Saturday, February 01, 2003

از وبلاگ هاي ديگر:

بامداد عزيز متني نوشته به نام انسانيت مهم تر است. مي نويسد:
به راستي آن چه که سبب مي شودانساني براي مان گيرايي داشته باشد چيست؟!!زيبايي ؟!!هوش مندي؟!!براي من که اين گونه نيست!!. .

به گمان من آن كه باعث ميشود انساني برايمان گيرايي داشته باشد اين است كه خود را در برابر او چطور احساس كنيم. هر چه بتوانيم در حضور انساني راحت تر و شادتر باشيم و به قول معروف خودمان باشيم شخصيت او برايمان گيراتر و جذاب تر خواهدبود. مسلما قيافه و هوش و چيزهاي ديگر ممكن است كه در وهله اول جذاب باشند اما مهم شخصيت انسان هاست كه مسلما هر چه ؛‌انسان؛‌تر باشند به انسان ها نزديكترند.
*****
مهشيد عزيز در نقد زيبايش براي فيلم من ترانه 15 سال دارم مينويسد:
بازی فوق العاده ترانه عليدوستی در فيلم چشمگير است اما فيلم بسيار غير واقعی است. در تمام مدت فيلم به خود می گفتم آخر چگونه ؟ اين دختر از کدام منبع احساسی تغذيه می شود دختر بچه 15 ساله ای که هيچ کسی را در دنيا ندارد بجز پدری که همه چيزش را با او در ميان می گذاشته اما در مورد بچه سکوت می کند و اين ارتباط را هم از دست می دهد. در جامعه ای پهناور و بی در و پيکر و بدون امنيت ، بدون همدم و همراهی. بدون دوست و رفيق همزبانی ، چگونه می تواند نشکند. چگونه می تواند دوام بياورد. عزيزی که با من به تماشای فيلم نشسته بود ، شايد غم را در چهره ام ديد و شايد نگرانی که گفت: مهشيد..فيلمه بابا...
*******
خاوران مثل يك سايت خبري است. اكثر اخبار را ميشود در آنجا پيدا كرد. . عنوان آخرين نوشته اش اين است:
آقاي خاتمي! دانشجويان در حوادث خرم آباد زنداني شدند اما چماق به دستان آزادند

پرويز مرادي در نامه خود نوشته است: به‌وجود آورندگان حادثه خرم‌آباد، كساني كه فرودگاه خرم‌آباد را بهم ريخته و دانشجويان را مورد ضرب و شتم قرار دادند باوجود آنكه همگي از طرف ضابطين دادگاه دستگير شده بودند، آزاد شدند.
**********
ناصرالدين شاه آسوده بخواب . خاتمي بيدار است.

خسن آقاي عزيز مطلب جالبي در باره فروش آب كرخه به كويت نوشته كه خواندني است. مردم خودمان دارند از بي آبي مي ميرند. آقايان آب را براي سي سال آينده فروخته اند.. خسن آقا مي نويسد:

همين چند ماه پيش بود كه به نحوه دريافت سهميه آب استحقاقي ايران از افغانستان اعتراض كرديم و در مورد فروش آب كرخه به كويت تذكر داديم كه امروز ميشنويم كه آب كرخه بمدت سي سال با مبلغ نامعلوم از طرف ايران به كشور كويت فروخته شده است .
***********
پروين عزيز مي نويسد:

ما جنگ نميخواهيم . برای هيچ انسان بيگناهی بمب و راکت و موشک نميخواهيم. انديشيدن به اينکه يک ماه بعد چه ميزان جسد اززير آوارها بيرون بايد کشيد. چه ميزان مردم گرسنه تر و آواره تر خواهند شد قلب هر آدمی را به درد ميآورد. نفرين به جنگ و آنکه برآورد نای جنگ


ودر تازه ترين مطلبش سرقت اميد و اعتماد مردم را با زيبايي تمام توصيف ميكند::

