Monday, June 10, 2002

سري به وبلاگ فضول بزنيد كه ديگر به تنگ آمده و به حماقت كساني كه از شكنجه گر به جلاد شكايت مي كنند مي خندد. بعد هم وبلاگ حسن آقا را ببينيد و آن نامه كذايي را كه برايش نوشته اند بخوانيد. مطلب پايين در مورد اين نامه است.

******************
مي توانيد فكر كنيد كه آدم هايي هستند كه اين حكومت را به اين دليل مي خواهند كه ميتوانند يك شبه پولدار شوند يا در ييلاق ها با دختران چهارده ساله بخوابند و افتخار كنند كه هيچ جاي دنيا چنين امكاناتي نيست !!بله در جاهاي ديگر دنيا رابطه جنسي با افراد كمتر ار هجده سال بچه بازي محسوب مي شود وسال ها زندان به دنبال دارد.

براي اين آقايي كه معلوم نيست چكاره است و از كجا مي خورد و تمام كساني كه مثل او فكر مي كنند مي نويسم.

ممكن است كه وجدانت در جيب و زير شكمت خلاصه شده باشد اما فكر نكن از بدبختي هايي كه گريبان مردم را گرفته مصون هستي. اگر به جايي بند هستي بدان كه حتي سعيد امامي اش جان سالم بدر نبرد. اگر از ثروت دو روزه ات به وجد آمده اي و دست و پايت را گم كرده اي بدان كه اين خواجه به كسي وفا ندارد و نوبت تو هم مي رسد. هر چه خود رامصون بداني بالاخره داري در اين آب و خاك زندگي مي كني . هوايي را تنفس مي كني كه به يمن آقايان صد ها برابر حد مرگ سرب و مواد آلوده كننده داردو هر ماه صدها كودك بي گناه را به سرطان خون مبتلا مي كند . آبي را مي خوري كه فاضلاب پادگان لشگرك هر روز با آن قاتي مي شود. در جاده اي رانندگي مي كني كه هر سال جان ده هاهزار نفر را مي گيرد.گوشت و پنيري مي خوري كه معلوم نيست كدام كشور اروپايي از ترس بيماري جنون گاوي به قيمت ارزان صادر كرده و آقايان به هزار برابر به تو مي فروشند. سوار هواپيمايي مي شوي كه شوروي مي خواسته دور بيندازد و ما ازش خريده ايم. سبزي را مي خوري كه تمام فاضلاب تهران را جذب كرده. باران مي آيد و سيل راه مي افتد چون جنگل ها را از بين برده اند. باران نمي آيد آبت قطع مي شود چون سد ها را سال هاست لاروبي نكرده اند.بايد بروي كنار چاه فاضلاب خانه ات چاه بزني. تازه اگر تهران زلزله خيز يك تكان كوچك بخورد همان ييلاق ها در چاه هاي فاضلاب غرق خواهند شد براي اينكه به يمن آقايان در هر كوچه اي ده تا برج درست شده بدون اينكه براي زير بناي شهريش فكري بشود.

فرزندت كه به مدرسه مي رود از حشيش و هروئين و قرص ايي در امان نخواهد بود يا حتي از بچه باز هايي مثل خودت. پولش راهم از جيب تو بر ميدارد. تازه فكر كن كه فرزندت درس خوان بود و زد(با پارتي يا بي پارتي) پزشكي دانشگاه تهران قبول شد. يك روز كه سر كلاس يا در خوابگاه پيش دوستش نشسته يك عده مي ريزند وبا شعار و صلوات چماق ها را در مي آورند براي اينكه در بلخ يكي گناهي مرتكب شده. از كجا معلوم كه آنكه از طبقه سوم پرت مي شود پايين او نباشد؟ .

يا اگر از همه اينها جان سالم به دربردي آيا مي تواني تضمين كني كه كه به تاوان سياست هاي خارجي دولت و پول هايي كه از كيسه ما به جيب آنها كه نبايد مي ريزد ييلاق هايت از حمله دولت هاي خارجي در امان بماند؟مي داني كه حتي به حمله اتمي تهديد مان مي كنند؟

فكر مي كني اگر سرت را در برف فرو كني و فقط به فكر منافع خودت باشي سالم خواهي ماند؟نه جانم...

هيچ صيادي در جوي حقيري كه به گودالي مي ريزد
مرواريدي صيد نخواهد كرد......


فقط يك انسان مريض مي تواند پيشرفت خودش را در پس رفت جامعه و ديگران ببيند. آن انسان ديگر سوال نمي كند و حق خودش يا ديگران را نمي خواهد چون به اندازه بالادستي هايش خودش را آلوده احساس مي كند وآن وقت است كه منفعل مي شود يا بدتر از آن از هر چه زشتي و بدي است دفاع هم مي كند.


