Wednesday, December 25, 2002

از وبلاگ هاي ديگر:

اين را از وبلاگ ؛‌از بالاي ديوار ؛ بخوانيد:

چند شب پيشا داشتم شام می خوردم که مامانم گفت اون روز که بارندگی شده تو تهران يه بچه جلوی چشم مادرش توی جوب آب غرق شده. با يه بارندگی بايد همچين اتفاقی بيفته تو يه شهر بزرگ؟ اين شهر که داره مثل يه بافت سرطانی رشد می کنه تا کی می خواد قربانی بگيره؟ می خوام ببينم شهرداری يک شهر چقدر بايد بی کفايت و يه شهر چقدر بايد بی در و پيکر باشه که يه بچه تو جوب آب غرق بشه؟؟؟؟ که يه ماشين با سرنيشن هاش توی متروی نيمه کاره - که يه قرنه نيمه کاره مونده - فرو بره؟ بازم هست حتماً يا من نشنيدم يا يادم نمياد.
......
..... کسی بهم می گه :« زياد فکر اين چيزها رو نکن.. آره بابا ! فکر اين چيزها رو نکنيم. برای ما که هيچ وقت قرار نيست اتفاق بيفته!
×××××××
از وبلاگ نوشي و جوجه هايش:
شب خشک
روی پسرک رو بوسيدم و رفتم که چراغ رو خاموش کنم... گفت: شب خشک! خنده‌ام گرفت، گفتم: آقايی، شب خشک نه! شب خوش. خميازه کشيد و گفت: بذار زندگيمونو بکنيم، حالا چه فرقی میکنه واسه تو! برگشتم يه بوس ديگه ازش بگيرم که ديدم خوابش برده.
××××××
از وبلاگ زنانه ها:
....
نيمه پنهان حس تلخی به من داد. بعد از فيلم دو زن از تهمينه ميلانی که بارها گفته است من فيلم فمينيستی می سازم ، فيلمی که درد های زنان را مطرح کند ، انتظار اينکه او در نقش 20 سال پيش آقای مخملباف فرو رود برايم بسيار تلخ بود.
در جمهوری اسلامی نمی شود حقيقت را گفت. فيلم و هنر بشدت تحت فشار اند. بسياری از فيلم سازان برای اينکه بازی خوردگان اين جماعت نباشند ،خانه نشين ، مستند ساز. فيلمهای تبليغاتی دستمال حرير می سازند. بسياری هم سعی می کنند در کنار جامعه حرکت کنند و به مسائلی که بودار هستند و صدای دولتيان را در می آورند نپردازند. هنر را به خاطر هنر پيش می برند و موفق هم هستند. فيلم نيمه پنهان اما اگر به سفارش جمهوری اسلامی ساخته می شد هم فکر نمی کنم می توانست تبليغی بهتر از اين باشد.
.......
فيلم نيمه پنهان گذشته مرا نشان داد. اما از حال من، از حال تو و از بيان وضع فعلی جامعه ما سکوت می کند . به جای آن ثباتی را نشان می دهد که وجود خارجی ندارد و امنيتی که در خواب هم نمی شود ديد.
فيلم نيمه پنهان نيمی از حقيقت است. نيمه ديگر اين فيلم پنهان کردن حقيقت است. همين و نه بيش

از وبلاگ سايه:

٭ به طور اتفاقی به دو تا دانشجوی خارجی برخوردم.يکيشون لبنانی بود و اون يکی ژاپنی.اينجا توی دانشگاه تهران درس می خوندن .می دونيد از من چی پرسيدن؟"شما اينجا جشن نداريد؟"
....
شادی يواشکی چه فايده داره؟می دونين، دلم سوخت واسه خودمون ،وقتی ديدم سرشون رو با تاسف تکون می دن وبا اون لهجه جالبشون (باهم ديگه فارسی حرف می زدن)می گن اينا جشن ندارن.دلم سوخت که فرهنگ غم وغصه زورش بيشتره ازفرهنگ جشن و شادی.