ما ايستاده بوديم دم در و منتظر به آسمان خيره مينگريستيم و همه ميدانستيم که ديگر گرسنگی نخواهد بود و فقر و بيماری و سرما و زندان نخواهد بود . و ناگاه ابری بزرگ و سياه ...همه آسمان را پوشاند طوفان شد و رعد و برق و ديوی سياه با عمامه ای سياه از آسمان آمد همه مارها و مارمولک ها و گرگ ها و کفتار ها از سوراخ هايشان بيرون خزيدند ما بچه ها در آغوش مادران ميگريستيم و پدران بر جنازه های جوانان .غول سياه تمام شهر را تاريک کرد و سرد .و شاديها را کشت و جوان ها را به سلول های زندان و جوخه های اعدام فرستاد. برادرم اولين اعدامی بود .ديگر مادرم خواب امام زمان نمی بيند او حتی يکبار هم ديگر لبخند نزد و خواهرم هنوز طعم پپسی را نمی شناسد. پدرم هنوز غصه ذغال زمستان را ميخورد.
***********
آرش عزيز نقد جالبي نوشته بر فيلم ؛‌عصر جديد؛ ‌از چارلي چاپلين.
اولين بار كه صفحه تااطلاع ثانوي را ديدم براي آرش ايي ميل زدم كه من باورم نميشود تو 14 ساله باشي! ... اگر نوشته ها..نقدها وترجمه هايش رابخوانيد به من حق خواهيد داد. اين نسل جديد از ما خيلي عاقل تر و پيشرفته تر است.
***********
مگر ميشود از نسل جديد حرف زد و جاي ضمير پنجم را خالي نكرد؟‌يك روز كه خيلي بي حوصله بودم ديدم ضمير پنجم نوشته من دلم گل كو ميخواهد. همان جمله به من قدرت دوباره داد براي نوشتن.
حالا من هم دلم ضمير پنجم ميخواهد. اميدوارم اين بار در وبلاگ جديدي حلول كني و بي دردسر بتواني افكار زيبايت را با ما تقسيم كني.
*************
ميتوانيد فكر كنيد كه يك جوان 18-20 ساله بايد در اوج جواني و انرژي برود و دوسال عمر نازنينش را در سرباز خانه تلف كند؟‌در ايران چند سرباز وظيفه داريم ؟‌وظايفشان چيست؟‌دو ما ه آموزشي دارند و بعد يا راننده ميشوند يا بايد بيگاري كنند يا كشيك الكي بدهند. بايد شانس بياورند و از امراض مختلف پوستي ..يرقان..اعتياد.. و هزاران مرض ديگر قصردر بروند.
يا مثلا در تظاهرات با خواهران و برادران خودشان بجنگند به اسم انجام وظيفه. البته شايد براي پر كردن نماز ها و دعاهاي اجباري هم لازمند!
خلاصه اينكه من با سربازي اجباري مخالفم..
. اميدوارم برادر نازي عزيز و همه برادرانمان هر چه زودتر به خانه ها باز گردند.... راستي من با كنكورهم مخالفم!
يك روز در باره كنكور و سر بازي خواهم نوشت.
**********
نوشته هاي آخر داور عزيز راهم بخوانيد. اميدوارم بانوي شعرش هم توفيق خواندن پيدا كند.
*********
صحبت از شعر شد. دوست عزيزي كه صفحه داستان هاي صمد بهرنگي را درست كرده صفحه ديگري هم دارد به نام گزيده شعر پارسي. از دست ندهيد.
به عزم اين دوستمان آفرين ميگويم.
***********

به چند وبلاگ ديگر هم ميخواهم اشاره كنم اما بلاگر بازي در مي آورد. شبح عزيز به رسم هر آدينه خود وبگردي و ديگر وب گردي كرده كه حتما خواندنش را توصيه ميكنم.







