بيش از اين انتظار داشت... انتخاب مردم بين بد و بدتر بود اما هيهات که آن هم اشتباه بود. برای خودم و بقيه مردم متأسفم که گول حرفهای شما را خورديم... واقعاً از همه تان خسته شديم. ديگر بس است. آ ز - تهران

من يک معلمم با ده سال سابقه کار تا کی بايد بنشينم و به حرفها و نصيحتهای يک من و نيم من تان گوش کنم. من به خداوندی حدا ننگم می آيد بروم مسافرکشی. بروم کنار خيابان دست فروشی. به خداوندی او نالانم از اينهمه رياکاری و دزدی و دروغ گويی و جاسوس پروری و ارزشيابی اسلامی در اين نهاد آموزشی سر تا پا ملايی. مگر قرار است من چه کنم؟ چرا هميشه من بايد کوه غم باشم؟ چرا من؟ چرا من برای خود لانه ای و آشيانه ای ندارم؟ چرا آسايش ندارم؟ و چرا جوانانمان که تا ديروز برای نظام شما جنگيدند، برای خودشان کار و زندگی و آينده ای ندارند؟ من بسيار اشتباه کردم که آن سالها به شما اميد بسته بودم. اين شعارهای شما بود نه ما، اين راه های شما بود نه ما، جامعه مدنی و شايسته سالاری و مردم سالاری و...... چه شد؟ از چه می ناليد؟ شما آنقدر کوتاه آمديد که از جامعه مدنی به اصلاحات رسيديد و بعد نيز کوتاهتر وپايين تر... خود خوب ميدانيد که مقصر خودتان و اين نظام سر تا پا ظلم و جور است... من به عنوان يک معلم با تمام قدرت و توان خود اعلام می کنم که من و تمامی مردم ايران ۲۵ سال از اين نظام طلبکاريم. ما ۲۵ سال درد و رنج و عذاب کشيديم و هزاران بار نالانيم... سياوشانم - مشهد


آقای خاتمی من هم به همان خدايی که شما به آن معتقديد اعتقاد دارم ولی توبه کنيد و اگر بخشش او را می خواهيد به ملت بگوييد که اشتباه کرديد. البته بعيد می دانم اين ويرانه ای که شما در ۸ سال گذشته ويرانه ترش کرديد چه بايد کرد... مهراب - قم

شما حتی اين شهامت را نداشتيد که به خاطر عدم پاسخگوئی به خواسته های مردم از سمت خود کناره گيری کنيد و اکنون که به پايان خط رسيده ايد با طرح نامه ای تحت عنوان ناگفته ها برگشته ايد... جنابعالی ۸ سال از عمر اين مردم را بيهوده و با طرح شعارهای پوچ تلف کرديد و حالا صحبت از فردا می کنيد. کدام فردا؟ مهدی - رفسنجان

به راستی حاصل اين جند صباحی که رئيس جمهور بوديد چه بود؟ فقيران فقيرتر شدند و ثروتمندان ثروتمندتر. حقيقت اين است که اين مردم هميشه در ظلمت شب بوده اند و خورشيد را نديده اند و هر کرم شب تابی به نظرشان خورشيد می نمايد. فرهاد - تهران

چه ساده يی مرد؟! زهی خيال باطل که هنوز فکر می کنی اين مردم خسته حوصله خواندن نامه ۴۷ صفحه يی را دارند؟ ۴۷ صفحه تکرار مکررات. بازهم .... ايرانی خسته - تهران

:۱- شما به مصداق لا بحب علی بل ببغض معاويه به رياست جمهوری انتخاب شديد. و اينهم حرکتی بود که کيفِيت و کميت آن همانند ماجرای سياهی بود که عاقبت به ۲۲ بهمن ۵۷ انجاميد. ۲- شما از طبقه ای هستيد که ممکن است گوشت خود را بخورند ليکن استخوان همديگر را دور نمی ريزند. اگر شجاعانه صحنه را خالی کرده بوديد، شايد خاطره بهتری برای خود پس انداز می کرديد. کشور هم يا اين طرفی ميشد يا آن طرفی. فرمايشات شما در نامه تان اگر چه سوز دل است وليکن نه کار مسکن را ميکند نه کار معالجه را، و تکرار مکرر و مشتی تقديس يک کسی که علت العلل همه اين بد بختی ها بوده و ديکر ذم گروهی است که سياه بينی و سياهکاری آن نزد همه کس اظهر من الشمس است، ديکر نيازی به معرفی بيشتر نداشت. داريوش تقوی - تهران

اين هم از يك هموطن ساكن دبي كه نميدانم چرا نمي رود در ايران حاتمي زندگي كند:
اگر صد بار ديگر هم آقای خاتمی کانديد بشود من به او رأی خواهم داد... تحولات اين ۸ سال واقعا چشمگير بود

علی اطلسی از دبی

ادامه دارد....