No comments:

Post a Comment

از وبلاگ هاي ديگر:

اين را از وبلاگ ؛‌از بالاي ديوار ؛ بخوانيد:

چند شب پيشا داشتم شام می خوردم که مامانم گفت اون روز که بارندگی شده تو تهران يه بچه جلوی چشم مادرش توی جوب آب غرق شده. با يه بارندگی بايد همچين اتفاقی بيفته تو يه شهر بزرگ؟ اين شهر که داره مثل يه بافت سرطانی رشد می کنه تا کی می خواد قربانی بگيره؟ می خوام ببينم شهرداری يک شهر چقدر بايد بی کفايت و يه شهر چقدر بايد بی در و پيکر باشه که يه بچه تو جوب آب غرق بشه؟؟؟؟ که يه ماشين با سرنيشن هاش توی متروی نيمه کاره - که يه قرنه نيمه کاره مونده - فرو بره؟ بازم هست حتماً يا من نشنيدم يا يادم نمياد.
......
..... کسی بهم می گه :« زياد فکر اين چيزها رو نکن.. آره بابا ! فکر اين چيزها رو نکنيم. برای ما که هيچ وقت قرار نيست اتفاق بيفته!
×××××××
از وبلاگ نوشي و جوجه هايش:
شب خشک
روی پسرک رو بوسيدم و رفتم که چراغ رو خاموش کنم... گفت: شب خشک! خنده‌ام گرفت، گفتم: آقايی، شب خشک نه! شب خوش. خميازه کشيد و گفت: بذار زندگيمونو بکنيم، حالا چه فرقی میکنه واسه تو! برگشتم يه بوس ديگه ازش بگيرم که ديدم خوابش برده.
××××××
از وبلاگ زنانه ها:
....
نيمه پنهان حس تلخی به من داد. بعد از فيلم دو زن از تهمينه ميلانی که بارها گفته است من فيلم فمينيستی می سازم ، فيلمی که درد های زنان را مطرح کند ، انتظار اينکه او در نقش 20 سال پيش آقای مخملباف فرو رود برايم بسيار تلخ بود.
در جمهوری اسلامی نمی شود حقيقت را گفت. فيلم و هنر بشدت تحت فشار اند. بسياری از فيلم سازان برای اينکه بازی خوردگان اين جماعت نباشند ،خانه نشين ، مستند ساز. فيلمهای تبليغاتی دستمال حرير می سازند. بسياری هم سعی می کنند در کنار جامعه حرکت کنند و به مسائلی که بودار هستند و صدای دولتيان را در می آورند نپردازند. هنر را به خاطر هنر پيش می برند و موفق هم هستند. فيلم نيمه پنهان اما اگر به سفارش جمهوری اسلامی ساخته می شد هم فکر نمی کنم می توانست تبليغی بهتر از اين باشد.
.......
فيلم نيمه پنهان گذشته مرا نشان داد. اما از حال من، از حال تو و از بيان وضع فعلی جامعه ما سکوت می کند . به جای آن ثباتی را نشان می دهد که وجود خارجی ندارد و امنيتی که در خواب هم نمی شود ديد.
فيلم نيمه پنهان نيمی از حقيقت است. نيمه ديگر اين فيلم پنهان کردن حقيقت است. همين و نه بيش

از وبلاگ سايه:

٭ به طور اتفاقی به دو تا دانشجوی خارجی برخوردم.يکيشون لبنانی بود و اون يکی ژاپنی.اينجا توی دانشگاه تهران درس می خوندن .می دونيد از من چی پرسيدن؟"شما اينجا جشن نداريد؟"
....
شادی يواشکی چه فايده داره؟می دونين، دلم سوخت واسه خودمون ،وقتی ديدم سرشون رو با تاسف تکون می دن وبا اون لهجه جالبشون (باهم ديگه فارسی حرف می زدن)می گن اينا جشن ندارن.دلم سوخت که فرهنگ غم وغصه زورش بيشتره ازفرهنگ جشن و شادی.

0 comments:

Post a Comment