No comments:

Post a Comment

از وبلاگ هاي ديگر:

بامداد عزيز متني نوشته به نام انسانيت مهم تر است. مي نويسد:
به راستي آن چه که سبب مي شودانساني براي مان گيرايي داشته باشد چيست؟!!زيبايي ؟!!هوش مندي؟!!براي من که اين گونه نيست!!. .

به گمان من آن كه باعث ميشود انساني برايمان گيرايي داشته باشد اين است كه خود را در برابر او چطور احساس كنيم. هر چه بتوانيم در حضور انساني راحت تر و شادتر باشيم و به قول معروف خودمان باشيم شخصيت او برايمان گيراتر و جذاب تر خواهدبود. مسلما قيافه و هوش و چيزهاي ديگر ممكن است كه در وهله اول جذاب باشند اما مهم شخصيت انسان هاست كه مسلما هر چه ؛‌انسان؛‌تر باشند به انسان ها نزديكترند.
*****
مهشيد عزيز در نقد زيبايش براي فيلم من ترانه 15 سال دارم مينويسد:
بازی فوق العاده ترانه عليدوستی در فيلم چشمگير است اما فيلم بسيار غير واقعی است. در تمام مدت فيلم به خود می گفتم آخر چگونه ؟ اين دختر از کدام منبع احساسی تغذيه می شود دختر بچه 15 ساله ای که هيچ کسی را در دنيا ندارد بجز پدری که همه چيزش را با او در ميان می گذاشته اما در مورد بچه سکوت می کند و اين ارتباط را هم از دست می دهد. در جامعه ای پهناور و بی در و پيکر و بدون امنيت ، بدون همدم و همراهی. بدون دوست و رفيق همزبانی ، چگونه می تواند نشکند. چگونه می تواند دوام بياورد. عزيزی که با من به تماشای فيلم نشسته بود ، شايد غم را در چهره ام ديد و شايد نگرانی که گفت: مهشيد..فيلمه بابا...
*******
خاوران مثل يك سايت خبري است. اكثر اخبار را ميشود در آنجا پيدا كرد. . عنوان آخرين نوشته اش اين است:
آقاي خاتمي! دانشجويان در حوادث خرم آباد زنداني شدند اما چماق به دستان آزادند

پرويز مرادي در نامه خود نوشته است: به‌وجود آورندگان حادثه خرم‌آباد، كساني كه فرودگاه خرم‌آباد را بهم ريخته و دانشجويان را مورد ضرب و شتم قرار دادند باوجود آنكه همگي از طرف ضابطين دادگاه دستگير شده بودند، آزاد شدند.
**********
ناصرالدين شاه آسوده بخواب . خاتمي بيدار است.

خسن آقاي عزيز مطلب جالبي در باره فروش آب كرخه به كويت نوشته كه خواندني است. مردم خودمان دارند از بي آبي مي ميرند. آقايان آب را براي سي سال آينده فروخته اند.. خسن آقا مي نويسد:

همين چند ماه پيش بود كه به نحوه دريافت سهميه آب استحقاقي ايران از افغانستان اعتراض كرديم و در مورد فروش آب كرخه به كويت تذكر داديم كه امروز ميشنويم كه آب كرخه بمدت سي سال با مبلغ نامعلوم از طرف ايران به كشور كويت فروخته شده است .
***********
پروين عزيز مي نويسد:

ما جنگ نميخواهيم . برای هيچ انسان بيگناهی بمب و راکت و موشک نميخواهيم. انديشيدن به اينکه يک ماه بعد چه ميزان جسد اززير آوارها بيرون بايد کشيد. چه ميزان مردم گرسنه تر و آواره تر خواهند شد قلب هر آدمی را به درد ميآورد. نفرين به جنگ و آنکه برآورد نای جنگ


ودر تازه ترين مطلبش سرقت اميد و اعتماد مردم را با زيبايي تمام توصيف ميكند::