همه نظرات را در اينجا بخوانيد.



********

من قبلا به اين كه هر ماده اي يك آنتي ماده دارد اعتقادي نداشتم. اما حالا يك وبلاگ خاتمي باز شده كه هر چقدر از خاتمي بدتان بيايد از اين وبلاگ خوشتان خواهد آمد.
فرداست كه خاتمي با استناد به هيت هاي اين وبلاگ اعلام كند كه محبوبيتش فوق العاده است

Comment

No comments:

Post a Comment

Comment
در حاشيه نامه پرزيدنت خاتمي به مردم مريخ:

خاتمي را به خاطر بسپار
سنگ پاي قزوين مردني است



خاتمي الحق كه در شارلاتان بازي استاندارد تازه اي در دنيا به پا كرده است. نامه خاتمي اينقدر مسخره بود كه حتي راديوهاي خارجي و سايت هاي اينترنتي و مطبوعات هم با تعجب از آن ياد كردند. . چهل و هشت صفحه مهملات تحويل مردم دادن نشان دهنده اين است كه رييس جمهور اين مرز پر گهر چقدر مردم اين مملكت را بي عقل قلمدادكرده كه فكر كرده ميتواند هفت سال معطلشان كند و گولشان بزند. اين وسط قرارداد پشت قرارداد امضا كند. نفت درياي خزر از يك طرف و جزيره خارك از طرف ديگر. توتال از يك طرف و شل از طرف ديگر.
چشم بر قتل هاي زنجيره اي و قتل زهرا كاظمي و نقض مداوم حقوق بشر در ايران....خورده شدن حقوق كارگران و كارمندان و معلمان ببندد. لاجوردي را خدمتگزار مردم اعلام كند و در عوض دانشجوها را اراذل و اوباش بخواند. از خميني جلاد به عنوان فرشته ياد كند. حكم آقاجري را فقط به دليل اينكه مسلمان است و جبهه رفته نامربوط بداند)لابد بقيه زندانيان خونشان مباح است(

به گفته همه رسانه ها اين نامه چيزي نبود جز تكرار همان مهملات قبلي. اما تفاوت امسال و هفت سال گذشته در اين است كه ديگر حناي خاتمي رنگي ندارد. چه در خارج و چه درايران. خرازي را در فرودگاه جمهوري چك معطل ميكنند و محل بهش نمي گذارند تادست از پا دراز تر برگردد. در اتحاديه اروپا بهش تشر ميزنند كه باباجان آدم بشويد و براي نمايش هم شده دو روزي مثل متمدن ها رفتار كنيد تا ما بتوانيم با شما بي دردسر قرارداد ببنديم. .آخرين تلاش خاتمي براي رنگ كردن مردم ايران هم بي نتيجه ماند و نام خاتمي بعنوان يك شياد براي هميشه در تاريخ ايران به يادگار خواهد ماند.

بي بي سي فارسي كه تازه سعي ميكند نگويد بالاي چشم ايران ابرو است از مردم خواسته كه در باره اين نامه نظر بدهند.. قسمتهايي از چند نظر را در اينجا مي آورم:


عزيزتر از جانم! کجا بودی تا حالا؟ خيلی با نامه ات صفا کردم. اما چرا اينقدر دير؟ نامه شما نامه ای برای فردا نبود! همين امروز هم به درد می خورد. شايد اگر ديروز هم که قبل از انتخابات دوره اول و دوم رياست جمهوری بود به درد می خورد. مگر خبر نداری؟! همه گرسنه ها با نامه شما چلو کباب برگ و جوجه کباب می خورند. اجاره خانه در تهران شده ماهی يک نامه شما! نامه ای که نوشته بوديد هرچه ظلم و ستم بود را قلع و قمع کرد. الحمدلله به لطف نامه ات اصلا هيچ زورگويی به ديگران نمی تواند زور بگويد. اصلا همه زورگوها متحول شدند و دارند برای جبران مافات به مردم خدمت بلاعوض می کنند. از يمن نامه شما نه زندانی سياسی داريم نه حکم اعدام برای يک اظهار عقيده. الحمدلله با اين کياست و سياست شما نه بی خانمان داريم. نه برهنه. نه گرسنه و نه هيچ مشکل و تنگنايی. اگر لطف کنی دو سه تايی از همين نامه ها به افغانستان و عراق و اتيوپی و سومالی و اين بدبخت بيچاره ها بفرستی ثواب داره والله. شما حيفيد. اگه خودتونو از دنيا مضايقه کنيد اون دنيا بايد جواب پس بديد. منتظر نامه های بعدی شما هستيم! حسين - تهران