ناگفته نماند كه خيلي ها هم بر خلاف اين آقا فكر مي كنند. زندگي و دين را براي اين نمي خواهندكه برايشان فقر و فحشا به ارمغان بياورد.اين نامه مرا به اين فكر انداخت كه
واقعا ما از زندگي و از دولتمان چه مي خواهيم؟خوابيدن با دختر چهارده ساله برايمان مهم تر است با رفاه جامعه ؟ مي توانيد فكر كنيد اگر به همين ترتيب پيش برويم مثلا ده سال يا بيست سال ديگر جامعه مان چه وضعي خواهد داشت؟با ده بيست سال پيش مقايسه كنيد تا حساب دستتان بيايد. لازم نيست آدم علم غيب داشته باشد تا بفهمد آخر اين راه به كجا ختم مي شود. آين آقا يا خانم نامه نويس دارد ما را به چي تشويق مي كند؟

مگر انتظار آدم ها از زندگي چيست ؟هر انساني مي خواهد كه بتواند كار كند و درآمد كافي براي گذران زندگي داشته باشد. اگر مريض شد بتواند تحت مراقبت قرار بگيرد.مي خواهد خودش و خانواده اش امكان كار و پيشرفت داشته باشند. مي خواهد وقتي بعد از يك روز كار به خانه رسيد دور ازدغدغه و مزاحمت بتواند استراحت كند. مي خواهد ببيند مالياتي كه به دولت مي دهد براي خودش و شهرش و كشورش خرج مي شود. مي خواهد امور شخصي اش به خودش مربوط باشد..

مردم مي خواهند آزاد و راحت باشند. كسي كاري به كارشان نداشته باشد. مي خواهند از تمام امكاناتي كه جوانان كشورهاي ديگر دارند بهره مند باشند. مي خواهند آزادانه به همه دنيا مسافرت كنند. بگردندو ببينند و بشناسند. . تنبل نيستندو حاضرند كار كنند . وقت صرف كنند و بدانند كه تلاششان راه به جايي خواهد برد. مي خواهند با آنها هم مثل آدم رفتا ر بشود. مي خواهند از يك حداقل بهره مند باشند به فكر پيري و باز نشستگي نباشند. از مريضي و دندان درد و بچه دار شدن و ازدواج كردن نترسند ..ميخواهند همه سير باشند كه يك لقمه غذا از گلويشان برود پايين بدون آنكه فكر بچه هايي باشند كه به شيشه چسبيده اند و آب دهانشان را قورت مي دهند.
..
اينها خواب و رويا و غير ممكن نيست.
نگاهي به كشورهاي دمكرات بكنيد و ببينيد مردم چطور زندگي مي كنند.

No comments:

Post a Comment

سري به وبلاگ فضول بزنيد كه ديگر به تنگ آمده و به حماقت كساني كه از شكنجه گر به جلاد شكايت مي كنند مي خندد. بعد هم وبلاگ حسن آقا را ببينيد و آن نامه كذايي را كه برايش نوشته اند بخوانيد. مطلب پايين در مورد اين نامه است.

******************
مي توانيد فكر كنيد كه آدم هايي هستند كه اين حكومت را به اين دليل مي خواهند كه ميتوانند يك شبه پولدار شوند يا در ييلاق ها با دختران چهارده ساله بخوابند و افتخار كنند كه هيچ جاي دنيا چنين امكاناتي نيست !!بله در جاهاي ديگر دنيا رابطه جنسي با افراد كمتر ار هجده سال بچه بازي محسوب مي شود وسال ها زندان به دنبال دارد.

براي اين آقايي كه معلوم نيست چكاره است و از كجا مي خورد و تمام كساني كه مثل او فكر مي كنند مي نويسم.

ممكن است كه وجدانت در جيب و زير شكمت خلاصه شده باشد اما فكر نكن از بدبختي هايي كه گريبان مردم را گرفته مصون هستي. اگر به جايي بند هستي بدان كه حتي سعيد امامي اش جان سالم بدر نبرد. اگر از ثروت دو روزه ات به وجد آمده اي و دست و پايت را گم كرده اي بدان كه اين خواجه به كسي وفا ندارد و نوبت تو هم مي رسد. هر چه خود رامصون بداني بالاخره داري در اين آب و خاك زندگي مي كني . هوايي را تنفس مي كني كه به يمن آقايان صد ها برابر حد مرگ سرب و مواد آلوده كننده داردو هر ماه صدها كودك بي گناه را به سرطان خون مبتلا مي كند . آبي را مي خوري كه فاضلاب پادگان لشگرك هر روز با آن قاتي مي شود. در جاده اي رانندگي مي كني كه هر سال جان ده هاهزار نفر را مي گيرد.گوشت و پنيري مي خوري كه معلوم نيست كدام كشور اروپايي از ترس بيماري جنون گاوي به قيمت ارزان صادر كرده و آقايان به هزار برابر به تو مي فروشند. سوار هواپيمايي مي شوي كه شوروي مي خواسته دور بيندازد و ما ازش خريده ايم. سبزي را مي خوري كه تمام فاضلاب تهران را جذب كرده. باران مي آيد و سيل راه مي افتد چون جنگل ها را از بين برده اند. باران نمي آيد آبت قطع مي شود چون سد ها را سال هاست لاروبي نكرده اند.بايد بروي كنار چاه فاضلاب خانه ات چاه بزني. تازه اگر تهران زلزله خيز يك تكان كوچك بخورد همان ييلاق ها در چاه هاي فاضلاب غرق خواهند شد براي اينكه به يمن آقايان در هر كوچه اي ده تا برج درست شده بدون اينكه براي زير بناي شهريش فكري بشود.

