Sunday, June 30, 2002

ازدواج....خوشبختي يا بدبختي؟ (قسمت اول). ...

مطلب فروغ را بخوانيد . بعد مطلب زويا را. هر كداممان مي توانيم ده ها داستان مثل اينها تعريف كنيم.

داستان زناني كه هنوز نشكفته پژمرده و حتي له مي شوند. شخصيتشان خرد مي شود و اگر خوش شانس باشند و بتوانند خودشان را از آن مخمصه نكات بدهند زخمش سال ها بر روحشان مي ماند.
مثل تمام مشكلات جامعه ما اين يكي هم بسيار پيچيده است. و به نظر من لااقل سه عامل مهم دارد:
1-قوانين اجتماعي
2-سنت ها و تابوهاي غلط
3- آگاهي شخصي

بحث برخورد مردها با اين مسئله هم جداست.

1-قوانين اجتماعي
قوانين فاشيستي و ضد انساني و ضد زن در ايران بر كسي پوشيده نيست. زن ضعيفه و نصف مرد حساب مي شود. حق خيلي از كارها را ندارد و جايش در خانه است. براي بيرون رفتن و از كشور خارج شدن بايد از شوهر اجازه بگيرد و فرقي با اشياء داخل خانه ندارد. حتي حضانت !!فرزند هم براي پسر پس از 2 سال و دختر پس از هفت سال به عهده مرد است. يعني از زن فقط به عنوان زاينده وشير دهنده و تر و خشك كننده بچه استفاده ميشود.
تمام اين قوانين ضد زن هم توسط مردها وضع شده و زن ها حتي حق نوشتن قوانين خودشان را هم ندارند. حالا حتما مثال از نمايندگان زن و خانم ابتكار مي زنيد. خودتان بهتر مي دانيد كه آنها دكور براي ممالك خارجي هستند و گرنه وضع زنان هر روز بدتر نمي شد.

. . ..
البته زنا ن از مجازات هاي غير انساني مثل سنگسار حتي سهم بيشتري از مردان دارند. . .تنها در همين دوره گفتگوي تمدن ها 16 زن سنگسار شده اند . 4 زن نيز جديدا به سنگسار محكوم شده اند. همانطور كه فروغ نوشته طلاق گرفتن براي يك زن سالها طول مي كشد در صورتيكه مرد به راحتي مي تواند همسر ديگري اختيار كند و يا زن را طلاق بدهد.
دولت فخيمه هيچ كمكي به زني كه طلاق گرفته نمي كند و فشار اقتصادي علاوه بر فشار جامعه و خانواده و احتمالا دوري از فرزندان ....باعث مي شود كه زن ها بيشتر تحمل كنند و كمتربه فكر طلاق گرفتن باشند مگر اينكه جانشان به لبشان برسد.


.


No comments:

Post a Comment

ازدواج....خوشبختي يا بدبختي؟ (قسمت اول). ...

مطلب فروغ را بخوانيد . بعد مطلب زويا را. هر كداممان مي توانيم ده ها داستان مثل اينها تعريف كنيم.

داستان زناني كه هنوز نشكفته پژمرده و حتي له مي شوند. شخصيتشان خرد مي شود و اگر خوش شانس باشند و بتوانند خودشان را از آن مخمصه نكات بدهند زخمش سال ها بر روحشان مي ماند.
مثل تمام مشكلات جامعه ما اين يكي هم بسيار پيچيده است. و به نظر من لااقل سه عامل مهم دارد:
1-قوانين اجتماعي
2-سنت ها و تابوهاي غلط
3- آگاهي شخصي

بحث برخورد مردها با اين مسئله هم جداست.

1-قوانين اجتماعي
قوانين فاشيستي و ضد انساني و ضد زن در ايران بر كسي پوشيده نيست. زن ضعيفه و نصف مرد حساب مي شود. حق خيلي از كارها را ندارد و جايش در خانه است. براي بيرون رفتن و از كشور خارج شدن بايد از شوهر اجازه بگيرد و فرقي با اشياء داخل خانه ندارد. حتي حضانت !!فرزند هم براي پسر پس از 2 سال و دختر پس از هفت سال به عهده مرد است. يعني از زن فقط به عنوان زاينده وشير دهنده و تر و خشك كننده بچه استفاده ميشود.
تمام اين قوانين ضد زن هم توسط مردها وضع شده و زن ها حتي حق نوشتن قوانين خودشان را هم ندارند. حالا حتما مثال از نمايندگان زن و خانم ابتكار مي زنيد. خودتان بهتر مي دانيد كه آنها دكور براي ممالك خارجي هستند و گرنه وضع زنان هر روز بدتر نمي شد.

. . ..
البته زنا ن از مجازات هاي غير انساني مثل سنگسار حتي سهم بيشتري از مردان دارند. . .تنها در همين دوره گفتگوي تمدن ها 16 زن سنگسار شده اند . 4 زن نيز جديدا به سنگسار محكوم شده اند. همانطور كه فروغ نوشته طلاق گرفتن براي يك زن سالها طول مي كشد در صورتيكه مرد به راحتي مي تواند همسر ديگري اختيار كند و يا زن را طلاق بدهد.
دولت فخيمه هيچ كمكي به زني كه طلاق گرفته نمي كند و فشار اقتصادي علاوه بر فشار جامعه و خانواده و احتمالا دوري از فرزندان ....باعث مي شود كه زن ها بيشتر تحمل كنند و كمتربه فكر طلاق گرفتن باشند مگر اينكه جانشان به لبشان برسد.


.


0 comments:

Post a Comment