ما ايستاده بوديم دم در و منتظر به آسمان خيره مينگريستيم و همه ميدانستيم که ديگر گرسنگی نخواهد بود و فقر و بيماری و سرما و زندان نخواهد بود . و ناگاه ابری بزرگ و سياه ...همه آسمان را پوشاند طوفان شد و رعد و برق و ديوی سياه با عمامه ای سياه از آسمان آمد همه مارها و مارمولک ها و گرگ ها و کفتار ها از سوراخ هايشان بيرون خزيدند ما بچه ها در آغوش مادران ميگريستيم و پدران بر جنازه های جوانان .غول سياه تمام شهر را تاريک کرد و سرد .و شاديها را کشت و جوان ها را به سلول های زندان و جوخه های اعدام فرستاد. برادرم اولين اعدامی بود .ديگر مادرم خواب امام زمان نمی بيند او حتی يکبار هم ديگر لبخند نزد و خواهرم هنوز طعم پپسی را نمی شناسد. پدرم هنوز غصه ذغال زمستان را ميخورد.
***********
آرش عزيز نقد جالبي نوشته بر فيلم ؛‌عصر جديد؛ ‌از چارلي چاپلين.
اولين بار كه صفحه تااطلاع ثانوي را ديدم براي آرش ايي ميل زدم كه من باورم نميشود تو 14 ساله باشي! ... اگر نوشته ها..نقدها وترجمه هايش رابخوانيد به من حق خواهيد داد. اين نسل جديد از ما خيلي عاقل تر و پيشرفته تر است.
***********
مگر ميشود از نسل جديد حرف زد و جاي ضمير پنجم را خالي نكرد؟‌يك روز كه خيلي بي حوصله بودم ديدم ضمير پنجم نوشته من دلم گل كو ميخواهد. همان جمله به من قدرت دوباره داد براي نوشتن.
حالا من هم دلم ضمير پنجم ميخواهد. اميدوارم اين بار در وبلاگ جديدي حلول كني و بي دردسر بتواني افكار زيبايت را با ما تقسيم كني.
*************
ميتوانيد فكر كنيد كه يك جوان 18-20 ساله بايد در اوج جواني و انرژي برود و دوسال عمر نازنينش را در سرباز خانه تلف كند؟‌در ايران چند سرباز وظيفه داريم ؟‌وظايفشان چيست؟‌دو ما ه آموزشي دارند و بعد يا راننده ميشوند يا بايد بيگاري كنند يا كشيك الكي بدهند. بايد شانس بياورند و از امراض مختلف پوستي ..يرقان..اعتياد.. و هزاران مرض ديگر قصردر بروند.
يا مثلا در تظاهرات با خواهران و برادران خودشان بجنگند به اسم انجام وظيفه. البته شايد براي پر كردن نماز ها و دعاهاي اجباري هم لازمند!
خلاصه اينكه من با سربازي اجباري مخالفم..
. اميدوارم برادر نازي عزيز و همه برادرانمان هر چه زودتر به خانه ها باز گردند.... راستي من با كنكورهم مخالفم!
يك روز در باره كنكور و سر بازي خواهم نوشت.
**********
نوشته هاي آخر داور عزيز راهم بخوانيد. اميدوارم بانوي شعرش هم توفيق خواندن پيدا كند.
*********
صحبت از شعر شد. دوست عزيزي كه صفحه داستان هاي صمد بهرنگي را درست كرده صفحه ديگري هم دارد به نام گزيده شعر پارسي. از دست ندهيد.
به عزم اين دوستمان آفرين ميگويم.
***********

به چند وبلاگ ديگر هم ميخواهم اشاره كنم اما بلاگر بازي در مي آورد. شبح عزيز به رسم هر آدينه خود وبگردي و ديگر وب گردي كرده كه حتما خواندنش را توصيه ميكنم.







0 comments:

Post a Comment