فرزندت كه به مدرسه مي رود از حشيش و هروئين و قرص ايي در امان نخواهد بود يا حتي از بچه باز هايي مثل خودت. پولش راهم از جيب تو بر ميدارد. تازه فكر كن كه فرزندت درس خوان بود و زد(با پارتي يا بي پارتي) پزشكي دانشگاه تهران قبول شد. يك روز كه سر كلاس يا در خوابگاه پيش دوستش نشسته يك عده مي ريزند وبا شعار و صلوات چماق ها را در مي آورند براي اينكه در بلخ يكي گناهي مرتكب شده. از كجا معلوم كه آنكه از طبقه سوم پرت مي شود پايين او نباشد؟ .

يا اگر از همه اينها جان سالم به دربردي آيا مي تواني تضمين كني كه كه به تاوان سياست هاي خارجي دولت و پول هايي كه از كيسه ما به جيب آنها كه نبايد مي ريزد ييلاق هايت از حمله دولت هاي خارجي در امان بماند؟مي داني كه حتي به حمله اتمي تهديد مان مي كنند؟

فكر مي كني اگر سرت را در برف فرو كني و فقط به فكر منافع خودت باشي سالم خواهي ماند؟نه جانم...

هيچ صيادي در جوي حقيري كه به گودالي مي ريزد
مرواريدي صيد نخواهد كرد......


فقط يك انسان مريض مي تواند پيشرفت خودش را در پس رفت جامعه و ديگران ببيند. آن انسان ديگر سوال نمي كند و حق خودش يا ديگران را نمي خواهد چون به اندازه بالادستي هايش خودش را آلوده احساس مي كند وآن وقت است كه منفعل مي شود يا بدتر از آن از هر چه زشتي و بدي است دفاع هم مي كند.


ناگفته نماند كه خيلي ها هم بر خلاف اين آقا فكر مي كنند. زندگي و دين را براي اين نمي خواهندكه برايشان فقر و فحشا به ارمغان بياورد.اين نامه مرا به اين فكر انداخت كه
واقعا ما از زندگي و از دولتمان چه مي خواهيم؟خوابيدن با دختر چهارده ساله برايمان مهم تر است با رفاه جامعه ؟ مي توانيد فكر كنيد اگر به همين ترتيب پيش برويم مثلا ده سال يا بيست سال ديگر جامعه مان چه وضعي خواهد داشت؟با ده بيست سال پيش مقايسه كنيد تا حساب دستتان بيايد. لازم نيست آدم علم غيب داشته باشد تا بفهمد آخر اين راه به كجا ختم مي شود. آين آقا يا خانم نامه نويس دارد ما را به چي تشويق مي كند؟

مگر انتظار آدم ها از زندگي چيست ؟هر انساني مي خواهد كه بتواند كار كند و درآمد كافي براي گذران زندگي داشته باشد. اگر مريض شد بتواند تحت مراقبت قرار بگيرد.مي خواهد خودش و خانواده اش امكان كار و پيشرفت داشته باشند. مي خواهد وقتي بعد از يك روز كار به خانه رسيد دور ازدغدغه و مزاحمت بتواند استراحت كند. مي خواهد ببيند مالياتي كه به دولت مي دهد براي خودش و شهرش و كشورش خرج مي شود. مي خواهد امور شخصي اش به خودش مربوط باشد..

مردم مي خواهند آزاد و راحت باشند. كسي كاري به كارشان نداشته باشد. مي خواهند از تمام امكاناتي كه جوانان كشورهاي ديگر دارند بهره مند باشند. مي خواهند آزادانه به همه دنيا مسافرت كنند. بگردندو ببينند و بشناسند. . تنبل نيستندو حاضرند كار كنند . وقت صرف كنند و بدانند كه تلاششان راه به جايي خواهد برد. مي خواهند با آنها هم مثل آدم رفتا ر بشود. مي خواهند از يك حداقل بهره مند باشند به فكر پيري و باز نشستگي نباشند. از مريضي و دندان درد و بچه دار شدن و ازدواج كردن نترسند ..ميخواهند همه سير باشند كه يك لقمه غذا از گلويشان برود پايين بدون آنكه فكر بچه هايي باشند كه به شيشه چسبيده اند و آب دهانشان را قورت مي دهند.
..
اينها خواب و رويا و غير ممكن نيست.
نگاهي به كشورهاي دمكرات بكنيد و ببينيد مردم چطور زندگي مي كنند.

0 comments:

Post a Comment