مردم ازغم نان شب، حتی حوصله شنيدن درد دل نزديکان و فرزندان و زن و بچه خود را ندارند، تا چه رسد به اينکه فلسفه بافی ها و افاضات شما را در اين نامه چهل و چند صفحه ای بخوانند.
ناصر از تهران

آقای خاتمی، بيست ميليون جوانی که رأی دادند، شما را قهرمان نه قصه ها بلکه حقيقت های زندگی می دانستند. در واپسين روزهای صدارت شما، منتظر نامه ای انشايی نبودند. من يکی از آنانم. حالا پس از هفت سال برای ما انشا می نويسيد؟
عاطفه-تهران

از شما چند سؤال دارم:۱- آيا به نظر جناب عالی بيست ميليون رأی از طرف مردم به شما کم است که نتوان روی آن حساب کرد و بعد از ۷ سال که دوران کابينه تمام شد به فکر اين افتاده ايد که از ناملايمات گله کنيد؟ ۲- هيچ به اين موضوع فکر کرده ايد چرا يک جوان بعد از دو بار رأی دادن به شما در حال حاضر ديگر حاظر نيست شما را بار ديگر بپذيرد؟
ش.الف -همدان

. خاتمی را چه شد؟ اصلاحات را که به نابودی کشاند؟ اين بار که نه روس بود نه انگليس و نه آمريکا. مردم هم که مردانه ايستادند. نکند جامعه روحانيت و موتلفه و بسيج و سپاه و آن راديو تلويزيون آبکی زورشان از آمريکا و روس و انگليس هم بيشتر بوده؟ آقای خاتمی کسی از شما انتظار معجزه نداشت، کسی نمی خواست مشکل هزاران ساله استبداد در اين مملکت را هشت ساله حل کنيد، اين توقعی گزاف و از سر نادانی ست. من هم قبول دارم که اصلاح و تحول بايد از دامنه هرم اجتماعی آغاز شود و در بستر زمان تحقق يابد. اما شما در مقام کسی که در رأس هرم قرار گرفته وظيفه داشتيد حداقل ها را برای اين حرکت فراهم نماييد. شما همان را هم از ملت ما دريغ کرديد. اصلا اگر قرار بود همين کار را هم انجام ندهيد برای چه آمديد؟ وحالا برای فردا و فردائيان نامه می نويسيد. اما مطمئن باشيد آنها به ساده لوحی ما نخواهند بود و يقين داشته باشيد از تيغ تيز سأالات آنها و کتابهای تاريخشان جان سالم به در نخواهيد برد. فاطمه - ساری


هيچ کس اينچنين اميد جوانان را به یأس مبدل نکرد. آفرين بر شما که با ريختن اشک تمساح رأی جوانان را گرفتيد اما تيشه به ريشه آنان زديد. البته از امثال شما نمی توان بيش از اين انتظار داشت... انتخاب مردم بين بد و بدتر بود اما هيهات که آن هم اشتباه بود. برای خودم و بقيه مردم متأسفم که گول حرفهای شما را خورديم... واقعاً از همه تان خسته شديم. ديگر بس است. آ ز - تهران

من يک معلمم با ده سال سابقه کار تا کی بايد بنشينم و به حرفها و نصيحتهای يک من و نيم من تان گوش کنم. من به خداوندی حدا ننگم می آيد بروم مسافرکشی. بروم کنار خيابان دست فروشی. به خداوندی او نالانم از اينهمه رياکاری و دزدی و دروغ گويی و جاسوس پروری و ارزشيابی اسلامی در اين نهاد آموزشی سر تا پا ملايی. مگر قرار است من چه کنم؟ چرا هميشه من بايد کوه غم باشم؟ چرا من؟ چرا من برای خود لانه ای و آشيانه ای ندارم؟ چرا آسايش ندارم؟ و چرا جوانانمان که تا ديروز برای نظام شما جنگيدند، برای خودشان کار و زندگی و آينده ای ندارند؟ من بسيار اشتباه کردم که آن سالها به شما اميد بسته بودم. اين شعارهای شما بود نه ما، اين راه های شما بود نه ما، جامعه مدنی و شايسته سالاری و مردم سالاری و...... چه شد؟ از چه می ناليد؟ شما آنقدر کوتاه آمديد که از جامعه مدنی به اصلاحات رسيديد و بعد نيز کوتاهتر وپايين تر... خود خوب ميدانيد که مقصر خودتان و اين نظام سر تا پا ظلم و جور است... من به عنوان يک معلم با تمام قدرت و توان خود اعلام می کنم که من و تمامی مردم ايران ۲۵ سال از اين نظام طلبکاريم. ما ۲۵ سال درد و رنج و عذاب کشيديم و هزاران بار نالانيم... سياوشانم - مشهد


آقای خاتمی من هم به همان خدايی که شما به آن معتقديد اعتقاد دارم ولی توبه کنيد و اگر بخشش او را می خواهيد به ملت بگوييد که اشتباه کرديد. البته بعيد می دانم اين ويرانه ای که شما در ۸ سال گذشته ويرانه ترش کرديد چه بايد کرد... مهراب - قم

شما حتی اين شهامت را نداشتيد که به خاطر عدم پاسخگوئی به خواسته های مردم از سمت خود کناره گيری کنيد و اکنون که به پايان خط رسيده ايد با طرح نامه ای تحت عنوان ناگفته ها برگشته ايد... جنابعالی ۸ سال از عمر اين مردم را بيهوده و با طرح شعارهای پوچ تلف کرديد و حالا صحبت از فردا می کنيد. کدام فردا؟ مهدی - رفسنجان

به راستی حاصل اين جند صباحی که رئيس جمهور بوديد چه بود؟ فقيران فقيرتر شدند و ثروتمندان ثروتمندتر. حقيقت اين است که اين مردم هميشه در ظلمت شب بوده اند و خورشيد را نديده اند و هر کرم شب تابی به نظرشان خورشيد می نمايد. فرهاد - تهران

چه ساده يی مرد؟! زهی خيال باطل که هنوز فکر می کنی اين مردم خسته حوصله خواندن نامه ۴۷ صفحه يی را دارند؟ ۴۷ صفحه تکرار مکررات. بازهم .... ايرانی خسته - تهران

:۱- شما به مصداق لا بحب علی بل ببغض معاويه به رياست جمهوری انتخاب شديد. و اينهم حرکتی بود که کيفِيت و کميت آن همانند ماجرای سياهی بود که عاقبت به ۲۲ بهمن ۵۷ انجاميد. ۲- شما از طبقه ای هستيد که ممکن است گوشت خود را بخورند ليکن استخوان همديگر را دور نمی ريزند. اگر شجاعانه صحنه را خالی کرده بوديد، شايد خاطره بهتری برای خود پس انداز می کرديد. کشور هم يا اين طرفی ميشد يا آن طرفی. فرمايشات شما در نامه تان اگر چه سوز دل است وليکن نه کار مسکن را ميکند نه کار معالجه را، و تکرار مکرر و مشتی تقديس يک کسی که علت العلل همه اين بد بختی ها بوده و ديکر ذم گروهی است که سياه بينی و سياهکاری آن نزد همه کس اظهر من الشمس است، ديکر نيازی به معرفی بيشتر نداشت. داريوش تقوی - تهران

اين هم از يك هموطن ساكن دبي كه نميدانم چرا نمي رود در ايران حاتمي زندگي كند:
اگر صد بار ديگر هم آقای خاتمی کانديد بشود من به او رأی خواهم داد... تحولات اين ۸ سال واقعا چشمگير بود

علی اطلسی از دبی

ادامه دارد....


همه نظرات را در اينجا بخوانيد.



********

من قبلا به اين كه هر ماده اي يك آنتي ماده دارد اعتقادي نداشتم. اما حالا يك وبلاگ خاتمي باز شده كه هر چقدر از خاتمي بدتان بيايد از اين وبلاگ خوشتان خواهد آمد.
فرداست كه خاتمي با استناد به هيت هاي اين وبلاگ اعلام كند كه محبوبيتش فوق العاده است

Comment

0 comments:

Post a Comment